داستانی با چیدمانی متاثر از گویش و لهجه
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۸۰۰۳۱
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش هایخبری ایرنا، «رودیارد کیپلینگ» نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی (۱۹۳۶- ۱۸۶۵ میلادی) است که به خاطر داستانهای کوتاهش در سال ۱۹۰۷ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.
«خانهی آرزو» نام یکی از داستانهای این نویسنده نامدار انگلیسی است که «رضا علیپور» منتقد و پژوهشگر ادبی به نقد و بررسی آن پرداخته و نوشته است: بعد از آن که گوگول با شنلش، شاهان و بزرگان را کنار زد و طبقهی متوسط جامعه را به حریم داستان راه داد، تا اواخر قرن نوزده شاید هیچکس به فکرش نرسیده بود که جز سبک زندگی و ویژگیهای شخصیتی طبقهی متوسط، عنصر دیگری هم هست که میتواند همراه این طبقه شود و به داستانها شان رنگ و بویی واقعیتر بدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در داستان کوتاه «خانهی آرزو»، نویسنده از لهجه و گویش جنوب انگلستان استفاده کرده و علاوه بر این که اتفاق جدیدی را در زبان رقم زده، نشان داده که چطور استفاده از لهجه و گویش میتواند چینش داستان را تحتتاثیر قرار دهد و فضای داستان را لطیفتر و جذابتر کند. این داستان از حیث پیشگامیها، فوقالعاده است. بهجز زبان و لحن، کیپلینگ کاری را شروع میکند که بعدها همینگوی بزرگ و سلینجر نابغه آن را به کمال میرسانند: پیش بردن داستان بر پایهی گفتوگو.
مترجم مجموعه داستان «یک درخت، یک صخره، یک ابر» -که «خانهی آرزو» را در زمره داستانهایش دارد- گویشی بسیار سختخوان را در ترجمه انتخاب کرده که گاه حتی ارتباط خواننده با اثر را مختل می کند. اما از همین هم میشود استفاده کرد. «خانهی آرزو» را سه بار بخوانید. گوشهای دنج انتخاب کنید که کسی وارد خلوتتان نشود و صدایی جز صدای خودتان را نشنوید. بگذارید در خوانش اول لحن و گویش چون آهنگی در گوشتان زمزمه کند. در خوانش اول فقط به تصاویر نگاه و به فضاسازیها دقت کنید.
خوانش اول
داستان با ورود دوستی قدیمی که به ملاقات آمده شروع میشود. تصاویر گویای صمیمیت مردمان طبقهی اجتماعیای که نویسنده در نظر دارد. دیالوگها فضا را میسازند؛ سنوسال، حال و احوال، اتاقی که داستان در آن رخ میدهد:
میزبانش گفت: «اَمُو هیشت نشدَه. پیری تکونُت ندادَه، لیز.»
خانم فتلی زیر لب خندهای کرد و شروع به جور کردن دو تکه از پارچهها کرد: «نه، وگرنه بیس سال پیش کارم تموم بید. یادت نمیآد طوری بیدم بم میگفتن تپلو، هان؟»
فضاسازی و چینش داستان خیلی خوب است. فضاسازی به گونهای طراحی شده که انگار داستان را از آخر به اول نوشتهاند. در ابتدای داستان خانم اشکرافت خود را با دوختن پارچهها سرگرم میکند و بعدتر «جوالدوز درشت را موشکفانه بالا» میبرد و درست در سطرهای پایانی داستان:
«دارُم کور میشُم!»
«ها، پس برَه همینَه که ای مدت فِقط با تکَه پارچهَها بازی کِردی! تعجب بیدُم!»
داستان پر است از این گرههای کوچک و بزرگ که به زیبایی تا پایان داستان گرهگشایی میشوند. کیپلینگ حواسش به همهجا هست، حتی وقتی غروب میشود، در آشپزخانه را برای فرار از سرما می بندد.
خوانش دوم
«دلتنگیهای نقاش خیابان چهلوهشتم»، نمیدانم بگویم دلتنگی دوم این مجموعه یا خانهی دوم از خیابان چهلوهشتم، ولی هرچه هست، بعد از خواندن «خانهی آرزو» اولین داستانی که در ذهنم تداعی شد، «عمو ویگیلی در کانهتیکت» بود. اولین شباهتی که این دو داستان دارند، این است که هر دو در خلوتی زنانه میگذرند که مرد نویسندهای آن را نوشته. شباهت دومشان عاشقانهها و گذشتهای است که به وسیلهی گفتوگوها مرور میشود.
داستان «خانهی آرزو» از نظر دورهبندی زمانی، به دوران اول زندگی داستان کوتاه تعلق دارد، اما چنان داستان مقبولی است که سایهاش دستکم در مرز دو دوران اول و عصر طلایی در گشتوگذار است. داستان سومشخص عینی روایت میشود و تفاوت گویش راوی با شخصیتهای داستان باورپذیری آن را دوچندان میکند.
در ابتدای داستان مسئلهی بیماری مطرح میشود و بعد ماجرای عشق. نیمهی دوم داستان، که گره اصلی داستان را هم به دوش میکشد، به زعم شخصیت داستان، خانم اشکرافت، نیز داستانی است که اگرچه واقعی است، اما باور کردنش سخت است و خیلی زیرکانه خواننده را مجبور به قبولش میکند. عناصر مختلفی در این باورپذیری نقش دارند: فضاسازی که خواننده را در صحنه غوطهور میکند، لحن که خواننده را همراه میکند، و از همه مهمتر، عنصری مخفی، از جنس آن عنصری که بعدها در آثار پائولو کوئیلو به چشم میخورد، از جنس عنصر اصلی «کیمیاگر». خواننده، حتا اگر کیپلینگ را نشناسد، باز هم در بطن «خانهی آرزو» لمس خواهد کرد که پشت پیرنگ این داستان جهانبینیای فردی وجود دارد:
«همهش همی بید؟»
«نه، نبید. ای خِسمَت عجیبشه، اگه باور بکنی، لیز.»
«ا باور میکنُم. گِمُونم تی زَندَگیت هیش قدِ حالُو راسگی نبیدی، گرِی.»
خانم اشکرافت تاکیدی ندارد که خواننده داستانش را باور کند.
خودش نیز اذعان دارد که «خانهی آرزو» را باور نکرده، ولی اتفاقی رخ داده و خانم اشکرافت باردار باوریست که با او عجین شده و آنچه نویسنده تأکید بر باور آن دارد، خانهی آرزویی است که در درون خانم اشکرافت شکل گرفته، وجود دارد و باورپذیر است.
خوانش سوم
اجازه بدهید تمام عناصر همچو موسیقی دلنوازی در هم تنیده شوند. بگذارید بیان رازها حس کنجکاویتان را تحریک کنند. با داستان پیش بروید، گرهگشایی که انجام شد، چشمهایتان را ببندید. داستان بعد از گرهگشایی به اوج خود میرسد، بدون زیادهگوییهای مرسوم در دوران اول داستان کوتاه، تنها با گفتن چند کلمه:
«حساب میاُد، نه؟ دردَش؟»
منبع: ایرنا
کلیدواژه: جوایز ادبی ادبیات جهان ادبیات داستانی جایزه نوبل ادبیات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۸۰۰۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۵ «آخرالزمان» تماشایی که در سال ۲۰۲۴ خواهیم دید!
فیلمهای آخرالزمانی زیرشاخهای بسیار پرطرفدار از ژانر علمیتخیلی هستند؛ در اغلب این فیلمها یا با فاجعهای قریبالوقوع مواجهیم که قرار است حیات بشر بر روی سیاره زمین را خاتمه بدهد و یا فاجعه قبلا رخ داده و ما با زندگی بازماندگان در دنیایی پسا آخرالزمانی مواجه میشویم.
به گزارش فرادید، فیلمهای آخرالزمانی به دلیل اینکه معمولا جلوههای ویژۀ حیرتانگیز و داستانهایی با تخیلات بلندپروازانه دارند، در بین علاقمندان به سینما محبوبیت زیادی دارند.
در اینجا مورد انتظارترین فیلمهای آخرالزمانی سال ۲۰۲۴ را معرفی خواهیم کرد؛ فیلمهایی که برخی از آنها ما را وارد داستانها و قلمروهای جدیدی میکنند و برخی از آنها ادامۀ داستانهایی را روایت میکنند که از قبل با آنها آشنا هستیم.
۱. نفس کشیدن (Breathe)پس از یک فاجعه بزرگ، زمین از هرگونه گیاهی خالی شده و سطح اکسیژن جهانی به ۵ درصد کاهش یافته است. اما بازماندگان به جای برقراری ارتباط صحیح و همکاری، درگیر نبرد بر سر دستیابی به یک «مولد اکسیژن» میشوند.
۲. آرکادیان (Arcadian)در آیندهای نزدیک و در حالیکه بخش عظیمی از جمعیت جهان نابود شدهاند، مردی به نام پل و دو پسرش زندگی عجیبی را میگذرانند؛ آنها در روز آرامش دارند، اما شبها به وحشت میافتند، زیرا موجوداتی وحشی شبهنگام بیدار میشوند و هر موجود زندهای را در مسیر خود میبلعند. یک بار هنگامی که پل در خطر بزرگی قرار میگیرد، پسرها با استفاده از هر آنچه پدرشان به آنها آموخته است، نقشهای برای نجات او طراحی میکنند.
۳. یک جای ساکت؛ روز اول (A Quiet Place: Day One)ماجرای این فیلم به قبل از ماجراهای فیلم «یک جای ساکت» برمیگردد و نخستین حملۀ موجودات بیگانۀ حساس به صدا را روایت میکند. داستان حول محور زنی به نام سم میچرخد که باید از تهاجم موجودات بیگانۀ تشنه به خون در شهر نیویورک جان سالم به در ببرد.
۴. فیوریسا، حماسۀ مکس دیوانه (Furiosa: A Mad Max Saga)ماجرای این فیلم به ۱۵ تا ۲۰ سال قبل از وقایع Mad Max: Fury Road برمیگردد. با فروپاشی جهان، فیوریسای جوان توسط یک گروه شرور ربوده میشود و پس از اینکه از آزمایشات زیادی جان سالم به در میبرد، راهی برای بازگشت به خانه از طریق سرزمینهای بیابانی طراحی میکند.
۵. پادشاهی سیارۀ میمونها (Kingdom of the Planet of the Apes)تقریباً ۳۰۰ سال پس از وقایع «جنگ برای سیاره میمون ها» (۲۰۱۷)، تمدنهای میمونی در جایی که سزار میمونهای دیگر را به آن هدایت میکرد، پدید آمدهاند؛ در حالی که انسانها به حالت بدوی و وحشی بازگشتهاند. اما هنگامی که پادشاه میمون، پروکسیموس سزار، با استفاده از سلاحهای ساخته شده از فناوریهای از دست رفته بشر، آموزههای سزار را منحرف میکند تا سایر قبیلهها را به بردگی بگیرد، یک شامپانزۀ شکارچی سفری سرنوشتساز را در کنار دختری به نام مای آغاز میکند تا آینده میمونها و انسانها را مشخص کند.