کار شبانهروزی نویسنده ایرانی در اردوگاه جویندگان طلا
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۸۱۹۰۳۹
کتاب «یک محسن عزیز» روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی است که به قلم فائضه غفار حدادی به نگارش درآمده است.
به گزارش مشرق، نویسنده در مقدمه کتاب عنوان میکند که تصمیم داشته زندگی یکی از فرماندهان دوران جنگ را معرفی کند. کسی که از بزرگترین و موفقترین فرماندهان دوران جنگ بوده اما شناخته شده نبوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مس وجودی که طلا شد
نویسنده در مقدمه کتاب خود بیان میکند: «با این سوال وارد زندگی محسن شدم و هرچه پیشتر رفتم، بیشتر دانستم که تاریخ بیوفا به جبران دخالتهای محسن، او را به دیار غفلت تبعید کرده. این حکم برای کسی که توانسته بود در مدت کوتاهی از مس وجودش، طلا بسازد خیلی ظالمانه بود. اما حتی من هم که به این حکم اعتراض داشتم، باید مجازات میشدم. حکمم کار شبانهروزی در اردوگاه جویندگان طلا بود. موقعیتی که باید برادههای طلای وجود محسن را که در لحظهها و خاطرهها و نوارهای قدیمی پخش بودند، پیدا میکردم و در یک جا جمع میکردم. تازه بعدش مرحلهای شروع میشد که سختتر بود. یعنی محک زدن برادهها و بالابردن عیارشان و ریختنشان در کوره نوشتن و ریختهگری دوباره وجود محسن.»
نویسنده در ادامه مقدمه به چگونگی نگارش کتاب اشاره کرده و گفته است: «کمکم از اسفند سال ۱۳۹۶ شروع به نگارش کتاب کردم. هرچند قالب روایت داستانی را برای به بند کشیدن محتویات مستندی که داشتم انتخاب کردم. اما همواره مستند بودن را ارجح بر داستانی بودن دانستم و تمام تلاشم این بود که اگر به بُعد داستانی کار میپردازم، حتی آن جزئیات ریزش هم واقعی باشند. برای همین شاید بتوانم ادعا کنم که برای هر سطر از این کتاب میتوانم منبع و سند بیاورم. اما چون اغلب واقعهای را بر اساس روایت یک شخص واحد نقل نکردهام، منبع خاطره را در زیرنویس نیاوردهام. مثلاً شاید خاطرهای یکسان را از زبان پنج نفر مختلف داشتم. یا اینکه صحنهای را روایت میکردم که هر تکهاش را مثل قطعات پازل کسی روایت کرده بود یا از کتابی خوانده بودم.»
در بخشی از متن کتاب آمده است: «مسئولیتی که محسن در برابر آدمهای اطرافش احساس میکرد، شاید حاصل شاخههای جدیدی از معرفت الهی بود که از خاک حاصلخیز دلش جوانه زده بود. که «من وجدنی، عرفنی». شاخههایی که در هوای زندگی عادی به سختی رشد میکنند. چه برسد به اینکه میوه هم بدهند. میوههایی از جنس آرزو و حتی عمل. شناختی که کمکم کارها و علاقههایش را هم جهت میداد. بیخود نبود که شبیه رسولالله شده بود. آنجا که خدا در سوره شعرا بهش میگوید که «لعلک باخع نفسک... انگار میخواهی خودت را هلاک بکنی به خاطر اینها؟
گردش در این وادی که نامش «اطاعت» بود از روز ششم فروردین شروع شد. وقتی که محسن برای چندمین روز متوالی به شناساییهای خطرناک میرفت و این بار توانست راهی را کشف کند که از پشت به نزدیکی تانکهای دشمن میرسید. میشد که از آن راه، همه تانکها را توی تله بیندازند و این اصلا چیز کمی نبود.
نویسنده در این کتاب برای نخستینبار از نامههایی استفاده کرده که شهید وزوایی، قهرمان داستانش سالها برای خواهری که در آمریکا داشته، ارسال میکرده و نامههایی که بُعد دیگری از شخصیت شهید وزوایی را به نمایش میگذارد. کتاب همچنین نثری ساده دارد و مخاطبان به آسانی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
کتاب «یک محسن عزیز؛ روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی» اثر فائضه غفار حدادی از سوی نشر سوره مهر در ۵۶۰ صفحه به بهای ۶۰ هزارتومان منتشر شده است. / ایبنا
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار سکه و ارز تحولات عراق تحولات لبنان سهمیه بندی بنزین کتاب سوره مهر انتشارات سوره مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۱۹۰۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابی پر ازجاهای خالی!
دیوید برنز در کتاب «از حال بد به حال خوب» نگرش جدیدی به زندگی دارد و نوعی روش درمانی را پیشنهاد میدهد تا در زمان روبهرو شدن با افسردگی و اضطرابهای ناشی از مشکلات به آن پناه ببریم. «شناخت درمانی» موضوع اصلی این کتاب است؛ روشی که به ما میآموزد این افکار، احساسات و بهتر بگویم ذهن ماست که این حال ناخوش روانی را برای ما در طیفهای مختلف فراهم میکند و رنگوبوی زندگی را به سمت ناامیدی و افسردگی میکشاند، نه اتفاقهای بیرونی. راستش را بخواهید خودم هم به پیشنهاد یکی از دوستانم این کتاب ۶۱۸صفحهای را خریدم و آن را خواندم. مهدی قراچهداغی راحت و روان ترجمهاش کرده و گرافیک ساده و در عین حال پرمعنای صفحه روی جلد هم خوب از آب درآمده اما جذابیت اصلی این کتاب که باعث شده چاپ پنجاهونهم آن به دست من برسد، این است که این کتاب پر از جاهای خالی است که نویسنده آن را برای خواننده خالی گذاشته تا او هم دستبهقلم شود و ازافکار واحساساتش بنویسد.گویی خواندن بهتنهایی برای درک دانستههای این کتاب کافی نیست و توی خواننده نیز باید کنار نویسنده بنشینی، قلم به دست بگیری وجرأت نوشتن از احساسات وافکارت را پیدا کنی،حالا این توهستی که برای بهتر شدن حالت، همهجانبه تلاش میکنی؛ هم میخوانی و هم مینویسی.آنجایی که خطاهای شناختی را میشناسی و یاد میگیری در برابر افکار اتوماتیک که هر لحظه در ذهنت میگذرد، واکنش منطقی نشان دهی و احساساتت را بهتر کنی؛ اضطرابهای اجتماعیات را بپذیری و یاد بگیری چطور با آنها سر یک سفره بنشینی و راهحل جدیدی برای کاهش آن بیابی.این کتاب را به کسی که دوست ندارد خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بشناسد، توصیه نمیکنم، چون در آن دکتر دیوید برنز خیلی تلاش کرده به ما بفهماند دست از جنگ با خودمان برداریم و خودمان را بپذیریم.
همچنین تکرار تمرینها وقتی میگوید اتفاق ناراحتکننده امروزت را بنویس و احساس خودت را اضافهکن خیلی جالب است؛ انگار تمرین خوشنویسی انجام میدهی تا ابتدا خطخطیهای ذهنت را پاک کنی و به جایش با خط خوانا از زندگی بنویسی.
یکی از نکات جالب دیگر این کتاب آن است که دست از شعار دادن و پیامهای انگیزشی برداشته و اتفاقا تو را با افکار حالبههمزن خودت روبهرو میکند، افکار سرزنشآمیز، درشتنماییها، پیشگوییها، ذهنخوانیها و... .
اما طولانیبودن این کتاب شاید یکی از دلایلی باشد که خیلیها حالش را نداشته باشند که آن را بخوانند و تکالیفش را انجام دهند اما انگیزه ادامهدادن این کتاب زمانی بیشتر میشود که احساس میکنی با مثالهایی که نویسنده آورده او هم مثل خواننده، این مشکلات را داشته و دانای کل نیست، همچنین میتوانی هر روز بخشی از این کتاب را دریابی و عجلهای برای تمامشدنش نداشته باشی.
خلاصه وقتی این کتاب را میخوانی، انگار سر کلاس درس دکتر برنز نشستهای و هر روز با بخشی از خودت که از دیدهها پنهان است، روبهرو میشوی تا بالاخره یاد بگیری با خودت، خوش بنشینی، دوستش داشته باشی و حال خوب را تجربه کنی.