Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایکنا»
2024-04-26@23:53:57 GMT

نقش دولت‌‌های مدرن در تخریب خانواده

تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۴۹۰۰۹

نقش دولت‌‌های مدرن در تخریب خانواده

گروه اندیشه ــ یک استاد دانشگاه با اشاره به نقش دولت‌های مدرن در تخریب خانواده بیان کرد: دولت مدرن با تمام انواعش در این زمینه، افراط زیادی در نابود کردن خانواده دارد. دولت مدرن مارکسیستی و لیبرال، برنامه‌های مفصلی دارند تا خانواده، محور نباشد. البته که در دولت مدرن، خانواده ارزش دارد و کلی هم برای آن تبلیغ می‌کنند، اما محور نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست علمی «نگرش‌های فلسفی به جنسیت و خانواده»، امروز سه‌‌شنبه، 19 آذرماه در مرکز تحقیقات زن و خانواده برگزار شد.   میثم سفیدخوش، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در این نشست با موضوع «خانواده در کشاکش ارزش‌‌های متعارض خرد و خیال» بیان کرد: مسئله اصلی بر سر نظام ارزش‌‌گذاری است. اگر بخواهیم در مورد خانواده ارزش‌‌گذاری کنیم، بیش و پیش از هر چیز باید این را تعیین کنیم که خانواده جای بروز چه کنش‌‌هایی است. سنت فلسفی که انسان را حیوان ناطق معرفی کرده است، خانواده را زیرمجموعه بحث تدبیر منزل مورد تأمل قرار داده است.   وی تصریح کرد: خرد را به خرد نظری و عملی تقسیم می‌‌کنند. خرد عملی نیز شامل اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن است. واژه یونانی‌‌ها برای تدبیر منزل نیز «اوکونومیا» است که در اصل به معنای اقتصاد است، اما چون در جهان قدیم اقتصاد کلان نداشته‌‌ایم، تنظیم اقتصاد با خانواده بوده است.     این استاد دانشگاه در ادامه افزود: تدبیر منزل در سنت ما بسیار بحث ضعیغی است و در مجموعه عظیم شفای ابن سینا، در حد دو یا سه صفحه در الهیات شفا به آن پراخته شده است. بنابراین، اصولا بحث مغفولی است. اما علت این غفلت این است که، فلاسفه تأمل می‌‌کردند و می‌‌دیدند که اصطلاحاً اگر بالا بروند یا پایین بیایند، در هر صورت خانواده یک بحث اخلاقی و عاطفی است و لذا عقلانی کردن خانواده دشوار بوده و آن را از حوزه تأمل اصلی خود جدا کرده‌‌اند.   وی بیان کرد: فارابی نیز در چند فصل با بیان انواع خردمندی، تلاش می‌‌کند بگوید که خانواده نیز باید خردمند باشد. خانواده خرمند نیز خانواده‌‌ای است که بر ارزش عقل استوار می‌‌شود و لذا این خانواده مردسالار است. اگر در سنتی گفته شود که مرد نماد عقل و زن نماد عواطف است و همچنین اگر بگوید انسان، حیوان ناطق است، آن وقت در خانواده اولویت مطلق از آن امر مردانه است، ولو اینکه یک زن این کار را انجام دهد، یعنی محاسبات دقیق و اولویت در خانواده، محاسبات دقیق عقلانی خواهد شد.   سفیدخوش در ادامه افزود: تمام ارزش‌‌ها بر اساس عقل، رنگ و بوی متفاوتی پیدا می‌‌کند. همه فلاسفه با صراحت در این سنت فلسفی، تصریح کرده‌‌اند که مسئول تربیت اولاد، پدر است، اما چرا؟ چون تربیت اصولاً عقلانی است و زنان در خانواده فرمان‌‌بران برنامه تربیتی مردان هستند. البته بحث این نیست که کدام خوب است یا کدام بد، بلکه می‌‌خواهیم پیامدهای تعریف‌‌ها را تبیین کنیم. بخش مهمی از سنت که تئوریک است، به همین صورت است و غرب و شرق هم ندارد و به تفصیل می‌‌توانم با کانت بحث را جلو بیاورم و نشان دهم که بحث همین است.   وی تصریح کرد: مسئله این است که دو نیرو در آدمی وجود دارد که سنت تئوریک، یکی را به رسمیت شناخته است. عواطف را به مثابه امور انسانی به رسمیت نشمرده است، اما اگر در مورد عواطف بگوییم که عواطف هم خوب است و جامعه به آن نیاز دارد و ...، مشکل حل نخواهد شد، بلکه باید به ساختار تعریف بازگشت و در تعریف آدمی معلوم کرد که تا کجا می‌‌توانیم عواطف را معطوف به حیوانیت تلقی کنیم؟   این استاد دانشگاه بیان کرد: بخش نباتی انسان نیز مشترک با گیاهان نیست، چه برسد به بخش حیوانی. بخش نباتی، عبارت از خوردن است. اما این غذا خوردن آدم، با حیوان یکی نیست و یک خاستگاه ندارد. نکته دیگر این است که بسیاری از عناصر اصلی فرهنگ انسان حول سفره آدمی شکل گرفته است، اما به چه مجوزی در ساختار فلسفی غذا خوردن را بخشی مربوط به ساختار نباتی قلمداد کرده‌‌ایم؟   وی در ادامه افزود: مرحله بالاتر، مرحله خیال است که در حیوانیت قرار دارد. خیال ضامن تاریخ است، چون زمان با خیال مرتبط است. خیال ضامن ارتباط و رابطه است، اما در مقابل، عقل مستلزم ارتباط و رابطه نیست، بلکه عقل، ریاضیاتی است. همچنین عنصر خیال، عنصر حرکت سیال است و باید گفت که به رسمیت شناختن خیال، به رسمیت شناختن رابطه است. پرسش اصلی نیز این است که خانواده بر اساس تشخیص دقیق ابتنا پیدا می‌‌کند یا اصل رابطه؟ البته می‌‌دانیم که وقتی انسان دو پاره است، به هر دو نیاز دارد و نوعی تعریف نقش به عنوان پدر و ... در خانواده لازم است و این از طبیعت انسان بر‌‌می‌‌آید که ساختار خردی نیز دارد، لذا تمایز و تعریف و تشخیص دارد، اما پاره مهم دیگر، پاره رابطه است. رابطه آن لحظه‌‌ای است که شما از تمایزهای دقیق صرف‌‌نظر می‌‌کنید.   این استاد دانشگاه بیان کرد: چطور است که وقتی با یک دوست در خیابان راه می‌‌رویم، ریال به ریال هزینه‌‌ها را محسابه می‌‌کنیم؟ ولی وقتی با همسر که راه می‌‌رویم دیگر این بحث‌‌ها مطرح نمی‌‌شود؟ چون در این رابطه این تمایزات دقیق برداشته می‌‌شود و در خانواده، اصل بر رابطه و عاطفه است و می‌‌تواند بر اساس عاطفه، ارزش‌‌های خانواده تغییر کند که در این صورت، کل مسائل به نحو دیگری نگریسته خواهد شد، اما به نظر می‌‌رسد که در اینجا، عقل هم بیکار نیست و می‌‌خواهد خانواده را تحت کنترل خود درآورد.   وی در ادامه افزود: دولت مدرن، با تمام انواعش در این زمینه، افراط زیادی در نابود کردن خانواده دارد. دولت مدرن مارکسیستی و لیبرال، برنامه‌‌های مفصلی دارند تا خانواده، محور نباشد. در دولت مدرن، خانواده ارزش دارد و کلی هم برای آن تبلیغ می‌‌کنند، اما محور نیست. از قرن هفدهم، برنامه تربیت همگانی به وجود آمد که به فرزند شما شماره ملی دادند و به این صورت هویت او را از آن خود کردند، در ادامه که بچه به مدرسه می‌‌رود نیز می‌‌گویند شما صلاحیت تربیت او را ندارید و دولت باید بچه را تربیت کند و زمانی که بچه به خانه می‌‌آید باید مشق بنویسد که در اینصورت خانواده نماینده مدرسه خواهد بود و به اشکال مختلف خانواده را تخریب می‌‌کند.   این استاد دانشگاه بیان کرد: ما قبل از قضاوت عاطفی در مورد این تعارض، اول باید این تعارض را به رسمیت بشناسیم. ما بر سر یک تعارض هستیم و با توصیه و نصیحت و ... نیز کار پیش نمی‌‌رود. باید برگردیم به این نقطه که اصل تعارض را بازشناسی کنیم و در تأملات فلسفی شاید راهی برای صلح پایدار بین خرد و خیال باز شود که آرزوی بسیاری از بزرگان سنت نیز بوده است. انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قران اندیشه خانواده فلسفه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۴۹۰۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ریشه‌یابی علل کمبود مدافعان چپ ممتاز در فوتبال مدرن

اگرچه مشکل فقدان مدافع چپ‌های قابل اتکا در فوتبال انگلیس ملموس‌تر است، اما در تمامی لیگ‌های معتبر اروپایی وجود دارد. 

در فصل گذشته برای اولین بار در تاریخ ۵۰ ساله تیم منتخب فصل اتحادیه فوتبالیست‌های حرفه‌ای (PFA)، بازیکنان لیگ برتر انگلیس هیچ دفاع چپی را در ترکیب یازده نفره منتخب خود قرار ندادند. تنها مدافع کناری منتخب، کیران تریپیر بود که در کنار جان استونز، روبن دیاز و ویلیام سالیبا برگزیده شد.

طرفداری | امسال هم پیدا کردن یک مدافع چپ مناسب برای این تیم منتخب کار دشواری است. بخشی از این موضوع به خاطر مصدومیت بازیکنانی مثل اندی رابرتسون (۱۵ بازی)، لوک شاو (۱۲ بازی) و بن چیلول (۹ بازی) است. اما بخش دیگر هم به خاطر استفاده‌ تیم‌های مدعی قهرمانی، یعنی آرسنال و منچسترسیتی، از بازیکنان عجیب و غریب در این پست است.

اگر به دنبال یک مدافع چپ تخصصی بگردید که در بیش از نیمی از بازی‌های این فصل به میدان رفته باشد، گزینه‌های شما لوکاس دینیه، آنتونیو رابینسون یا دستینی اودوگی هستند. همه‌ این بازیکنان مدافعان چپ خوبی هستند، اما به سختی می‌توان آن‌ها را در سطح جهانی دانست. دلایل مختلفی برای کمبود مدافع چپ باکیفیت وجود دارد، اما به نظر می‌رسد مشکلی در رده‌های پایه نیز وجود داشته باشد.

جذابیت پست دفاع کناری را جیمی کرگر، بازیکن سابق لیورپول، با کنایه‌ای در یک برنامه تلویزیونی به بهترین شکل خلاصه کرده است. او می‌گوید: «هیچ بچه‌ای آرزو ندارد که وقتی بزرگ شد، گری نویل شود.» این جمله در عین شوخی بودن، نکته‌ مهمی را مطرح می‌کند. به طور سنتی، بازیکنان در پست دفاع چپ معمولا بازیکنانی هستند که در پست‌های دیگر عملکرد خوبی نداشته‌اند و به این پست منتقل شده‌اند؛ مثل مدافعان میانی یا وینگرهای سابق.

تقریباً تمام بازیکنانی که به یک فوتبالیست سطح بالای لیگ برتر تبدیل می‌شوند، بهترین بازیکن یا بسیار نزدیک به بهترین بازیکن در تیم جوانان خود بوده‌اند. و صد البته که تیم‌های بسیار کمی بهترین بازیکن خود را در دفاع چپ یا راست قرار می‌دهند. بهترین‌ها، هافبک‌ مرکزی هستند یا اگر گلزن باشند، مهاجم هستند. اگر کوچک و سرعتی باشند، وینگر هستند. اگر قوی و استوار باشند، مدافعان میانی هستند. اما به تیم جوانان خود یا تیم مدرسه خود فکر کنید و به بهترین بازیکن تیم خود فکر کنید. آیا آن‌ها یک مدافع چپ یا راست بودند؟ تقریباً با اطمینان می‌توان پاسخ داد: «نه».

اما تیم‌های بزرگسال به هر حال باید از جایی مدافعان چپ و راست پیدا کنند، و این کار اغلب شامل تغییر نقش یک بازیکن بااستعداد در رده‌های جوانان است. به عنوان مثال، ترنت الکساندر آرنولد صراحتا در مورد این موضوع صحبت کرده است که تغییر پست او به دفاع راست یک حرکت کاملاً حساب‌شده بوده است؛ تصمیمی که بعد از صحبت با کادر مربیگری لیورپول گرفته شد. آن‌ها فکر می‌کردند در خط هافبک بازیکن کافی دارند، اما در پست دفاع راست جای خالی وجود دارد.

در قرن بیستم، زمانی که بازی در پست دفاع چپ و راست یک وظیفه کاملاً دفاعی در نظر گرفته می شد، بازیکنان در این پست معمولاً مدافعان میانی بودند که به کناره‌ها منتقل می شدند. گری نویل نمونه بارز این موضوع است. وقتی از مدافعان کناری انتظار بیشتری برای حمله کردن می‌رفت، آن‌ها معمولاً بازیکنانی بودند که از پست وینگر به عقب آورده می‌شدند. این یک تغییر نسبتاً ساده بود. این بازیکنان باید یاد می‌گرفتند که در موقعیت‌های تک به تک مسلط باشند و چگونه از تیر دوم دفاع کنند. اما هر چه مدافعان کناری ذهنیت هجومی بیشتری پیدا می‌کردند، بیشتر در طول خط می‌دویدند و سانتر می‌کردند؛ اساساً همان کاری را انجام می دادند که زمانی برعهده وینگرها بود.

برای نمونه، وین بریج را در نظر بگیرید که در اواخر قرن بیستم ظهور کرد. او در تیم رزرو ساوتهمپتون مهاجم مرکزی بود، سپس چند فرصت حضور در تیم اصلی در پست وینگر چپ به دست آورد، اما در نهایت به یک مدافع چپ ثابت تبدیل شد. بهترین سال‌های او برای چلسی و انگلیس به عنوان ذخیره اشلی کول سپری شد؛ کسی که در تیم جوانان آرسنال مهاجم بود و اعتراف کرد که از تغییر پست به مدافع چپ ناامید شده است. این یک الگوی آشنا بود.

وین بریج کارش را به عنوان یک مهاجم مرکزی شروع کرد ولی بیشتر دوران بازی خود را به عنوان یک مدافع چپ سپری کرد

و هنگامی که مدافعان کناری در اورلپ کردن آنقدر راحت شدند که شبیه به وینگرها بازی می‌کردند، دیگر نیازی به وینگرها برای ایفای نقش مشابه نبود. از سال ۲۰۱۰ ظهور وینگرهایی که در عرض حرکت می‌کنند، به این معنی بود که بسیاری از وینگرهای باتجربه به جناح مخالف نقل مکان کردند؛ دیمین داف را در نظر بگیرید که در جناح راست و سایمون دیویس در جناح چپ برای فولام بازی می‌کنند. فولام در آن سال به فینال لیگ اروپا رسید. 

این حالا تبدیل به الگوی پیش‌فرض شده است و جوانانی که بزرگ می‌شوند به طور خودکار بهترین پست خود را در جناح مخالف پای قوی‌ترشان می‌بینند. روزگاری انگلیس در سمت چپ مشکل داشت چون هیچ بازیکن چپ‌پای با کیفیتی نداشت. حالا آن‌ها در سمت چپ مشکل دارند، چون تمام بهترین گزینه‌های هجومی کناری‌شان (بوکایو ساکا، کول پالمر و فیل فودن) چپ‌پا هستند و به همین دلیل در سمت راست بازی می‌کنند.

این موضوع هنگام تبدیل بازیکنان به مدافع کناری که هنوز انتظار می‌رود در جناح مربوط به پای ترجیحی‌شان بازی کنند، مشکل ایجاد می‌کند. تغییر پست از وینگر راست به مدافع چپ بسیار چشمگیرتر از تغییر پست از وینگر چپ به مدافع چپ است. زمانی مربیان فقط باید این بازیکنان را متقاعد می‌کردند که کار مشابهی انجام خواهند داد؛ یعنی دویدن و سانتر کردن، فقط با این تفاوت که این کار را از چند متر عقب‌تر شروع خواهند کرد؛ اما متقاعد کردن بازیکنی که با حرکات عرضی و شوت زدن مثل آرین روبن بزرگ شده است، برای تغییر کامل سبک بازی‌اش، کار دشوارتری است.

گاهی اوقات پیشنهاد شده است که ساکا، که در دوران ابتدایی میکل آرتتا مدتی به عنوان مدافع چپ هجومی بازی می‌کرد، می‌تواند آن پست مشکل‌ساز را برای انگلیس حل کند، اما چنین سناریویی بعید به نظر می‌رسد. این تغییری فاحش نسبت به کاری که او در حال حاضر انجام می‌دهد، محسوب می‌شود. اگر این موضوع چند دهه پیش بود و ساکا به جای بازی در جناح راست، در پست وینگر چپ برای آرسنال بازی می‌کرد، شاید به این اندازه مشکل‌ساز نمی‌شد.

بوکایو ساکا در حال بازی کردن برای آرسنال در پست مدافع چپ در فوریه ۲۰۲۰

پس چطور است که مدافعان میانی را به مدافعان کناری تبدیل کنیم؟ به هر حال، مدافعان به طور فزاینده‌ای به خاطر توانایی‌شان در حفظ توپ و تحرک‌شان انتخاب می‌شوند. برای مثال، بن وایت به شکل تحسین برانگیزی خودش را با بازی در پست مدافع راست وفق داده است، در حالی که پیش از این در پست مدافع میانی عملکرد خوبی داشت.

این راه حل در سمت راست جواب می‌دهد. اما مشکل برای مدافعان چپ دو جنبه دارد. اولین و واضح‌ترین دلیل این است که بازیکنان چپ پا از بازیکنان راست پا کم‌یاب‌تر هستند، بنابراین گزینه‌های کمتری برای انتقال به آن جناح وجود خواهد داشت. دومین مشکل (و مشکل مدرن‌تر) این است که تقاضای بیشتری برای چپ پا بودن مدافع میانی سمت چپ تیم شکل گرفته است، بنابراین بازیکنان این ناحیه از زمین باید در بازیسازی راحت باشد. البته الزاما نیاز نیست آن‌ها چپ پا باشند (ویرجیل فن دایک راست پاست، در سمت چپ بازی می‌کند و پاسور فوق‌العاده‌ای است) اما دلایل خوبی برای داشتن یک مدافع میانی چپ پا در سمت چپ وجود دارد؛ امروزه بیشتر از زمانی که ضربات دروازه به طور معمول از بالای سر مدافعان و به سمت یک مهاجم هدف قد بلند ارسال می‌شد، به مدافعان چپ پا در مرکز خط دفاعی نیاز است. به عنوان مثال، لیساندرو مارتینز در گذشته شاید به یک مدافع چپ تبدیل می‌شد. او فقط ۱/۷۵ سانتیمتر قد دارد و چپ پا است. اما در دوران مدرن، او به طور واضح یک مدافع میانی است.

امروزه احتمال این‌که مدافعان چپ بازیکنانی باشند که در گذشته وینگر بوده‌اند، کمتر شده است، چون این تغییر پست سخت‌تر شده است. همچنین، احتمال این‌که آن‌ها بازیکنانی باشند که سابقه بازی در مرکز خط دفاع را داشته‌اند، کمتر است، چون مربیان تمایل کمتری به انتقال دادن آن‌گریها از آن پست دارند. در چنین وضعیتی، کمبود مدافعان چپ باکیفیت، جای تعجب ندارد.

 

به قلم Michael Cox برای وبسایت The Athletic

از دست ندهید ????????????????????????

درخواست دروسی: سردار را در رم حفظ کنید اختلاف علنی رئیس فدراسیون با مجری تلویزیون اعتراض هوادار بارسلونا: ژاوی، مرد سر حرفش می‌ماند! رد پای آرتتا؛ اورتون بعد از 14 سال لیورپول را در خانه شکست داد!

دیگر خبرها

  • ریشه‌یابی علل کمبود مدافعان چپ ممتاز در فوتبال مدرن
  • آرنه اسلوت یا روبن آموریم؛ آن‌ها به چه فوتبالی علاقه‌ دارند و چگونه فکر می‌کنند؟ / ایستگاه تاکتیک
  • پروژه مشترک آلمان و فرانسه برای تولید تانک‌های مدرن
  • وقتی یوهان کرایوف در دهه ۷۰ میلادی مانند یک فوتبالیست مدرن بازی می کرد / فیلم
  • تولید و اجرای انواع پارتیشن اداری مدرن
  • «رزاق» بودن خداوند را در فرزندآوری فراموش نکنیم
  • خوشحالی کاپیتان بارسا: تمدید با خیال راحت
  • «آرامش در سکوت» هنرمند ناشنوا برپا می‌شود
  • اصفهان، اقلیم معناست
  • معاونت زنان ریاست‌جمهوری نمی‌تواند در اجرای موضوع حجاب وارد شود