Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-26@00:41:50 GMT

قصاص فرجام جنایت به سبک سریال ستایش

تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۵۴۴۷۳

قصاص فرجام جنایت به سبک سریال ستایش

معلم هنر که با همدستی دختر مورد علاقه دوران مجردی‌اش شوهر او را با سلاح شکاری از پای در آورده بود، با رای دادگاه به قصاص محکوم شد. قضات دادگاه زن جوان را هم به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم کردند.

به گزارش مشرق،  ۲۸ بهمن ۹۵، با اعلام گزارش شاهد عینی ماجرا، رسیدگی به پرونده قتل مردی جوان که در اتوبان آزادگان با سلاح شکاری به قتل رسیده بود، آغاز شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در جریان تحقیقات، ماموران به همسر مقتول که الناز نام دارد مظنون شدند. او که به بهانه پنچر شدن ماشینش همسرش را به اتوبان کشانده بود پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و گفت: چند وقت قبل صفحه اینستاگرام مرد مورد علاقه دوران مجردی ام را دیدم و دوباره با او ارتباط برقرار کردم. او که با یک خانم دکتر ازدواج کرده، می‌گفت همسرم فرهاد را می‌شناسد و از او بدگویی می‌کرد و می‌گفت فرهاد هرزه است. حرف‌های او من را نسبت به همسرم بدبین کرد و تصمیم گرفتم با کمک شهاب، فرهاد را به قتل برسانم.

بیشتر بخوانید:

اعدام مجازات آزار شیطانی زن جوان در پارک

بعد از اعترافات الناز، شهاب دستگیر شد و در اعتراف به قتل گفت: روز حادثه الناز به بهانه پنچر شدن ماشینش، همسرش را به اتوبان کشاند و من به او شلیک کردم.

متهمان بعد از تکمیل تحقیقات مقدماتی، در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شدند. پدر و مادر فرهاد به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص متهم را کردند. همچنین پدر فرهاد به عنوان، ولی قهری فرزند مقتول، از جانب او نیز تقاضای قصاص کرد.

شهاب در دفاع از خود در دادگاه گفت: اتهامم را قبول ندارم. من فقط یک تیر به فرهاد شلیک کردم که آن هم در جریان کشمکش با او به طور ناخواسته اتفاق افتاد. الناز که با اتهام معاونت در قتل روبه‌روست، در دفاع از خود گفت: اتهامم را قبول ندارم. من همسرم را دوست داشتم و نمی‌خواستم آسیبی به او برسد. حتی یک بار شهاب یک پودر کشنده به من داد که به فرهاد بخورانم و او را بکشم، اما قبول نکردم.

قضات دادگاه بعد از مشورت، الناز را به تحمل ۱۵ سال حبس و شهاب را به قصاص نفس محکوم کردند.

منبع: روزنامه جام جم

منبع: مشرق

کلیدواژه: هواپیمای اوکراینی سردار سلیمانی انتخابات98 لیگ قهرمانان آسیا اخبار حوادث تیراندازی دادگاه کیفری تهران اتوبان آزادگان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۵۴۴۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نویسنده‌ای که سوژه غافلگیرش کرد | در ستایش و نکوهش غافلگیری نویسنده

همشهری آنلاین: هیچ. مطلقا هیچ. هرچه گشتم که سوژه‌ای برای این یادداشت پیدا کنم، مطلقا چیزی نیافتم. می‌خواستم موضوعی باشد که خودم را سر شوق بیاورد و ترغیبم کند به نوشتن. اما نشد. نه اینکه دل و دماغ نوشتن نداشته باشم یا سختم باشد که بخواهم ذهنم را وسط روز برای نوشتن چیزی سروته‌دار مرتب کنم. البته اینها هم بود که خودش کم‌چیزی نیست.

آدم ممکن است به هزار و یک دلیل دل و دماغ نداشته باشد، خسته باشد، دل‌زده باشد، دل‌مرده باشد، ملول باشد یا کلی مسئله و مشکل دیگر داشته باشد که جلوی نوشتنش را بگیرد. یا اصلا شاید ذهن آدم نخواهد چنددقیقه‌ای آرام بگیرد و چیزهایی را که نباید فراموش کند، قدر نوشتن یک یادداشت فراموش کند و بگذارد آدم کارش را کند. ذهن است دیگر. زورش از آدم بیشتر است. می‌رود پی چیزی که خودش می‌خواهد. یک‌وقت نشسته‌ای سرِ کار، اما به خودت می‌آیی و می‌بینی که رفتی دنبال ذهن و سرِ کارِ دیگری. این‌طوری است دیگر. ولی از اینها مهم‌تر اینکه نشد. این «شدن» حتی از فرمان‌بری ذهن هم برای نوشتن مهم‌تر است. باید بشود که نوشت. اگر نشود، هرچه هم جان بِکنی و آسمان‌وریسمان ببافی، نمی‌شود. این شدن هم شرایط و الزامات خودش را دارد. باید نور مناسب باشد. باید هوا جریان داشته باشد. باید دما تنظیم باشد. سروصدا نباشد. چیزی مزاحمت نشود. کسی پی‌ات نیاید. فکری پس ذهن‌ات رژه نرود و با صدای پایش کلافه‌‎ات نکند. خلاصه عامل مخلی در میان نباشد، تازه آن‌وقت سوژه همه حواست را بدزد و آن‌قدر درگیرت کند که اگر نور نبود، هوا نبود، گرم بود، سرد بود، صدا بود، دردسر بود، موی دماغ بود، خیال کنی مهم‌ترین کارت این است که بشینی و چیزی را که می‌خواهی بنویسی، بنویسی و تمامش کنی و خیالت راحت شود.

این‌جور وقت‌ها راحت می‌شوی. حتی ممکن است چیزی که نوشتی خیلی هم چیزی نباشد، اما بالاخره آن «شدن» اتفاق افتاده و باعث و بانی‌اش هم تو بوده‌ای. ولی نباید زیاد در این حس و حالِ راحتی بمانی. باید زود خودت را برای ناراحتی آماده کنی. بالاخره چیزی که ناراحتت کند پیدا می‌شود. خیلی هم معطل‌ات نمی‌کند. حتی لازم نیست انتظار بکشی. ناغافل از راه می‌رسد. باید حاضر باشی که غافلگیر نشوی. هرچند این هم کفایت نمی‌کند و جوری می‌آید که غافلگیر می‌شوی بالاخره.

غافلگیری خیلی هم بد نیست. شاید اگر غافلگیر شوی،‌ راحت‌تر سوژه‌ای برای نوشتن پیدا کنی. اگر از غافلگیری هم غافلگیر نشدی، حواست باشد که اوضاع خیلی خیط است. مشکل جای دیگری است. کاری از دست تو ساخته نیست. از دست هیچ‌کس هیچ‌کاری ساخته نیست. آنهایی هم که کاری از دست‌شان می‌آید، کاری نمی‎کنند و تو می‌مانی بی‌سوژه، بی‌نوشته، بی‌یادداشت.

کد خبر 846932 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها روانشناسی مجله روانشناسی

دیگر خبرها

  • قصاص یک زن و ۲ مرد در زندان
  • نمایشگاه «در ستایش سعدی» به موزه خوشنویسی ایران می‌آید
  • قوه قضاییه: حکم اعدام توماج صالحی بدوی و قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است
  • توماج صالحی کیست؟ او اعدام می‌شود؟
  • مردم پاکستان شجاعت ملت ایران را ستایش می‌کنند
  • نویسنده‌ای که سوژه غافلگیرش کرد | در ستایش و نکوهش غافلگیری نویسنده
  • جنایت در لواسان تهران به سبک سریال مشهور آمریکایی‌
  • تصاویر ترانه علیدوستی در بیمارستان جعلی است (+عکس)
  • این تصویر از ترانه علیدوستی جعلی است!
  • جنایت فجیع در لواسان به سبک سریال آمریکایی‌