ناگفتههایی از مردی که رکورد دار شکنجه توسط ساواک است!
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۰۸۰۹۱
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بای بسم ا... انقلابی و مبارز شناخته شده. اسطورهایست واقعا. میخواهم معرفیش كنم اما از گنجایش این برگه فرا میرود پس اگر به احتمال اندك، با این اسوه انقلابی، زیاد آشنا نیستید فقط با یك سِرچ... حاجآقا تاكیدی خواندنی دارد: باید گذشته رو برای مردم و جوونها مطرح كنن تا یادشون نره ببینن سیستم حكومتی شاهنشاهی چجوری بوده حالا چجوریه.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتربخوانید: این ساختمان مخوف محل تفریح شکنجهگران پهلوی بود + عکس
درسته كه الان واقعا مشكلاتی داریم ولی بازهم مثل گذشته نیست دعا كنیم بعضیها یه خرده سر عقل بیان و بهتر زندگی كنن خلاصه با مردم صادق باشن اگه بخوان دوز و كلك و دروغ بگن دیر یا زود از بین میرن. درباره حاج قاسم؟ آدم فعالی بود. پشت پرده بود. با اعتقادات خودش كار میكرد خیلی به ما كمك كرد در مسائل عراق و سوریه و داعش كه اگر نبود الان كشور ما شبیه سوریه و عراق شده بود درباره مسائل نظامی مغز متفكری بود با اعتقاد خوبی كه به خدا و آخرت داشت بعد از شهادتش مردم صداقت و اعمالش رو فهمیدن و اون تشییع جنازه اش بینظیر بود واقعا هیچ مثالی نمیشه زد جز این كه بگیم بینظیر بود و مردم هم قدرشناس بودن و قدر ایشون رو شناختن هنوز هم خیلی وقت لازمه كه شناخته بشه در آینده معلوم میشه. قهرمان بیسر و صدا و بیتوقعی بود و خدا هم خواست كمكش كنه و همین شهادتش كه خدا نصیبش كرد هم برای خودش هم ما هم مملكت یه حالت بیمه و سربلندیه. نكتهای برای آخر مصاحبه؟ موفقیت شما رو میخوام. در رابطه با این مسائل از شما میخوام سعی كنین صادقانه برخورد كنین و دنبال آدمهایی بروین كه به درد مردم بخورن... مردمی كه گذشته رو ندیدن فكر میكنن الان بدتر از گذشته است متاسفانه دیدم بعضی از آدمهای پیر كه مرض دارن! برای اذیت تبلیغ میكنن زمان شاه تخم مرغ یه ریال بود باید الان حالی كنن اگه یه ریال هم بود كسی گیرش نمیاومد بخوره، نبود! میرفتن نسیه میگرفتن چوبخط میزدن. الان این همه دارن و میخورن. اگه قحطی هم بیاد اونقدر یخچال و فریزرهاشون پُره كه تا شش ماه كسی از گرسنگی نمیمیره. یه خورده ناشكری میكنن یا گذشته رو ندیدن یا اونقدر توی رفاه افتادن كه نمیتونن ببینن! میگن اندازه موهای سرتون شكنجه شدین.نه یه مقداری گنده كردن. ما به اندازه خودمون بودیم. ولی نوشتهها گواهن.
درسته یه مقدار بیشتر از بچههای دیگه شكنجه شدم و بیشتر فشار آوردن و هفت سال زندون ممنوعالملاقات و چهار سال و خردهای انفرادی بودم.شكنجههای مختلف مثل آپولو و شلاق و... ما رو اذیت كردن اما دیگران هم اذیت شدن، درباره من یه مقدار تبلیغات شده كه خودم راضی نیستم. با وجود شكنجههای ساواك لحظات شیرین هم داشتین؟
شیرین هم بود برای این كه هروقت بازجوها با اون سطحشون با شكنجهها و فشارهای مختلف از ما بازجویی میكردن من با این كه سوادم در اون حدها نبود میتونستم آنها رو گول بزنم. یعنی موقعی كه میتونستین كلاه سرشون بذارین؟
خیلی خوشحال بودم توی دلم میخندیدم اما با زبون گریه میكردم ظاهرا میگفتم من بیگناهم كاری نكردم، بعد میخندیدم كهتونستم اون جور آدمایی رو اغفال كنم. وقتی با شكنجه گراتون بعد از زندون برخورد كردین شاكی شدین؟
دكتر كمالی، تهرانی و آرش دستگیر شدن و از هیچ كدومشون شكایت نكردم. توی دادگاه شون هم نرفتم اون موقع مسؤولیت زندون قصر و كمیته رو داشتم تا جایی كه امكان داشت بهشون خدمت و محبت میكردم تا بدونن فرق ما و خودشون چیه حتی تهرانی یا آرش توی دادگاه شون (نوارش هست و اسم آوردن از من) گفتن توقع مون چیز دیگهای بود اما اینها مثل برادر با ما رفتار كردن ما شرمنده اینها هستیم. ازتون نپرسیدن چرا رفتارتون با ما اینطوریه؟
ازم پرسیدن گفتم ما بر اساس اعتقادمون با شما برخورد میكنیم. شما برای شاه كار میكردین ما برای خدا كار میكردیم اگه میخواستم مثل شما برخورد كنم دیگه فرقی بین كار برای شاه و خدا یا من و شما وجود نداره.
در مرحله اول، چی رنج شكنجه و زندون ساواك رو قابل تحمل میكرد؟
اعتقاد به كارهایی كه داشتم اعتقاد به خدا و اعتقاد به مسائل مذهبی كه به ما خیلی كمك میكرد.
در مرحله بعدی؟
گفتههای آقای خمینی و مسائل و امیدهایی كه ایشون میدادن. فكر میكردین پیروزی انقلاب رو ببینین؟
اوایل نه.
چه آرمانی برای مملكت داشتین كه مبارزه كردین؟
اون موقع وظیفه میدیدیم كه با ظلم و فساد مبارزه كنیم و با خودمون میگفتیم نتیجهاش هم هرچی خدا بخواد، میشه.
چرا پست و مقام رو كنار گذاشتین؟
تا سال64 همكاری داشتم. سیستمبندی كه شد، مدارك دانشگاهی نداشتم و یه مقدار حرفهای متفرقه و اختلافنظرها... از دستاوردتون راضی هستین؟
به عنوان وظیفه بود. مساله این نبود كه باشیم و نتیجهاش رو ببینیم ما همش منتظر بودیم بگیرن و اعدام مون كنن معلوم نبود زنده میمونیم. الان نسبت به گذشته؟
برای اونایی كه ندیدن شاید ندونن اما الان ما از گذشته پشیمون نیستیم. اصلا مشكلات و مسائل اقتصادی الان با اون موقع قابل مقایسه نبود و نیست كه بگیم گذشته [از این نظر] بهتر بود. نگاه شما به شرایط اكنون؟
راضی هستیم الحمدلـ... انتقادی هم داریم اما مساله دیگری است. اسمتون رو چرا عوض كردین؟
والا شخصیه. اون موقع كه ما آزاد شدیم خیلی معروف بودیم و مردم خیلی احترام میذاشتن و برخوردها جور دیگه بود و من چون خیلی خوشم نمیاومد، نمی خواستم نون گذشته رو بخورم به قول معروف ادعای شخصیتی داشته باشم. اومدم فامیلیم رو عوض كردم تا بتونم روی پای خودم باشم. چرا نامِ مطهری؟
شهادت آقای مطهری همون موقع پیش اومد و من هم كه به ایشون علاقه داشتم. آخرین بحث سیاسی؟
بحث كلاسیك و تشكیلاتی نیست در حد همین روزآمدها مثل بعضی فیلمها و گفتهها و... بهخاطر این كه ریا نشه خاطرههاتون رو نشر ندادین یا دلیل دیگهای داشت؟
میخواستم گمنام باشم مثل همین كه فامیلم رو عوض كردم.
در غیاب روشنگری شما برخی از كاه خودشون كوه ساختن:
كتابم رو كه بخونین میبینین از مسائل و شكنجههای خودم چندان نیست هرچیه دیگرانه... نمیخواستم ریا و تظاهر بشه، دیدم خودم رو مطرح نكنم و پشت قضیه باشم بهتره. راسته كه میگن شكنجه روحی از جسمی بدتره؟
بعضی موقعها بله. شكنجه جسمی همون موقعیه كه میزنن اما شكنجه روحی همیشه با آدم است و آدم رو افسرده میكنه. آثار شكنجهها هنوز هم هست؟
بله ناراحتی قلب دارم... (و لیست بالایی میشمارد از درد و رنج)
شده عصبانی بشین؟
نه برای چی عصبانی بشم؟ كیها ممكنه به شما حسادت بكنن؟
توی جامعه همیشه خوب و بد هست و حرفهای ما هم كه همیشه مطابق حمایت مردم نیست. بعضیها كه خودشون رو میزنن كوچه علی چپ؟
ما دلمون میخواد مردم بدونن و بفهمن حالا بعضیها نمیخوان بفهمن كاری شون نمیتونیم بكنیم. این كه بعضیها میفهمن اما باز بعضی حرفا رو میزنن؟
اینا وابستگی حقوقی (درآمدی) و سیاسی دارن.
مشی سیاسیتون؟
من خواستم وابسته به جریان خاصی نباشم از اولش هم اینطوری رفتار كردم نه به راستم نه به چپ. بابت چی خیالتون راحته؟
من الحمدلـ... از این جهات خیالم راحته كه نه سوءاستفاده مالی داشتم نه چیزی و كاری بوده كه كسی بخواد پشت سرم حرفی بزنه. اگه غیبتتون رو بكنن؟
اگه بخوان چیزی بگن همین مسائل سیاسی و اعتقادیه و الا چیز خاصی ندارم كسی بخواد حرفی بزنه. گفته شده خشك هستین و عبوس اما من كه حس دوستی دارم:
نمیدونم چجوریه، خیلی خندهرو نیستم و اولش هر كی میاد فكر میكنه یه خرده خشكم و از این حرفا وقتی كسی با شما از نزدیك آشنا میشه؟
میبینه من خیلی آدم با محبت و رئوف و مهربون و خیلی خودمونی و... میونهتون با طنز و مزاح؟
خیلی جوك رو برای زندگی لازم نمیدونم.
خودتون رو به فراموشی زدین؟
نه من هرجا لازم باشه نظرم رو میگم. خودتون رو چقدر با دیگران متفاوت میبینین؟
من خودم رو متفاوت نمیبینم من نوكر و زیردست همه مردم هستم هرچند از نظر فكری ممكنه كمی اختلاف نظر داشته باشیم. تكیهكلام هر روزتون؟
خدا عاقبت همه مون رو ختم به خیر كنه. سرگرمی مورد علاقه؟
چون توان ورزش هم ندارم دلم میخواد بتونم مطالعه كنم. ترجیحتون از كتابها؟
بیشتر كتابهای تاریخی و مذهبی خوندم. تماشای تلویزیون؟
بعضی برنامههاش رو. این یكی دوسال اخیر برنامههاش تكراری شده. میخوان مردم ماهواره نبینن اینها رو ببینن اما یا بهخاطر كسر بودجه است یا... اگه از دوساعت صحبت و مصاحبهتون فقط ده دقیقه مطلب دربیاد؟
میشه شیر بییال و دمی كه نه خاصیتی داره نه... ولی چاره نیست باید تحمل كرد.
گریه اخیر؟
گریه هیچ وقت اما برای امام حسین و روضه چرا. احساس آرامشتون رو در چی میبینین؟
در راحتی و آسایش و انقلابی بودنِمردم. در نفوذی نشدن مسؤولان. اینا من رو خوشحال میكنه. فراز شعری كه گویای شخص شماست؟
نمیدونم آخه من شاعر نیستم شعر بلد نیستم. شده در مسالهای كاسه داغتر از آش بشین؟
نه.
اگه چیزی مطابق میلتون نباشه؟
این رو طبیعی میدونم من هم انتظار ندارم همه حرفای من رو قبول داشته باشن. شده خودتون رو به دیگران ترجیح بدین؟
هیچوقت سعی نكردم. من هم یكی مثل همه مردم. سعی میكنم از مردم جلو نیفتم و عقب هم نرم با مردم باشم.
اختلاف نظر نباید تبدیل به كینه بشه یا از كنارش رد بشن یا با هم گفتوگو كنن. شما رو كه میشناسن توی كوچه خیابون و ابراز احساس میكنن و...؟
من ازشون تشكر میكنم من نمیشناسم ولی اونا میشناسن احترام میذارن سلام علیك میكنن برخوردشون خیلی خوبه با من و من از مردم واقعا تشكر میكنم شرمنده رفتار اینها هستم. آرزوی مردمی؟
آرزو میكنم موفق باشن خدا عاقبت اونا رو ختم بخیر بكنه و عاقبت ما رو. آرزوی مملكتی؟
پیروزی و سربلندی جمهوری اسلامی و ادامه یافتن (=استمرار) انقلاب. فشار اقتصادی از دوش مردم برداشته بشه. آدمها مستقل باشن وابسته به خودشون باشن از خودگذشتگیها رو بیشتر كنن وابستگیها رو كم كنن و صادقانه برخورد كنن. آرزوی انقلابی؟
آرزومون اینه كه این انقلاب طوری باشه كه رومون بشه كه در نهایت پرچم این انقلاب رو به دست امام زمان برسونیم. انشاءا... كه اینجوری میشه. و برای مسؤولان؟
از مسؤولان هم... دلم میخواد كه (همیشه توی جلسات و صحبت هام میگم) صادقانه با مردم برخورد كنن اگر مثل مردم زندگی بكنن زیر فشار اقتصادی مردم هیچ توقعی ندارن اما اگه خودشون زندگی مرفه داشته باشن توی كاخها زندگی كنن و مردم توی فشار باشن خب این بین ملت و دولت جدایی به وجود میاره
دولتی كه از ملتش جدا بشه؟
عاقبت خوبی نداره. جدایی سرنگونی میاره دیر و زود داره اما... درباره رهبر معظم انقلاب؟
به حرف رهبری گوش كنن پشت سر رهبری باشن خودشون رو از رهبری جلوتر نندازن تا بتونن دست به دست هم مملكت رو به سربلندی و پیروزی برسونن. این كه ما اكنون ابرقدرت منطقه هستیم و آمریكا نتوانست در برابر سیلی ما واكنشی نشون بده؟
برای این كه ما به كارهامون اعتقاد داریم دیگران ندارن و شعارش رو میدن، ما عمل میكنیم. فكرش رو نمیكردن همچین ضربهای بزنیم تهدید هم میكردن اگه كاری بكنین 50و چند جا رو بمباران میكنیم: چون با خدا و مسائل اعتقادی و قاطعیت رهبری روبهرو بودیم كار رو انجام دادیم و به همین دلیل هم از ادامهاش ترسیدن چون مقام رهبری فرموده بود یكی بزنین ده تا میخورین ضربه سنگینی كه خوردن و هنوز تلفاتش رو نگفتن باعث شد به این نتیجه برسن كه با ما كاری نداشته باشن. حرفی برای درج در كتابهای درسی؟
صادقانه افكار و عقایدِ نظرات امام و رهبری و مبارزان و آدمهایی مثل آقای سلیمانی رو درج كنن تا جونهایی كه اینها رو ندیدن حداقل گفتارشون رو گوش بكنن كه بتوونن ادامه بدهند. نظرتون درباره این مصاحبه؟
خوبه اگه بتونین همهاش رو چاپ كنین. خوب بود. منبع: روزنامه جام جم انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دهه فجر انقلاب اسلامی شکنجه زندانیان ساواک ایران اختلاف نظر خودتون رو شکنجه ها اون موقع گذشته رو گفته ها کتاب ها بعضی ها تون رو آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۰۸۰۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فریادهای خاموش: روایتهای ناگفته از حمله به نورشمس | گزارش تصویری
گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: «سنا یاسین هیچگاه تصور نمیکرد شاهد روزی باشد که پیکر بیجان فلسطینی ها مقابل در خانهاش افتاده باشد و کسی اجازه نداشته باشد که به آنها نزدیک شود.» این یکی از روایتهایی است که از روزنامه اینترنتی فلسطین کرونیکل از جنایتهای اخیر صهیونیستها در اردوگاه نور شمس در شرق طولکرم در کرانه باختری اشغالی منتشر کرده است. در حمله 3روزه صهیونیستها به این اردوگاه علاوه بر تخریب گسترده منطقه، حداقل 14 فلسطینی به شهادت رسیده و و ده ها نفر مجروح شدند.
حمله پنجشنبه گذشته با ورود شمار زیادی از خودروهای زرهی و صدها سرباز صهیونیستی به اردوگاه آغاز شد. صهیونیستها به محض ورود به اردوگاه تمام ورودیها و خروجیها را مسدود کردند. یاسین به روزنامه فلسطین کرونیکل میگوید که بولدوزرهای اسرائیلی بلافاصله شروع به تخریب خیابانها کردند، آب و برق را قطع کردند و شبکه فاضلاب را ریشهکن کردند. بلدوزرها همچنین دهها مغازه و بالکن خانههای رو به خیابان را نیز تخریب کردند.
او میگوید: «به دیدن مادر بیمارم رفته بودم و وقتی حمله شروع شد به خانهام برگشتم. صدای بلدوزرها و وسایل نقلیه نظامی را شنیدم، بنابراین به سرعت وارد خانه ام شدم زیرا می دانستم که این صدا مقدمهای برای یک فاجعه است. سربازان اسرائیلی به هر کسی که حرکت میکرد شلیک میکردند و بسیاری را زخمی کردند. از آنجا که امدادگران و آمبولانسها اجازه ورود به اردوگاه را نداشتند شرایط مجروحان به سرعت رو به وخامت میرفت.»
خون در خیابانیاسین در تمام این مدت سعی کرده تا 4فرزندش را که بهدلیل قطع برق و صدای ممتد شلیک هراسان شده بودند آرام کند. او میگوید: «سعی میکردم به آنها کمک کنم بخوابند اما صدای تیراندازی بسیار بلند بود. صدای فریاد شنیدم و از پنجره 2مرد جوان زخمی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. اول فکر کردم آمبولانسها میآیند و آنها را نجات میدهند، اما سربازان اسرائیلی اجازه نمیدادند کسی به آنها نزدیک شود. آنها ساعتها زخمی روی زمین افتاده بودند و در نهایت از دنیا رفتند.»
یاسین میگوید که جسد شهدا بیشتر از 60 ساعت روی زمین بود و بوی اجساد محله را پر کرده بود. او به فرزندانش اجازه نداده از پنجره نگاه کنند تا از این صحنه شوکه نشوند.
از دست رفتن 5 فرزند در 6 ماهسلیم غنام، 29 ساله، هم درست در ورودی خانهاش در اردوگاه نور شمس توسط سربازان صهیونیست به سرش شلیک شد. هیچکس اجازه نداشته تا به او نزدیک شود، اما خانوادهاش در نهایت موفق شدند جسد بی جانش را به داخل خانه بکشانند. سلیم 48 ساعت آنجا بود و در تمام این مدت خانوادهاش با چشمانی گریان نظارهگر او بودهاند. پس از اینکه ارتش اشغالگر از اردوگاه عقبنشینی کرد، خانواده غنام دریافتند که برادر ۲۶ ساله سلیم، محمود، نیز در محله ای نزدیک خانه به شهادت رسیده است. سلیم و محمود برادران عامر و احمد غنام بودند که در اکتبر سال گذشته توسط ارتش اسراییل به شهادت رسیده بودند.
این در حالی است که برادر دیگرشان، عبداللطیف نیز به تازگی بر اثر ابتلا به سرطان فوت کرده بود. مادر خانواده تنها در 6ماه پنج پسرش را از دست داد.
حمله بیرحمانهبر اساس بسیاری از شهادتها، حمله صهیونیستها به اردوگاه نور شمس یکی از بیرحمانهترین حملاتی بود که فلسطینیها ساکن در این منطقه تجربه کردند. ساکنان به روزنامه فلسطینی کرونیکل گفتهاند که این سطح از ظلم و ستم حتی در طول انتفاضه دوم نیز وجود نداشت.
ارتش رژیم صهیونیستی بهطور تصادفی به سمت ساکنان شلیک میکرد و در کوچههای اردوگاه دست به اعدامهای صحرایی میزد. دکتر زهران احمد میگوید که از لحظه اول حمله، ارتش اسرائیلی ورودیهای اردوگاه را بسته و از رسیدن پزشکان به مجروحان جلوگیری کرده است. سربازها همچنین مانع از انتقال کسی به خارج از اردوگاه شدند. حمله و محاصره اردوگاه از عصر پنجشنبه تا صبح یکشنبه ادامه داشت.
تصاویری وحشتناک نسل کشیوقتی سربازان صهیونیست شروع به عقب نشینی از برخی از محلهها کردند تیمهای امدادی موفق شدند وارد نورشمس شوند اما صحنهای که با آن روبرو شد غم انگیز بود. یکی از اجساد، که توسط دکتر زهران پیدا شد، به دلیل انفجار بمب کاملا سوخته بود.
زهران میگوید که یک فلسطینی جوان دیگر توسط سربازان به شهادت رسیده و سپس از طبقه دوم به بیرون پرتاب شده بود. یا پسر ۱۶ سالهای به پایش شلیک شده بود و به یکی از خانهها خزیده بود اما سربازان به دنبال رد خون رفته و او را در داخل خانه با شلیک گلولهای به سرش اعدام کردند.
این پزشک فلسطینی میگوید: «یکی از جوانانی که پیدا کردیم سرش قطع شده بود بعد از اینکه مستقیماً توسط یک بمب هدف قرار گرفته بود.» زهران توضیح میدهد که اغلب شهدا به سرهایشان شلیک شده بود که نشان میداد صهیونیستها عامدانه و به قصد کشت آنان را هدف قرار دادهاند.
کد خبر 846895 برچسبها نسلکشی رژيم صهيونيستى فلسطین