ماشن مشدی ممدلی توسط جمال الدین اکرمی کتاب میشود
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۱۶۹۱۸
کتابهای "به سوی سرزمین آینده" و "بز سر به هوای امیل" نوشته آسترید لیندگرن و "ملکه سیاهپوش" اثر مایکل مورپورگو با ترجمه جمالالدین اکرمی منتشر میشوند.
به گزارش الف کتاب، جمالالدین اکرمی نویسنده، شاعر و تصویرگر، با این توضیح که مجموعه 10 جلدی با عنوان "جام جهانی در جنگل" را در انتشارات کتابنیستان در دست چاپ دارد به هنرآنلاین گفت: این قصهها برای کودکان نوشته شده و با درونمایه طنز، ورزشهای گوناگون همچون فوتبال، والیبال، اسکی و پرشارتفاع را معرفی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او همچنین از نگارش مجموعه 10 جلدی با عنوان کلی "ماجرای مشدی ممدلی" خبر داد و افزود: این مجموعه شامل 30 قصه است و هر جلد سه قصه دارد. قصهها از دوره قاجار آغاز میشوند و به دوره پهلوی میرسند.
اکرمی با بیان این که قصهها به لحاظ تاریخی مستند هستند ولی با زبانی طنز نوشته شدند، ادامه داد: مشدی ممدلی با ماشین خود در تمام قصهها حضور دارد. در این مجموعه که مناسب مطالعه نوجوانان است به ورود اولینها به ایران پرداختم؛ همچون نخستین هواپیما، بالن، تلویزیون و دوچرخه. تصویرگری این مجموعه توسط فرهاد جمشیدی انجام شده است.
به گفته او، هر کتاب این مجموعه عنوان جداگانهای دارد و "عروسی شاهانه جشن بزرگانه"، "اتول خان و پهلوان پنبه"، "در جستجوی نان"، "شناسنامهای برای الاغ"، "جادوی شکلات و پسر بچه فراری"، "پسرک غربتی" و "دزدان موزه" عناوین برخی از این قصههاست که از سوی انتشارات کتابنیستان نشر مییابند.
اکرمی با این توضیح که مجموعه 10 جلدی "قصههای مامانبزرگ" را در انتشارت ویژه نشر در دست چاپ دارد، اظهارداشت: این مجموعه شامل بازنویسی قصههای کهن است. پنج قهرمان پسر و پنج قهرمان دختر دارد. به عنوان نمونه "قصه ماه پیشونی" و "نارنج و ترنج" قهرمان دختر دارد و "افسانه نخودی" و "کوراوغلو" قهرمان پسر دارد.
او که از مجموعه "شهرآموز" چند اثر تالیفی و ترجمه را برای چاپ به انتشارات نوخواسته سپرده، تصریح کرد: کتابهای این مجموعه درباره آیین و آداب شهرنشینی در تهران است که برای کودکان نوشته شده و به مباحثی چون مراقبت کردن و عذرخواهی کردن میپردازد.
اکرمی که قصههای "قانون جنگل" را نیز با زبانی طنز برای کودکان نوشته است، توضیح داد: انتشارات پیدایش، ناشر این کتابهاست و پیشتر 5 جلد این مجموعه نشر یافته و سه جلد در دست چاپ است. قصهها در جنگل رخ میدهد. شیر میخواهد قانون خودش را اجرا کرده و همه را به اطاعت از قوانین خودش مجبور کند.
او که کتاب "ژاکتی برای ایلیا" را برای چاپ به انتشارات کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان سپرده، افزود: این اثر درباره پسری است که میخواهد با پیدا کرن راهی جلوی مرگ مادربزرگ خود را بگیرد.
اکرمی همچنین مجموعه 10 جلدی "ماجرای غول غولک" را درباره مهارتهای زندگی که توسط بچه غولی روایت میشود در انتشارات محراب قلم در دست چاپ دارد.
کتابهای "به سوی سرزمین آینده" و "بز سر به هوای امیل" نوشته آسترید لیندگرن و "ملکه سیاهپوش" اثر مایکل مورپورگو نیز با ترجمه او توسط انتشارات محراب قلم منتشر میشوند.
همچنین از نوشتههای این نویسنده رمان "غریبه و دریا" در مصر و داستانهای "پسری که از پنجره خم شده بود" و "ایلیای کوچک" در سوئد منتشر و در دسترس علاقهمندان قرار میگیرند.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۱۶۹۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علاقه عجیب شهید زینالدین به یک شهید
محمود احمدلو از نیروهای لشکر ۱۷ میگوید: شهید امیرحسین ندیری فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بود و شهید زینالدین علاقه زیادی به او داشت.
یک شب امیرحسین ندیری به سنگر ما آمد و ما از سعادت دیدارش خوشحال بودیم. ساعتی بعد مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ و محمدجواد دل آذر فرمانده عملیات لشکر ۱۷ هم رسیدند، اما هر چه کردیم داخل سنگر نیامدند. زینالدین میگفت که ما کار داریم و لازم است که برویم.
من از میزان علاقه او به شهید ندیری خبر داشتم. به آقا مهدی گفتم: «بیایید داخل سنگر در خدمت باشیم؛ آقای ندیری هم هستند.» آقای مهدی در جوابم گفت: «محمود! چرا زودتر نگفتی؟!»
به هر حال شهید زین الدین به شوق دیدار شهید ندیری به سنگر ما آمد. وقتی قرار شد شهید ندیری شب را در سنگر ما بماند تصمیم آقا مهدی به کلی عوض شد و به شهید دل آذر گفت: «شما بروید، من امشب را اینجا میمانم!»
من به شوخی به شهید زینالدین گفتم: «شما که کار داشتی و میخواستی بروی! چطور شد که ماندنی شدی؟!» پاسخ آقا مهدی را از قبل میدانستم! او به شوق دیدار شهید ندیری به سنگرمان آمد و ماندگار شد.
مرداد سال ۶۲ شهید ندیری و شهید شالی برای شناسایی به منطقه عملیاتی مهران رفته بودند که بر اثر برخورد با مین به شهادت رسیدند. شهید زینالدین بلافاصله بعد از شنیدن این خبر به معراج شهدا رفت و خیلی گریه کرد. این دوری زیاد طول نکشید و یک سال و سه ماه بعد مهدی زین الدین هم شهید شد.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی