Web Analytics Made Easy - Statcounter

چهارده خانه رنگارنگ، یک حیاط بزرگ، یک کافه و یک سالن ورزشی برای بیماران آلزایمر در روستای امانوئل ایتالیا از افراد مبتلا به آلزایمر استقبال می‌کنند.

در یکی از مناطق روم پایتخت ایتالیا، دهکده «امانوئلی» قرار گرفته که نخستین مرکز ویژه بیماران آلزایمری در ایتالیا به شمار می‌رود و مبتلایان به آلزایمر به شکل طبیعی در این روستا ـ که به طور کامل اختصاصی آن‌هاست ـ زندگی می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تعدادی خانه، میدان‌های بزرگ و گسترده، کافی شاپ، رستوران، کتابخانه، آرایشگاه، سالن بازی‌های ورزشی در کنار بازار کوچک از جمله امکانات این روستا به حساب می‌آیند.

به گزارش سایت رسمی دهکده villaggioemanuele، جرقه ایده روستای «امانوئلی» به دست مبتکر آن «امانوئلی فرانچسکو ماریا» رئیس مؤسسه اعمال خیریه روم Fondazione Roma شکل گرفت.

_______________________________________________________________________________

بیشتر بخوانید: آلزایمری ها چه مشکلاتی دارند؟

_______________________________________________________________________________

امانوئلی یک رؤیا داشت؛ رویای او با کمک بیماران مبتلا به آلزایمر که کسی را برای نگهداری نداشتند به واقعیت تبدیل شد.

بیماران در دهکده خود تحت مراقبت متخصصان آلزایمر مانند کارکنان بهداشتی و درمانی، فیزیوتراپیست ها، پرستاران و روانپزشکان زندگی می‌کنند، اما در میان فضا‌ها و مکان‌هایی که به آن‌ها کمک می‌کند زندگی خود را به طور عادی ادامه دهند، از سوپر مارکت گرفته تا تئاتر.

روستای امانوئل ایتالیایی مکانی است که بیماران بتوانند در یک جامعه طبیعی زندگی کنند و در آنجا آشپزی، خرید یا مراقبت از گل، گیاه و باغ را ادامه دهند.

در یک خانه روستایی، شش نفر از ساکنین (دو مرد و چهار زن) تاکنون در ساعت ۷ صبح زیر نظر کارمندان بهداشت و درمان اجتماعی قهوه می‌نوشند.

این دهکده بی نظیر، یک ابتکار پیشگام ایتالیایی است که به طور کامل و از نظر ساخت و مدیریت توسط بنیاد روم تأمین بودجه می‌شود و اقامت و خدمات رایگان را به ساکنان خود ارائه می‌دهد.

_______________________________________________________________________________

بیشتر بخوانید: همه چیز درباره آلزایمر

_______________________________________________________________________________

این پروژه ۱۹ میلیون یورویی تقریباً شش سال به طول انجامید تا سال گذشته برای بیماران آلزایمر افتتاح شد.

همه چیز در داخل روستا طوری ساخته شده که بیماران احساس راحتی می‌کنند، زیرا هر کس در خانه‌ای زندگی می‌کند که چه از نظر شخصیت و چه سبک زندگی مناسب او باشد.

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۴۲۴۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اخاذی با مهریه سنگین!

فریب خوردم، باورم نمی شد این گونه مرا سرکیسه کند! روزی که به عنوان منشی مطب استخدامش کردم،هیچ گاه به ذهنم نمی رسید که او با ترفند خاصی به من نزدیک شود تا جایی که مهربانی ها و از خود گذشتگی های همسرم را از یاد بردم و ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات پزشک متخصص امور درمانی است که از 3 سال قبل با منشی مطب خودش به طور پنهانی ازدواج کرده بود و اکنون با افشای این ازدواج پنهانی و درحالی که هووها با یکدیگر در کلانتری درگیر شده بودند،شکایتی را به اتهام اخاذی از همسر صیغه ای اش مطرح کرد. در همین حال «سوسن» همسر اول این پزشک که دستانش از شدت خشم می لرزید درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی احمد آباد مشهد گفت:24سال قبل، زمانی با«نعیم»ازدواج کردم که او دیپلم داشت و تازه خدمت سربازی را به پایان رسانده بود، اما من حمایتش کردم و با تحمل سختی های زندگی، نامزدم را به ادامه تحصیل تشویق کردم .بالاخره او در رشته پزشکی یکی از استان های کشور پذیرفته شد و من هم با خوشحالی همه تلخکامی های روزگار را تحمل کردم تا 8 سال تحصیل او به پایان رسید و به مشهد بازگشت. در این مدت همسرم اصرار می کرد تا من هم ادامه تحصیل بدهم ولی حالا 3فرزند قد و نیم قد داشتم و نمی توانستم درس بخوانم.

این درحالی بود که «نعیم»مدام مدرک پزشکی اش را برسرم می کوبید و مرا به خاطر داشتن مدرک دیپلم تحقیر می کرد. بالاخره تصمیم گرفتم پرستاری برای فرزندانم پیدا کنم تا بتوانم به تحصیل بپردازم ولی در همین زمان متوجه شدم که فرزند چهارم را نیز باردار هستم. این بود که درس و دانشگاه را از ذهنم بیرون کردم و به امور خانه داری و تربیت فرزندانم پرداختم.

اما روابط عاطفی بین من و «نعیم» هر روز سردتر می شد این درحالی بود که او در دوره تخصص نیز شرکت کرد و 2 سال بعد به عنوان پزشک متخصص مطب خودش را هم راه اندازی کرد. در این میان اما روابط او با منشی های مطبش مرا بسیار آزار می داد چرا که احساس می کردم این گونه رفتارها خارج از عرف و بسیار نامتعارف است. بارها به فکر طلاق افتادم اما خانواده ام مرا حمایت نکردند و من مجبور بودم این گونه تحقیرهای آشکار را تحمل کنم.

او با تماس های پنهانی و پیامک های زننده ای که برای خانم ها می فرستاد مرا زجر می داد. با وجود این اعتراض ها و ناراحتی هایم نیز فایده ای نداشت و اوضاع مدام بدتر می شد تا این که چند سال قبل متوجه شدم «نعیم»از 3سال قبل زنی را به عقد موقت خودش درآورده است و آن زن هم مهریه ای به اندازه یک خانه مجلل و یک خودروی خارجی از او گرفته و به دنبال سرنوشت خودش رفته بود اما همسرم برای جلوگیری از آبروریزی ،همه مهریه اش را به او داد و صدایش درنیامد!

از این موارد در زندگی 24 ساله ام با «نعیم»بازهم دیده بودم ولی کاری نمی توانستم انجام بدهم تا این که فهمیدم او برای منشی مطب نیز خانه ای در بهترین نقطه شهر اجاره کرده ویک خودروی خارجی گران قیمت نیز برایش خریده است. خلاصه با تعقیب همسرم،نشانی منزل آن زن را پیدا کردم و به درخانه اش رفتم. آن جا بود که باهم درگیر شدیم و پلیس 110 ما رابه کلانتری هدایت کرد.

دراین شرایط پزشک متخصص که خود را به کلانتری رسانده بود با بیان این که فریب خورده است و قدر زحمات و مهربانی های همسر اولش را ندانسته، به مشاور کلانتری گفت:5 سال قبل این زن جوان را به عنوان منشی استخدام کردم. او خیلی زود با چرب زبانی در جریان امور مالی من قرار گرفت به طوری که دیگر همه موضوعات اقتصادی و مالی را انجام می داد. پس از گذشت مدتی از این ماجرا،او به من ابراز علاقه کرد و با ترفند های خاص زنانه ،طوری رفتار کرد که من هم به او علاقه مند شدم.

آن زمان نمی دانستم «کبری» چه نقشه شومی در سر دارد به همین دلیل هم خانه ای در منطقه مرفه نشین شهر برایش اجاره کردم و همه امکانات زندگی را به همراه یک خودروی خارجی در اختیارش گذاشتم ولی او با مهریه سنگینی که داشت مدام مرا در تنگنا قرار می داد تا به خواسته هایش عمل کنم من هم که قادر به پرداخت مهریه او نبودم مجبور می شدم سرتسلیم فرود بیاورم. حالا می فهمم که چقدر به همسر اولم ظلم کرده ام ای کاش...

 باتوجه به اهمیت این ماجرا بررسی های قانونی و کارشناسی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد سید علی سید گلستان(رئیس کلانتری احمد آباد مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

دیگر خبرها

  • ارائه خدمات رایگان به روستائیان به همت پزشکان
  • بهره‌برداری از گلخانه ۳ هزار متری دهکده اقتصاد مقاومتی بسیج سازندگی ظرف ۶ ماه آینده
  • آبرسانی به ۶ روستای گرمی خرداد ماه بهره‌برداری می‌شود
  • تمدید مهلت شرکت در جشنواره «خیمه‌شب‌بازی»
  • تمدید مهلت شرکت در جشنواره «خیمه شب بازی»
  • روایت زندگی نخستین فرمانده یزدی/ پنجم اردیبهشت ماه، روز مفتضحانه‌ترین باخت نظامی ایالات متحده در تاریخ کشور ایران
  • چرا اولین داروی آلزایمر فروش نرفت؟
  • اخاذی با مهریه سنگین!
  • رادیو، صدای آرامش و گام های آهسته تر زندگی
  • هوش مصنوعی به زودی امکان درمان در خانه را فراهم خواهد کرد