هدیه باستانی پاریزی به طاهره صفارزاده چه بود؟
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۸۰۴۹۰
چهارم آبان ماه، سالروز درگذشت طاهره صفارزاده، چهرهای شاخص در عرصه شعر مقاومت دینی، فعال در عرصه ترجمه قرآن است، از این رو نظر دکتر محسن شاهرضایی «مدیرکل الگو سازی و تکریم نخبگان» درباره مرحومه صفارزاده و تشویق استادش و تاثیر این تشویق در ادامه طریق صفارزاده یادداشتی دارد که در ادامه میخوانیم؛
زندگی نامه مشاهیر و مفاخر و فراز و نشیبهای درس آموز و عبرت انگیز دارند که مطالعه آنها خالی از لطف نیست بلکه میتواند در بسیاری موارد راهگشا باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما اینها هیچ کدام مانع از رشد و تعالی او نشد. بحث درباره آن محرومیتها و این موفقیتها هر یک مجالی جداگانه و نوشتاری مفصل را میطلبد.
نقل است که طاهره صفارزاده آن هنگام که دانش آموزی سیزده ساله بود نخستین شعر خود را سرود و به پیشنهاد استاد زنده یاد دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی جایزه خود را که گویا «دیوان جامی» بود از مدیر دبیرستان دریافت میکند که تذکره نویسان به اتفاق این حادثه را در زندگی طاهر ذکر کردند گرچه نگارنده در جستجوهایش به نقل این موضوع و اهمیت آن را از زبان دکتر صفارزاده دست نیافت، اما می توان پذیرفت که تشویق یک کودک یک نوجوان و یک جوان در خصوص در آغاز راه و به ویژه توسط استادی به نام و پرآوازه میتواند چه اثر شکر و معجزه آسایی بر روح و روان متعلم داشته باشد.
در ادامه بخشی از یادداشت علیرضا پور امید را درباره مرحوم طاهره صفارزاده و تشویق استاد پاریزی از این دانش آموز که در کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحومه طاهره صفارزاده آمده میخوانیم؛
خانم صفارزاده متولد سال ۱۳۱۵ خورشیدی و مشهورترین شاگرد استاد باستانی پاریزی بود تا حدی که استاد پاریزی در کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از ایشان به نیکی یاد کردند و به قول یغما جندقی که گفت به جز از تاک که شد مفتخر از حرمت می/ زادگان را همه فخر و شرف از اجداد است
در حالی که استاد باستانی پاریزی باعث افتخار تمام شاگردانشان هستند، خودشان به ایشان بسیار افتخار میکردند و در نتیجه این کتاب در صفحه ۴۶۴ آمده است؛
«خانم دیگری که کار مناسب روی شاهنامه کرده خانم طاهره صفارزاده است او کارمند شرکت نفت بود و داستان «بیژن و منیژه» را که مرحوم پورداوود هم بر آن مقدمه نوشته بود چاپ کرد، در مورد خانم طاهره صفارزاده که چاپ کننده اصلی کتاب بود،(هرچند در کتاب به آن اشاره ای نشده) اما من میتوانم اینجا اشاره کنم که این خانم ۴-۵ سال پیش در کرمان شاگرد من بود، در آنجا درس خواند، شوهر کرد و پس از دو سال از شوهرش جدا شد و برای ادامه تحصیل به فرهنگ و فرزند خردسالش را که مادرش حفاظت میکرد در غیاب او لقمه در گلویش گرفت و خفه شد. طاهره از اروپا برگشت و هم اکنون تنها و تنها زندگی عارفانه دارد زندگی که برق امید جز به برکت عرفان در کرانه آن هرگز سو سو نخواهد زد.
گفته میشود در اوایل دهه ۳۰ خورشیدی زمانی که طاهره صفارزاده در کرمان دانشآموز استاد پاییزی بود به عنوان شاگرد برگزیده در مدرسه نائل می شود و استاد به ایشان یک «دیوان جامی» هدیه میدهد، این هدیه دادن از جانب معلم در پیشرفت و شاگرد بسیار موثر است. کما اینکه وقتی استاد غلامحسین صدیقی برای کتاب «اصول حکومت آتن» با ترجمه استاد پاریزی مقدمهای نوشتن همین امر موجب شد تا استاد پاریزی با نگاه جدیتری به مقوله پژوهش بپردازد و تا رسیدن به جایگاه استادی پیش بروند.
۲۴۱۲۴۱
کد خبر 1314354منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: شعر شاعر ادبیات ایران ادبیات حسن روحانی لیگ برتر نوزدهم ایالات متحده آمریکا سینمای ایران باشگاه استقلال خودرو خودروسازان باشگاه پرسپولیس کاریکاتور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۸۰۴۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خانه موزهای در تهران که نماد عقل و عشق است
عصا، عبا، سجاده و کتابخانه کنار هم هستند سجاده بعد از 45 سال همچنان باز است و منتظر است روزی استاد برگردد تا عاشقانهترین نمازها را تجربه کند. کتابخانه استاد همچنان پر از کتاب است. چه ترکیب قشنگی از عقل و عشق، کتاب و تفکر، تهجد و عشق.
به گزارش ایسنا، در حیاط خانه مرسدس بنز ۲۳۰S سبز رنگ مدل ۱۹۶۶ شهید مطهری در سایه کاج بلند خیابان شهید کلاهدوز پشت دیوار آجری به خواب عمیق فرو رفته است. این ماشین از ادریبهشت 1358 دیگر روشن نشده است. شاید باور نکنید ماشینها و همه اشیا میتوانند مانند همه انسانها داستانی داشته باشند که شاید قلمی بخواهد روایتشان کند. یک ماشین میتوانند در دل حوادث تاریخی نقش آفرینی کند و همان مدل ماشین میتواند آروزهای یک خانواده را به دره ببرد. ماشین بنزی که در حیاط خیابان شریعتی، خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش کوچه صدرا به خواب طولانی رفته است ماشین بنزی است که در زمره نخستین تولیدات S کلاس مرسدس است. آن شهید این خودرو را هفت سال قبل از شهادتش در تاریخ ۲/۳/۱۳۵۱ از شخصی به نام آقای ابراهیم زین العابدینی ساکن یوسف آباد تهران خریداری کرده است.
البته از این ماشین روایت جالب و درس آموزی هم وجود دارد که نشان دهنده سبک زندگی استاد است. نخستین روایت برمیگردد به آستانه پیروزی انقلاب در سال 1357 که شهید مطهری برای سخنرانی قصد داشت به دانشگاه تهران برود این ماشین، همان ماشینی است در خاطرات شهید مطهری آمده است و به نوعی نشان دهنده سبک زندگی استاد است. آنروزها برعکس امروز، دانشجویان به ساده زیستی افراطی تمایل داشتند و حسایست آنان نسبت به روحانیون بیشتر از دیگران بود.
علامه مطهری به همراه علی مطهری و عی لاریجانی با ماشین بنز استاد، ایشان را به دانشگاه صنعتی شریف بردند. این در حالی بود برخی اعتراضها نسبت به اینکه چرا استاد مطهری ماشین بنز دارد شنیده میشد. دم در دانشگاه که رسیدند، یکی از افراد همراه، به ایشان پیشنهاد کرده بودند که از ماشین پیاده شوند و بقیه راه را پیاده بروند. تا یک موقع ماشین ایشان را نبینند که جوّی علیه ایشان درست شود. علامه با این پیشنهاد مخالفت کردند بلکه خواستند با ماشین تا جلوی در سالن بروند. تا تظاهر به ریا نشود و همانگونه هست جلوه کند.
همانطور که روایت ماشین از ذهنم گذشت ماشین را رها میکنم تا خواب دیرین 45 سالهاش آشفته نشود. از سنگفرش حیاط وارد خانهای میشوم که در سکوت بهاری آفتاب نیمروزی خاطراتش را مرور میکند.
این خانه روزگاری محل رفت و آمد چهرههای نام آشنایی بودند که در اوراق تاریخ نام بلندی دارند. بزرگانی مانند رهبر معظم انقلاب، آیتالله طالقانی، آیتالله هاشمی رفسنجانی، دکتر علی شریعتی و بسیاری از روحانیون و شخصیتهای دیگر.
خانه در دو طبقه بنا شده است که در طبقه اول دستنوشتهها و وسایل شخصی شهید مطهری و در طبقه دوم کتابهای آن شهید به نمایش درآمده است. طبقه پایین شامل یک حال و پذیرایی بزرگ است که پس از بازسازی حالت نگارخانه گرفته است. نشان از خانه روحانی ندارد. اما برای اینکه زندگی استاد با تصاویر و وسایل به تصویر کشیده شود چارهای به بازسازی نبود. عکسهایی که از استاد در خانه و موزه نصب شده است بیش از دیگر عکسهای استاد، عکس علامه طباطبایی و حضرت امام چشمنوازی میکند.
به گفته علی مطهری بسیاری از کتاب شهید مطهری در طبقه دوم نوشته شده است. کتابهای «نظام حقوق زن در اسلام»، «مساله حجاب»، «علل گرایش به مادیگری» و «امدادهای غیبی در زندگی بشر» جزو این آثار است. طبقه دوم شامل راهرویی است که به دو اتاق منحصر میشود اتاق مطالعه پنجره بزرگ رو به خیابان و پشت به خیابان دارد. نور به راحتی به خانه روشنی میبخشد. در گوشه اتاق تخت با روکش قدیمی میتوان دید که بازدیدکنندگان را یاد خانه هر پدربزرگ و مادربزرگ میاندازد. عصا، عبا، سجاده و کتابخانه کنار هم هستند سجاده بعد از 45 سال همچنان باز است و منتظر است روزی استاد برگردد تا عاشقانهترین نمازها را تجربه کند. کتابخانه استاد همچنان پر از کتاب است. از تفسیر کبیر قرآن گرفته تا مجموعه رسایل فلسفی ملاصدرا. چه ترکیب قشنگی از عقل و عشق، کتاب و تفکر، تهجد و عشق. خدایا به ینگونه معرفتها برکت عطا کن. استاد جمع عقل و عشق بود. این عشق زمین و الهی نداشت و به صورت توامان بود. یادی از گفتگوی که همسر استاد با یکی از خبرنگاران کرده است می افتم که در این گفتوگو گفته است. به من همیشه احترام می گذاشتند.یادم می آید یکبار به اصفهان رفته بودم وقتی برگشتم نیمههای شب بود. ایشان بیدار مانده بود تا از من استقبال کند. میوه و چای آماده کرده بود و ناراحت بود که چرا بچهها بیدار نمانده اند تا از مادرشان استقبال کنند. بسیار مهربان بودند و احترام می گذاشتند. در مدت 26 سالی که با ایشان زندگی کردم همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کردند. یادم نمیآید که از ایشان هیچ گاه رنجی دیده باشم. بسیار با گذشت و مهربان بودند و به راحتی من و بچهها اهمیت می دادند..
با خود میپرسم مگر مرد خدا میتواند چیزی غیر از این باشد نگفتهاند مردان خدا شیران روز و پارسیان شباند. یکی از دوستان شهید مطهری درباره ایشان میگوید: از ویژگیهای آن مرحوم، تقید و علاقه فراوان ایشان بود به ذکر و دعا و بیداری شب. به یاد دارم که در همان اوایل آشنایی ما با یکدیگر، او به نماز شب مقید بود و مرا نیز بدان امر می کرد و من به بهانه اینکه آب حوض مدرسه شور و کثیف و برای چشمانم مضرّ است از آن شانه خالی میکردم، تا اینکه شبی در خواب دیدم که در خواب هستم و مردی مرا بیدار کرد و گفت: من «عثمان بن حنیف» نماینده حضرت امیرالمؤمین علی علیه السلام می باشم، آن حضرت به تو دستور داده اند به پاخیز و نماز شب به پادار و این نامه را نیز آن حضرت برای تو فرستاده اند.
در آن نامه با آن حجم کوچکی که داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود: «هذه برائة لک من النّار»؛ این برای تو وسیله رهایی از آتش دوزخ است. من در عالم خواب با توجه به فاصله زمانی دوران حضرت علی علیه السلام با زمان ما، متحیر نشسته بودم که در همان حالت تحیر، مرحوم آیت اللّه مطهری مرا از خواب بیدار کرد و در حالی که ظرف آبی در دست داشت گفت: این آب را از رودخانه تهیه کرده ام، برخیز و نماز شب بخوان و بهانه مجوی.
ایوان دلگشا خانه دلبری میکند و مشرف به حیاط و درخت کاج است که پرندگان گوناگون را میزبانی میکند و شاید پس از اندیشهای طولانی و فلسفی ویا غم روزگار خوردن در ایوان مشرف به درخت کاج گیر و سنگفرش و هوای تازه نعمتی باشد.
اما این مرد عشق و عقل در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ و پس از خروج از خانۀ دکتر یدالله سحابی، توسط محمد علی بصیری عضو گروه فرقان از فاصله حدود دو متری با سلاح رولور به شهادت رسید. تا مصداق این آیه سوره آل عمران شود که خداوند درباره شهدا میفرماید؟ وَلاَتَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتَا بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
انتهای پیام