سلیمانی: «یک استکان چای تلخ» فیلمنامهای خواندنی است/فیلمسازان علاقهای به اقتباس ندارند
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۹۰۳۷۰۵
نویسنده مطرح کشور گفت: «یک استکان چای تلخ» فیلمنامهای ساخته نشده است اما از آنجایی که فیلمسازان علاقهای به اقتباس از آثار ادبی ندارند، بهتر است داستاننویسانی که توانایی خلق داستانهای تصویری دارند، اقدام به فیلمنامهنویسی کنند.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، آبانماه سالجاری بود که سیدعلی شجاعی «یک استکان چای تلخ» را در قالب یک فیلمنامه سینمایی منتشر کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس این گزارش، فاطمه سلیمانی از نویسندگان مطرح کشورمان یادداشتی را درباره همین اثر شجاعی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه میخوانید؛
گاهی اوقات برای شروع یک یادداشت چند مقدمه توی ذهن ردیف میشود و انتخاب سخت. مثل همین یادداشت که نمیدانم از اولین فیلمنامهای که خواندم شروع کنم یا از عدم تمایلم برای فیلمنامه خوانی. یا...
شاید بهتر باشد در ابتدا از اولین فیلمنامهای که خواندم شروع کنم. آن روزها، پانزده شانزده ساله بودم و اصلاً نمیدانم این فیلمنامه از کجا پایش توی خانه ما باز شده بود. یک فیلمنامه آمریکایی با نویسنده ایرانی. یک داستان پلیسی پر کشش. ماجرا درباره یک سرخپوست بود که تعدادی از دانشمندان را به قتل رسانده بود.
یادم بود که اسم سرخپوست «ایستاده تنها» بود. و یادم مانده بود که نویسنده کتاب ایرانی بود. این روزها به شک افتادم که شاید اسم مترجم را با نویسنده اشتباه گرفتم. اسم کتاب را هم فراموش کرده بودم. اما حدس زدم که احتمالاً همان «ایستاده تنها» اسم کتاب هم هست. بلافاصله سرچ کردم و فهمیدم که اشتباه نکرده بودم. مؤلف این کتاب یک نویسنده ایرانی به اسم «سیدمحمدرضا جوادی» است. کتاب مدت زیادی در دسترس بود و من هیچ تمایلی به خواندنش نداشتم تا بالأخره احتمالاً به خاطر اینکه کتاب نخواندهای نداشتم، این کتاب را دست گرفتم و عجیب جذبش شدم. اما بعدها هم همچنان علاقهای به فیلمنامه نداشتم. و برای این عدم علاقه هم هیچ دلیل خاصی ندارم. گرچه تقریباً هروقت که پای یکی از آنها نشستم از خواندنش لذت بردم. احتمالاً یکی از دلایل بیعلاقگی حجم انبوه رمانهای نخوانده است یا شاید... یا شاید نمیخواستم استرس نخواندن و توی نوبت ماندن این کتابها هم به بقیه استرسهایم اضافه شود. مخصوصاً که تعداد فیلمنامههای خوب، کم نیست.
چه نمونههای ایرانی و چه نمونههای خارجی. فیلمنامههای زیادی بعد از ساخت تبدیل به کتاب میشوند و پوستر فیلم یا تصویری از شخصیت اصلی فیلم روی جلد خودنمایی میکند. بعضی فیلمنامهها هم هستند که قبل از ساخت منتشر میشوند. نمیدانم جامعه هدف این کتابها دقیقاً چه کسانی هستند؟ عشق فیلمها یا دانشجویانِ حوزه سینما و نمایش. یا...
«یک استکان چای تلخ» اثر «سیدعلی شجاعی» هم یکی از همان فیلمنامههای ساخته نشده است. فیلمنامهای خوشخوان با یک داستان پرکشش. سطرهای اول کتاب با صحنههایی آغاز میشود که باید لابلای تیتراژ نمایش داده شود. همین چند خط کافی است که همان حرف همیشگیام را تکرار کنم.
«فیلمنامه نویس، حتی نوع نگاه بازیگر را هم خلق میکند. اما چرا یک فیلم به نام کارگردان تمام میشود؟» و با همین فکر به خواندن کتاب ادامه میدهم. داستان از مرگ یک تاجرِ چای شروع میشود. چند صفحه که پیش میروم احساس میکنم کتاب بر اساسِ سوژه تکراریِ دعوا بر سر ارث و میراث نوشته شده، اما نثر روان کتاب مانع از این میشود که کتاب را رها کنم. با همین فرض خواندن کتاب را ادامه میدهم و متوجه میشوم که اساس داستان دعوا بر سر ارث و میراث نیست. بلکه ماجرایی است که سرنوشتِ اموالِ به جا مانده از پدر را پیچیده میکند.
نویسنده همزمان دو داستان در دو دوره زمانی را روایت میکند تا کمکم نقاط تاریک ماجرا روشن شود. اما با روشن شدن هر چراغ، یک سؤال و گره دیگر ایجاد میشود. در واقع نویسنده به رسالت خودش عمل کرده. ایجاد یک گره بزرگ و گره افکنیها و گرهگشاییهای پی درپی و سرانجام باز شدن گره بزرگِ اول داستان. یک داستان به ظاهر خطی و سرراست که به دفعات مخاطب را با یک چالش جدید مواجه میکند.
در مواجهه با همین چالشها به مرور شخصیتهای داستان هم معرفی میشوند. شخصیتهای به ظاهر کلیشهای که در روند داستان با دیالوگها و عکسالعملها، از حالت تیپ خارج شده و شناسنامهدار میشوند.
یکی از نقدهایی که این روزها به صنعت سینما وارد است، خلأ قصه و داستان در فیلمنامههاست. «قصه نداشتن» معمولاً اولین جملهای است که در نقد یک فیلم گفته میشود. ولی در فیلمنامه «یک استکان چای تلخ» قصه حرف اول را میزند. نه فقط داستانی که قرار است فیلم را روایت کند. تقریباً همه شخصیتهای داستان یک قصه دارند که لابلای دیالوگها خطوط سفید فیلمنامه نهفته است.
قصه و داستان این فیلمنامه قابلیت این را دارد که تبدیل به یک داستان بلند بشود با همین زاویه دید نمایشی و سوم شخص. یک داستان بلند با قابلیت اقتباس. اما از آنجایی که فیلمسازان علاقهای به اقتباس از آثار ادبی ندارند، شاید بهتر باشد که داستاننویسانی که توانایی خلق داستانهای تصویری دارند، اقدام به فیلمنامهنویسی کنند بلکه باعث رونق صنعت سینما شوند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: فیلم یادداشت چای کتاب سازان علاقه فیلم نامه یک داستان یک فیلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۰۳۷۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا دیگر از دیدن سریالهای «نون. خ» و «زیرخاکی» نمیخندیم
آفتابنیوز :
حتما برایتان پیش آمده که در محفل و مجلسی جدی ـــ و حتی بگذارید بگوییم عبوس ـــ حاضر باشید که به هر دلیلی نباید بخندید؛ یعنی در آنجا خندیدن از نظر اخلاقی، عملی نادرست تلقی میشده است، اما ناگهان خنده به زیر پوستتان خزیده و عضلات صورتتان را چنان به هر سو کشیده که چارهای جز خندیدن نداشتهاید. به احتمال زیاد در این وضعیت سعی کردهاید با پرتکردن فکرتان از موضوعی که شما را به خنده میاندازد یا با فشار زبان به سقف دهانتان یا مَکِش قشر درونی چپ و راست لپتان یا با منقبض کردن عضلات صورتتان جلوی خندهتان را بگیرید. بماند که در چنین موقعیتی چهره آدم چقدر خندهدار و مسخره میشود و حتی ممکن است به سوءتفاهم بیشتری دامن بزند. خندیدن خصلتی انسانی است و نمیتوان کسی را به دلیل خندیدن سرزنش کرد. خنده را میتوان مثل سلاحی شخصی یا رویکردی فردی در مقابله با مشکلات بهکار گرفت، اما پرواضح است که هر موضوعی مسبب خنده نمیشود. این نکتهای است که فیلمنامهنویسان سریالها و فیلمهای ایرانی از آن غافلاند.
آنری برگسون (متولد ۱۸ اکتبر ۱۸۵۹ ـ درگذشته ۴ ژانویه سال ۱۹۴۱)، فیلسوف نامدار فرانسوی، رسالهای موجز و مختصر در باب خنده دارد که به فارسی هم ترجمه شده است. برگسون در این اثر کمحجم، اما بدیع و عمیق، سه خصلت اصلی برای خنده برمیشمرد. اول اینکه خنده خصلتی انسانی است. اگر شیء یا حیوانی و بهطور کلی هر پدیدهای انسان را به خندیدن وادارد، به اعتقاد برگسون، به دلیل رفتار یا حالت انسانی آن است. از این منظر، انسان صرفا جانداری نیست که میخندد بلکه جانداری است که میخنداند و اگر ما به چیزی (اعم از جاندار یا غیرجاندار) میخندیم، حتما به سبب شباهتش به انسان یا تأثیر انسان بر آن است. ویژگی دومی که برگسون، آن را با خنده ملازم میداند، بیاحساسی است. منظور برگسون از بیاحساسی، متاثر نشدن است؛ نوعی برخورد عاری از احساس و از سر شعور و منطق برای خندیدن به موضوعی لازم است. اگر ما از زمینخوردن چاپلین یا سقوط باستر کیتون متاثر شویم، توانایی خندیدن به موقعیت آنها را از دست میدهیم؛ پس برخورد سرد و منطقی با پدیدهای احساسی و غیرمنطقی است که ما را به خنده میاندازد. نکته سوم، مسریبودن خنده است. برگسون برای خنده، نقشی اجتماعی قائل است و معتقد است که خنده به نوعی تفاهم و اشتراک نیاز دارد. در واقع خنده به درک متقابلی نیاز دارد تا گروهی از افراد را درگیر کند. از دید برگسون، خنده حاصل غفلت است و نوعی مجازات اجتماعی برای شخصِ غافل محسوب میشود. کسی که به هر دلیلی در اجتماع، موجبات خنده دیگران را فراهم میسازد، غفلتی کرده که او را از وضعی طبیعی که مورد پذیرش اجتماع است خارج کرده و به موضوع خنده سایرین بدل کرده است.
جدا از آشنایی با تکنیکهای فیلمنامهنویسی و نگارش سریالهای تلویزیونی، توجه به این ۳ خصلت خنده در نگارش یک فیلمنامه موفق برای سینما یا تلویزیون بسیار مهم است. نویسندهای که هیچ تلقیای از این خصلتها ندارد مدام دست به دامن کلیشهها برای خنداندن مخاطب میشود و در آخر هم ناکام میماند. بخشی از علت شکست دو سریال کمدی نوروز و ماه رمضان امسال را باید در این ناآشنایی جستوجو کرد.
منبع: همشهری آنلاین