Web Analytics Made Easy - Statcounter

نویسنده مطرح کشور گفت: «یک استکان چای تلخ» فیلمنامه‌­ای ساخته نشده است اما از آنجایی که فیلم­سازان علاقه‌­ای به اقتباس از آثار ادبی ندارند، بهتر است داستان­‌نویسانی که توانایی خلق داستان­‌های تصویری دارند، اقدام به فیلم­نامه‌­نویسی کنند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، آبان‌ماه سال‌جاری بود که سیدعلی شجاعی «یک استکان چای ‌تلخ» را در قالب یک فیلمنامه سینمایی منتشر کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این فیلم‌نامه با مرگ صاحب یکی از بزرگترین کارخانه‌ها و دفاتر صادرات و واردات چای در ایران شروع می‌شود. پیرمردی که فرزندانش سال‌ها چشم در طمع مال او داشتند و حالا پس از مرگ او درست زمانی که حس می‌کنند صاحب اموال وی شده‌اند با این واقعیت روبرو می‌شوند که پدر پیش از مرگ خود و سال‌ها قبل، تمامی اموالش را در قالب صلح‌نامه‌ای به فرد دیگری بخشیده است. این اتفاق شوکی بزرگ به خانواده وارد می‌کند و در ادامه داستان به سراغ ماجرایی در ۱۸ سال قبل می‌رود که راز این اتفاق را باز می‌کند.

بر اساس این گزارش، فاطمه سلیمانی از نویسندگان مطرح کشورمان یادداشتی را درباره همین اثر شجاعی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه می‌خوانید؛

گاهی اوقات برای شروع یک یادداشت چند مقدمه توی ذهن ردیف می‌­شود و انتخاب سخت. مثل همین یادداشت که نمی­‌دانم از اولین فیلم‌نامه‌­ای که خواندم شروع کنم یا از عدم تمایلم برای فیلمنامه­ خوانی. یا...

شاید بهتر باشد در ابتدا از اولین فیلمنامه‌­ای که خواندم شروع کنم. آن روزها، پانزده شانزده ساله بودم و اصلاً نمی‌­دانم این فیلمنامه از کجا پایش توی خانه­ ما باز شده بود. یک فیلمنامه­ آمریکایی با نویسنده ایرانی. یک داستان پلیسی پر کشش. ماجرا درباره­ یک سرخپوست بود که تعدادی از دانشمندان را به قتل رسانده بود.

یادم بود که اسم سرخپوست «ایستاده تنها» بود. و یادم مانده بود که نویسنده­ کتاب ایرانی بود. این روزها به شک افتادم که شاید اسم مترجم را با نویسنده اشتباه گرفتم. اسم کتاب را هم فراموش کرده بودم. اما حدس زدم که احتمالاً همان «ایستاده تنها» اسم کتاب هم هست. بلافاصله سرچ کردم و فهمیدم که اشتباه نکرده بودم. مؤلف این کتاب یک  نویسنده­ ایرانی به اسم «سیدمحمدرضا جوادی» است. کتاب مدت زیادی در دسترس بود و من هیچ تمایلی به خواندنش نداشتم تا بالأخره احتمالاً به خاطر اینکه کتاب نخوانده‌­ای نداشتم، این کتاب را دست گرفتم و عجیب جذبش شدم. اما بعدها هم همچنان علاقه‌­ای به فیلمنامه نداشتم. و برای این عدم علاقه هم هیچ دلیل خاصی ندارم. گرچه تقریباً هروقت که پای یکی از آنها نشستم از خواندنش لذت بردم. احتمالاً یکی از دلایل بی‌­علاقگی حجم انبوه رمان­‌های نخوانده است یا شاید... یا شاید نمی­‌خواستم استرس نخواندن و توی نوبت ماندن این کتاب­ها هم به بقیه­ استرس‌­هایم اضافه شود. مخصوصاً که تعداد فیلم­نامه‌­های خوب، کم نیست.

چه نمونه‌­های ایرانی و چه نمونه‌­های خارجی. فیلمنامه‌­های زیادی بعد از ساخت تبدیل به کتاب می‌­شوند و پوستر فیلم یا تصویری از شخصیت اصلی فیلم روی جلد خودنمایی می­‌کند. بعضی فیلمنامه­‌ها هم هستند که قبل از ساخت منتشر می­‌شوند. نمی‌­دانم جامعه­ هدف این کتاب‌­ها دقیقاً چه کسانی هستند؟ عشق فیلم­‌ها یا دانشجویانِ حوزه سینما و نمایش. یا...

«یک استکان چای تلخ» اثر «سیدعلی شجاعی» هم یکی از همان فیلمنامه‌­های ساخته نشده است. فیلم­نامه­‌ای خوش­خوان با یک داستان پرکشش. سطرهای اول کتاب با صحنه­‌هایی آغاز می‌­شود که باید لابلای تیتراژ نمایش داده شود. همین چند خط کافی است که همان حرف همیشگی‌­ام را تکرار کنم.

«فیلمنامه نویس، حتی نوع نگاه بازیگر را هم خلق می­‌کند. اما چرا یک فیلم به نام کارگردان تمام می‌­شود؟» و با همین فکر به خواندن کتاب ادامه می­‌دهم. داستان از مرگ یک تاجرِ چای شروع می­‌شود. چند صفحه که پیش می‌­روم احساس می‌­کنم کتاب بر اساسِ سوژه تکراریِ دعوا بر سر ارث و میراث نوشته شده، اما نثر روان کتاب مانع از این می‌­شود که کتاب را رها کنم. با همین فرض خواندن کتاب را ادامه می‌­دهم و متوجه می­‌شوم که اساس داستان دعوا بر سر ارث و میراث نیست. بلکه ماجرایی است که سرنوشتِ اموالِ به جا مانده از پدر را پیچیده می‌­کند.

نویسنده هم­زمان دو داستان در دو دوره­ زمانی را روایت می‌­کند تا کم­کم نقاط تاریک ماجرا روشن شود. اما با روشن شدن هر چراغ، یک سؤال و گره دیگر ایجاد می‌­شود. در واقع نویسنده به رسالت خودش عمل کرده. ایجاد یک گره­ بزرگ و گره ­افکنی‌­ها و گره‌گشایی­‌های پی­ درپی و سرانجام باز شدن گره­ بزرگِ اول داستان. یک داستان به ظاهر خطی و سرراست که به دفعات مخاطب را با یک چالش جدید مواجه می‌­کند.

در مواجهه با همین چالش‌­ها به مرور شخصیت­‌های داستان هم معرفی می‌­شوند. شخصیت­‌های به ظاهر کلیش‌ه­ای که در روند داستان با دیالوگ‌­ها و عکس‌­العمل‌­ها، از حالت تیپ خارج شده و شناسنامه‌­دار می‌­شوند.

یکی از نقدهایی که این روزها به صنعت سینما وارد است، خلأ قصه و داستان در فیلم­نامه‌­هاست. «قصه نداشتن» معمولاً اولین جمله‌­ای است که در نقد یک فیلم گفته می‌­شود. ولی در فیلم­نامه «یک استکان چای تلخ» قصه حرف اول را می‌­زند. نه فقط داستانی که قرار است فیلم را روایت کند. تقریباً همه شخصیت‌­های داستان یک قصه دارند که لابلای دیالوگ‌­ها  خطوط سفید فیلم‌­نامه نهفته است.

قصه­ و داستان این فیلم­نامه قابلیت این را دارد که تبدیل به یک داستان بلند بشود با همین زاویه­ دید نمایشی و سوم شخص. یک داستان بلند با قابلیت اقتباس. اما از آنجایی که فیلم‌­سازان علاقه‌­ای به اقتباس از آثار ادبی ندارند، شاید بهتر باشد که داستان‌نویسانی که توانایی خلق داستان­‌های تصویری دارند، اقدام به فیلم­نامه‌­نویسی کنند بلکه باعث رونق صنعت سینما شوند.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: فیلم یادداشت چای کتاب سازان علاقه فیلم نامه یک داستان یک فیلم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۰۳۷۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی‌خندیم

آفتاب‌‌نیوز :

حتما برای‌تان پیش آمده که در محفل و مجلسی جدی ـــ و حتی بگذارید بگوییم عبوس ـــ حاضر باشید که به هر دلیلی نباید بخندید؛ یعنی در آنجا خندیدن از نظر اخلاقی، عملی نادرست تلقی می‌شده است، اما ناگهان خنده به زیر پوست‌تان خزیده و عضلات صورت‌تان را چنان به هر سو کشیده که چاره‌ای جز خندیدن نداشته‌اید. به احتمال زیاد در این وضعیت سعی کرده‌اید با پرت‌کردن فکرتان از موضوعی که شما را به خنده می‌اندازد یا با فشار زبان به سقف دهان‌تان یا مَکِش قشر درونی چپ و راست لپ‌تان یا با منقبض کردن عضلات صورت‌تان جلوی خنده‌تان را بگیرید. بماند که در چنین موقعیتی چهره آدم چقدر خنده‌دار و مسخره می‌شود و حتی ممکن است به سوءتفاهم بیشتری دامن بزند. خندیدن خصلتی انسانی است و نمی‌توان کسی را به دلیل خندیدن سرزنش کرد. خنده را می‌توان مثل سلاحی شخصی یا رویکردی فردی در مقابله با مشکلات به‌کار گرفت، اما پرواضح است که هر موضوعی مسبب خنده نمی‌شود. این نکته‌ای است که فیلمنامه‌نویسان سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی از آن غافل‌اند.

آنری برگسون (متولد ۱۸ اکتبر ۱۸۵۹ ـ درگذشته ۴ ژانویه سال ۱۹۴۱)، فیلسوف نامدار فرانسوی، رساله‌ای موجز و مختصر در باب خنده دارد که به فارسی هم ترجمه شده است. برگسون در این اثر کم‌حجم، اما بدیع و عمیق، سه خصلت اصلی برای خنده برمی‌شمرد. اول اینکه خنده خصلتی انسانی است. اگر شیء یا حیوانی و به‌طور کلی هر پدیده‌ای انسان را به خندیدن وادارد، به اعتقاد برگسون، به دلیل رفتار یا حالت انسانی آن است. از این منظر، انسان صرفا جانداری نیست که می‌خندد بلکه جانداری است که می‌خنداند و اگر ما به چیزی (اعم از جاندار یا غیرجاندار) می‌خندیم، حتما به سبب شباهتش به انسان یا تأثیر انسان بر آن است. ویژگی دومی که برگسون، آن را با خنده ملازم می‌داند، بی‌احساسی است. منظور برگسون از بی‌احساسی، متاثر نشدن است؛ نوعی برخورد عاری از احساس و از سر شعور و منطق برای خندیدن به موضوعی لازم است. اگر ما از زمین‌خوردن چاپلین یا سقوط باستر کیتون متاثر شویم، توانایی خندیدن به موقعیت آن‌ها را از دست می‌دهیم؛ پس برخورد سرد و منطقی با پدیده‌ای احساسی و غیرمنطقی است که ما را به خنده می‌اندازد. نکته سوم، مسری‌بودن خنده است. برگسون برای خنده، نقشی اجتماعی قائل است و معتقد است که خنده به نوعی تفاهم و اشتراک نیاز دارد. در واقع خنده به درک متقابلی نیاز دارد تا گروهی از افراد را درگیر کند. از دید برگسون، خنده حاصل غفلت است و نوعی مجازات اجتماعی برای شخصِ غافل محسوب می‌شود. کسی که به هر دلیلی در اجتماع، موجبات خنده دیگران را فراهم می‌سازد، غفلتی کرده که او را از وضعی طبیعی که مورد پذیرش اجتماع است خارج کرده و به موضوع خنده سایرین بدل کرده است.

جدا از آشنایی با تکنیک‌های فیلمنامه‌نویسی و نگارش سریال‌های تلویزیونی، توجه به این ۳ خصلت خنده در نگارش یک فیلمنامه موفق برای سینما یا تلویزیون بسیار مهم است. نویسنده‌ای که هیچ تلقی‌ای از این خصلت‌ها ندارد مدام دست به دامن کلیشه‌ها برای خنداندن مخاطب می‌شود و در آخر هم ناکام می‌ماند. بخشی از علت شکست دو سریال کمدی نوروز و ماه رمضان امسال را باید در این ناآشنایی جست‌وجو کرد.

منبع: همشهری آنلاین

دیگر خبرها

  • عرضه چهار نمایشنامه «تیرنگ» در نمایشگاه کتاب
  • اجرای نمایش تشریفات ساده در تماشاخانه ماه در اصفهان
  • عرضه چهارنمایشنامه «تیرنگ» در نمایشگاه کتاب
  • اجرای نمایش تشریفات ساده در تماشاخانه ماه در عمارت سعدی اصفهان
  • چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی‌خندیم
  • معرفی نامزدهای ایرانی کتاب‌ برای کودکان با نیازهای ویژه
  • دیدن «مست عشق» را به دیگران پیشنهاد کنید / از کار با «حسن فتحی» لذت بردم
  • انتشارکتاب «نقاشی قشنگ» براساس حدیثی از امام رضا (ع)
  • نق‌نق‌‌نویسی داستان اجتماعی نیست
  • همبازی شدن آل پاچینو و دن استیونز در یک فیلم ترسناک