Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-01@02:18:53 GMT

چهار پایه قدرت آمریکا چه وضعیتی دارد؟

تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۵۸۵۲۹

چهار پایه قدرت آمریکا چه وضعیتی دارد؟

آمریکا همچنین، با فریب و ارعاب و شعبده بازی، دلار را بر بازارها و مبادلات مالی جهان غالب کرد و حال آن که با 22 هزار میلیارد بدهی، بدهکار ترین کشور دنیاست و رسما دلار را از پشتوانه تهی کرده است.

به گزارش مشرق، محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت: 

چند شاخص، معیار ابرقدرتی آمریکا بوده است: انسجام دموکراتیک، برتری فناوری، سیطره دلار، و استیلای رسانه ای.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سیاست و تمدن آمریکایی اکنون به دونالد ترامپ منتهی شده؛ دلقک دیوانه ای که مردم آمریکا از لج دروغگویانی مانند هیلاری کلینتون، به او رای دادند و حالا هم او، نماد بی خردی و از هم گسیختگی راهبردی در هیئت حاکمه آمریکا شده است.

قدرت فناوری آمریکا مدتهاست به چالش کشیده می شود. شناسایی و سرنگونی پهپاد جاسوسی گلوبال هاوک، انهدام تاسیسات نفتی آرامکو در مقابل سیستم راداری و پدافندی ناتوان آمریکا، حملات موشکی دقیق به پایگاه نظامی عین الاسد که نماد اقتدار نظامی آمریکا بود، و روند سقوط پیاپی و پرتلفات هواپیماهای بوئینگ در دنیا.

آمریکا همچنین، با فریب و ارعاب و شعبده بازی، دلار را بر بازارها و مبادلات مالی جهان غالب کرد و حال آن که با 22 هزار میلیارد بدهی، بدهکار ترین کشور دنیاست و رسما دلار را از پشتوانه تهی کرده است. آنها با چاپ و توزیع بی پشتوانه دلار، قدرت مصنوعی جعل می کنند.

اگر دلار از چرخه مبادلات مالی دنیا حذف شود - که برخی قدرت های سیاسی و اقتصادی جهان به آن اهتمام کرده اند- ویترین قدرت اقتصاد آمریکا نیز فرو خواهد ریخت و باطن آن برملا خواهد شد. 44 میلیون گرسنه محتاج یک وعده غذا، رکورد کم نظیری در دنیاست.

و بالاخره، امپراتوری رسانه ای و شبکه عنکبوتی دروغ پراکنی و عملیات روانی. این، مهم ترین سلاح آمریکاست که فرسنگ ها جلوتر از واقعیت های قدرت سیاسی و فنی و اقتصادی آمریکا، فضاسازی می کند.

موشک های ما، اقتدار نظامی آمریکا را به چالش کشیده اند؛ و مردم موقعیت شناس ما، جنگ سیاسی در حوزه افکار عمومی را پیش برده اند. می ماند جنگ برای شکستن انحصار اقتصادی و جنگ رسانه ای. مدیران و برنامه نویسان ما در دولت و مجلس، باید به تراز اقتدار نیروهای نظامی و افکار عمومی رشد یافته ما برسند.

ناتوانی های آمریکا را باید با جنگ رسانه ای هوشمند و نفوذ در عمق افکار عمومی آمریکا به چالش کشید. پیام های قدرتمند نظیر آنچه افکار عمومی و نیروهای نظامی ما در این یک هفته تولید کردند، به علاوه بازنمایی واقعیت های ضعف و انحطاط تمدنی آمریکا، می تواند مانند سلاح ضد بتون عمل کند. لازمه این کار، تشکیل اتاق عملیات روانی و رسانه ای برای حمله موثر (و نه فقط واکنش دفاعی) است.

منبع: مشرق

کلیدواژه: انتقام سخت هواپیمای اوکراینی سردار سلیمانی سردار قاآنی آمریکا قدرت نظامی ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۵۸۵۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • انصاری نیک: «خلیج فارس» هویت ایران و یکی از پایه های قدرت تمدنی کشور است/ غرب نمی خواهد در منطقه امنیت برقرار باشد، زیرا امنیت ضامن توسعه است
  • انجام کارهای بی‌منت در گرو داشتن تفکر بسیجی است
  • انجام کارهای بی‌منت در گروه داشتن تفکر بسیجی است
  • ۱۰ پیام یک خیزش
  • اسکله نظامی آمریکا در غزه ۳۲۰ میلیون دلار هزینه دارد
  • تنها نماینده اوکراینی الاصل کنگره آمریکا با تخصیص کمک به اوکراین مخالف است
  • قدرت نفوذ رسانه در بازتاب اعتراضات آمریکا و اروپا نمایان شد
  • آمریکا ۸۱ فروند بمب‌افکن اسقاط برای کی‌یف خرید؛ اهداف پنهان واشنگتن زیر ذره‌بین رسانه‌ها
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • کاهش ۵ درصدی سرانه مصرف آب از اولویت‌های آبفای کشور است