برای جلوگیری از آلزایمر حتما این غذاها را بخورید
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۲۲۳۹۷
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ کولین یک ماده مغذی بیخطر و قابل دسترس است که بهطور طبیعی در بعضی از غذاها وجود دارد و میتواند بهعنوان یک مکمل رژیمی مورد استفاده قرار گیرد. Ramon Velazquez، نویسنده اصلی مقاله و همکارانش در مرکز تحقیقاتی NDRC دانشگاه آریزونا، به بررسی این موضوع پرداختهاند که آیا این ماده مغذی میتواند اثرات آلزایمر را کاهش دهد؟
Velazquez و همکارانش، اوایل امسال متوجه بهبود علایم شبه آلزایمر در موشهایی که مادرشان با کولین تغذیه شده بود، شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نکته جالب اینکه، در ماه جولای امسال نیز مقالهای توسط گروهی از محققین چینی منتشر شده بود که تاثیرات مثبت مکملهای کولین را بر روی موشهای نری که دارای علایم شبه آلزایمر بودند، نشان داده بود. Velazquez میگوید که مطالعه او و همکارانش بهطرز جالبی با نتایج این گروه چینی مطابقت دارد.
موضوع مهم دیگر این است که مصرف مستمر مکملهای کولین، فعالسازی میکروگلیاها (microglia) را کاهش میدهد. میکروگلیاها، سلولهای خاصی هستند که مواد باقیمانده زیانآور را از مغز خارج میکنند. هرچند که این سلولها بهطور طبیعی برای سلامت مغز مفید هستند، اما فعالسازی بیشازاندازه آنها ممکن است باعث التهاب مغز و مرگ عصبی که از علایم رایج آلزایمر هستند شود.
کاهش میزان میکروگلیاهای بیماریزا که در اثر خوردن مکملهای کولین اتفاق میافتد، میتواند راههای جدیدی برای تحقیقات آینده و همچنین درمان انواع گستردهای از اختلالات از جمله آسیبهای مغزی، فلج چندگانه (multiple sclerosis) و بیماریهای پارکینسون باز کند.
یافتههای تحقیق مذکور، در شماره جدید مجله Aging Cell چاپ شده است.
فراهم کردن کولین بیشتر برای مغز
کولین به دو طریق از مغز ما در برابر بیماری آلزایمر محافظت میکند که هر دوی آنها در مطالعه حاضر مورد بررسی قرار گرفتهاند. در روش اول، کولین جلوی تولید پلاکهای آمیلویید بتا (amyloid-beta plaques) را میگیرد. این پلاکها، جزو آسیبهای اصلی ناشی از بیماری آلزایمر هستند. در روش دوم هم، کولین میزان فعالسازی میکروگلیاها را کاهش میدهد. فعالسازی بیشاز اندازه این سلولها باعث التهاب مغزی شده و میتواند در نهایت منجر به مرگ عصبی گردد و از این طریق، کارکردهای شناختی مغز را مختل سازد. بنابراین استفاده از مکملهای کولین، علاوه بر کاهش فعالسازی میکروگلیاها، از مغز ما در برابر هجوم بیماری آلزایمر هم محافظت میکند.
بد نیست بدانید که کاهش میزان فعالسازی میکروگلیاها، از طریق تغییر دو گیرنده مهم صورت میگیرد: گیرنده alpha7 nicotinic acetylcholine و گیرنده Sigma-1. اخیرا گزارش جدیدی نشان داده بود که کولین، مانند یک آگونیست (agonist) برای گیرندههای Sigma-1 عمل میکند. این نتایج تایید میکنند که استفاده مستمر از مکمل کولین، میتواند تغییراتی در گیرندههای Sigma-1 ایجاد کند که از طریق آن، میزان فعالسازی میکروگلیاها کاهش یابد (آگونیست مادهای است که یک گیرنده مشخص را فعال میکند.)
زوال ویرانگر
موضوع مهمی که درباره آلزایمر وجود دارد این است که بیماری، خیلی زودتر از آنکه علایم کلینیکی آن آشکار گردد، باعث آسیبدیدگی مغر میشود و زمانی که این علایم شناسایی میشوند، دیگر خیلی دیر شده و بیماری غیر قابل بازگشت است. آلزایمر، همچنین باعث حواسپرتی و از بین رفتن حافظه میشود.
در حالحاضر، در کشور آمریکا حدود ۶ میلیون نفز مبتلا به آلزایمر هستند و گفته میشود که در طول چهار دهه آینده، ۱۴ میلیون آمریکایی به این بیماری مبتلا خواهند شد. انتظار میرود که هزینههای مرتبط با مدیریت آلزایمر، در این مدت، به بیش از ۲۰ تریلیون دلار برسد.
ما برای توسعه درمانهای موثرتر، ابتدا باید خود بیماری را بهتر بشناسیم. زنان بیشتر از مردان، در معرض خطر آلزایمر هستند. این مطالعه نشان میدهد که استفاده دایمی از مکمل کولین ممکن است موجب کاهش آسیبهای ناشی از آلزایمر در افرادی که بیش از همه تحتتاثیر آن قرار دارند، گردد. به گفته Velazquez، نتایج بدست آمده در این تحقیق، میتواند برای درمان سایر بیماریهایی که با تخریب سلولهای عصبی همراه هستند، مورد استفاده قرار گیرد.
راهنماییهایی برای داشتن یک رژیم غذایی حاوی کولین
مطالعات گذشته درباره بیماری آلزایمر نشان میدهند که تنها یک فاکتور در بروز آن دخیل نیست. بلکه، مجموعهای از عوامل مختلف مانند ژنتیک، سن و سبک زندگی به ایجاد آن کمک میکنند. تحقیقات مذکور همچنین میگویند که رژیم غذایی میتواند تاثیر بهسزایی در افزایش یا کاهش ریسک زوال شناختی داشته باشد.
گزارش جدیدی که به تازهگی چاپ شده نشان میدهد که رژیمهای گیاهی ممکن است به خاطر کمبود مواد مغذی مهم، مانند کولین، بسیار تعیینکننده باشند. گزارش دیگری نیز گفته است که افزایش موارد زوال عقل در انگلیس احتمال دارد به دلیل عدم ارایه توصیههای کافی برای مصرف کولین باشد. آمار نشان میدهند که از ماه آگوست سال ۲۰۱۹ به این طرف، بیماری آلزایمر و سایر شکلهای زوال عقل، علت اصلی مرگومیرها در انگلیس و ولز هستند.
میزان مناسب مصرف کولین برای زنان بزرگسال (بالای ۱۹ سال)، ۴۲۵ میلیگرم در روز و برای مردان بزرگسال، ۵۵۰ میلیگرم در روز است. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که حتی مقدار توصیهشده روزانه (RDI) فعلی، ممکن است برای داشتن یک روند پیری سالم، بهویژه در زنان، کافی نباشد. این موضوع نشانگر آن است که کولین اضافی در رژیم غذایی، ممکن است در جلوگیری از آسیبهای عصبی مرتبط با افزایش سن مفید باشد.
حد بالایی قابلتحمل (TUL) برای مصرف کولین که باعث ایجاد عوارض جانبی در زنان و مردان بزرگسال (بالای ۱۹ سال)، نخواهد شد، ۳۵۰۰ میلیگرم در روز است که ۸.۲۴ برابر بیشتر از مقدار توصیه شده برای زنان (۴۲۵ میلیگرم در روز) و ۶.۳۶ برابر بیشتر از میزان توصیه شده برای مردان (۵۵۰ میلیگرم در روز) است. Velazquez میگوید: رژیم غذایی کولین توصیه شده توسط ما، فقط ۴.۵ برابر بیشتر از RDI است، که به نحوه مطلوبی، پایینتر از میزان TUL بوده و آن را تبدیل به یک راهکار سالم کرده است.
کولین را در غذاهای مختلفی میتوان پیدا کرد. به گفته وزارت کشاورزی آمریکا (USDA)، کولین زیادی در جگر مرغ، تخممرغ (3oz; 247mg)، تخممرغها (یک تخممرغ بزرگ؛ 147mg)، استیک گوشت گاو (3oz; 55mg)، جوانه گندم (1oz toast; 51mg)، شیر (8oz; 38mg) و کلم بروکسل (1/2 cup; 32mg) وجود دارد. به علاوه، مکملهای ویتامینی هم که با قیمتهای پایینی در دسترساند، حاوی کولینهایی مانند کولین بیتارترات (choline bitartrate) و کولین کلراید (choline chloride) هستند. مکمل ویتامینی حاوی کولین، مخصوصا برای کسانی که از رژیم غذایی گیاهی استفاده میکنند، مناسب است.
اثرات کولین
همه سلولهای گیاهی و حیوانی، برای حفظ یکپارچگی ساختاری خود نیاز به کولین دارند. مدتها است که مشخص شده است این ماده، مخصوصا برای عملکرد مغز اهمیت زیادی دارد.
بدن انسان از کولین برای تولید acetylcholine، که یک ناقل عصبی برای عملکرد حافظه، کنترل ماهیچه و خلقوخو است، استفاده میکند. کولین همچنین برای ساخت غشاهای سلولی کاربرد دارد و نقشی حیاتی در تنظیم ساختار ژن دارد. ضمنا، گزارش جدیدی در ژانویه ۲۰۱۹ گفته بود که کولین به عنوان یک اگونیست برای گیرندههای Sigma-1 که در آسیبهای ناشی از آلزایمر نقش دارند، عمل میکند.
در این مطالعه، محققین از یک مارپیچ آبی برای پیدا کردن نشانههایی درباره احتمال بهبودیافتگی حافظه مکانی موشهای دارای علایم شبه آلزایمری که مکمل کولین دریافت کرده بودند، استفاده کردند. در نهایت، مشخص شد که چنین اتفاقی افتاده است. همچنین، آزمایش انجام شده بر روی بافت استخراجشده از hippocampus (بخشی از مغز که نقش اساسی در شکلگیری حافظه بازی میکند) موشها، تغییرات در مقدار آمیلویید بتای سمی و کاهش میزان فعالسازی میکروگلیاها (که التهاب مغز را کاهش میدهد) را تایید کرد.
بهخاطر تغییر گیرندههای اصلی میکروگلیاها که در اثر مصرف کولین ایجاد شد، بهبود در رفتار بیمار، ممکن است به کاهش فعالسازی میکروگلیاها نسبت داده شود. Velazquez میگوید که: ما متوجه شدیم که مصرف دایمی مکمل کولین، گیرندههای alpha7 nicotinic acetylcholine و Sigma-1 را تغییر داد که منجر به کاهش بیماری مرتبط با فعالسازی میکروگلیاها گردید. این گیرندهها، پاسخ ایمنی CNS را تنظیم میکنند و تنظیم نامناسب آنها، به ایجاد بیماری آلزایمر کمک میکند.
این مطالعه، اثرات مثبت استفاده از مکمل کولین را در زنان نشان میدهد. Velazquez در ادامه صحبتهایش گفته است که: کار ما، بهخوبی، با پژوهش اخیری که مزیت استفاده از کولین را در موشهای نر مبتلا به آلزایمر نشان میداد، سازگاری دارد. اما کسی تابهحال مزیتهای استفاده از این ماده را در موشهای ماده دچار آلزایمر نشان نداده بود و این آن چیز نویی است که در تحقیق ما ارایه شده است.
کولین، کاندیدایی جذابی برای پیشگیری از بیماری آلزایمر است؛ چراکه در مقایسه با بسیاری از داروها، جایگزین بیخطری است. هرچند نتایج بدست آمده در این مطالعه، دانش ما را درباره بیماری آلزایمر افزایش خواهند داد، اما نویسندگان آن، پیشنهاد کردهاند که برای تایید اینکه آیا کولین میتواند در آینده بهعنوان یک درمان مناسب مورد استفاده قرار گیرد یا نه، نیاز به آزمایشهای کلینیکی است.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: آلزایمر رژیم غذایی سبک زندگی شیر مرگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۲۲۳۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خرافات عجیب ایرانیان دوران قاجار؛ از ناخن هدهد تا آش مخصوص شاه برای جلوگیری از وبا
در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافهگرایی بهخوبی دیده میشود؛ دوران قاجار نیز از این امر مستثنی نیست. در ایران روزگار قاجار، گرایش به خرافات و بهرهگیری از طلسمها و تعویذها گسترده و عمومی بود.
به گزارش روزیاتو، نگاهی گذرا به تاریخ اجتماعی و فرهنگی کشورهای مختلف جهان نشان میدهد که در ورای اندیشهها و عقاید علمی، ایدههایی یافت میشوند که هیچ مبنای علمی و عقلانی برای آنها نمیتوان یافت و به همین دلیل است که نام خرافه؛ یعنی چیزی پوچ و بیاساس به خود میگیرند. جالب آنکه گاهی اوقات همین خرافات چنان نیرویی پیداکردهاند که به تمامی قیدوبندهای علمی پشت پا زده و باعث انجام اعمال عجیبوغریبی در بین معتقدان شدهاند.
در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافهگرایی بهخوبی دیده میشود؛ دوران قاجار نیز از این امر مستثنی نیست. در ایران روزگار قاجار، گرایش به خرافات و بهرهگیری از طلسمها و تعویذها گسترده و عمومی بود. بااینحال توسل به چنین روشهایی بیشتر عملی زنانه تعریف میشد؛ چراکه که زنان به دلایل مختلف، بیش از مردان مستعد گرایش به خرافه بودند و این امر حتی در بین زنان درباری و حرمسرا نیز بهوفور مشاهده میشد.
خرافه؛ قدمتی بهاندازه تاریخ بشرخرافات به معنای «اعتقادات بیاساس که باعقل و منطق و واقعیت سازگاری نداشته باشد» و خرافهگرایی به معنای «پیروی از عقاید باطل و بیاساس که با درجه فرهنگ و دانش جامعهای که منسوب بدان است، هیچگونه تناسبی نداشته باشد»، قدمتی بهاندازه تاریخ بشر دارد و مختص فرهنگ و جامعهای خاص نیست، بلکه گستره آن تمام جوامع و فرهنگها را در برمیگیرد و حتی امروزه در عصر علم و فنآوری هنوز شاهد اعتقاد به برخی از این عقاید خرافی هستیم.
گرایش به خرافه در ایران عصر قاجاردر ایران نیز همانند سایر ملل جهان خرافات و خرافهگرایی از زمان باستان وجود داشته است. خرافات در ادوار مختلف تاریخ ایران با علومی، چون نجوم، طالع بینی و اخترشناسی درآمیخته بود، اما در دوره مورد بحث، یعنی دوران قاجار، خرافات با بهره جستن از برخی اصول و مبانی دینی و اسلامی راه نفوذ به مذهب و اذهان ایرانیان مسلمان را یافت و دعانویسی، تعویذنویسی، جادو و جنبل و … در عمق اذهان مردم این دوره نفوذ پیدا کرد.
گرایش به جادو و جنبل از اصلیترین مظاهر تمایل به خرافه در جامعه عصر قاجار بود و این خرافهگرایی جوانب مختلف زندگی اجتماعی مردم را تحتتأثیر قرار داده بود؛ زندگی زناشویی و خانوادگی، روابط با اقوام و خویشان، معیشت و اقتصاد و حتی پزشکی و درمان، همه و همه در چنبره عقاید خرافی قرارگرفته بودند و همانطور که قبلاً اشاره شد، درآمیختگی این عقاید خرافی با عقاید دینی و مذهبی، بستر مناسبتری برای پذیرش آنها فراهم کرده بود.
انواع مختلف طلسمها و تعویذها از سنگهای قیمتی گرفته تا اجزای گیاهان، اعضا و اندامهای حیوانات و حتی انسان، الواح و تندیسهایی از فلز، خمیر، پوست، مو و پارچه را شامل میشد و کاربردهای گوناگونی داشت که توسط رمالها و دعانویسها تجویز میگردید. مردم نیز با اعتقاد راسخی که به خرافات داشتند، از این طلسمها و تعویذها برای حل مشکلات زندگی خود استفاده میکردند و حتی گاه بهای گزافی بابت آن میپرداختند.
جیمز موریه در «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» دراینباره از قول درویشی که چندی همسفر حاجیبابا شده مینویسد: «اگر دم خرگوش را در زیر بالین کودک نهی، خواب آورد… چشم و استخوان کعب گرگ اگر به بازوی طفلی بندد، جرأت بخشد. اگر روغن گرگ به لباس زنی مالند، شوهر از او دلسیر شود. زهره گرگ دافع نازایی زن است. ناخن هدهد زبانبندی و چشم خفاش خواببندی را شاید…. با اعضا و اجزای او (میمون) ادویهای چند بسازیم، به بهای طلا به اندرونیان شاه توانیم فروخت… جگر میمون اکسیر محبت است. پوست بینی او پادزهریست تریاق همه سموم، خاکسترش را هرکه ببلعد… (در) تقلید و تردستی و چابکی و حیله و زیرکی، مانند او شود»
بدیهی بود که با این پذیرش گسترده عقاید خرافی در جامعه آن روز، رمالی و دعانویسی شغل پررونق و پردرآمدی محسوب میشد و رمالان و دعانویسان مورد اقبال عامه مردم قرار میگرفتند. نکته جالب آن بود که این اقبال عمومی برای رمالان و دعانویسان یهودی و دراویش، بیشتر از دیگر رمالان بود.
به گزارش برخی منابع تاریخی، رفتوآمد مردم بهویژه زنان به خانه ملاهای یهودی برای گرفتن دعا و طلسم و امثال آن در دوره قاجار به حدی گسترده شده بود که حکومت به فکر چاره افتاد و طی حکمی، رفتوآمد زنان مسلمان به خانههای یهودیان را ممنوع کرد.
دراویش نیز در کار رمالی و دعانویسی مورد اقبال عامه مردم بودند؛ بهطوریکه این اقبال و توجه از دید خارجیان نیز به دور نمانده و برخی از آنها مانند لایارد در نوشتههای خود به شهرت و توجه مردم به دراویش اشارهکردهاند: «دراویش دعانویس در میان مردم از نفوذ و احترام ویژهای برخوردارند… زنانی که طالب فرزند پسر هستند و دختران دمبخت و نیز پیرمردانی که در پی ازدواج با زنان جوان هستند و حتی مردانی که میخواهند از خطرات و آسیبها در امان باشند، به درویشها مراجعه میکنند و آنها برایشان دعا و تعویذ مینویسند… (آنها) حتی به اندرونی اعیان و بزرگان نیز راه دارند».
استخارههای عجیب در دوران قاجاراستخاره در ایران عصر قاجار به شیوههای مختلف انجام میشد، به وسیله قرآن، تسبیح، نوشتن نیت بر کاغذ و قرار دادن آن در پاکت و قرار دادن در میان صفحات قرآن و غیره؛ اما آنچه مهم است کارهایی است که برای انجامشان به استخاره متوسل میشدند؛ به عنوان مثال به نیت انتخاب مناسبترین طبیب از بین چند نفر، انتخاب یک روش درمانی، چون زالو انداختن بر لثه که از سوی فخرالاطبا صورت میگرفت که آیا زالو را به لثه دندان شاه بیندازند یا خیر؟ یا دارو دادن به مریض که گاه به سبب تعدد در داروها استخاره در چند مرحله انجام میشد که آیا این دارو به مریض خورانده شود یا خیر؟
در این خصوص حکایتی نقل شده است که میرزا جعفر، نبض مریض را گرفته، مدتی فکر کرد و بعد از مدتی تسبیح بلندی برداشت و چشمش را بر هم گذاشت، استخارهای کرد و با آواز بلند گفت: خدایا صلاح میبینی فلوس به این بنده خدا بدهم؟ اگر خوب میآمد با ترازو فلوس را میکشید، میداد و پولش را میگرفت. اگر برای فلوس خوب نمیآمد، مجددا استخاره میکرد و گفت: اگر ترنجبین بدهم، چطور است؟ باز آن هم اگر خوب نمیآمد، استخارهای دیگر میکرد و عناب را جویا میشد و بالاخره استخاره خوب میآمد.
نقش پررنگ خرافه در روند درمان بیماریهاجامعه مسلمان دوره قاجاریه بدون توجه به اصل قوانین بهداشتی فقط ظاهر دستورات بهداشتی اسلام را رعایت کرد و خرافات و اوهام بسیاری به نام دین و مذهب وارد افکار و اعتقادات آنان شده بود و اگر کسی با این اوهام و عقاید خرافی مخالفت میکرد و یا در صدد مبارزه با آن برمی آمد لعن و تکفیر میشد. بسیاری از مردم معتقد بودند که «بهشت جای اغنیا نیست و هر مسلمانی که لباس و تن او آلوده به جانوران طفیلی مانند شپش نباشد به بهشت راه نخواهد یافت. همین باورها و دیدگاههای خرافی از یک سو در زمینه بهداشت و درمان مهمترین مانع رسیدن به جامعه سالم عهد قاجاریه بود که خواسته و ناخواسته به گریبان مردم چنگ انداخته و هر ساله با شیوع بیماریهای مختلف مسری و غیرمسری جان مردم را میگرفت.
عامل مهمی که مردم را به سوی باورهای غلط میکشانید وضعیت ابتدایی و عقب مانده پزشکی در ایران بود. بیمار یا دسترسی به دوا و دکتر نداشت و یا به عملکرد او اطمینان نداشتند. همین مسئله گرایش به جادو را در بیشتر نقاط کشور افزایش میداد. بستن نخ یا پارچهای به درخت برای رفع بیماری و دست یابی به حاجت نمادی از جهالت مردم این دوره بود. بسیاری از درمانها هم ناشی از ساده لوحی بسیار بود. تخم مرغ پختهای که روی پوستش دعایی نوشته شده و آن را بیست و چهار ساعت زیر بغل نگاه داشته اند و الماس آویخته به گردن که موجب تقویت نیروی بدن میشود. تماس با این سنگ قیمتی ترس را از بین میبرد و انسان را از حملات صرع در امان نگه میدارد همچنین موجب میشود دندانهای کرم خورده بدون درد بریزد.
عدهای نیز با اعتقاد به دخالت نداشتن در امر تعجیل و تأخیر در مرگ هر چیز را خواست خدا میدانستند و به همین دلیل هیچ کوششی برای بهبود اوضاع انجام نمیدادند. عدهای دیگر گرفتن و آویختن دعای وبا و خواندن نماز خوف و نبردن اسم وبا مخصوصاً جلوی اطفال و موچ کشیدن به جای بردن نام بیماری را عامل دفع شیوع آن دانسته و تلاش داشتند این گونه از سرایت آن جلوگیری کنند.
از دیگر خرافات رایج در این دوره برای درمان امراض و مبارزه با بیماریها باور به دخالت داشتن اجرام آسمانی در سرنوشت انسانها و در نتیجه نحس و یا سعد بودن ساعت نوشیدن دوا بود. به همین دلیل، هرگاه منجمان میگفتند که در این روز و ساعت نوشیدن دوا درست نیست بیماران موافق حکم و مشورت او دوای طبیب را مصرف نمیکردند. یا اینکه ناخوشی مزمن کودکان و ناباروری زنان بر اثر چشم بد است و برای مقابله با آنها به طلسم روی میآورند. بیماری صرع را تحت تأثیر جن دانسته و به همین دلیل میگویند فلانی دعایی است دوایی نیست.
گاهی عامل شیوع بیماری را حضور غیرمسلمان و یا کفار در منطقه میدانستند. زمانی که همه گیری بیماری وبا همراه با اقدامات هیئتی انگلیسی به سرپرستی سرکنت لوفتوس در شوش برای تصاحب لوح قبر دانیال یکی شده بود خشم مردم را برانگیخت. واکنش مردم چنان شدید بود که تا چندین سال هیچ هیئتی نتوانست در این منطقه به کاوش ادامه دهد چرا که نام مسیحی به شیوع بیماری مترادف شده بود.
از دیگر باورهای غلط مردم اعتقاد به پاکی آبهای جاری بود که تحت هر شرایطی میشد نوشید. چنان که همین عامل موجبات شیوع بیماریهای مهلکی، چون حصبه و وبا در دوره قاجار شده بود. این افکار بین همه اقشار مردم از روستایی و عشایر و شهرنشین دیده میشد و جالبتر این بود که شاهان قاجار خود در رأس جامعه ایران از بند این اوهام رها نبودند.
ناصرالدین شاه فرنگ رفته و علاقهمند به اصلاحات و مظاهر تمدنی اعتقاد داشت خوردن آشی مخصوص در زمان شیوع بیماری وبا مانع از ابتلای وی به این بیماری مهلک میشود و در نتیجه هر ساله دستور پختن این آش نجات دهنده را میداد.
از مطالبی که دکتر فووریه از آن یاد میکند وارد شدن الماس کوه نور به لیست دواهای شاهی بود. هنگامی که در محلات تهران آنفلوانزا شایع شد و به اندرون کاخ سلطنتی نیز راه یافت و تنی چند از درباریان را به کام مرگ کشانید، ناصرالدین شاه نیز به این بیماری مبتلا شد و بعد از بهبود زمانی که فووریه به عیادت وی رفته الماس دریای نور را از جیب خود بیرون آورده و به او نشان میدهد و میگوید: «چون همراه داشتن آن باعث تقویت مزاج است آن را در جیب خود گذاشته ام».
خرافات در حرمسرای شاهان قاجاردامنه اعتقاد به خرافات محدود به مردم عادی جامعه قاجار نبود، بلکه درباریان و حکومتنشینان و در رأس آنها شخص شاه نیز اغلب انسانهایی خرافی بودند؛ چنانچه برخی از منابع تاریخی به خرافه گرایی ناصرالدینشاه و مظفر الدینشاه اشارهکردهاند، اما نکته قابلتوجه این است که القای خرافات و جادو و جنبل دامن زنان دربار را بیش از مردان گرفته بود و خرافات در بین زنان درباری و بهخصوص زنان حرمسرا رواج بیشتری داشت. این مسئله بیش از همه خود را در حسادت زنان شاه به سوگلیها و فرزندان آنها نشان میداد و نقش مهمی در ناپدید شدن و یا مرگ فرزندان شاه داشت.
بهعنوان نمونه دکتر تولوزان در گزارشی راجع به مرگ یکی از شاهزادههای موردعلاقه ناصرالدینشاه (ملک قاسم میرزا) محرمانه به وی اشاره میکند که طفل بیگناه براثر داروهای سمی و آلوده که توسط دعانویسها تجویزشده مسمومیت شدید پیداکرده و از دنیا رفته است. سیل نامهها و هدایای بیشمار که طی چند روز بعد از این واقعه از اندرونی شاه به خانه رمالان و فالگیران و دعانویسها سرازیر شد، مدعای دکتر تولوزان را تأیید میکرد؛ این هدایا از طرف زنانی بود که با کمک جادوگران و رمالان، ملک قاسم میرزا را نابود کرده بودند.
علل گرایش به خرافات در عصر قاجاردر مورد چرایی گسترش خرافات در جامعه قاجار میتوان علل زیادی برشمرد، اما دو عامل بیش از همه در این گرایشها مؤثر بود که در ادامه به آن میپردازیم:
۱. ترس و فشارهای محیطی؛ در طول تاریخ وقتی جامعهای دستخوش اضطراب، درماندگی و نومیدی میشد و راهی برای گریز یا بهروزی نمییافت، گرایش به اعتقادات خرافی بهعنوان تنها راه کاهش آلام و مصیبتهای جوامع تحت سلطه شناخته میشد.
در جامعه قاجار نیز این درماندگی و اضطراب در سطوح مختلف جامعه بهوفور وجود داشت؛ شکست ایرانیان در جنگ با روس و از دست رفتن بخشهایی از خاک کشور، حضور بیگانگان بهویژه انگلیس و روسیه که با نیرنگهای مختلف در امور داخلی و خارجی ایران مداخله میکردند و امتیاز کسب میکردند، استبداد پادشاهان قاجار که مردم و مملکت را رعیت و ماترک خود میدانسته و در حق آنها ظلم و اجحاف میکردند، وجود راهزنان بهویژه در مناطق دور از پایتخت که اموال مردم را به غارت میبردند و…، همه و همه زمینه گرایش به اعتقادات خرافی را برای التیام و کاهش مصیبتهای جامعه فراهم میکرد.
ناگفته نماند که زنان علاوه بر موارد بالا، از تبعیضها، خشونت و رفتار مردان جامعه آن روز نیز احساس ناامنی و اضطراب میکردند. درواقع در جامعه قاجار حقوق زنان تا حد زیادی نادیده گرفته میشد و این خود عامل مهمی برای گرایش بیشتر آنها به جادو و جنبل و خرافه بود. در همین خصوص میرزا فتحعلی آخوندزاده خشونت رفتار و مفاسد اخلاقی مردان را عامل پناهبردن زنان به طلسمات و خرافات میدانست و خواهان اصلاح وضعیت حقوق زنان و بهویژه ممنوعیت چندهمسری بود.
زنان دربار قاجار بهویژه زنان حرمسرای شاهی نیز از این امر مستثنی نبودند؛ بهویژه آنکه آنها از زخمهای روحی شدیدی که ناشی از عیاشی شاهان قاجار بود آسیب میدیدند و خود را اسیر حرمسرا میدیدند. اکثر آنها هرچند به لحاظ ظاهری خود را خوشبخت و مرفه معرفی میکرد، اما در حسرت یک زندگی ساده با شوهر بود نه اینکه با زنان دیگر برای جلب محبت شاه (شوهرشان) رقابت کند.
این مسئله در گرایش زنان حرمسرا به خرافات نقش مهمی بازی میکرد که نمونه آن را در توسل به طلسمها و تعویذها برای جلبتوجه و محبت شاه، کمکگرفتن از دعانویسها برای از بین بردن فرزندان هووهای خود و… میتوان دید.
علیاکبر دهخدا در مقالات «چرند و پرند» اشارهای ظریف به ارتباط چندهمسری مردان و گرایش زنان به رمل و فال دارد و مینویسد: «خانهای را که دو کدبانوست، یکیاش همیشه پیش جامزن است، یکیاش هم پیش رمال»
۲. جهل علمی؛ شاید بتوان گفت یکی از علل اصلی رواج خرافات در جامعه، جهل و ناآگاهی است. به هراندازه که انسان از درک حقایق، رابطه منطقی پدیدهها، قانون علت و معلول، تشخیص و فهم واقعیات عاجز باشد، به همان اندازه دچار خرافات و خرافهپرستی میشود. به قول مالینوفسکی «انسان زمانی به جادو متوسل میشود که نتواند شرایط زندگی و اتفاقات را از طریق دانش مهار کند»
در جامعه قاجار نیز به همان اندازه که مردم بیسواد بودند و از دانش بهره اندکی داشتند، به خرافات اعتقاد راسختری پیدا میکردند. بدیهی بود که در جامعهای که بیسوادی و ضعف فرهنگی گریبان اکثر جامعه را گرفته بود و امر آموزش و تحصیل برای پسران غیرضروری و برای دختران عیب شمرده میشد، زمینه بیشتری برای پذیرش خرافات در بین مردم فراهم میآمد.
به همان اندازه که جامعه زنان را بیشتر از امر آموزش و کسب دانش محروم میکرد، به همان اندازه خرافات در بین آنها بیشتر گسترش مییافت.
زنان که در برخورد با مشکلات زندگی با توجه به جو مردسالار جامعه، آسیبپذیرتر بودند و به دلیل بیسوادی از شناخت راهحلهای عقلی و منطقی عاجز میماندند، برای تسکین و اقناع خود به هر اوهامی متوسل و معتقد میگردیدند؛ بدینترتیب خرافهگرایی روزبهروز در بین آنها گسترش بیشتری پیدا میکرد.