سهم سیاسی ایران از ایدفا 2019
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۵۷۸۸۴
آوردگاه بزرگ مستندسازان جهان در حالی به گام پایانی رسید که سهم نگاه های سیاسی درباره ایران در آن به نسبت پررنگ بود.
به گزارش خبرنگار ایسنا از آمستردام، سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم مستند آمستردام (ایدفا) مانند هر رویداد فیلم مستند دیگر، از موضوعهای سیاسی و اجتماعی سرشار بود. به طور کلی، عرصه سینمای مستند بیش از سایر شاخههای هنری و سینمایی محمل احساس مسؤولیتهای اجتماعی و انسانی قرار می گیرد که خیلی جاها به مسائل سیاسی چنان تنه می زند که گاه، شاخصههای هنری نیز فدای رویکردهای سیاسی میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در متن و بعضا فرامتن ایدفا ۲۰۱۹ نیز ایران به عنوان کشوری که در جهان، علاوه بر جنبههای هنری، کشور خاص سیاسی شناخته میشود، سهمی را از فعل و انفعالهای ابن جشنواره به خود اختصاص داد.
میتوان گفت، یکی از شاخصترین آنها، فیلم "متولد اوین" بود که بهعنوان محصول کشورهای آلمان و اتریش به جشنواره عرضه شده بود و نام مریم زارع را بهعنوان کارگردان با خود به همراه داشت. طبق اطلاعات محتوای فیلم، زارع در اوایل دهه ۶۰ در تهران متولد شده و هنگام تولد، پدر و مادرش بهدلیل احکام مربوط به فعالیتهای گروه های سیاسی خاص، در زندان به سر میبردند. مادر مریم درحالیکه که او سه، چهار ساله بوده به همراه فرزندش به آلمان عزیمت کرده، به مرور با جدایی از پدر مریم که در آن زمان همچنان در ایران بوده، با یک مرد یهودی ازدواج کرده و فعالیت سیاسی را در شاخهای دیگر ادامه داده و زمانی کاندیدای شهرداری یکی از شهرهای آلمان هم شده است.
محتوای فیلم از آنجا شکل میگیرد که کارگردان تصمیم میگیرد در وضعیت فردی و اجتماعی خود در زمان تولد، کنکاش کند؛ کنکاشی که به مصاحبهها و مصاحبت های متعددی در چند شهر و کشور اروپایی و آمریکایی میانجامد.
این فیلم از نظر ساختار فنی، اثری به نسبت با شاخصههای استاندارد بوده که دو خطای فاحش کارگردان، آن را به مستندی غیر قابل اتکاء تبدیل کرده است؛ نخست آنکه این فیلم با توجه به موضوع خود که فرازمانی و فرامکانی، مربوط به هر دوره و هر جغرافیایی است، یک فیلم روانشناسی و به نوعی جامعهشناسی موفق میتوانست باشد، اما در میانه، با سهلانگاری کارگردان در سطحیگرایی سیاسی، به طرز ناشیانهای به یک اثر نه چندان قابل بحث تبدیل شده است.
این سیاسیگرایی محض علاوه بر درون فیلم، ظاهرا در بیرون و پیرامون آن نیز در جریان است؛ به گونهای که نشست پرسش و پاسخ نمایش فیلم در سینما مونت آمستردام، چنان به عرصه ابراز احساسات کارگردان و برخی حاضران در سالن و دستاندرکاران نشست و نیز ابراز جملهها و بیانیههای سیاسی آلوده شد که فرصت هر گونه بحث و پرسش و پاسخ فنی را سلب میکرد.
مشکل دوم فیلم نیز که بسیار عجیب و غیرحرفهای است، در همان بخشهای هیجانآمیز سیاسی فیلم نمود یافته که کارگردان تحت تاثیر به نقطه اوج رساندن احساسی اثرش در سمت و سوی سیاسی، تصویرهایی را که در چند سال گذشته ادعاهایی توسط یک عکاس درباره آن مطرح شده مبنی بر اینکه او عکس را در مرزهای غربی ایران در سالهای نخستین انقلاب گرفته است، و نیز نمایانگر اجرای حکم ظاهرا دادگاه صحرایی افراد ناشناسی توسط افراد ناشناس دیگر است، به عنوان اجرای احکام اعدام در زندان اوین به مخاطب قالب کرده و بهنوعی خلاف واقع گویی آگاهانه و عامدانه دست زده است.
این عمل را از دو منظر کاملا مردود میتوان دانست؛ نخست اینکه کارگردان یک مستند تاریخی، چطور ممکن است به تحریف عامدانه در تاریخ دست بزند و آیا اصلا چنین مجوز و امکانی در سینمای مستند تاریخی وجود دارد؟ دیگر آنکه به اثری که ولو در حد چند فریم و البته چند فریم تاثیرگذار و حیاتی در فیلم، به خلاف واقعگویی عمدی در آن دست زده شده است، چگونه میتوان اعتماد کرد و چگونه میتوان آن را رد نکرد و به آن احترام گذاشت؟ به کارگردانی که به چنین عملی دست زده است، چطور؟ مثلا در جامعهای مانند آلمان که بهعنوان سازنده فیلم معرفی شده، اگر متوجه شوند که کارگردانی چنین اقدام ناروایی در فیلمش انجام داده است، به او چه واکنش و رفتاری خواهند داشت؟
دیگر فیلمی در ایدفا که به طور واضح به مسائل سیاسی مربوط به ایران میپرداخت اما رویکردی کاملا متفاوت و البته حرفهایتر داشت، فیلمی به نام Desert One محصول کشور آمریکا بود که اتفاقا آن هم توسط یک کارگردان زن (باربارا کاپل) ساخته شده است.
در این فیلم که آن هم در بخش غیر رقابتی ایدفا ۲۰۱۹ به نمایش گذاشته شد و به موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران و شکست عملیات نظامی آمریکا در طبس میپردازد، برخلاف متولد اوین، حکومتها و افراد، سفید و سیاه مطلق نبودند، با وجود آنکه این استعداد وجود داشت، تا جای ممکن از احساسی گرایی در آن پرهیز شده بود، و دیگر اینکه فیلم، به عنوان یک مستند تاریخی، سعی کرده بود تا جای ممکن راوی بیطرفی برای وقایع تاریخی باشد؛ تا جایی که با وجود آمریکایی بودن اثر و نوعی تجلیل کماندوهای آمریکایی کشته شده در طبس، نه نسبت به ایران و حاکمیتش نگاه مطلق وجود داشت، نه به رییس جمهورهایی چون کارتر و ریگان و نه حتا نسبت به روابط دو کشور در زمان سلطنت پهلوی.
علاوه بر اینها، فیلم "خلاف عقربه های ساعت" جلال مقامی که به روایت سرنوشت فکری یک ساعت ساز همدانی میپردازد که درواقع پدر کارگردان است که نگاهش به مسائل سیاسی نسبت به سالهای کوران انقلاب تغییر کرده است، دارای رویکرد مضمونی سیاسی بوده است. این فیلم البته درنهایت بهعنوان نخستین ساخته کارگردانش، در نخستین حضور فستیوالی خود، جایزه بهترین فیلم نیمهبلند جشنواره را به خود اختصاص داد.
درباره فیلم هایی از ایران که به کنکاش در برخی مسائل و معضلات اجتماعی میپردازند، ازجمله "سایههای بیخورشید" اثر مهرداد اسکویی و "کاغذپارهها" از بهزاد نعلبندی که بویژه در بحثهای پیرامونی، تصور برخورد مقامات سیاسی ایران در مواجهه با آنها وجود داشت، با امتناع این کارگردانان از بهرهبرداری سیاسی و سوء استفاده های بعضا رایج در این زمینه، همراه شد؛ تا جایی که نعلبندی در پاسخ به پرسشی در جلسه پرسش و پاسخ پس از نمایش فیلمش، مبنی بر اینکه آیا با نمایش این فیلم، شما میتوانید به ایران برگردید، گفت: این فیلم چند ماه پیش در جشنواره فجر در تهران به نمایش درآمده و واکنشها هم به آن مثبت بوده است. اسکویی هم در پاسخ به پرسش تقریبا مشابهی، گفت: برخلاف تصور شما، هیچکدام از دخترهای حاضر در فیلمم که در زندان به سر میبردند و همین طور مادرانشان، نه تنها اعدام نشدهاند، بلکه همه دخترها آزاد شده و مادرها هم عموما در حال آزادسازی هستند.
حضور محسن مخملباف، فیلمساز ایرانی مقیم خارج از کشور که در سالهای گذشته فعالیتهای بعضا تندروانه سیاسی داشته، در جمع هیات داوران بخش مسابقه جشنواره فیلم مستند (ایدفا) که به نمایش فیلمی از او و سخن گفتنش در جریان جشنواره منجر شد نیز به بار سیاسی مربوط به ایران افزود. ضمن آنکه فیلم "نون و گلدون" او با دو نوبت نمایش که البته با نام دیگری (لحظه معصومیت) و به عنوان محصول مشترک ایران و فرانسه در جشنواره عرضه شد و برای بسیاری سوء برداشت به وجود آورده بود، خود مضمونی سیاسی دارد؛ با اشاره به سوء قصد کارگردان فیلم به یک پاسبان قبل از انقلاب، برای سرقت اسلحه او و به کارگیریاش برای نجات بشریت.
اما آثار کارگردانان افغانستانی حاضر در جشنواره نیز یا صرفا به مسائل سیاسی درون افغانستان پرداخته و به نقش همسایگی یا میزبانی ایران اشارهای نداشته یا اگر هم مثل فیلم "تارهای ممنوعه" حسن نوری به مشکلات فعالیت افغانستانیها در ایران پرداخته، آن را با مسائل سیاسی آغشته نکردند.
آخرین اشاره را در این زمینه به فیلم "فقدان" اثر زهرا ذوالفقاریان میتوان داشت که وقتی از روز نخست از جشنواره کنار گذاشته شد، اینطور مطرح شد که این اتفاق به خاطر مسائل فنی بوده است؛ اما در ادامه شایع شد که این اتفاق دلیلی غیر فنی و بهنوعی فرامتنی داشته است.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: ایدفا سینمای جهان مستند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۵۷۸۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ سال از درگذشت گل آقای ایران گذشت
از قدیم گفته اند؛ «خنده بر هر درد بیدرمان دواست» و زنده یاد کیومرث صابری فومنی به عنوان سردمدار طنز فاخر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مجله «گلآقا» را با این شعار منتشر میکرد. او یکی از سرشناسترین طنز نویسان ایرانی است که با قلم توانمند خود توانست مسیرهای جدیدی را در طنزنویسی، پیش روی مخاطبان و اهل فن قرار دهد.
کیومرث صابری فومنی مشهور به گلآقا، ادیب و طنزپرداز معاصر، ۷ شهریور ۱۳۲۰ در گیلان به دنیا آمد. پدرش که کارمند وزارت دارایی و اهل رشت بود در ۱۳۱۷ به اداره دارایی صومعهسرا منتقل شد. در ۱۳۲۱ به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت. صابری تحصیلات دبستانی خود را در فومن گذراند و پس از پایان تحصیلات ابتدایی به شاگردی در یک مغازه خیاطی پرداخت، اما در اواخر مهر همان سال به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد. در ۱۶ سالگی (۱۳۳۶) در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری که از شهرستان فومن فقط یک دانش آموخته را میپذیرفت، قبول شد. ۲ سال در آنجا تحصیل کرد و پس از قبولی در امتحانات در ۱۸ سالگی (۱۳۳۸) به عنوان معلم یک دبستان روستای کَسما رفت.
اولین نوشته اش (شعری با عنوان یتیم) بین سالهای ۱۳۳۹ـ۱۳۳۶ در مجله امید ایران چاپ شد. فومنی در ۲۰ سالگی (۱۳۴۰) در رشته ادبی به طور متفرقه امتحان داد و دیپلم گرفت. همان سال در کنکور رشته سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و همزمان با تدریس در دبستان و دبیرستان به تحصیل پرداخت. پس از چهار سال (۱۳۴۴) توانست لیسانس حقوق سیاسی خود را از این دانشکده دریافت کند. او در نخستین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد، گردنش مضروب و دستگیر شد. بعدها شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای توفیق ارسال کرد. پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد. پس از تعطیلی توفیق، به تدریس ادامه داد.
او بعدها در هنرستان صنعتی کارآموز تهران با محمدعلی رجایی که بعد از انقلاب اسلامی به نخستوزیری و ریاستجمهوری رسید، آشنا شد. این آشنایی به دوستی صمیمانه آنها انجامید. صابری در دهه ۵۰ بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تدریس کرد و در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران شد. پس از انقلاب در زمان نخستوزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد. در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رئیسجمهور رسید و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود و هنگام ریاستجمهوری آیتالله خامنهای در همان سمت ابقا شد.
مشاغلی که صابری از بعد از انقلاب برعهده داشته است، عبارتند از: عضو هیئت مؤسس انجمن موسیقی، مشاور وزیر مسکن و شهرسازی، مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)، تدریس در کلاسهای حضوری دانشکده مکاتبهای، تدریس در دانشکده روابط بینالملل، تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، همکاری با معاونت امور بینالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مشاور افتخاری (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹)، عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیته نامگذاری، عضو هیئت ایرانی در کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد (دهلی نو ۱۳۶۱).
مشاغل سیاسی نمیتوانست صابری را راضی کند به همین علت بُعد فرهنگی کار خود را وسعت بخشید. در سال ۱۳۶۲ ناگهان از همه مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، شروع به نوشتن یادداشتهای روزانه طنز با نام مستعار «گلآقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در روزنامه اطلاعات کرد که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران بود.
پس از گذشت ۶ سال صابری تصمیم گرفت هفتهنامه گل آقا را منتشر کند. فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند؛ ماهنامه گلآقا، سالنامه گلآقا و هفتهنامه «بچهها... گلآقا» از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود. کیومرث صابری فومنی پس از تحمل یک بیماری سنگین (سرطان خون) در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ دار فانی را وداع گفت.
گل آقا؛ احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاببه گفته کارشناسان، در سالهای قبل از انقلاب فضای فکاهی، هجو، هزل، جوک رایج بود، طنز اجتماعی در مطبوعات دیده نمیشد تا اینکه پس از انقلاب به همت کیومرث صابری فومنی و دوستان نزدیک آن یک اتفاق بزرگ در طنز افتاد. طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب با انتشار «دو کلمه حرف حساب»های کیومرث صابری فومنی با نام مستعار «گل آقا» احیا شد. او نویسندهای بود که با اشراف به اصول روزنامهنگاری و طنزنویسی توانست میزان تحمل مسئولان حکومتی را تا اندازهای بالا ببرد و طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب را احیا کند.
مخاطبان پوست کلهام را میکنند!در ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۷۰ روزنامه «وال استریت ژورنال» مطبوعات ایران را آزادترین مطبوعات خاورمیانه خواند و با اشاره به هفتهنامه «گل آقا» نوشت: عراق و حتی عربستان هرگز نشریهای، چون «گل آقا» را تحمل نخواهند کرد. این روزنامه به نقل از کیومرث صابری صاحب امتیاز گل آقا نوشت: «اگر دولت سعی کند، کنترلی بر کار ما اعمال کند، مجله را تعطیل خواهید کرد. اگر قلم، آزادی نداشته باشد، بهتر است اصلا هیچ چیز ننویسد لیکن من به اسلام و قوانین کشورم احترام میگذارم. من یک منتقد سیاسی هستم و مجبورم نقاط ضعف را بزرگ جلوه دهم». این روزنامه همچنین با اشاره به اینکه صابری از برخورد سرد دولت ایران با آمریکا حمایت میکند، از قول او نوشت: «اگر من از آمریکا انتقاد نکنم، خوانندگانم پوست از کلهام میکنند».
راز جاودانگی گل آقاپرویز روحبخش، شاعر و نویسنده طنز که با نام مستعار «کارمند الشعرا» با هفتهنامه گلآقا همکاری میکرد، در گفت و گویی درباره زنده یاد صابری گفت: او زمانی که به سفر حج رفته بود در کنار کعبه به خدای خودش قول داد که قلمش را در مسیری به جز احقاق حق و حق نویسی به کار نبرد. پس از بازگشتش، ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات راهاندازی کرد و خیلی زود مورد توجه همه قرار گرفت. مردم در آن زمان تشنه طنز مطبوعاتی اجتماعی، سیاسی بودند. در سال ۱۳۶۹ به فکر راهاندازی هفتهنامه «گلآقا» افتاد. ابوالقاسم حالت، محمد خرمشاهی، بهاء الدین خرمشاهی، محمد پور ثانی، عمران صلاحی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، منوچهر احترامی، ابوتراب جلی و احمد عربانی از جمله افرادی بودند که در آن سالها وارد همکاری با مجله گلآقا شدند. این طنزپرداز همچنین افزود: گل آقا همواره عاشق زیبایی و زیبانویسی بود همیشه به همکارانمان توصیههایی راهگشا داشت. این جمله را بارها از او در تحریریه شنیدم که به کاریکاتوریستها تأکید میکرد در کاریکاتور همیشه زیبایی را حفظ کنید. غلو بکنید، اما همیشه زیبا بکشید.
چرا گلآقا در میان مردم گل کرد؟آن طور که سایر دوستان و همکارانش گفته و نوشته اند: گل آقا در «دو کلمه حرف حساب» برای شوخی منتقدانه با شخصیتها و چهرههای سیاسی و مسئولان حکومتی با کسی تعارف نداشت. مردم هر هفته منتظر بودند تا ببینند تحلیلهای گلآقا در آبدارخانه از زبان «شاغلام»، «ممصادق»، «کمینه (عیال ممصادق)» و «غضنفر» در مورد مسائل روز چیست. صابری در گل آقا اشعار طنز بسیاری منتشر کرد، اما بیت «یک زبان دارم دو تا دندان لق/ میزنم تا زنده هستم حرف حق» از زبان شاغلام، یکی از ماندگارترین ابیات او در این مجله است. گلآقا در میان مردم گل کرد؛ آنقدر که کسانی که اقبالی به نشریات و مجلات آن روزها نداشتند، برای رسیدن آن به دکه لحظهشماری میکردند.
پایبندی گل آقا به اسلام و ایرانزنده یاد کیومرث صابری فومنی در مصاحبهای میگفت: «در همان سرمقاله شماره اول اهداف مجله را گفتم. گفتم به ۲ چیز پایبندم برای ابد اسلام و ایران. ایران برای من خیلی مهمه، من یک ایرانی دوستدار این وطنم و اسلام هم که دین ماست».
دیدار زنده یاد صابری با رهبر انقلابصحبتهای صمیمانه رهبر انقلاب با مدیرمسئول مجله طنز گل آقا بارها منتشر شده است. ایشان در آذر ماه ۱۳۸۳ در اهمیت طنز فرمود: «طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی میکردم و میگفتم «طنازها»! طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهم جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی».
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
ایشان پس از درگذشت مرحوم صایری با صدور پیام تسلیتی، ضمن آنکه خود را همراه بیست ساله و شریک در غم فقدان او دانستند، بر «سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی» گلآقای سیاست ایران شهادت دادهاند.»
روایت «روزگار گل آقایی»
مستند «روزگار گل آقایی» به تهیه کنندگی و کارگردانی حسن یادگاری؛ به شرح زندگی کیومرث صابری فومنی معروف به «گل آقای ایران» میپردازد و محور اصلی مستند، این است که چگونه مسائل روزمره را به زبان طنز برای اقشار مختلف جامعه بازگو میکرد. حدود ۲۵ نفر از همکاران و سیاستمدارانی که او را میشناسند از تجربه همکاری و رفاقت با «گل آقای ایران» میگویند.
جشنواره ملی طنز و رسانه «طنز پهلو»جشنواره طنز و رسانه «طنز پهلو» یادمان کیومرث صابری فومنی (گلآقا) از سال ۱۳۹۵ با همکاری معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان برگزار میشود.
امسال نیز هشتمین جشنواره طنز و رسانه «طنز پهلو» در بخشهای داستان کوتاه طنز، کاریکاتور و کارتون، شعر طنز، طنز چندرسانهای و نثر طنز (طنز مطبوعاتی) و با موضوعات؛ انتخابات، یک بام و دو هوای حمایت غرب از مردم غزه، بسته شدن پنجره جمعیتی در آینده نزدیک و پیر شدن ایران، توهمات اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران، ورزش به ویژه فوتبال، گرانی خودرو، مصائب اینترنت، گرانی خانه و کرایه خانه، آفتهای فضای مجازی (اعتیاد به گوشی، فودبلاگرها، بلاگرهای بیسواد، فیکنیوزها و ...) جهانگردی ایرانیها و ایران گردی جهانیان، صرفهجویی در مصرف آب و انرژی و بروکراسی اداری برگزار شده است.
استان گیلان، شهر فومن (زادگاه کیومرث صابری فومنی) امروز (سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه) همزمان با بیستمین سالروز درگذشت این هنرمند گیلانی میزبان بیش از ۵۰ نفر از اساتید، طنزپردازان و هنرمندان ملی از سرتاسر کشور در برپایی اختتامیه هشتمین جشنواره ملی رسانه و طنز با عنوان «طنز پهلو» است.
باشگاه خبرنگاران جوان گیلان رشت