تغییر مواضع عربستان با حملات «انصار الله»
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۳۶۷۱۵
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، « بنسلمان» ولیعهدعربستان در گفتوگو با شبکه آمریکایی «سی بی اس» در مورد اختلافات ریاض با تهران در عین حال که ادعاهای آمریکا در خصوص نقش ایران در حمله به آرامکو را تایید کرد، اما با تغییر موضعی آشکار و متناقض از لزوم به کارگیری راه حل های سیاسی و مذاکره با ایران سخن گفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سعودی ها پس از فراز و نشیبهای بسیار به این واقعیت رسیدند که شروع جنگ یمن اشتباه بزرگ و بی نتیجه ای بود که هر چه زودتر باید به این جنگ پایان دهند. اقدامات اخیر یمنیها در حمله و دستگیری نیروهای نظامی سعودی به طور کامل معادله جنگ عربستان و یمن را بر هم زد. هدف قرار دادن تاسیسات نفتی آرامکو که با دقت بسیار زیاد و به دور از چشمهای مسلح و مجهز نیروهای امریکایی و سعودی توسط یمنی ها صورت گرفت، باعث شد عربستان متوجه شود که ادامه این روند به فرو رفتن بیشتر این کشور در باتلاق منجر خواهد شد. از همین رو در برابر درخواست آتشبسی که یمنیها ارایه کردند، سعودیها نیز نرمش بیشتری نشان دادند و در شرایط فعلی بن سلمان آماده است که با یمنیها بنشیند و در مورد این بحران به یک نتیجه دست پیدا کند. تغییر موضع سعودی ها در برابر ایران را می توان تا حدودی به موضوع جنگ عربستان با یمن پیوند زد.
با توجه به تغییر رویکرد عربستان در مورد ایران پژوهشگر ایرنا با «صباح زنگنه» کارشناس مسایل خاورمیانه به گفت و گو پرداخت.
جنگ یمن و تغییر موضع عربستان در قبال ایران
زنگنه در ابتدای این مصاحبه در مورد تغییر موضع عربستان اظهار داشت: تحولات اخیر جنگ یمن در تغییر مواضع عربستان موثر بوده است و مقامات سعودی را مجبور کرد که در سیاست های خود نسبت به جنگ یمن تغییر دیدگاه دهند و برای حل این مساله به دنبال روش های دیپلماتیک باشند. حملات گسترده نیروی های یمنی به سعودی ها و نابودی چندین تیپ زرهی عربستان، درس بزرگی بود که سعودی ها این درس را چندین بارتمرین کرده، اما نتیجه و عبرت از جنگ های پیشین با یمن نگرفته اند.
این کارشناس خاورمیانه خاطر نشان کرد:این سومین جنگی است که از سوی عربستان علیه یمن انجام می شود. در دوران «ملک عبدالعزیز» و «ملک فیصل» پادشاهان پیشین عربستان نیز حملاتی به یمن انجام شده بود، اما در هر دو بار بعد از خسارت های زیاد عقب نشینی کردند. سعودی ها در سال های اخیر با توهم به اینکه می توانند با استفاده از تسلیحات مدرن در جنگ با یمن به پیروزی برسند حملات گسترده ائتلاف عربی را علیه این کشور آغاز نموده، اما موفق نشدند به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کنند.
امیدواریم مقامات سعودی از وقایع یمن درس خوبی گرفته باشند و در آینده شاهد فجایع و بی ثباتی از طرف عربستان در منطقه نباشیم. مقاومت مردم یمن در برابر ظلم سعودی ها نشان داد که عربستان در این جنگ دچار شکست فاحشی شده است.
زنگنه در ادامه با اشاره به حمایت های آمریکا از سعودی ها اظهار داشت:اتکای بیش از حد بن سلمان به «دونالد ترامپ» عامل دیگری در شکست سیاست های عربستان بودکه تغییر موضع دهد، زیرا ترامپ گرفتار مسایل مهم تری است و مشکلات عربستان اولویت و دغدغه آمریکا نیست و از این کشور حمایت جدی نمی کند. گزینه سوم که در تغییر تفکر سیاست عربستان در قبال مسایل منطقه موثر بود شکست «بنیامین نتانیاهو» در انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی و عدم توان وی در تشکیل دولت بود. درگیر شدن دو حامی بن سلمان یعنی نتانیاهو و ترامپ در مسایل داخلی کشور خود و حمایت نکردن آنگونه که مورد انتظار سعودی ها بود نشان داد که بن سلمان بهتر است به جای اتکا به قدرت های خارجی غیر قابل اعتماد به مردم کشورش و کشورهای مسلمان منطقه تکیه کند و با برقراری ارتباط دوستانه با همسایگان امنیت خود را تضمین کند.
وی در ادامه افزود: تحولات اخیر منطقه، عربستان را در شرایط جدید تصمیم گیری قرار داده است. عربستان با رسیدن به این نتیجه برای حل مشکل خود با تهران از طریق سیاسی اعلام آمادگی می کند. این گفت و گو ها به استقرار صلح منطقه ای کمک می کند و حضور قدرت های بیگانه در منطقه را کم رنگ کرده و زمینه ساز ثبات و صلح می شود. بی شک کشور ما از ایده گفت و گوی سیاسی عربستان استقبال می کند و خواهان انجام مذاکره جدی در حل اختلافات فی مابین است. عربستان باید جنگ یمن را هر چه زودتر پایان دهد و جمهوری اسلامی نیز می تواند در این راه به عربستان کمک کند.
زنگنه در مورد سفر نخست وزیر عراق به عربستان برای حل اختلافات ریاض – تهران اظهار داشت: «عادل عبدالمهدی» شخصیت مورد احترام ایران و عربستان است. همسایگان مسلمان ما نیز جزو معادلات منطقه هستند و بی شک بی ثباتی در منطقه می تواند در امور داخلی کشورهای همسایه نیز تاثیر بگذارد. وساطت و میانجی گری کشورهای منطقه در حل اختلافات تاثیر مثبت و چشمگیری در تسهیل معادلات و سوق دادن امور به سوی صلح، آرامش، پیشرفت و ثبات مردم منطقه دارد.
زنگنه در پایان این گفت و گو اظهار داشت:عربستان برای برون رفت از وضعیت موجود باید توقف جنگ یمن را آغاز گفت و گو جدی و عملی بداند و با تغییر سیاست های خود که باعث بروز مشکلاتی در منطقه شده است، پایان دهد. آغاز گفت و گو تهران – ریاض می تواند شرایط مساعدی را در خاورمیانه به وجود آورد. ما باید همه احتمالات را در نظر بگیرم واگر صحبت از تغییر وضعیت از طریق مذاکره باشد استفاده کنیم و این فرصتی است که اگر حاصل شود وضعیت به شرایط قبل بر می گردد و منطقه و هیچ کشوری متضرر نمی شود و زمینه ساز استقرار صلح و ثبات در منطقه می شود.
منبع: ایرنا
کلیدواژه: جنبش انصارالله محمد بن سلمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۳۶۷۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.