Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- شعری که حاج محمود کریمی برای شهدای حادثه سقوط هواپیمای خطوط هوایی اوکراین خواند را در ادامه می‌شنوید. تاریخ انتشار: 12:32 - 25 دی 1398 - کد خبر: ۵۸۷۰۸۰

گروه چندرسانه ای خبرگزاری میزان، شعری خوانی حاج محمود کریمی برای شهدای حادثه سقوط هواپیمای خطوط هوایی اوکراین را در اختیار مخاطبان خود قرار داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی  

نترس ای دل غمدیده روزگار این است
اگرچه تلخ، ولی انتهاش شیرین است

نترس آینه‌ی ما ترک نخواهد خورد
بدون فتنه که ایمان محک نخواهد خورد

بایست، کوه صلابت میان دوران‌ها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفان‌ها!

اگرچه دفتری از داغ بر جبین‌ها هست
نترس در دل تاریخ بیش از این‌ها هست...

دریغ و درد که جان از میان پیکر رفت
ز دشت ما صد و هفتاد تا کبوتر رفت

دلا بسوز، بسوز و همیشه روشن باش
به سوگواری فرزندهای میهن باش  

دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد
میان سینه‌ی ما داغ روی داغ افتاد

به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم
نترس باید از امروز دلْ قوی داریم

اگرچه غرق عزاییم، گرم پیکاریم
اگر بنای عزا هست، ما عزاداریم

بدان که دشمن این خاک، فکر جنجال است
اگرچه ظاهر غمگین گرفته، خوشحال است

خداست آگه از این‌ها چه در درون دارند
که در مصیبت این داغ، جشن خون دارند

اگرچه هیچ مجال نفس کشیدن نیست
وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست

دقیق باش که از پشت سر کمین نخوری
به مکر دم‌به‌دم دشمنت زمین نخوری

ببین رفیق که در جبهه‌ی مقابل کیست
مبر ز یاد که در این میانه قاتل کیست

همانکه بر شرف و خاک ما تهاجم کرد
سپس به سیلی حق دست و پاش را گم کرد

به وعده‌های الهی، رفیق شک نکنی
به گوشه‌گیری خود ظلم را کمک نکنی

اگرچه داغ، از این سینه صبر برده عزیز
خداست یاور دینش، خدا نمرده عزیز

به باغ ما غم پژمردگی است؟ هرگز نیست!
کنون زمانه‌ی سرخوردگی است؟ هرگز نیست!

برای ما و تو بی‌امتحان نبوده شبی
ز دامنت بتکان گرد عافیت‌طلبی

اگرچه داغ بزرگ است و سینه سنگین است،
ز شرم و غم سر سردار اگرچه پایین است،

بدان که وضع جهان این چنین نخواهد ماند
سلاح این شهدا بر زمین نخواهد ماند

مباد آنکه ز خاطر بریم آن‌ها را
به سنگِ کینه نکوبیم قهرمان‌ها را

بگو که دشمن، دلسوز ماست؟ هرگز نیست
میان جنگ که تضعیف دوست جایز نیست

چو کوه پیش روی فتنه‌ها مقاوم باش
از این به بعد برادر، تو حاج قاسم باش

از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست؟
بگو برادر من! انتقام سخت تو چیست؟

چو لاله باش، به دامان صخره‌ها گل کن
اگر که سنگ شود فتنه‌ها تحمل کن

بدون فتنه بگو کی مسیر ما طی شد؟
نترس مؤمن اگر فتنه ها پیاپی شد

میان معرکه از شعله‌ها زبانه بگیر
دقیق قلب هدف را ببین، نشانه بگیر

بلند شو که زمان خروش طوفانی است
که در وجود تو یک قاسم سلیمانی است

ز حاج قاسمِ نفْست غبار را بتکان
و گرد غفلت از این روزگار را بتکان

ز هر که غیر خدا ناامید باید بود
برای فیض شهادت شهید باید بود

شهید ما پر از این حال بود بندگی‌اش
شهید بوده خودش در تمام زندگی‌اش

شهید ما که جهان را پر از تحیر کرد
به خون پرثمرش نان دشمن آجر کرد

همانکه ثانیه‌ای از جهاد خسته نشد
مسیر سرخ شهادت به روش بسته نشد

همانکه بود زبانزد به غیرت خاصش
جهان به لرزه درآمد از اوج اخلاصش

همان‌که وقت شهادت به قطره قطره‌ی خون
نوشته بود من المجرمینَ منتقمون

 

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: محمود کریمی صوت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۲۶۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا می‌کردید

روزنامه اصلاح طلب هم میهن در گزارشی با عنوان «نگر تا نباشی به جز دادگر» نوشت:

چند سال پیش که شهرداری مشهد ذوقی به خرج داده بود و تصویرهایی از شاهنامه در و دیوار شهر را آراسته بودند، دستور به زدودن این تصویرها داده شد، گویی که بین این تصویرها و آن‌چه مشهد به آن شهره است، تقابلی وجود دارد. چندین دهه به دلیل همین تصور، توسعه و رسیدگی به آرامگاه فردوسی که یکی از بزرگ‌ترین شاعران و حکیمان ایران است، متوقف بود تا اینکه از مقامات بالاتر حکم به آبادانی آرامگاه فردوسی داده شد.

مقامات استانی و از جمله امام جمعه شال و کلاه کردند و به آرامگاه فردوسی رفتند. اگر اسم این مقامات و فردوسی را کنار هم در موتورهای جست‌وجوگر بنویسید و نتایج را هر چه بالا و پایین کنید، همان چند عکس را خواهید دید. با چنین پیشینه‌ای است که سخنان آیت‌الله علم‌الهدی و استنادش به شاهنامه برای دفاع از اجبار در پوشش با واکنش‌های بسیاری روبه‌رو شده است.

علم‌الهدی گفته است: مسئله حجاب نیز یکی از همین هویت‌های دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ به‌خصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می‌توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید. او هم‌چنین به‌عنوان نمونه بیتی از شاهنامه خوانده است که منیژه خطاب به بیژه گفته است: منیژه منم دخت افراسیاب/برهنه ندیده تنم آفتاب

این سخن که زنان ایرانی براساس آن‌چه به ما رسیده، پوششی برای موی سر داشته‌اند یا چیزی شبیه چادر حتی، نادرست نیست. حتی این سخن که در شاهنامه‌ی فردوسی پاکدامنی و شرم از ویژگی‌های مثبت زنان و البته مردان شمرده می‌شود، هم بی‌راه نیست، هرچند تعریف پاکدامنی در نگاه حکیم توس و امام جمعه مشهد متفاوت است، اما بیتی که آقای علم‌الهدی به آن ارجاع داده، ربطی به زنان ایران ندارد. افراسیاب شاه توران است و منیژه دختری تورانی است نه ایرانی. این به خودی خود ایرادی در استدلال امام جمعه به حساب نمی‌آید و می‌تواند بگوید که حکیم خصلت نیکو را حتی در دشمن ستوده است. ماجرا از اینجا جالب می‌شود که بدانیم این بیت را منیژه کی خوانده است و اصلاً ارتباطی به پوشش سر دارد یا نه؟

منیژه دل‌بسته‌ی بیژن شاهزاده‌ی ایرانی می‌شود و -به زبان امروزی- او را چیزخور کرده بی‌هوش به شبستان خود می‌آورد و همه‌ی این اتفاقات بدون اجازه‌ی والدین و بدون پیمان زناشویی -که از قضا در ایران باستان هم مرسوم بوده- رخ می‌دهد. بیژن در قصر او به هوش می‌آید و باقی قضایا و منیژه در چنین لحظات احساسی درباره‌ی اهمیت چیزی که به بیژن عرضه می‌کند این بیت را به زبان می‌آورد که تا به حال چنین بوده، اما بعدش را می‌توان در شاهنامه خواند.

البته اگر مشاوران امام جمعه با شاهنامه به از این بودند که هستند، بیت‌هایی می‌توانستند پیدا کنند که به کارشان بیاید، مثلاً آنجا که شیرین می‌گوید:

به سه چیز باشد زنان را بهی/ که باشند زیبای گاه مهی/ یکی آنک با شرم و با خواسته است/ که جفتش بدو خانه آراسته است/ دگر آن‌ که فرخ پسر زاید او/ ز شوی خجسته بیافزاید او/ سه دیگر که بالا و رویش بود/ به پوشیدگی نیز مویش بود

این ابیات به روشنی از پوشیدگی موها می‌گوید، درحالی‌که در بیت استنادی امام‌جمعه‌ی مشهد، تفاوت برهنگی و نداشتن پوشش سرنادیده گرفته است. این مغالطه در سخنان بسیاری دیگر از مقامات هم دیده می‌شود. نداشتن پوشش سر با برهنگی هم‌معنا نیست. با این حال هم‌چنان که در بیت انتخابی امام جمعه مشهد و این ابیات می‌بینیم هیچ‌کدام توصیه‌ی فردوسی نیست و سخنان شخصیت‌های شاهنامه است. شاهنامه مثل هر متن کهن ادبی در کنار ارزش‌های ادبی و زیباشناختی و روایی خود، مجموعه‌ای از ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی زمانه‌ی خود را منتقل می‌کند که به دنیایی دیگر تعلق دارند، چنان‌که در همین بیت‌های بالا پسرزا بودن جزو ارزش‌هایی شمرده شده است.

در شاهنامه زنان برجسته‌ای نقش‌آفرینی کرده‌اند که الگوی زن مطلوب امام جمعه مشهد نمی‌توانند باشند. برخی از زنان برجسته‌ی شاهنامه مثل منیژه در طلب معشوق در انتظار خواستاری و خواستگاری او نمانده‌اند و از جمله‌ی آنان تهمینه است مادر سهراب که در شاهنامه زنی ستوده است و تنها یک شب هم‌خواب رستم بوده است. رودابه مادر رستم نیز در راه دادن زال به قصرش از موی خویش کمندی بافته و انداخته و بعد هم که ماجرا در شاهنامه روشن است.

در این میان داستان گردآفرید اگرچه متفاوت است، اما در کنشگری از روابط خصوصی پیش‌تر رفته و اگر روی و موی پوشیده به این خاطر است که شناخته نشود و آنجا که روی و موی گشاده به قصد فریب دشمن است:

رها شد ز بند زره موی اوی/ در افشان چو خورشید شد روی اوی/ بدانست سهراب کو دختر است/ سر و موی او از در و افسر است

درست است که فکر می‌کنم شاهنامه ارزش‌های جهانی دیگر را منتقل می‌کند و چنین استناداتی به آن راه به جایی نمی‌برد، اما به نظرم از قضا در شاهنامه برای صاحبان مقام و قدرت توصیه‌هایی شایسته‌تر می‌توان یافت، مضمون‌هایی که بارها تکرار شده است. یکی از این مضمون‌ها دادگری است. دادگر در شاهنامه هم‌صفت خداوند است که جای نام نشسته است و هم وظیفه‌ی صاحب قدرت. فردوسی می‌گوید، پادشاهی که دادگر باشد، نیازی به فریادرس ندارد: کجا پادشا دادگر بود و بس/ نیازش نیاید به فریادرس

دیگر خبرها

  • سردار رادان: زن چادری در ایران پرچم است
  • نجات مردم میان‌سال خرم‌آبادی از عمق چاه ۲۵ متری
  • مراسم اربعین شهدای حادثه کنسولگری ایران برگزار شد
  • شعرخوانی با سانسور به سبک پیمان یوسفی! / فیلم
  • استقرار هزاران نیروی نظامی روسیه در اطراف شهر راهبردی اوکراین/ تنش شدید میان مسکو و کشورهای اروپایی با آغاز رزمایش اتمی روسیه
  • استقرار ده ها هزار نیروی نظامی روسیه در اطراف شهر راهبردی اوکراین/ تنش شدید میان مسکو و کشورهای اروپایی با آغاز رزمایش اتمی روسیه
  • جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا می‌کردید
  • اولین تصاویر از سقوط هواپیمای فوکر ۵۰ در کومور
  • کنگره شهدای مرکزی به یک جریان عظیم فرهنگی در کشور تبدیل شده است
  • چرا در تهران قدیم خودرو‌ها وسط خیابان پارک می‌کردند؟