متهم به قتل: همراه داشتن چاقو و خودنمایی با آن روزگارم را سیاه کرد
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۴۵۲۵۰
از این که به خاطر یک غرور بی جا و خودنمایی چاقو را بیرون کشیدم و دستم به خون آلوده شد خیلی پشیمانم! اگرچه قبلا جوانی شرور بودم و مانند خیلی از جوانان هم محلهای ام سرکوچه میایستادم، اما از چند ماه قبل که ازدواج کردم و متاهل شدم تصمیم گرفته بودم آدم سربه زیری بشوم و درست زندگی کنم، اما باز هم همین چاقویی که به کمر داشتم زندگی مرا نابود کرد و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جوان ۲۰ سالهای که به اتهام قتل نوجوان ۱۶ ساله افغانستانی با صدور دستورات ویژهای از سوی قاضی علی اکبر احمدی نژاد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) دستگیر شده است پس از پاسخ به سوالات مقام قضایی در حضور کارآگاه حمیدفر (افسرپرونده) در تشریح سرگذشت خود نیز گفت: پدرم کارگر است و امور مربوط به نقاشی ساختمان یا کاشی کاری را انجام میداد من هم تک پسر هستم و دو خواهر کوچکتر از خودم دارم با این حال خیلی زود در دوران نوجوانی عاشق شدم و به همین دلیل ترک تحصیل کردم چرا که وضع مالی خوبی نداشتیم و من هم قصد داشتم با رفتن به سرکار درآمد کسب کنم تا بتوانم ازدواج کنم در این میان عاشق دختر یکی از بستگانم شده بودم، اما او از علاقه من به خودش خبری نداشت در واقع به هیچ کس چیزی در این باره نگفته بودم تا این که آن دختر با فرد دیگری ازدواج کرد و این راز همچنان در سینه ام ماند اگرچه برخی از اعضای خانوادهام از رفتارها و گفتارم متوجه ماجرا شده بودند و آن دختر هم بعد از ازدواج احساس کرده بود که من به او علاقه داشتم، اما دیگر کار از کار گذشته بود و او به دنبال سرنوشت خودش رفته بود و من هم باید به دنبال سرنوشت خودم میرفتم. این بود که ماجرای علاقه به آن دختر را فراموش کردم و به امید تقدیر ماندم.
در این میان گاهی با پدرم سرکار میرفتم و با بچههای محله دم خور شده بودم، بیشتر دوستانم به دنبال مشروب خوری و دعوا بودند من هم تحت تاثیر رفتارهای آنها قرار گرفتم و مدام با دوستانم مشروب میخوردم و با آنها سرکوچه میایستادم گاهی برای خودنمایی و نترس نشان دادن خودمان چاقویی به کمر میبستیم. پاتوق ما سرکوچه بود دور هم جمع میشدیم و قدرتمان را به رخ یکدیگر میکشاندیم آرام آرام به یک جوان شرور تبدیل شده بودم و همیشه چاقویی با خودم حمل میکردم. تا این که حدود شش ماه قبل با یکی از دوستان پدرم آشنا شدم و فهمیدم او دختر شایستهای دارد. پدرم نیز که متوجه علاقه من به دختر دوستش شده بود با او صحبت کرد و ما به خواستگاری رفتیم این رفت و آمدها ادامه داشت تا این که من و آن دختر نیز درباره ازدواج و آینده گفتگو کردیم و به توافق رسیدیم.
بالاخره چند ماه قبل به طور غیررسمی و در یکی از مراکز مذهبی شهر صیغه محرمیت بین ما جاری شد تا بعد از فراهم شدن مقدمات مراسم عقدکنان پای سفره عقد بنشینیم و ازدواجمان را رسمی کنیم در این مدت من گاهی سرکار میرفتم تا پولی برای ازدواجمان پس انداز کنم. حدود ۳۰۰ هزار تومان از درآمدم را جمع کرده بودم که تصمیم گرفتم گوشی همراهم را نیز در جمعه بازار بفروشم تا پول خرید مراسم عقدکنان فراهم شود تخمین زده بودم که مبلغ ۴۰۰ یا ۵۰۰ هزار تومان کم دارم به همین دلیل شب هجدهم بهمن به منزل نامزدم رفتم تا روز بعد به اتفاق برادرزنم به بازار برویم و من گوشی همراهم را بفروشم چرا که بعد از جاری شدن صیغه عقد با خودم عهد کردم همه شرارتها را کنار بگذارم و دیگر به دنبال خلاف و مشروب خوری نروم میخواستم زندگی آرام و بی دغدغهای داشته باشم. اما گویی تقدیر من به شیوه دیگری رقم خورده بود آن شب که در منزل نامزدم بودم و به یک باره صدای فریاد و کوبیدن به در را شنیدم چند جوان و نوجوان که گویی با خانواده همسرم اختلاف داشتند و همیشه سرکوچه آنها میایستادند با قمه و شیشه نوشابه به در حیاط میکوبیدند. آنها همان جوانان کوچه نشین بودند که روزی من هم مانند آنها بودم. خلاصه برادرزنم به سراغ آنها رفت من هم پشت سر او وارد حیاط شدم، اما مادرزنم مقابلم ایستاد و نگذاشت بیرون بروم خلاصه وقتی برادرزنم به خانه بازگشت من با پسرعمویم تماس گرفتم تا به آن جا بیاید و برای فروش گوشی برویم، اما در بیرون از منزل با آن جوانان کوچه نشین درگیر شدیم و من هم یکی از آنها را با چاقو زدم و زندگی ام را نابود کردم. حالا هم میخواهم فریاد بزنم که به همراه داشتن همین چاقو و خودنمایی با آن روزگارم را سیاه کرد و ...
منبع: پارسینه
کلیدواژه: پارسی خبر قتل نزاع تبعه افغانستان آن دختر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۴۵۲۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکم اعدام آقای کارگردان شکسته شد
حکم اعدام کارگردان و تهیه کننده سینما، به اتهام آزار و اذیت چهار دختر دانشآموز در حالی از سوی قضات دیوان عالی کشور شکسته شد که وی بزودی در شعبه همعرض دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود.
به گزارش مشرق، تابستان سال ۱۴۰۱ دختر نوجوانی به نام سارا به همراه مادرش به پلیس آگاهی رفت و از یک کارگردان به اتهام آزار و اذیت شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: از دوران کودکی به بازیگری علاقهمند بودم و وقتی ۱۵ ساله شدم با موافقت خانوادهام در یک آموزشگاه بازیگری ثبتنام کردم. بعد از چند هفته یکی از مربیهای آنجا به نام فریبا، من را با آقای کارگردانی آشنا کرد.
فریبا مدعی بود آقای کارگردان علاوه بر ارتباطات خوبی که در سینما دارد دارای یک قدرت ماورایی است و به دلیل ارتباط با ماورا میتواند روح بازیگر را که لازمه موفقیت در کار است از بدیها و گناهها پاک کند. این اظهارات آنقدر در من تأثیر گذاشت که پذیرفتم برای موفقیت در کارم به اتفاق فریبا به خانه آن کارگردان برویم. آن روز دقایقی بعد از ورودمان به خانه وی خانم مربی ما را به بهانهای تنها گذاشت. آن مرد شیاد به من گفت روح پاکی دارم اما میتواند به من قدرت ماورایی دهد. بعد هم با این بهانه به من نزدیک شد و بدون توجه به التماسهایم من را مورد آزار و اذیت قرار داد، او گفت نباید درباره این کار با کسی صحبت کنم. آن شب وقتی به خانه برگشتم حالم خیلی بد بود و موضوع را به مادرم گفتم.
در حالی که مأموران در حال بررسی و تحقیق از کارگردان ۵۰ ساله بودند دختر ۱۶ سالهای به نام مریم نیز با شکایتی مشابه به پلیس آگاهی آمد.
مریم هم در تشریح شکایتش همان اظهارات دختر قبلی را مطرح کرد.
در ادامه دو شکایت مشابه دیگر نیز به مأموران اعلام شد و با جمعبندی مأموران مشخص شد که آقای کارگردان با همدستی مربی آموزشگاه با دسیسه قبلی دختران نوجوان را فریب میدهند.
به این ترتیب متهم اصلی در خانه ویلاییاش در شمال تهران ردیابی و بازداشت و در پی آن فریبا ۴۰ ساله نیز دستگیر شد.
هر دو متهم در بازجوییها منکر فریب و آزار و اذیت ۴ دختر دانشآموز شدند. با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۶ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در جلسه تحقیق از دو متهم که با حضور شاکیها برگزار شد هر ۴ دختر دانشآموز یک به یک جزئیات ماجرا را برای قضات شرح دادند و مدعی شدند که این دو متهم دختران دیگری را هم مورد آزار قرار دادهاند اما آنها به خاطر ترس و نگرانی از بابت آبروریزی شکایت نکردهاند.
سپس فریبا به قضات گفت: من اتهام اغفال و معاونت در آزار و اذیت را قبول ندارم چرا که خودم هم قربانی آزار و اذیت این کارگردان شدهام.
پس از جلسه تحقیق، دو متهم پشت درهای بسته و غیرعلنی محاکمه شدند و قضات پس از بررسی مدارک و شواهد کارگردان را به اعدام و فریبا را به حبس محکوم کردند.
اعتراض به حکم
با اعلام این حکم دو متهم اعتراض کردند و پرونده برای بررسی بیشتر به دیوان عالی کشور رفت. قضات دیوان نیز پس از بررسی پرونده حکم اعدام این کارگردان را شکستند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند. به این ترتیب پرونده به شعبه همعرض فرستاده شد تا کارگردان و مربی آموزشگاه بار دیگر محاکمه شوند.
منبع: روزنامه ایران