فرهاد فخرالدینی موسیقی «امام علی» را کشف کرده نه خلق!/ «بخشیها» بازمانده داوود نبی هستند/ روایت عجیب ساخت ساز تار از کاسه سر و موی انسان
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۱۲۶۳۷
به گزارش خبرنگار ایلنا، کرمانجها یکی از اقوام بسیاری قدیمی ایرانی هستند. در واقع کرمانجها از ایلهای کرد ایرانی هستد که به دلایل مختلف در نقاط مختلف ایران ساکن شدهاند. به طور کلی کرمانجها در استانها، شهرهای شمالی، مناطق شمال شرق، شرق و جنوب شرق ایران پراکندهاند. خراسان نیز یکی از مناطقی است که بخشی از اهالی آن کرمانج هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
موسیقی «موغامی» یا «مقامی» شمال خراسان که همان کرمانجی است به ثبت جهانی نیز رسیده است. موسیقی کرمانجی از زندگی دشوار و حوادث تاریخی و اجتماعی مردمان منطقه میگوید و این منظر حتی در رقصها و آیینهای کرمانجها وجود دارد. یکی از آثار معروف و بسیار شنیده شده کرمانجی قطعه «الله مزار» است که توسط نادرمحمد آهنگربیک (مقامدان، مقامخوان و پژوهشگر موسیقی) ساخته و عرضه شده است. این هنرمند درباره آهنگ «الله مزار» میگوید: «الله مزار» نام منطقهای در افغانستان است. آهنگ «الله مزار» نیز مربوط به وقایعی در گذشته است. در مقطعی مغولها به ایران حمله کردند. طی آن اتفاق، مردم کرمانج سینه سپر میکنند تا از خاکشان دفاع کنند و بسیاری از آنها شهید میشوند. بازماندگان بر جنازه آن مردگان در راه وطن، نوایی میخواندد که «الله مزار» نام داشت.
گفتگوی ایلنا با نادرمحمد آهنگربیک درباره موسیقی کرمانجی و اصالت بخشیها را در زیر میخوانید.
آنچه موسیقی منطقه خراسان و بخش شمالی آن را به مقولهای جدی تبدیل کرده است، چیست؟
به دلیل موقعیت اقلیمی خراسان و وجود مبارک امام هشتم شیعیان در مشهد، موسیقی این منطقه ویژگیهای خاصی پیدا کرده است. طبق تحقیقها و پژوهشها و با توجه به آثار موجود میتوان گفت موسیقی خراسان در زمینه نواها و آواها بسیار غنی است. بهترین نواهای خراسان را در نقارخانههای حرم امام رضا (ع) میشنویم. از طرفی عوام نیز به نواهای موجود علاقمند هستند و در این باره اعتقاداتی دارند. مثلا اینکه میگویند اگر نقارههای حرم امام رضا (ع) نواخته نشوند، خورشید طلوع نخواهد کرد. اگر این اتفاق در زمان غروب آفتاب نیز رخ ندهد، خورشید غروب نمیکند. البته این تصور منبع مکتوبی ندارد و حتی در «قصصالانبیا» نیز جستجو کردم؛ اما درباره آن مطلبی نیافتم. در این باره میتوانیم آیات قرآنی را مدنظر قرار دهیم، آنجا که میگوید: «اللهم کلهم نور». در ادبیات نیز این موضوع به نوعی مورد توجه قرار گرفته است. عارفان و شعرا میگویند تنها صداست که میماند که درست است.
موسیقی منطقه خراسان شمالی به ویژه موسیقی کرمانجها ، آنطور که باید برای مخاطبان موسیقی شناخته شده نیست. موسیقی منطقه کرمانج چه ویژگیهایی دارد؟
همانطور که گفتم آواها و نواهای خراسان بسیار قوی است و در این باره برخی از بزرگان و دانشمندان نیز اظهارنظر کردهاند. حتی برخی قدما نیز موسیقی خراسان را ریشه موسیقی ایرانی دانستهاند. اتفاقا در این باره مقالهای را ارائه کردم که «ریشهها بدون آب خشک» میشوند، نام داشت و در برنامههای تلویزیونی نیز درباره آن صحبت کردم و در آن به چهار مقوله پوشش، گویش، خورش و دانش پرداخته بودم. زمانی که صاحبنظران جهانی به این چهار رکن توجه میکنند، میبییند که بله پوششی هست بسیار جذاب، و گویشی وجود دارد بسیار قوی، و علومی که با اهمیت است. از طرفی زمانی که به تحقیقات ادبی و علمی میپردازیم و روند موجود را محاسبه میکنیم، درخواهیم یافت که سراسر ایران مملو از اندیشمندان و صاحبنظران و دانشمندان است، اما خراسان در این زمینه یک سر و گردن بالاتر است. در نهایت همه این ویژگیها باعث شده موسیقی کرمانج توسط «یونسکو» به عنوان اثر ملی ثبت شود.
شما آهنگر بودهاید و پدرتان نیز به این شغل اشتغال داشته. ربط آهنگری با موسیقی چه بود که روند زندگی شما را تغییر داد. هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ تاثیر کارآواها یا موسیقی کار.
همیشه عاشق و شیفته آثار بخشیها بودهام و هرگاه، هرجا صدای ساز آنها شنیده میشد به آنجا میرفتم و به شنیدن و دیدن آثارشان میپرداختم. این رویه همواره وجود دارد. اتفاقا ماکت مکانی که موسیقی را در آن آموختم را ساختهام که حدود دو سال زمان برد. آن ماکت نمونه کوچکی از دستگاه آهنگری است. من از چهار سالگی در آن دستگاه نشستهام. ده ساله بودم که صاحبنظران به این نتیجه رسیدند که من واجد دانش بخشیگری هستم، اما خب در آن مقطع یعنی شش دهه پیش به این موضوع توجهی نشد و پس از آن بود که به تهران آمدم و کار کردم. حال نیز مستمری بگیر تامین اجتماعی هستم.
ماکتی که به آن اشاره کردید چیست و چه ربطی به موسیقی دارد؟ آیا منظورتان کارآواهای مرتبط با شغل آهنگری است؟
در ابتدا این را بگویم که به کارگاه آهنگری «دستگاه» میگویند. اتفاقا دستگاه مذکور به موسیقی ربط مستقیم دارد. مثلا اگر توجه کنید موسیقی سنتی ایران نیز از هفت دستگاه و چندین گوشه تشکیل شده است. یادم هست مرحوم پدرم زمانی که میخواست ابزاری چون گوین (به معنی خیش که ساخت آن از ابزار دیگر سختتر است) را بسازد، چهار نفر بر سندان پتک میزدند. هماهنگی این روند به عهده استاد بود و هنوز هم چنین است. این هماهنگی با بیان «الله، علی، حسن، حسین» توسط آهنگران ایجاد میشد و تکرار آن ادامه پتک کوفتن را میسر میکرد و باعث میشد پتکها با هم برخورد نکنند. پتکزنان اغلب قوی هیکل بودند و با قدرت پک را بر سندان میکوبیدند، حال اگر طی آن روند، پتکها به هم برخورد میکردند فاجعهای رخ میداد و کسی آسیب میدید یا حتی میمرد! لذا شیوه هماهنگی استاد آهنگر مقوله بسیار مهمی بوده است. یادم هست در جلسهای که استاد فرهاد فخرالدینی نیز در آن حضور داشت به بیان این موضوع پرداختم. به ایشان گفتم شما که ملودی سریال «امام علی» را ساختهاید در واقع کاشف آن هستید نه خالق آن؛ زیرا شصت سال پیش، زمانی که پدرم پتک بر سندان میکوفت، همان ملودی آهنگ ساخته شما را میخواند. سپس آن را برایشان زمزمه کردم. بنا به همین دلایل است که موسیقی خراسان و کرمانج را منحصر به فرد میدانم.
یعنی آن ملودی یکی از کارآواهای منطقه خراسان و بخشهای شمالی آن است؟
دقیقا همینطور است. در آهنگری نیز مانند دیگر مشاغل برای تنظیم ضرباهنگها و کوبشها، آواها و اشعاری خوانده میشود. مثلأ چیزی شبیه آرشه کشیدن در آهنگری وجود دارد و قسمتهایی از کار با آرشه کشیدن انجام میشود. بخشی از کارها نیز توسط آواها و نواها انجام میشود. بخش دیگری نیز وجود دارد که خودم در کودکی و هنگام کار آن را انجام دادهام و به آن دم آهنگری میگویند و شبیه نواختن آکاردئون است. این اتفاقها همان کارآواهایی هستند که مقام معظم رهبری نیز در سال 1389 بر آنها تاکید کردهاند. مثلأ خانمی را میبییند که شیر میدوشد و آواز میخواند یا کشاورزی را میبینید که در حال خرمن کوفتن آواز میخواند. اینها همان کارآواها هستند که باید به آنها توجه شود.
درباره قدمت و پیشینه بخشیها و اعتقادات عامه درباره آنها و تاثیر روایات و افسانهها و حکایتها بر شیوه فعالیت و اجرایشان توضیح دهید.
در «قصصالانبیا» آمده که حضرت داوود نبی (ع) آهنگر بوده و نوای داوودی یا نغمه داوودی او بسیار معروف است. بر اساس داستانهای آسمانی «قصص الانبیا» نتیجه میگیریم که «بخشیها» بازمانده داوود نبی هستند. مرحوم پدرم هر زمان در دستگاه بود و میخواست سوگند بخورد آتشکش را بر روی خاکستر میزد و میگفت به این دستگاه داوود پیغمبر قسم. این موضوع آن زمان که بچه بودم برایم معما شده بود و با خودم میگفتم زمانی که این همه اولیا و انبیا داریم، چرا باید با نام بردن از داوود پیغمبر سوگند یاد کنیم. پس از آن که «قصص الانبیا» را خواندم و طی سه دهه گذشته که به کسب علم پرداختم، متوجه شدم خاکستر آن دستگاه قداست دارد؛ زیرا داوود پیغمبر به اذن پروردگار آهن در دستانش نرم میشود و پس از آن زره و شمشیر میسازد، که از آنها برای دفاع در مقابل دین و آیین استفاده میشده است. البته این را هم بگویم که همه اهالی بخشهای شمالی و دیگر مناطق خراسان آهنگر نیستند. برخی از آنها کشاورز هستند و باقی اهالی نیز به کارهای دیگر اشتغال دارند. به عنوان مثال یادم هست استاد حاج حسین یگانه پدر محمد یگانه (نوازنده و خواننده موسیقی مقامی) سلمانی داشتند و در زمان نوجوانی به مغازهاش رفته بودم. ایشان با دست چپ ساز مینواختند در صورتی که قاعد نواختن دوتار این است که آن را با دست راست بنوازند. در اصلاح میگوییم قلب در سمت چپ بدن است. استاد یگانه به زیبایی و زیباشناسی توجه بسیار داشت و بنا به همین دلایل است که میگوییم ایشان دوتار را از قلبش و با قلبش مینواخت. به طور کلی دوتار نزد بخشیها از قداست بسیاری برخوردار است و اینکه برخی از بخشیها در اصطلاح عامیانه میگویند دوتار زدن، غلط است. دوتار را باید نواخت، یعنی باید نوازش کرد. دهل را میزند، اما سازی چون دوتار را مینوازند. باید به جای اصطلاح «دوتار زدن»، «دوتار نواختن» را به کار ببریم.
این قداست در مناطقی چون کرمانشاه و صحنه و گوران وجود دارد آنها نیز برای سازشان ارزش بسیار قائلند و آن را مقدس میدانند.
همینطور است. البته تنبور نیز همان دوتار است که یک سیم به آن اضافه شده است.
اسناد و مدارک به جا مانده در رابطه با قدمت و پیشینه ساز تنبور چیز دیگری میگوید.
من این حرف را با منبع میزنم. این موضوع را آقای علی معلم در کلاسی که در حوزه هنری تشکیل شده بود، تشریح کردند. ایشان میگفتند تنبور همان دوتار است که زنجیری به پایش بسته شده و تبدیل به تنبور شده است.
ماجرا این است که در گذشتههای دور، یکی از دلاوران کرد که نوازنده بوده، اسیر میشود و او را به غل و زنجیر میکشند و وزنهای به پایش میبندند تا از حریم مشخصی دور نشود. پس از این اتفاق آن نوازنده کرد یک سیم به دوتارش اضافه میکند و اینگونه است که تنبور به وجود میآید. البته خودم نیز در این زمینه تحقیق کردهام. آن سیم اضافه شده به ساز تنبور را بازکردم و سپس متوجه شدم که آن ساز به دوتار تبدیل شده است. حال اگر یک سیم به دوتار اضافه کنید، صدای مناسبی از آن شنیده نمیشود و به اصطلاح جواب نمیدهد.
در اسناد به جا مانده از گذشته تنبور و دوتار، دو ساز مستقل هستند و در این زمینه اسناد و مدارک معتبری وجود دارد. مثلأ اینکه تندیسی از منطقه شوش یافت شده که گواهی بر این ادعاست. آن تندیس در یک دستش تنبور است و در دست دیگرش دوتار و بربط قرار دارد.
جناب علی معلمدامغانی خود یکی از پژوهشگران کشور است که طی سالهای گذشته مسئولیتهای مهمی برعهده داشته است. ایشان بر اساس تحقیق و جستجو در منابع مسئلهای را مطرح میکنند. در این باره نیز ایشان بر اساس تحقیقات ماجرای مذکور را روایت کرده و حرفهایشان بر اساس منابع و مکتوبات مشخص است. به هرحال درباره تاریخ و پیشینه سازهای ایران روایات مختلفی وجود دارد. مثلا درباره چگونگی پیدایش و ساخت ساز تار روایتی وجود دارد که در یکی از مقالههایم به آن پرداختهام. ماجرا این است که طی دورهای در خراسان، مردم مردگانشان را در تنه درخت قرار میدادند و آن را میپوشانند. پس از مدت زمانی طولانی تنه درخت را بازمیکردند تا ببیند چه اثری از مرده باقی مانده است. در یکی از این اتفاقها تنه درخت را باز میکنند و میبینند اسکلتی باقی مانده و یک تار موی آن مرحوم به دو طرف کاسه سر چسبیده است. زمانی که دست یکی از افراد حاضر به تار مو برخورد میکند، صدایی ایجاد میشود. میگویند این اتفاق باعث پیدایش ساز تار شده است. طبق این روایت میتوان گفت نام کاسه ساز از کاسه سر برداشت شده و آن تار مو نیز، سیم محسوب میشود. در گذشته سیم کاربردی نداشته و استفاده از نخ ابریشمی مرسوم بوده که صدایی بم ایجاد میکرده است. البته ابریشم در حال حاضر نیز کم و بیش مرد استفاده است.
یعنی صدای ساز دوتار در گذشته بمتر بوده است؟
به دلیل استفاده از ابریشم بله. به طور کلی در دوتار یک سیم صدای زیر ایجاد میکند که آن را صدای زن میدانند. سیم دیگر نیز بم است و به نوعی نمادی از صدای مردان به حساب میآید. کلا در موسیقی چه در ایران و چه در جهان سه صدا داریم. صدای زن، مرد و بچه. نمونه چنین نمادهایی بسیار است. مثلأ میگویند حضرت نوح به دو پرنده ماموریت داد که پس از طوفان وضعیت حیات را بررسی کنند. یکی از آنها کبوتر بود که با شاخهای زیتون نزد حضرت نوح برگشت و خبر از حیات داد. اگر توجه کنید آن کبوتر و شاخه زیتون حال نماد صلح است. پرنده دیگر کلاغ بود که نماد پلشتی است، زیرا کلاغ سخنچین است و مردارخواری میکند. بر همین اساس است که بدترین صدا در موسیقی را «قارِنه» میدانند. «قارِنه» همان صدای کلاغ است. بهترین صدا را نیز صدای بلبل، هزار یا عندلیب دانستهاند همه اینها در «قصص الانبیا» آمده است.
«بخشی» به چه کسانی اتلاق میشود؟
«بخشی» کسی است که ساز را میسازد و مینوازد و حکایتها را روایت میکند و بر آنها اشراف دارد. متاسفانه در حال حاضر و طی سالهای گذشته هرکس در خراسان آهنگی بخواند، خواننده تلقی میشود و هرکس دوتار دست بگیرد میگویند بخشی است. در صورتی که پژوهشگران و پیشکسوتان و اشخاصی چون آقای هوشنگ جاوید که به طور تخصصی در زمینه موسیقی فعالیت میکنند میدانند بخشی کیست.
وضعیت فعالیت «بخشیها» در مناطق مختلف خراسان چگونه است؟ آیا نسبت به گذشته از تعداد آنها کاسته شده است؟
بخشیها که ثبت جهانی شدهاند در خراسان طرفداران بسیاری دارند و به لحاظ کمی تعدادشان زیاد است. برخی میگویند تعداد آنها بین 50 تا 60 نفر هستند اما به نظرم تعدادشان بیشتر است. زمانی که به روستای بیگ و دیگر مناطق میروم مشاهده میکنم که هر روستا لااقل ده دوتارنواز دارد که بخشی هستند. اما موضوعی که وجود دارد این است که اغلب آنها اصالتشان را فراموش کردهاند و پوشش و لباس منطقه را نادیده میگیرند که اتفاق خوبی نیست. شخصأ در تمام مراسم با لباس محلی حاضر میشوم، زیرا یکی از مشخصه بخشیها لباس و پوشش آنهاست. شخصا تجارب خوبی را در این زمینه کسب کردهام و هرجا با لباس بومی حاضر شدهام مورد توجه قرار گرفتهام و از نوع پوششم استقبال شده است. به قول سعدی «خردمند مردم هنر پرورند/هنرپروران از هنر لاغرند» حتی شما به این مورد نیز توجه کنید که اگر مثلا یک روحانی با علم و تخصص کامل لباسش را نپوشد، حرفهایش مورد توجه قرار نخواهد گرفت. بنا به همین دلایل است که بر پوشش محلی بخشیها تاکید دارم. آنها باید با پوشش خودشان به اجرا بپردازند.
دلیل این عدم توجه چیست؟
طی این سالها نوعی تهاجم فرهنگی صورت گرفته است. مثلا برخی تصور میکنند اگر در تهران لباس محلی خودشان را بپوشند حقیر به نظر میرسند؛ در صورتی که اصلا اینطور نیست. خوشبختانه طی سالهای گذشته مسئولان به این نتیجه رسیدند که اهالی هر منطقه، لباسهای بومی خود را بپوشند و این رویه تصویب هم شده است.
مسئولان و متولیان مناطق و استانهای خراسان چقدر بخشیها را حمایت میکنند؟
متاسفانه نسبت به هنر و موسیقی که بخش اصلی فرهنگ ماست، بیتوجهی میشود. یکی از استادان من سعدی حداد بود که 103 عمرکرد با این حال حتی یک بار هم در جشنوارهای از ایشان دعوت نشد. فقط چند اثر ایشان از رادیو خراسان پخش شد. اینکه پس از مرگ بزرگان نامی از آنها برده میشود دردی را دوا نمیکند و شاید فقط برای وارثان متوفی کارآمد باشد.
با این حساب میتوان گفت شما نماینده بخشیها هستید؟
در حوزه هنری به جناب معلم حرفی زدم که ایشان گریست. به ایشان گفتم من بخشی نیستم. بخشی بخشنده است. در آیه بسم الله الرحمن الرحیم دو بخشنده به کار رفته است. خدا بخشنده است و بخشندهها را میبخشد. به نظرم شهدای ما بخشندهترین بخشندهها هستند. آنها جان شیرینشان را بخشیدهاند. آنها جان را در کف گذاشتهاند و به قول حافظ زیر شمشیر غمش رقصیدهاند. رقصیدن که بسیاری از آن با کراهت یاد میکنند همان گردیدن و چرخیدن یا همان سماع است. حتی زمین نیز سماع میکند و حضرت حافظ که حافظ قرآن است به این مهم پی برده است. میفرماید : «شاها فلک از بدو تو در رقص سما است/ دست طرب از دامن این زمزمه مگسل»
«الله مراز» مطرحترین اثر شماست. کمی درباره آن توضیح دهید.
«الله مزار» نام منطقهای در افغانستان است. آهنگ «الله مزار» نیز مربوط به وقایعی در گذشته است. در مقطعی مغولها به ایران حمله کردند. طی آن اتفاق، مردم کرمانج سینه سپر میکنند تا از خاکشان دفاع کنند و بسیاری از آنها شهید میشوند. بازماندگان بر جنازه آن مردگان در راه وطن، نوایی میخواندد که «الله مزار» نام داشت. اتفاقا طی روزها و هفتههای گذشته در اخبار و رسانهها میخوانیم که ترکیه به سرکوب کردهای کرمانج میپردازد. کرمانجها در گذشته نیز مانند الان که در مقابل ترکیه مقاومت میکنند با مهاجمان جنگیدهاند. بیراه نیست که میگویند کرد میمیرد اما تسلیم نمیشود. «الله مزار» برای چنین افرادی خوانده میشده که همچنان وجود دارند.
با توجه به وقایع تاریخی رخ داده در منطقه، محتوا و مضمون موسیقی مقامی خراسان شاد است یا غمگین؟
مقامی وجود دارد که در سوگها کاربرد دارد و میتوان آن را یکی از قدیمترین مقامها دانست. این مقام «لو» نام دارد و فقط بخشیها آن را میدانند و مینوازند. متاسفانه مقام «لو» آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته و کمتر به آن پرداخته شده است. اما در کل میتوان گفت اغلب آثار و مقامهای موسیقی خراسان (شاید هشتاد درصد آنها) حال و هوایی شاد دارند و در اعیاد، جشنها و مناسبتها نواخته میشوند. حدود بیست درصد از مقامها نیز به سوگها و عزاداریها اختصاص دارند.
شیوه نوازندگی دوتار در خراسان رضوی، شمالی و دیگر مناطق، تفاوتهایی دارد. آن تفاوتها بر چه اساس شکل گرفتهاند؟
در ادبیات نمیگوییم خراسان شمالی و رضوی جنوبی. میگویم خراسان. همانطور که گفتم خراسان به لحاظ آوایی و نوایی بسیار غنی است، اما آن تفاوتهایی که میگویید به نوع گویش مردم هر منطقه بستگی دارد. حتی میتوان گفت نوع گویشها بر تعداد پردههای ساز نیز تاثیر دارد. به طور مثال ساز ترکمنها فاقد پرده است. کرمانجها از هشت پرده استفاده میکنند. در خراسان رضوی سازها چهارده پرده دارند و تایبادیها بر اساس نوع گویششان تا بیست پرده نیز پیش میروند. بنا به همین دلایل است که استاد زندهیاد محمدرضا لطفی بخشیها را ریشه موسیقی ایران میداند.
به عنوان پژوهشگر موسیقی و مقامخوان و مقامدان منطقه خراسان تا به حال چند مقام و قطعه را بازسازی و ضبط کردهاید؟
تا سال 1392 حدود هفتاد اثر کرمانجی را جمع آوری کرده بودم که حال تعداد آنها به سیصد اثر رسیده است. آثار مذکور به فارسی نیز ترجمه شدهاند.
از میان این سیصد اثر چه تعداد ضبط شده است؟
تاکنون حدود پنجاه اثر در مراکز مختلف ضبط و اجرا شده است. تعدادی از این آثار در حوزه هنری، برخی در وزارت ارشاد و خانه موسیقی و تلویزیون ضبط و اجرا شدهاند.
در حال حاضر چه آثاری را در دست تولید دارید؟
آخرین اثرم اجرای مقام «لو» است که دربارهاش توضیح دادم. در مقابل این اثر سوگوارانه نیز آهنگی دیگر ساختهام که فضایی شاد دارد و نامش «داور» است که پس از پایان ماه صفر آن را در تلویزیون اجرا خواهم کرد.
برای ارتقای سطح کیفی موسیقی مناطق مختلف و جذب مخاطب بیشتر چه تمهیداتی را پیشنهاد میدهید؟
این موضوع به چگونگی فعالیت نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان مناطق مختلف بستگی دارد. آنها هستند که با رعایت مولفههای مهم به بهبود وضعیت فعلی کمک میکنند. طرف در جشنها و اعیاد مختلف با کتوشلوار به اجرای برنامه میپردازد و گاه به جای پرداختن به موسیقی منطقه خود ارگ میزند! شخصأ چنین اتفاقاتی را مخرب میدانم. موسیقی مناطق مختلف ایران اصالت دارند و هنرمند موظف است آن اصالتها را رعایت کند. نوع پوشش و توجه به گویشها نیز مواردی مهمی هستند که باید از سوی فعالان موسیقی نواحی مورد توجه قرار بگیرند و رعایت شوند.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: خراسان جنوبی خراسان رضوی خراسان شمالی موسیقی وزارت ارشاد آلبوم کنسرت افسانه تالار رودکی حکایت روایت بنیاد رودکی تالار وحدت فرهاد فخرالدینی خانه موسیقی انجمن موسیقی دفتر موسیقی موسیقی نواحی تنبور شیروان دوتار موسیقی خراسان موسیقی مقامی موسیقی فولکوریک تایباد موسیقی افغانستان فولکوریک آهنگر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۱۲۶۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این سَم را فقط با یک تلفن درب منزل تحویل بگیرید!
پدیده عجیب و البته نامطلوب ارسال قلیان به خانهها روزبهروز بیشتر رونق میگیرد.
به گزارش مشرق، خوب میدانند چطور جلوی در و پیش از آنکه زنگ خانه مشتری را بزنند، جلز و ولز زغال را بلند کنند. در چپاندن قلیان توی باکسهای موتورسیکلتشان هم مهارت دارند و میتوانند قلیانهای چند متری را صحیح و سالم به مقصد برسانند.
آنها دلیوری قلیان هستند؛ صاحب شغل نوپایی که بساط قلیان و دود و دم را به خانههای مشتریان میرساند تا اگر حال و حوصله رفتن به سفرهخانه و قهوهخانه ندارند، در همان ایوان یا پذیرایی منزلشان بیزحمت و بیدردسر از قلیانهای گرگرفته و آماده کام بگیرند.
برای ایلیا و همکارانش اهمیتی ندارد که خدمات آنها کوچکترهای خانواده را هم با قل قل قلیان و بوی تنباکو آشنا میکند و بدون آنکه پایشان به تخت قهوهخانه برسد، در جمعهای خانوادگی خود شاهد مزمزه حلقههای دود نارگیل و دارچین و هلو یخی خواهند بود. آنها دلیوری قلیان هستند و به سرعت برق و باد قلیان را با زغال روشن به مشتری میرسانند.
به گزارش همشهری، عمو داوود، بند و بساط قلیان و کاغذی را که آدرس توی آن نوشته شده، به او میدهد و دوباره مشغول رفع و رجوع مشتریان داخل قهوه خانه میشود. خیالش راحت است و میداند که ایلیا کارش را خوب بلد است. ایلیا به سمت موتورسیکلت یاماهای نونوارش میرود که حاشیه خیابان روبهروی قهوهخانه پارک کرده است.
در فلزی باکس جاداری را که روی ترکبند موتورسیکلتش نصب کرده، برداشته تا موقع حرکت با قلیان برخورد نکند. کف باکس هم پارچه کنفمانندی پهن کرده تا موقع لرزش و سکندری خوردن موتورسیکلت سر و تنه قلیان روی هم نلغزد. با احتیاط کوزه چوبی قلیان را وسط باکس میگذارد و شیلنگ یکبار مصرف و بطری آب را طوری در گوشه و کنارش جا میدهد که هر قدر از لابهلای خودروها و موتورسیکلتها لایی بکشد، کوزه یک سانتیمتر هم جابهجا نشود.
روی سری پر از تنباکو سرپوش گذاشتهاند و سرپوش را هم با کاغذ آلومینیومی پوشانده تا تنباکوها بیرون نریزد، اما محض احتیاط علاوه بر پاکت تنباکوی دوسیب اضافهای که مشتری سفارش داده، کمی هم تنباکوی باز و پرپر شده توی ظرف دربستهای گذاشته تا اگر تنباکو از سری قلیان کمی سرریز کرده بود، آن را میزان کند. قوطی پر از زغالهای خودسوز و فندک را هم که کنار شیلنگ میچپاند راه میافتد.
به سرخی زغال لیمو
کوچهپسکوچههای محل را مثل کف دستش میشناسد. آدرس مشتری هم دور نیست و برای تحویل سفارش فقط باید چند کوچه و خیابان فرعی را طی کند. مقابل مجتمعی آپارتمانی میایستد. تند و فرز بدنه و سری و شیلنگ را روی کوزه چوبی سوار میکند، آب توی کوزه میریزد و درحالیکه زنگ طبقه چهارم را میزند، فندک گوشه باکس را روی قطعات مکعبی زغالهای خودسوز میگیرد. تا مشتری خود را به حیاط برساند، زغالهای خودسوز داغ و سرخ شده، توی ظرف استوانهای منفذدارشان به جلز و ولز افتادهاند.
مشتری جوانکی ۲۰-۱۹ ساله است، ولی انگار قلیانی قهاری است و با نیمنگاهی به زغالها چشمهای کشیدهاش تنگ و ابروهای قیطانیاش در هم فرو میرود: «من که به آقا داوود گفتم از زغالهایی بگذارد که توی منقل سرخ میکند.
از محل سفارش میدهم که زغال فوری مصرف نکنم دیگر.» جواب ایلیا در آستینش است: «داداش! تو وقتی زنگ میزنی غذا برات بیارن، توی ظرف چینی میارن!؟ ظرفشان یکبار مصرف است دیگر!» هنوز تاب ابروی جوانک باز نشده. ایلیا بسته تنباکوی اضافه را به طرف او میگیرد و میگوید: «برو کام بگیر میفهمی چی برایت آورده ام.
من زغال خام دست مشتری نمیدهم. خیالت راحت. آنها را از زغالهای لیموی عمو داوود هم بهتر سرخ کردم.» انگار دورهمیشان خانوادگی است و هر بار که پنجره طبقه چهارم باز میشود، ۴-۳ پسربچه پرشروشور در قاب آن رخ نشان میدهند.
بگویید پیک موتوری قهوهخانه
عمو داوود سفارش کرده ایلیا از مشتریانی که بچه محل هستند کارت ملی و مدرک شناسایی نگیرد و هزینه سرویس قلیان را هم موقع پس گرفتن قلیان حساب کند.
محدودهای هم که سرویس میدهند همان کوچه و خیابانهای مرکز شهر و حوالی قهوهخانه است و اگر سفارش از شمال و جنوب شهر داشته باشند، باید از همکاران عمو داوود که در آن حوالی سرویس ارسال قلیان دارند، کمک بگیرند.
مشتری یک شبانهروز میتواند قلیان را پیش خود نگه دارد و ایلیا فردا ساعت ۱۲ برای پس گرفتن آن محمد، شاگرد افغانستانی قهوهخانه را میفرستد. محمد از ایلیا کمسن و سالتر است، ولی از چاق کردن قلیان نارگیل و دارچین و هلو یخی تا به دود آوردن قلیانهای لایو و شبهای مسکو را فوت آب است.
گاهی که مشتریان تعداد سرویسهای قلیان بیشتری میخواهند عمو داوود، محمد را هم به مهمانیهای آنها میفرستد تا در محل و فوری و گیراندن زغال و به دود آوردن قلیان را برای مشتریان انجام دهد، اما دلیوری قهوهخانه عمو داوود فقط ایلیاست که در مدت ۷-۶ ماهی که سرویس قلیان را به منزل مشتریان میرساند هیچکس ناراضی نبوده است.
البته خدمات حضوری محمد ۱۰۰ هزار تومان به نرخ ۵۰۰ هزار تومانی سرویس دلیوری قلیان اضافه میکند. ایلیا شغلش را «پیک موتوری قهوهخانه» معرفی میکند و چندان به مذاقش خوش نمیآید که شغل او را با اصطلاحات دهانپرکنی مانند دلیوری بشناسند.