Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خرداد»
2024-04-28@14:11:25 GMT

«حسین آقا»ی سرلشکر قاسم سلیمانی چه کسی بود؟

تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۴۹۲۶۵

«حسین آقا»ی سرلشکر قاسم سلیمانی چه کسی بود؟

خرداد؛ وقتی اسم «حسین آقا» را می‌بردند، یک حسین آقا بیشتر نداشتیم؛ شاید صدها حسین در آنجا بودند، اما فقط یک «حسین آقا» بود. گفتم «حسین! چه شده؟» گفت «فردا اکبر موسایی‌پور و بعدش صادقی برمی‌گردد.»

به گزارش ایسنا، نخستین گفت‌وگوی رسانه‌ای حاج قاسم سلیمانی با عنوان «در میان آتش» به تازگی از سایت مقام معظم رهبری و رسانه ملی منتشر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در بخش‌هایی از این گفت‌وگو حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله(ع) در دوران دفاع مقدس ماجرای شهادت دو غواص از نیروهای واحد اطلاعات و عملیات به نام‌های «حسین صادقی» و «اکبر موسایی‌پور» را روایت کرد.

همچنین حاج قاسم سلیمانی در رابطه با سیر وسلوک عرفانی شهید دیگری به نام «حسین آقا» توضیح داد: «شاید یک سال و نیم قبل از عملیات کربلای پنج - ما در شلمچه بودیم و می‌خواستیم آنجا عملیات بکنیم و برای اینکه دشمن متوجه ما نشود، نیروهای اطلاعات عملیاتمان را مستقر کرده بودیم. مقابل ما آب بود و آن روز دو نفر از بچه‌های ما به نام حسین صادقی و اکبر موسایی‌پور به شناسایی رفتند اما برنگشتند.

یک برادری ما داشتیم که خیلی عارف بود؛ نوجوان مدرسه‌ای بود، دانش‌آموز بود اما خیلی عارف بود. یعنی شاید در عرفان عملی، کم مثل او پیدا می‌شد؛ به درجه‌ای رسیده بود که بعضی از اولیا و بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی مثلاً هفتاد هشتاد سال می‌رسیدند. من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت «بیا اینجا». من رفتم آنجا. آن برادر ما گفت «اکبر موسایی‌پور و صادقی برنگشتند.» خیلی ناراحت شدم و گفتم «ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و این عملیات لو رفت» و با عصبانیت این حرف را بیان کردم.

من یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم، چرا که جبهه‌های متعددی داشتیم. دو روز بعد دوباره آن برادر ما با من تماس گرفت و گفت بیا؛ من هم رفتم. آن برادر ما که اسمش حسین بود، به من گفت که فردا اکبر موسایی‌پور برمی‌گردد. به او گفتم حسین! چه می‌گویی؟ حسین، یک خنده‌ی خیلی ظریفی آن گوشه‌ی لبش را باز کرد و گفت: «حسین پسر غلامحسین این را می‌گوید.» اسم پدرش غلامحسین بود؛ او هم دبیر خیلی ارزشمندی بود، مادرش هم دبیر بود. حسین معلم‌زاده بود از پدر و مادر. اصلاً واقعاً به سن نوجوانی معلم بود. وقتی اسم «حسین آقا» را می‌بردند، یک حسین آقا بیشتر نداشتیم؛ شاید صدها حسین در آنجا بودند، اما فقط یک «حسین آقا» بود. گفتم «حسین! چه شده؟» گفت «فردا اکبر موسایی‌پور برمی‌گردد و بعدش صادقی برمی‌گردد.» گفتم «از کجا می‌گویی؟» گفت «شما فقط بمانید اینجا.» من ماندم... .»

«حسین آقا» که بود؟

«محمد حسین یوسف‌اللهی» را همه بر و بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی بود که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش، به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود.

«محمد حسین یوسف‌اللهی» روز ۲۸ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ شمسی در جریان عملیات «والفجر۸»، بر اثر جراحت‌های شیمیایی در بیمارستان لبافی‌نژاد تهران  به شهادت رسید.

آن‌چه خواهید خواند یکی از خاطرات این عارف جوان و مجاهد است که پس از تطبیق روایات چهار نفر از هم‌رزمانش(حمید شفیعی، علی نجیب زاده، مرتضی حاج‌باقری و ابراهیم پس‌دست)، به این ترتیب ثبت شده است:

«در سال ۱۳۶۲ بعد از عملیات خیبر، «لشکر ثارالله» در محور «شلمچه» مستقر شد. بین مواضع رزمندگان اسلام و دشمن حدود چهار کیلومتر آب فاصله بود و +رزمندگان برای شناسایی مواضع دشمن می‌بایست از آن عبور می‌کردند. یک شب که با موسایی‌پور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آن‌ها از ما جدا شدند و جلو رفتند. مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناسایی‌شان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برای‌شان اتفاقی افتاده است. با قایق جلو رفتیم. هر چه گشتیم اثری از آن‌ها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردن‌شان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آن‌ها عقب برگشتیم. «حسین یوسف‌اللهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم خیلی ناراحت شد. شهادت بچه‌ها یک مصیبت بود و اسارت‌شان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچه‌ها لو می‌رفت و دیگر امکان عملیات نبود. حسین سعی کرد هر طور شده خبری از بچه‌ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم.

حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت. حاج قاسم، هم خودش را رساند و با حسین داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟

گفت: حاجی می‌گوید چون بچه‌ها لباس غواصی داشته‌اند، احتمال اسارت‌شان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم.

پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچ چی! من الان به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاجی ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم و فردا می‌گویم برای آن‌ها چه اتفاقی افتاده است.

بعد از این که حاج قاسم رفت، باز بچه‌ها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند، ولی فایده‌ای نداشت. صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین را دیدم. با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم و هم صادقی را.

پرسیدم: کجا هستند؟

گفت: جایی نیستند. دیشب آن‌ها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او.

بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانی‌تر بود. می‌دانی چرا؟

گفتم: نه.

گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمی‌شد. ولی حسین این‌طور نبود. نماز شب می‌خواند، ولی اگر خسته بود نمی‌خواند. دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود.

بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی‌ها ما را نگرفته‌اند. ما برمی‌گردیم.

پرسیدم: اگر اسیر نشده‌اند چطور برمی‌گردند؟

گفت: احتمالا شهید شده‌اند و جنازه‌هایشان را آب می‌آورد.

پرسیدم: حالا کی می‌آیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزدهم.

پرسیدم: مطمئن هستی؟ گفت: خاطرت جمع باشد.

شب دوازدهم، از اول مغرب، مرتب لب آب می‌رفتم و به منطقه نگاه می‌کردم که شاید خواب حسین تعبیر شود و آب جنازه بچه‌ها را بیاورد ولی خبری نمی‌شد، اواخر شب خسته و ناامید به سنگر برمی‌گشتم و می‌خوابیدم. حوالی ساعت  ۴ صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم. اکبر بختیاری که آن شب نگهبان بود مضطرب و شتابزده گفت: حاج حمید زود بیا این‌جا، چیزی روی آب است و به این سمت می‌آید.

حاج اکبر (مسئول خط) و حسین هم لب آب ایستاده بودند. مدتی صبر کردیم. دیدیم جنازه شهید صادقی روی آب است. حسین جلو رفت و آن را از آب گرفت. شب سیزدهم هم حدود ساعت دو یا سه شب بود که موج‌های آب پیکر اکبر را به ساحل آورد و خواب حسین کاملا تعبیر شد.»

     

در رابطه با زندگی این عارف مجاهد شهید کتاب‌هایی با عناوین «نخل سوخته» و «حسین پسر غلامحسین» منتشر شده است.

برچسب ها: حسین آقا ، سرلشکر قاسم سلیمانی ، عارف ، جنگ

منبع: خرداد

کلیدواژه: حسین آقا سرلشکر قاسم سلیمانی عارف جنگ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۴۹۲۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«آسمان غرب»؛ فیلمی که در به تصویرکشیدن شهید شیرودی موفق نبود

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ونوس بهنود ـ فیلم سینمایی «آسمان غرب» به کارگردانی محمدعسگری و تهیه کنندگی حبیب والی‌نژاد در حالی با محوریت زندگی و رشادت‌های شهید علی اکبر شیرودی ساخته شد که به نظر می‌رسد نتوانسته آن‌گونه که شایسته است ادای دینی به این شخصیت دوران دفاع مقدس باشد.

فیلم «آسمان غرب» با نقش‌آفرینی میلاد کی‌مرام با محوریت رشادت و میهن دوستی خلبان شهید، علی اکبر شیرودی و همرزمان وی در چهل و دومین دوره از جشنواره فیلم فجر رونمایی شد. این فیلم سیمرغ بلورین بهترین صداگذاری و سیمرغ زرین فیلم از نگاه ملی را از آن خود کرد.

در همین ارتباط، قربانعلی تنگ شیر استاد دانشگاه و منتقد فیلم تصریح کرد: این فیلم به لحاظ ساختار، پرداخت به موضوع و انتخاب بازیگر فیلم موفقی نیست و شتابزده ساخته شده است.

وی افزود: در ژانر سینمای جنگ آثار موفق متعددی در دنیا وجود دارد و اروپاییان همچنان برای جنگ جهانی اول و دوم فیلم می‌سازند؛ اما آثار تولیدی ما از جمله آسمان غرب می‌توانست بسیار بهتر باشد و متأسفانه اینطور نبود.
وی تاکید کرد: اینکه با فوریت فیلمی ساخته شود تا صرفاً به جشنواره برسد روند صحیحی نیست و نتیجه آن این شد که آسمان غرب نتوانسته به شیرودی ادای دین کند و مراحل زندگی وی را به خوبی معرفی کند.

به گفته این منتقد یکی از نیاز‌های فیلم‌های مرتبط با سینمای جنگ، پرداخت خوب داستانی و انتخاب مناسب بازیگران است و آقای کی مرام آنطور که باید نتوانست بازی ماندگاری را برای نقش شیرودی داشته باشد.

این اظهارات که از گوشه و کنار و از سوی منتقدان متعددی شنیده می‌شود در وضعیتی است که آسمان غرب در جشنواره فجر نیز با استقبال تماشاگران مواجه نبود و این روز‌ها که در سینما‌های کشور اکران می‌شود نیز انتخاب شماره یک تماشاگران نیست. بر اساس اعلام سامانه سمفا میزان فروش این فیلم که اکران خود را از نوروز امسال شروع کرده، حدود ۴ میلیارد و ۱۲۵ میلیون تومان بوده و در رتبه ششم فیلم‌های در حال اکران قرار گرفته است.

اما شهید شیرودی که بود؟ شهید علی اکبر شیرودی که رهبر معظم انقلاب درباره‌اش فرمودند اولین نظامی است که به او اقتدا کرده است، یک از خلبانان زبده در جنگ ایران و عراق بود. وی به عنوان فردی که بالاترین میزان پرواز در دوران جنگ را داشته و از ۳۶۰ مورد خطر نجات یافته شناخته شده است. وی در سال ۱۳۵۱ به ارتش پیوست و دوره خلبانی را سپری کرد و بعد‌ها با پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران به سپاه غرب کشور پیوست و در عملیات متعدد جنگی شرکت کرد. در هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ در حالیکه تانک‌های عراقی به طرف قره بلاغ دشت ذهاب در حرکت بودند با هلی کوپتر به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود، شهادت دست یافت. در معرفی شخصیت والای او همین بس که وی در نامه‌ای به پایگاه هوانیروز کرمانشاه، درجه تشویقی اعطایی خود را پس داده و هدف والای جنگ با دشمن را دفاع از ارزش‌ها مطرح می‌کند.

متن این نامه به شرح زیر است:

از: خلبان علی‌اکبر شیرودی
به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه
موضوع: گزارش
اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ‌ها شرکت نمود‌ه‌ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته‌ام؛ لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوان‌یار سومی که قبلاً بوده‌ام برگردانید. در صورت‌امکان‌امر به رسیدگی این درخواست بفرمائید.


باتقدیم احترامات نظامی
خلبان علی‌اکبر شیرودی
۹/۷/۱۳۵۹

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • مردمی کردن بازسازی عتبات، ایده‌ شهید حاج قاسم سلیمانی بود
  • «آسمان غرب»؛ فیلمی که در به تصویرکشیدن شهید شیرودی موفق نبود
  • بازدید سرلشکر رحیم صفوی از دستاوردهای پالایشگاه ستاره خلیج فارس
  • یادواره شهید دانشجو در روستای داربیدخون
  • یادواره شهید دانشجو در خانوک
  • به سردار سلیمانی گفتم اسارت شما هزینه زاست، به‌دست دشمن بیفتید چه؟
  • سرلشکر سلامی با خانواده شهید حاجی‌رحیمی دیدار و گفت‌وگو کرد +عکس
  • سرلشکر سلامی با خانواده شهید حاجی‌رحیمی دیدار و گفت‌وگو کرد
  • توئیت جدید عضو دفتر رهبری درباره سردار بلندپایه سپاه
  • سرلشکر موسوی: ایران پاسخ هر تجاوزی را کوبنده‌تر از قبل خواهد داد