جامعه آمریکا را از زاویه واقعی آن ببینید! +فیلم
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۸۴۲۴۲
مستند تلویزیون آلمان درباره «فقر در آمریکا»، جامعه این کشور را از زاویهای واقع بینانهتر نشان داد.
به گزارش مشرق، بخش انگلیسی شبکه تلویزیونی دویچه وله آلمان مستندی با عنوان «فقر در آمریکا» پخش کرد که واقعیتهای تکان دهندهای از فقر در این کشور را به نمایش گذاشت. این مستند تلویزیونی به تهیه کنندگی «سباستین گیلز» (Sebastien Gilles) از ایالت کالیفرنیای آمریکا شروع میشود و زندگی چندین فقیر آمریکایی را از نزدیک به تصویر میکشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در جنوب ایالت کالیفرنیای آمریکا خورشید طلوع کرده است و نور آفتاب به خلیج سان دیه گو میتابد. در کنار یک بزرگراه در داخل یک توقفگاه خودرو (پارکینگ) خانمی ۵۴ ساله به نام «ماریا» کار روزانه اش را آغاز کرده است. ماریا در حال جمع و جور کردن وسایل خود از داخل خودرویی است که نقش خانهای او را در این توقفگاه بازی میکند. ماریا هیچ جایی برای اقامت ندارد. وی اکنون یکسال است که شبها داخل خودروی ون خود میخوابد.
حدود ۳۰ نفر دیگر مثل ماریا هستند که داخل خودروهایشان در این توقفگاه شب را به صبح میرسانند. این توقفگاه رایگان است و در آن پولی بابت پارک کردن خودروها دریافت نمیشود، اما بیشتر این آدمها شاغل هستند. این افراد مشاغل مختلفی دارند. رانندههای تاکسیهای اینترنتی مثل «اوبِر» هستند، یا منشی شرکت هستند و یا حتی تکنسین رایانه هستند! شغل ماریا نظافتچی و پرستار خانگی است، وی کاری خسته کننده دارد که هفت روز هفته مشغول انجام دادن آن است!
مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمیکند.فایل آنرا از اینجا دانلود کنید: video/mp4
دانلود
یک سازمان (خیریه) برخی امکانات رفاهی برای این افراد فراهم کرده است که شامل شیر آب، سرویس بهداشتی سیار و یک آشپزخانه صحرایی کوچک میشود که ماریا قبل از آنکه سر کار برود قهوه صبحانه اش را در این آشپزخانه صحرایی آماده میکند. فلاکتی که ماریا گرفتارش شده است وضعیتی است که هزاران آمریکایی دیگر گرفتارش هستند. وی برای مدت زمان طولانی همه آن چیزهایی را که دلش میخواست در اختیار داشت. او متاهل بود و در این خانهی زیبا (که در تصویر نشان داده میشود) زندگی میکرد.
با وجود ادعاهای رئیس جمهور آمریکا، فاصله زیادی تا تحقق رویای مشهور آمریکایی باقی است.
۴۰ میلیون نفر در آمریکا زیر خط فقر زندگی میکنند و میلیونها شاغل آمریکایی نیز با تحمل مشقات بسیار زیاد خود را بالاتر از خط فقر نگه میدارند. بی خانمان شدن ناگهانی و یک شبه در آمریکا چیزی است که این دسته از آمریکاییها به شدت از آن هراس دارند، چون در اینجا (آمریکا) نظام (سرمایه داری) نسبت به کسانی که پول ندارند بی رحم است.
در برخی ایالتهای آمریکا وقتی مستاجران با اجارههای عقب افتاده روبرو میشوند این مسئله اصلا خوشایند نیست، چون ماموران کلانتری با سلاح وارد خانهها میشوند و مستاجران را بیرون میکنند. این دسته از آمریکاییها که در آستانه نابودی قرار دارند وقتی به دنبال درمان بروند با هزینههای سرسام آور دیگری روبرو میشوند.
برخی از افراد برای نشان دادن همدردی و همبستگی خود با این فقرا، بیمارستانهای صحرایی برپا کردند تا به صورت رایگان از افراد بیمار مراقبت کنند، ماجرایی که بی شباهت به کشوری نیست که درگیر جنگ باشد!
این ماجرای زندگی افراد بی بضاعتی است که نمیتوانند در قلب آمریکا معاش خود را تامین کنند. ساندیه گو که در جنوب ایالت کالیفرنیا قرار دارد در طول سال ۳۰۰ روز آفتابی دارد و تا جایی که چشم کار میکند ساحل دارد. این تصاویر در کالیفرنیا شبیه کارت پستال هستند. ساندیه گو همچنین یکی از پرجنب و جوشترین شهرهای آمریکا محسوب میشود. در این شهر عملا هیچ بیکاری وجود ندارد. این سبک زندگی رویایی زمانی یک واقعیت هر روزه برای «اِریک» بود.
اریک یک مهندس موفق رایانه بود که ماهانه هفت هزار یورو درآمد داشت. اریک که امروز ۵۳ سال دارد به تنهایی در داخل خودرویش زندگی میکند. وی برای آنکه بتواند غذای رایگان بخورد، با یک پیتزا فروشی به توافق رسیده است.
در ادامه اریک نشان داده میشود که به یک مغازه پیتزا فروشی مراجعه میکند و پس از احوالپرسی، از خانمی که فروشنده بود یک جعبه بزرگ پر از تکههای باقیمانده پیتزا را تحویل میگیرد تا با خود ببرد و بخورد.
اریک: اینها تکههای باقیمانده پیتزا هستند که کارگران این پیتزا فروشی آنها را جمع میکنند و داخل فریزر میگذارند و وقتی که من میآیم آن را رایگان به من میدهند!
اریک هر شب میآید تا باقیمانده پیتزاهای روز قبل را با خود ببرد.
اِریک تکههای باقیمانده پیتزا را - که به فروش نرفتند - با خود میبرد تا با سایر قربانیان فقر در آمریکا تقسیم کند، چون اکنون یکسال و نیم است که «اریک» در این توقفگاه خودرو شبها را صبح میکند همان جایی که ماریا نظافتچی هم شبها را به صبح میرساند.
وقتی اریک پیتزاها را برای فقرای ساکن در پارکینگ میبرد، باعث خوشحالی همسایگانش میشود. یکی از این افراد «لورلا» است که فردی ۵۵ ساله و راننده تاکسی اینترنتی اوبر است.
منبع: میزانمنبع: مشرق
کلیدواژه: بازار سکه و ارز تحولات عراق سلبریتی ها سهمیه بندی بنزین آمریکا جامعه مردم بی خانمان فیلم اوبر ایالت کالیفرنیا مشرق امریکا آلمان کالیفرنیا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۸۴۲۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۷ فیلم که مثل «بیبدن» بر اساس پروندهای واقعی ساخته شدهاند
همشهری آنلاین: پروندههای جنایی یکی از متداولترین منابع اقتباس سینمایی در جهان مخصوصا در هالیوود هستند. فقط در دو دهه اخیر پروندههای جنایی مختلفی دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار گرفتهاند، از «زودیاک» گرفته تا «جانی بوستون». در سینمای ایران پرداختن به پروندههای جنایی به اندازه هالیوود رواج ندارد، چراکه موانعی زیادی در مسیر به تصویر کشیدن آنها وجود دارد. با این حال، در سالهای اخیر برخی کارگردانان و فیلمنامهنویسان با رایزنیهایی که با مسئولان انجام دادهاند، امکان به فیلم درآوردن تعدادی از پروندههای جنایی را در چارچوبهای توافقشده به دست آوردهاند. جدیدترین نمونهای که در سینمای ایران یک پرونده جنایی را مبنای اقتباس قرار داده، «بیبدن» ساخته مرتضی علیزاده است که خط داستانی آن با پرونده مشهور «غزاله و آرمان» بسیار مشابهت دارد، هرچند کارگردان فیلم بارها چنین مشابهتی را رد کرده و فیلمش را حاصل چند پرونده جنایی و نه یک پرونده خاص دانسته است. جز این فیلم، کدام فیلمها در سینمای ایران بر اساس یک پرونده جنایی واقعی بودهاند؟
ماهی و گربه (۱۳۹۲)
«ماهی و گربه» ساخته شهرام مکری فیلمی است با بیش از دو ساعت زمان و تکپلان درباره گروهی جوان که دور دریاچهای کمپ زدهاند و در نزدیکی دریاچه سه مرد میانسالِ عجیبوغریب کلبهرستورانی را میچرخانند. نمیشود گفت این فیلم مستقیما از روی پرونده جنایی خاصی اقتباس شده. جملهای در ابتدای فیلم میآید که میگوید این فیلم بر اساس ماجرای واقعی رستورانی بینراهی که از گوشت چرخکرده انسان استفاده میکرده ساخته شده است. این خبر، حتی در صورت موثق بودن هم، در خود فیلم چندان مهم نیست. «ماهی و گربه» فیلم فرم است تا مضمون.
خشم و هیاهو (۱۳۹۴)
پرونده قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصر محمدخانی، بازیکن سالهای دور تیم فوتبال پرسپولیس و تیم ملی، تا مدتها تیتر اول رسانهها بود و مردم هم با کنجکاوی اخبار این پرونده را دنبال میکردند. زنی به نام شهلا جاهد، همسر صیغهای محمدخانی، به عنوان متهم به قتل دستگیر شد و با اینکه پس از گفتوگویی با محمدخانی حاضر به پذیرش اتهامش شد، اما تقریبا در ۸ سالی که تا روز اجرای حکم اعدام در زندان بود، هیچگاه قتل لاله را گردن نگرفت. «خشم و هیاهو» ساخته هومن سیدی به این پرونده پرداخت و اتفاقا محمدخانی به استفاده بیاجازه دستاندرکاران فیلم از این ماجرا معترض شد. مطابق معمول هم سیدی ارتباط فیلمش با این پرونده را تکذیب کرد.
لانتوری (۱۳۹۵)
تنها قسمتی از فیلم «لانتوری» ساخته رضا درمیشیان است که یک پرونده جنایی را تداعی میکند. پاشا که بارها علاقهاش را به مریم ابراز کرده و از سوی او پس زده شده، در نهایت با پاشیدن اسید روی مریم از او انتقام میگیرد. پاشا دستگیر میشود و مریم در قصاص او مصر است. صحنه قصاص پاشا یادآور پرونده آمنه بهرامی و اسیدپاشاش است. آمنه تا مدتها حاضر به رضایت دادن نبود و بر اجرای حکم قصاص پافشاری میکرد، اما دست آخر از اجرای حکم قصاص که منجر به نابینایی اسیدپاش میشد گذشت کرد.
طلاخون (۱۳۹۶)
مهین قدیری قاتل سریالی بود که پس از قتل ۵ زن و یک مرد در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۸ دستگیر و در ۲۹ آذرماه سال ۱۳۸۹ در زندان چوبیندر قزوین اعدام شد. بخشهایی از داستان مهین در فیلم «طلاخون» ساخته ابراهیم شیبانی با بازی شهاب حسینی آمده است. فیلم در اکران موفق نبود و شباهتش با پرونده مهین هم خیلی مورد توجه قرار نگرفت. مهین در اعترافاتش گفته بود به دلیل مشکلات مالی و بدهی دست به قتل زده بود. محمدحسین حیدری نیز مستندی به نام «داستان مهین» بر اساس این پرونده ساخته بود.
هزارتو (۱۳۹۷)
سال ۱۳۹۳ محمدامین ۵ ساله در شهرستان جوین ربوده میشود و ربایندگان در تماس با خانواده این کودک درخواست ۵۰۰ سکه طلا میکنند. پلیس پس از مطلع شدن از ماجرا دست به کار میشود و افرادی را که مظنون به همکاری با ربایندگان هستند بازداشت میکند. با مرگ یکی از این افراد، سایر دستگیرشدگان از همکاری با پلیس خودداری میکنند و سرنوشت بچه مبهم باقی میماند. این پرونده موضوع فیلم «هزارتو/ لابیرنت» ساخته حسین ترابی بود که شهاب حسینی و پژمان جمشیدی در آن بازی داشتند. فیلم خیلی دیده نشد و نتوانست توجهی جلب کند.
عنکبوت (۱۳۹۸)
سعید حنایی مردی چهل ساله بود که از مرداد ۱۳۷۹ تا مرداد ۱۳۸۰ در مشهد ۱۶ زن خیابانی را کشت. آخرین زنی که حنایی قصد کشتن او را داشت توانست از دستش بگریزد و ماجرا را به اطلاع پلیس برساند. حنایی پس از دستگیری عنوان کرده بود که انگیزهاش از این قتلها خیرخواهانه بوده و هدفی متعالی را دنبال میکرده است. مستند «و عنکبوت آمد» که مصاحبههای نابی با حنایی داشت از این ماجرا ساخته شد. بعدها این مستند و خود پرونده سوژه فیلم «عنکبوت» ساخته ابراهیم ایرجزاد شد که تقریبا دو سالی طول کشید تا توانست با جلب رضایت مسئولان به روی پرده برود. محسن تنابنده نقش حنایی را بازی میکرد.
علفزار (۱۴۰۰)
این فیلم الهامگرفته از ماجرایی واقعی در سال ۱۳۹۰ در اصفهان الهام گرفته است. در این پرونده ۶ مرد به صورت غیرقانونی وارد یک مراسم خانوادگی در باغی میشوند و پس از حبس کردن مردان، به زنان تجاوز میکنند. کاظم دانشی، کارگردان فیلم، در اولین تجربه ساخت فیلم بلندش موضوعی ملتهب و سخت را برای کار برگزید که اتفاقا به لطف حضور پژمان جمشیدی اکرانی نسبتا موفق داشت. او فیلمنامه «بیبدن» را هم نوشته که باز بر اساس پروندهای جنایی مشهوری است. اخیرا خبرهایی درباره ساخت سریالی بر اساس یک پرونده جنایی به دست او شنیده شده است. گویا دانشی علاقه خاصی به پروندههای جنایی دارد.
کد خبر 847038 منبع: همشهری آنلاین برچسبها کارگردانان سینمای ایران بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران مجله سینمای ایران قتل - قاتل