گفتوگوی شرق با حميدرضا جلاييپور: باید روشنگری کرد
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۲۰۲۹۱
شرق در مقدمه گفتگو با حمیدرضا جلایی پور نوشت: «اصلاحطلبان در موقعيت تازهاي قرار گرفتهاند؛ موقعيتي كه ميتواند براي آنان آغاز مجدد سياستورزی باشد؛ ازاينرو ناگزيرند راههاي پيشرو را با دقت و وسواس بيشتري دنبال كنند. با كوچكترين اشتباه بر سر دوراهي حذف از قدرت يا جامعه قرار خواهند گرفت. براي اصلاحطلبان راه سوم، راه گشوده به سياست است، با حضور حداقلي در قدرت و حداكثري در جامعه سياسي.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش عصر ایران،گفتوگوي احمد غلامي سردبیر شرق با حميدرضا جلاييپور را در همين زمينه ميخوانيد:
بعد از بيانيه شورايعالي اصلاحطلبان مبني بر ارائهندادن لیستي مشترك وضعيت احزاب را چطور ارزيابي ميكنيد. آيا در نبود استراتژي مركزي احزاب آتشبهاختيار به سمت ائتلافهاي ناخواسته ازجمله احزاب اصولگرا و اعتداليون نميروند؟ و اين ائتلافها آيا باقيمانده اصلاحات را نيز از بين نخواهد برد؟
شما به يک نکته توجه کنيد. تصميمات در جبهه اصلاحطلبان (شعسا) جمعي گرفته ميشود. اين شورا دو سال است که دارد خودش را براي انتخابات آماده ميکند. بعد در آستانه انتخابات و در شرايطي که ايران براي عبور از بحرانهايش به يک انتخابات رقابتی نياز داشت، شعسا با يک «حذف ويژه» در سراسر کشور روبهرو ميشود، ۱۶۰ کرسي به قول وزارت کشور بدون رقابت است. ۲۲ دبيرکل تشکلهاي سياسي اصلاحطلب رد صلاحيت شدند، تمام اعضاي احزاب اصلاحطلب رد صلاحيت شدند. من حرف شما را قبول دارم. شعسا چه ليست بدهد و چه ليست ندهد، در اين انتخابات با مشکل روبهرو است؛ ولي فعلا شعسا در يک تصميم جمعي صادقانه به مردم گفته ما نميتوانيم ليست داشته باشيم؛ ولي اين به معناي تعطيلی فعاليت انتخاباتي اصلاحطلبان نيست.
در اينکه اصلاحطلبان تصميمي متناسب با انتظارات جامعه و سياست داخلي گرفتهاند، حرفي نيست؛ اما تبعات اين تصميم به حذف اصلاحطلبان از جامعه سياسي نميانجامد؟
اصلا؛ ما بايد به بغرنجي شرايط توجه کنيم. از يک طرف کشور با بحرانهاي معيشتي روبهرو است و به «انتخابات دربرگيرنده» مجلس نياز دارد. از طرف ديگر گفتم حذف حداکثري صورت ميگيرد؛ تاجاييکه نميتوان حتي يک ليست حداقلي داد. شما خودتان را بگذاريد جاي اصلاحطلبها. تا حالا سه بار اصلاحطلبها با وجود همه حذفها (حتي در شرايطي که هاشميرفسنجاني را حذف کردند) مردم را به انتخابات دعوت کردند و هر سه دفعه هم مخالفان تا توانستهاند، مانع ايجاد کرده و صريح جلوي برجام اقتصادي ايستادند تا اينکه ترامپ نامتعادل آمد و تحريم حداکثري اقتصادي عليه ايران اعمال کرد. مردم سه بار آمدند و پاداش نگرفتند. مردم نااميد شدند. ما همه اين نااميدي و اعتراض را در اعتراضات دي ۹۶ و آبان و دي ۹۸ ديديم. شما ديگر اينجا به نظرسنجي هم نياز نيست مراجعه کنيد. با چشم، مستقيم ميشد ديد. حالا ببينيد در اين وضعيت بغرنج عقل جمعي شعسا فعلا به اينجا رسيده که به مردم صادقانه بگوید ما با انتخابات قهر نميکنيم؛ ولي ليست نداريم. اينها حتي به علي مطهري هم رحم نکردند. البته آن حرف شما هم درباره نگراني از آينده درست است. در «فضای فعلي» همه ضرر ميکنند، هم اصولگراها و هم اصلاحطلبها به نظر ميرسد تنها اتفاقي که ميافتد، گرايش امنيتي با عنوان مجلس راديکال تقويت ميشود. اگر مجلس هفتم راديکال گلي به سر کشور زد، مجلس يازدهم هم گلي خواهد زد که نميزند.
به نظرم الان مسئله کشور از نگاه مسئولان اصلا اصلاحطلبها نيستند. شايد حمله هماهنگ اپوزيسیون خارجي و پوزيسيون داخلي به اصلاحطلبان اين شرايط را فراهم کرده است. مسئولان ميدانند سرمايه اجتماعي اصلاحطلبان آسيب ديده و بهترين فرصت است که از دست آنان خلاص شود. اگر اين تحليل درست باشد، چه بايد کرد؟
کاملا حرفتان درست است. تندروها مخالف رعايت معيارهاي دموکراسي هستند؛ بههميندليل بهشدت مخالف اصلاحطلبان هستند؛ چون گفتمان اصلاحطلبي تقويت دموکراسي در ايران است. از طرف ديگر سرنگونيطلبان هم مخالف اصل نظام جمهوري اسلامي هستند و حضور جريان اصلاحطلبان را يکي از موانع سرنگوني ميدانند؛ بنابراین هر دو طرف به اصلاحطلبان حمله ميکنند و هزينهاي برايشان ندارد؛ اما هر دو طرف خطا ميکنند؛ بهویژه تندروها؛ زيرا جريان اصلاحطلب در يک واقعيت مهم اجتماعي در ايران ريشه دارد. آن واقعيت چيست؟ نظرسنجيها ميگويد 78 درصد مردم ايران از اوضاع نااميدند و تغيير را ميخواهند (اين را مردم در اعتراضات عمومي ۹۶ و ۹۸ هم نشان دادند)؛ ولي از اين 78 درصد از مردم 60 درصد مردم ميگويند ما تغييرات آرام و غيرخشونتي ميخواهيم؛ بنابراین اصلاحجويي در ايران به اين واقعيت اجتماعي تکيه دارد؛ پس ممکن است تندروها اصلاحطلبها را حذف کنند؛ ولي خودشان دائم بايد براي کنترل اين جامعه مطالباتی و جنبشي آمادگي داشته باشند.
از آن طرف هم سرنگونيطلبان خطا ميکنند. کارشان با اميدبستن به تحريم و جنگ ترامپ به جايي نميرسد؛ چون نه جمهوري اسلامي پوشالي است و نه اصلاحطلبان در نقد خود به جمهوري اسلامي حاضر ميشوند ذرهاي آسيب به سرزمين ايران وارد شود. اصلاحطلبان با ايستادگي مدني تندروها را به يک حکمراني خوب دعوت ميکنند.
منظورم چيست؟ ببينيد، اصلاحطلبان در همين انتخابات در تهران ليست نميدهند؛ ولي به مردم توصيه ميکنند به تندروها رأي ندهید؛ چون تندروها اگر مجال پيدا کنند، نقشههاي بدي در سرشان دارند. بايد به مردم توضيح داد که «تندروها» دنبال چه نوع دولت جوان راديکالي هستند؟ دنبال دولتي هستند که نميخواهد در سياستهاي داخلي و خارجيتجديد نظر کند.
اين احتمال وجود دارد که ممکن است به جايي برسيم که ذکر نام جمهوري به قول حسن روحاني جرم تلقي شود؛ آنها به دنبال حذف اينترنت و جايگزيني آن با اينترانت يا حداقل دنبال فيلترينگ گسترده هستند؛ آنها به دنبال تثبيت اين آرايش سياسي و دوگانهكردن کاذب و چکشي و غيرپلوراليستي هستند:ما بايد بگوييم حتي اگر تندروها مجبور به تعديل در سياست خارجي و سياستهاي اجتماعي شوند، اين دولت جوان مخالف نيروهاي دموکراسيخواه و طرفدار تکثر و حکومت قانون است و خواهد بود. بايد روشنگري کرد.
با تحليل شما چندان همدل نيستم. شرايط منطقهاي، جهاني و اقتصادي براي عملياتيشدن چنين ايدهاي مهيا نيست. براي اجراي اين سياستها به منطقهاي نسبتا آرام نياز است با حداقلي از امکانات رفاهي براي طبقات فرودست. از سوي ديگر ميشود گفت اتفاقا نبود همين شرايط فرصت مناسبي براي اين اقدامات است. اگر اينگونه هم باشد، اين اقدامات پايدار نخواهد بود. براي ايجاد چنين شرايط سياسياي بايد وضعيت اقتصادي و اجتماعياي مانند چين، روسيه و کرهشمالي داشت. تلقي من اين است؛ دست بر قضا مسئولان درصدد عاديسازي شرايط اجتماعياند و سعي ميکنند از قطبيسازي انتخاباتي پرهيز کنند. جامعهاي که خودش قطبي شده نياز به قطببنديهاي سياسي درونجناحي ندارد تا کاتاليزوري براي بيثباتي باشد. قطببنديهاي تازهاي شکل گرفته که چندان اعتنايي به هيچکدام از جناحهاي رسمي کشور ندارند. اين طيفها اگر تا ديروز دست بالا را نداشتند، امروز در اقليت هم نيستند. ارزيابي شما چيست؟
درست است. تندروهاي ما تندروي نوع چيني هم نيستند. در نوع چيني در حکمراني، شرايط اقتصادي مردم و تعامل اقتصادي با جهان خيلي مهم و جدي تلقي ميشود. تندروهاي ما فقط با توسعه سياسي مشکل ندارند؛ با توسعه اقتصادي و اجتماعي هم مشکل دارند. ولي من در پاسخ به سؤال قبلي شما به «رؤياهاي» تندروها اشاره کردم. در دور اول احمدينژاد هم از اين رؤياها داشتند و دنبال «مديريت جهاني» رفتند و دست ايران را مفت مفت بردند زير ساطور قطعنامههاي شوراي امنيت.
بياييد به شرايط بهوجودآمده از دو منظر نگاه کنيم؛ تبعات خواسته و تبعات ناخواسته. اگر شوراي نگبهان در رد صلاحيت اصلاحطلبان گشادهدستي کرده و جرياني در پي کسب اکثريت کرسيهاي مجلس براي اهداف خود است، چگونه اصلاحطلبان ميتوانند از تبعات ناخواسته اين استراتژي بهرهبرداري کنند. اين تبعات ناخواسته چه چيزهايي ميتواند باشد؟
در ابتداي گفتوگو گفتم مسئله ما و همه شرايط بغرنج کشور است. براي عبور از اين وضعيت ما (يعني حاکميت، جامعه مدني و شهروندان) به «حکمراني» خوب نياز داريم؛ يعني به تناسب اختيارات و مسئوليتها در اداره کشور به شفافيت، حاکميت برابر قانون براي همه، توزيع عادلانه منابع و سياست خارجي نرمال نياز داريم؛ يعني چرا بايد علي مطهري حذف شود و فردیدیگر با کارنامه اقتصادي آنچنانياش تأييد شود.
در اين فرايند حذف البته اصلاحطلبان هل داده ميشوند به درون جامعه و اتفاقا از زير فشار افکار عمومي بيرون ميآيند و اصولگرايان تندرو بايد پاسخگو باشند. ولي چون مثل گذشته قادر به پاسخگويي نيستند، دائم مجبورند به چیزهایی متوسل شوند و باز هم فرصت توسعه را از کشور بگيرند. چرا بعد از چهار دهه رشد اقتصادي اين کشور به منفي ۹ درصد رسيده و همچنان تورم بالاي 30 درصد است.
شايد يکي از تبعات ناخواسته اين تصميم فرصت بهدستآمده براي اصلاحطلبان باشد تا به بازآفريني نقش تاريخي خود بپردازند؛ يعني بازگشتن به ميان مردم و دوشادوش آنان ايستادن، نه درقدرتبودن و تجويز اصلاحات از بالا. تلقي من اين است اين رد صلاحيت فرصت ممتازي است براي خلق مردم و احياي استراتژي. البته منوط بر اينکه اصلاحطلبان به سمت پيروزي به هر قيمتي نروند. در اين شرايط چگونه ميشود اصلاحات را اصلاح کرد؟
من نظر ديگري دارم. من معتقدم اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي در ايران بيش از 150 سال سابقه دارد. در جريان پس از انقلاب مهندس بازرگان و نهضت آزادي و مهندس سحابي حاملان اصلاحات بودند. آخرين موج اين فرايند اصلاحطلبي از سال ۷۶ با پيروزي خاتمي شروع شد. من معتقدم در اين ۲۲ سال، اصلاحات فرازوفرود داشته، ولي هميشه با نقد خودش همراه بوده است. براي نقدشدن لازم نيست يک جريان را حذف کنند تا بعد آن جريان فرصت نقد پيدا کند. اصلاحطلبي چه در دولت باشد، چه در جامعه مدني باشد، چون ادعاي «حقيقت» ندارد، هميشه در معرض نقد بوده و خواهد بود. منتها پس از «حذف اخير» در انتخابات يک اتفاقي ميافتد. در جامعه موبايلي ايران اصلاحطلبان از زير حملات تبليغي تندروها و سرنگونيطلبان کمي خارج ميشوند وگرنه يکي از مؤلفههاي اصلاحطلبي خودانتقادي بوده و هست. شما هم توجه داشته باشيد اصلاحطلبان فقط در شوراي دوم و انتخابات ۸۴ شکست خوردند، در بقيه مناسبتها شکست نخوردند، بلکه حذف شدند.
درست ميفرماييد، اصلاحطلبان بيش از هر جرياني هم نقد شده و هم خودشان را نقد کردهاند، اما سخن از برگشت به استراتژي ارزشمند عدالتطلبي است که آن را احمدينژاد جعل کرد و به باد داد. اصلاحطلبان زماني چپ بودند و حالا در اقتصاد راستگرا شدهاند. در شرايطي که طبقه متوسط در حال فروريزي به طبقه فرودست است و طبقه متوسط حامي اصلاحطلبان لاغرتر ميشود و طبقه فرودستان فربه، آيا باز بايد از جامعه مدني و سياست فرهنگي دفاع کرد. آيا وقت ارزشگذاري مجدد ارزشها فرانرسيده؟
درست است. هم دولتمردان و هم اصلاحطلبان کارنامه قابلقبولي در توجه به عدالت اجتماعي ندارند و واقعا ما به توسعه پايدار، همهجانبه، با مشارکت مردم و عادلانه نياز داريم.
ولي من در اين بحث به اين انگارهاي که چپها درباره اقتصاد سياسي ايران مطرح ميکنند انتقاد دارم. آنها اقتصاد سياسي ايران را با سنخ يا فحش نئوليبراليسم توضيح ميدهند. در صورتي که اقتصاد سياسي ما مرکانتيليستي يا سوداگرانه، غيرشفاف، خصولتي و حکومتي است. اتفاقا يکي از موانع دموکراسي و تعميق عدالت اجتماعي در ايران همين اقتصاد سياسي غيرمولد و فسادخيز است. ما به اصلاحات اقتصادي بازار- برنامه و بهروزآمدي سيستم رفاه و تأمين اجتماعي نياز داريم و براي آن هم به تقويت سازوکارهاي حکمراني خوب نياز داريم. چپها ميگویند نئوليبراليسم و بعد به دولت رسمي حمله ميکنند و کاري به جرياني که زير شعار عدالت و مبارزه با استکبار اقتصاد سياسي ايران را به اینجا رساندهاند، ندارند. بنابراین با شعار و برچسب نئوليبراليسم آدرس غلط ميدهند.
بهعنوان آخرين سؤال؛ آيا وضعيت بهوجودآمده کنوني ديباچه حذف اصلاحطلبان در ۱۴۰۰ است يا اين شرايط موجب بازگشت اصلاحطلبان به روزهاي اوج است؟
به يک اعتبار اين فشارها جديد نيست. همه ميدانيم تندروها معمولا دنبال حذف اصلاحطلبان تحت عناوين مختلف بودند و هستند، در حمله خود از عناويني مثل براندازان قانوني، استفاده ميکردند و ميکنند، ولي در همين گفتوگو گفتيم 85 درصد جامعه ايران با تندروها و سياستهايشان همراه نيستند و اصلاحجويي هم يک جريان ريشهدار تاريخي است و متوقفشدني نيست. اين چالشها تا نهادينهشدن دموکراسي و حکمراني خوب ادامه خواهد داشت. اين مردم ايران ۷۶، ۸۸، ۹۲، ۹۴ و ۹۶ را آفريدند. در اسفند ۹۸ تندروها در فضاي امنيتي که ترامپ درست کرده، فرصت را غنيمت شمرده، گردوخاک ميکنند. مسير آينده، سخت، ولي روشن است که مآلا راه نجات کشور اين است که از اين حذفها دست برداشته شود و سياستهاي داخلي و خارجي اصلاح شود. تحقق اين هدفها دير و زود دارد، ولي سوخت و سوز ندارد.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: انتخابات اصلاح طلبان قدرت حمیدرضا جلایی پور احمد غلامی اقتصاد سیاسی ایران اقتصادی و اجتماعی اجتماعی در ایران تبعات ناخواسته اصلاح طلبان سرنگونی طلبان اصلاح طلب ها حکمرانی خوب نیاز داریم جامعه مدنی اصلاح طلبی رد صلاحیت روبه رو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۲۰۲۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش اصلاحطلبان به سخنان نصیری درباره اتحاد شاهزاده و تاجزاده؛ تکرار یک شوخی بیمزه است | ارتباطی به جریان اصلاحات ندارد | واقعا یک توهم است
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران، در پی اظهارات اخیر مهدی نصیری در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی وی خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند؛ مطرح شدن این موضوع که شکاف بین تاج زاده و شاهزاده باید برداشته شود و همچنین این ادعا که جریان اصلاحات از جمهوری اسلامی عبور کرده است، سبب شد تا خبرنامه دانشجویان ایران به گفتگوی تلفنی با برخی از چهرههای جریان اصلاح طلب و فعالین این حوزه بپردازد و پاسخ آنها را در خصوص اظهارات مهدی نصیری جویا شود که در ادامه این گزارش مشروح مصاحبه تلفنی با فاطمه راکعی، زهرا نژاد بهرام، شهیندخت مولاوردی، مجید فراهانی، شهاب طباطبایی، محمد سالاری، سیدحسن رسولی را میخوانید:
شهابالدین طباطبایی دبیرکل حزب ندای ایرانیان در این واکنش به اظهارات اخیر اظهار مهدی نصیری اظهار داشت: اظهارات مهدی نصیری تکرار یک شوخی بیمزه و توهمی است که ۱۴۰۱ هم براندازان خارج نشین برایشان ایجاد شده بود. نه مردم و نه نخبگان سیاسی هیچکدام نگاهشان به بیرون از کشور نیست.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه گفت: اصلاح طلبی یعنی اصلاح در درون ساختار بنابراین وقتی میگوییم اصلاح طلبی یعنی خواستار اصلاحات درون نظام هستیم، معنی دیگر آن این است که نگاهی به خارج از کشور و بیرون و براندازی اساسا در میان طیفهای مختلف اصلاحطلب وجود ندارد.
طباطبایی در پایان افزود: صحبت این آدمها(مهدی نصیری) را آنقدر جدی نگیرید. این صحبت ها تکرار کمدیک توهماتِ دوسال پیش براندازها است. ما اگر واقعا در داخل کشور درست عمل کنیم، مردم احساس رضایتمندی داشته باشند اصلا به این حرفها گوش هم نمیکنند. فقط یادمان باشد به قول رهبری مگس روی زخم مینشیند ما باید برویم زخم را درمان کنیم کاری به مگسها نداشته باشیم.
شهیندخت مولاوردی فعال سیاسی اصلاح طلب و معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور دولت یازدهم نیز در این خصوص گفت: این موضوع باید از خود آقای نصیری سوال شود که چرا همچنین صحبتی داشتهاند. بنده سخنگوی جریان نیستم، حالا باید دید که در جلسات با دوستان، چه تصمیمی خواهند گرفت.
وی در ادامه افزود: من معتقد نیستم که جریان اصلاحات در کنار اپوزیسیون ایستاده باشد و همچنین جریان اصلاحات عبور از جمهوری اسلامی را کلید زده باشد و چرا که این جریان مرزبندی خود را با اپوزیسیون همواره حفظ کرده است. در تمام بیانیههایی نیز که تاکنون صادر شده است، هیچکدام همچنین صحبتی با این مضمون را تایید نمیکنند. نسبت به صحبتهای اخیر آقای نصیری هم معتقدم که اگر جریان اصلاحات بخواهد بوسیله سخنگوی خود موضع خود را روشن میکند، احتمالا در جلسهای که روز یکشنبه در پیش است ناظر به آن صحبت شود.
سیدحسن رسولی فعال سیاسی اصلاح طلب و سخنگوی ستاد انتخاباتی محمدرضا عارف در در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در واکنش به مصاحبه نصیری با BBC اظهار کرد: من هم مصاحبه آقای نصیری که اخیرا در مسافرت کانادا هستند شنیدم و ایده و پیشنهادی که ایشون مطرح کردند با این عنوان که پیوندی برقرار شود بین شاهزاده و تاج زاده و سایر محورهای گفته های ایشان رو یکی دوبار مرور کردم و خواندم در مقام اظهار نظر به عنوان یک شهروند در مرحله اول و در مرحله دوم به عنوان عضوی از جبهه اصلاحات و در مرتبه سوم و بعدی به عنوان دوست نزدیک خانوادگی و همکار سابق آقای تاج زاده این نکات را عرض می کنم.
اولا اظهار نظر آقای مهدی نصیری با توجه به مواضع پیشین و فعلی ایشان در مورد این پیشنهاد خاص و هر نقطه نظر دیگری که مطرح می کنند مصلحت و مسئولیتش متوجه خودشان است. ثانیا از آنجا که در این اظهار نظر نسبت به جریان اصلاحات که یک جریانی است برخواسته از بطن و متن انقلاب اسلامی، یک جریان فکری اصیل سابقا موصوم به نیروهای خط امام و از ۲ خرداد ۷۶ به بعد موصوم به اصلاحات برخواسته از درون ساختار نظام جمهوری اسلامی است که در بخش قابل توجهی از تاریخ ۴۵ ساله حیات جمهوری اسلامی ایران این جریان ما اصلاح طلبان بخشی از ساختار رسمی بودهایم و طبعا امروز با صراحت باید نسبت به مواضع و عملکردمان در آن دوره ای که مسئولیت داشتیم منصفانه پاسخگو باشیم به عنوان مثال اگر بنده به عنوان یک فرد اصلاح طلب ۴ سال در خراسان استاندار بودم به نمایندگی از ساختار جمهوری اسلامی ایران من مسئولیت اداره بزرگ ترین استان کشور را در اختیار داشتم امروز اگر یک جریان دانشجویی در مشهد و یا در تهران از من بخواهد که تو بیا در مورد نقاط ضعف و قوت در یک گزارش عملکرد پاسخ بده حتما من مسئولیت دارم که این کار را بکنم نباید عبور کنم ازش و نه در مقام پاسخگویی در حقیقت با پرهیز از هویت انقلابی و اصلاح طلبی با یک پوشش دیگری وارد شوم در آن پوشش دیگر شاید پیوستن به جریان مخالف جمهوری اسلامی ایران باشد که جریان اصلاحات همانطور که عرض کردم به لحاظ روانشناسی و هویتی مرز روشن دارد.
اولا با اپوزسیون خارج از کشور که به تعبیر آقای نصیری شاهزاده محور است و هم با روش های حمکرانی امروز در قوای سه گانه که از نظر من، ما با این جریان هویت واحد داریم همه برخواسته از بطن انقلاب هستیم ولی نسبت به این نحوه حمکرانی ما منتقدیم دلسوزانه و مصلحانه این نکته دوم هست.
نکته سوم من نمایندگی از آقای مصطفی تاجزاده ندارم ولی همانطور که عرض کردم علاوه بر رفاقت دیرینه در یک مقطعی ما هر دو معاون وزیر کشور بودیم همسایه و روابط نزدیک داشتیم آقای تاجزاده اولا مواضعش را به صراحت اعلام کرده واضح و شفاف و هیچ چیز ناگفته ای ندارد.
در هیچکدام از این اظهار مواضع ذره ای از مرزهای هویتیش عدول نکرده من حتی به یاد دارم که آقای تاجزاده در مقطعی که معاون سیاسی وزیر کشور بودن و بعد معاون پشتیبانی و برنامه ریزی بودن خطاب به استانداران، فرمانداران، معاونین و مدیران تاکید می کردند که از رسانه های داخلی استفاده کنند حالا به هر دلیلی من نمی خواهم بگویم صحبت با رسانه های غیر داخلی در حقیقت گناه کبیره است ولی من تعصب مصطفی تاجزاده را دارم تاکید می کنم و به یاد ندارم تاجزاده با یک رسانه بیگانه تاکنون مصاحبه ای داشته باشد لذا من به عنوان یک شاهد، همکار و یک رفیق رابطه ای بین این مجموعه گفته های آقای نصیری بین شاهزاده و مصطفی تاجزاده و جریان اصلاحات به هیچ عنوان نمی بینم و انتظار دارم که تحلیلگران، اظهار نظرکنندگان که آزاد هستند در اظهار نظر مواضع خودشان شرط عدالت و انصاف را و حقوق انسانی، حقوق اساسی اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر مثل آقای تاجزاده و جریان اصلاحات را رعایت کنند و انصاف داشته باشند.
مجید فرهانی فعال سیاسی اصلاحطلب، نیز در این خصوص گفت: نصیری کیست؟ کدام مهدی نصیری؟ نمی شناسم. همان مهدی نصیری که کیهان بوده است!!!؟ من خیلی وقت مصاحبه سیاسی نمی کنم نمی دانم چرا با من تماس گرفتید؟من در این خصوص نظری ندارم و شخصا عضو جبهه اصلاحات نیستم و در این چند ساله هیچ مصاحبه سیاسی نداشتم و حرفی ندارم.
فاطمه راکعی از اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی، در پاسخ به سوال در خصوص اظهارات نصیری گفت: بنده باید تحقیق کنم ببینم، اگر به جریان اصلاحات نزدیک هستید با شما صحبت کنم اگر نه صحبتی با شما ندارم.!
محمد سالاری، فعال سیاسی اصلاحطلب و دبیرکل حزب همبستگی ایران اسلامی، ضمن اینکه مصاحبه را به وقت دیگری موکول کرد گفت؛ حرفهای مهدی نصیری، واقعا یک توهم است.!
کد خبر 848558 برچسبها پهلوی خبر ویژه اصلاح طلبان