آمار عجیبِ کشتار توسط پادشاه بلژیک: ۱۰ میلیون سیاهپوست!
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۹۴۱۹۰۱
دلیل بدنامی هیتلر این است که او باعث کشته شدن سفید پوستان شد و الا هستند رهبرانی که بیشتر از او کشتند، ولی اسمی از آنان درمیان نیست.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، یکی از کاربران توئیتر در صفحه کاربری خود نوشت: دلیل بدنامی هیتلر این است که او باعث کشته شدن سفید پوستان شد و الا هستند رهبرانی که بیشتر از او کشتند، ولی اسمی از آنان درمیان نیست.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: سیاسی کنگو بلژیک هیتلر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۹۴۱۹۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عملیات نظامی ایران با این حرکت عجیب، موفق به پایان رسید /ماجرای شهادت و مفقودالاثری ۱۸ اسیر چه بود؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس تعریف میکند: در عملیات مطلع الفجر به بیشتر اهدافمان دست یافتیم و بیشتر مناطق اشغال شده آزاد شده بود.
آنگونه که فارس روایت میکند، ابراهیم هادی مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمههای شب با بیسیم تماس گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم چه خبر؟ گفت: بیشتر مناطق آزاد شده؛ اما دشمن روی یکی از تپههای مهم منطقه انار شدیداً مقاومت میکنه. گفتم: من با یک گردان نیروی کمکی دارم میام. شما هر طور میتونید تپه رو آزاد کنید. هوا در حال روشن شدن بود که با نیروی کمکی به منطقه انار رسیدم. یکی از بچهها جلو آمد و بیمقدمه گفت: حاجی! ابراهیم رو زدن. تیر خورده تو گردنش.رنگ از چهرهام پرید. با عجله خودم را به سنگر امدادگر رساندم. ابراهیم تقریباً بیهوش بود. خون زیادی از گردنش رفته بود؛ اما گلوله به جای حساسی نخورده بود.پرسیدم: چطوری زدنش؟ تعریف کرد: برای حمله به تپه به هیچ نتیجهای نرسیدیم. هر کس چیزی میگفت. همان موقع ابراهیم بلند شد و رفت رو به سمت تپه و با صدای بلند اذان صبح را گفت! ما هر چه گفتیم برگرد، بیفایده بود. با تعجب دیدیم صدای تیراندازی عراقیها قطع شد. اواخر اذان بود که گلولهای شلیک شد و به گردن او اصابت کرد. نگاهی به چهره ابراهیم انداختم. از این حرکت بچهگانه او تعجب کردم. یعنی چرا این کار را کرد؟ساعتی بعد علت کار او را فهمیدم. زمانی که ۱۸ نفر از نیروهای عراقی به سمت ما آمدند و خودشان را تسلیم کردند. یکی از آنها فرمانده بود.
او را بازجویی کردم. میگفت: ما همگی شیعه و از تیپ بصره هستیم. به ما گفته بودند ایرانیهاآتشپرست هستند. گفته بودند به خاطر اسلام به ایران حمله میکنیم؛ اما وقتی مؤذن شما اذان گفت، بدن ما به لرزه درآمد. یکباره به یاد کربلا افتادیم. برای همین دوستانِ همفکر خودم را جمع کردم و با آنها صحبت کردم. آنها با من آمدند. بقیه نیروها را هم به عقب فرستادم. الان تپه خالی است. با تعجب به افسر عراقی نگاه کردم. با پایان عملیات اسرای عراقی را تحویل دادیم. حمله ما در آن محور با تصرف تپه به اهداف خود دست یافت و با موفقیت به پایان رسید. از این ماجرا ۵ سال گذشت. زمستان ۶۵ و در اوج عملیات کربلای ۵ بودیم که رزمندهای جلو آمد و با لهجه عربی از من پرسید: حاجی! شما تو عملیات مطلع الفجر نبودین؟ گفتم: بله. چطور مگه؟ گفت: آن ۱۸ اسیر رو یادتون میاد؟ من یکی از اونا هستم. وقتی چهره متعجب من را دید، ادامه داد: ما به جبهه اومدیم تا با دشمن بعثی بجنگیم. چند روز بعد خبر شهادت و مفقودالاثری همه آن ۱۸ نفر به گوشم رسید.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903616