زنوزی: دنیزلی به خاطر ترس از زلزله از تراکتور جدا شد/ در انتخاب مربی خارجی اشتباه کردم
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۳۱۲۸۵۷
به گزارش ایلنا و به نقل از سایت باشگاه تراکتور، محمدرضا زنوزی مطلق در گفتوگو با رادیو ایران، ضمن رد شایعه پرداخت بیش از پنج میلیارد تومان برای فسخ قرارداد دنیزلی، اظهار کرد: ایشان خودش به خاطر ترس از زلزله رفت و این موضوع را در مصاحبهای اعلام کرده است.
وی در خصوص عملکرد باشگاه در انتخاب سرمربی خارجی، بیان کرد: بسیاری از باشگاهها در انتخاب سرمربی خارجی اشتباه میکنند که ما هم یکی از این باشگاهها هستیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زنوزی با اشاره به شکست تراکتور مقابل ماشین سازی، اظهار کرد: این بازی تمامی حرف و حدیثها را از بین برد. معتقدم تراکتور در هیچ کدام از بازیهایش همچون بازی امسال مقابل ماشین سازی، به سه امتیاز نیاز نداشت؛ تراکتور و ماشین سازی برادر هستند ولی در زمین بازی، رقیب همدیگر به شمار میروند.
وی در خصوص موضوعات مطرح شده پیرامون احتمال فروش باشگاه تراکتور، گفت: من گفته بودم که بنده برای کشور، استان و شهرم هزینههایی تقبل شدم تا هواداران خوشحال شوند، ولی وقتی افراد محدودی با صحبتهایشان این هزینهها را نادیده بگیرند، طبیعی است که من عصبانی شده و اعلام کنم که با تداوم این رفتارها، تیم را به خود مردم تحویل میدهم. من هزینه میکنم که برای خود و شهر و کشورم عزت بدست بیاورم نه ذلت. یکی از کانالها حرفهای بیشرمانه و تأسف برانگیز زده است.
زنوزی ادامه داد: با دور شدن تراکتور از حواشی، نتایجش بهتر میشود. تراکتور در این چهار بازی به دلیل دوری از حواشی، نتایج خوبی کسب کرده است. دست آقای ساکت الهامی و بازیکنان به ویژه آقایان شجاعی، دژاگه و حاج صفی درد نکند، واقعاً زحمت کشیدند تا نتایج در خور شأن خودشان کسب کنند.
وی در رابطه با وضعیت کلی فوتبال ایران، مطرح کرد: بنده پیش از این نیز اعلام کرده بودم که تا زمانی که فدراسیون ما مستقل نشود، مشکلات رفع نمیشود. فدراسیون ما استقلال نداشته و درآمدی ندارد. بنده پیش از این از آقای تاج انتقاد داشتم ولی دوست ندارم در خصوص کسی که استعفا کرده حرف بزنم. به هر حال ایشان هم زحمت کشیده و دستش درد نکند.
مالک باشگاه تراکتور با بیان اینکه باید به دنبال فردی باشیم که فدراسیون را مستقل کند، بیان کرد: اینکه بر اساس منافع بگویند فدراسیون دولتی است یا غیر دولتی، درست نیست. فردی برای ریاست فدراسیون باید انتخاب شود که بتواند فدراسیون را از این شرایط خارج کند و تیم ملی نیز وضعیتش بهبود یابد.
وی با تأکید بر اینکه بنده در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنم، گفت: من یک تاجر هستم و کسی باید در انتخابات فدراسیون شرکت کند که بتواند به فوتبال ایران کمک کند.
زنوزی در خصوص وضعیت نیمکت تراکتور، گفت: هیأت مدیره و مدیرعامل باشگاه در جریان انتخاب سرمربی هستند و هفتهی آتی در این زمینه تصمیم گیری میشود.
وی با بیان اینکه بنده چندان اهل مصاحبه نیستم، اظهار کرد: من همیشه واقعیتها را میگویم و برخیها از حرفهایم ناراحت میشوند. دوست ندارم این افراد کینهای نسبت به بنده نداشته باشند. یک سری حرفهای کلیشهای هست که همه در رادیو میگویند، ولی باید واقعیتها را به زبان بیاوریم.
زنوزی در پایان گفت: از هواداران تشکر میکنم که تراکتور را تحمل کردند، با صبر کردن به نتایج دلخواه میرسیم.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: لیگ برتر فوتبال تراکتور محمدرضا زنوزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۱۲۸۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران