Web Analytics Made Easy - Statcounter

نرگس روزبهانی در یادداشتی به کتاب «دارم می‌رسم جان جان» اثر فیروزجایی پرداخته و آن را بن‌مایه تقبیح خرافه‌پرستی دانسته است.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، نرگس روزبهانی نویسنده کتاب «عطر عربی» یادداشتی بر کتاب «دارم می‌رسم جان جان» اثر مهدی فیروزجایی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرارداده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در میان بی‌سرو سامانی محتوای کتاب‌ها و رمان‌های نوجوان، حق است کسانی که نوجوان دارند نگران و فکری باشند. انتشارات «شهرستان ادب» با «دارم می‌رسم جان جان» که چهارمین اثر منتشر شده از «مهدی کرد فیروزجایی» است، به فریادشان آمده است.

فیروزجایی که پیش از این «بهم رسیدن در میانسی» و «گرگ‌های تیمور قلعه» را تقدیم بازار نوجوان کرده بود این بار با «دارم می‌رسم جان جان» نویسنده نوجوان بودن خود را در ذهن مخاطب تثبیت کرده است.

«دارم می‌رسم جان جان» تلاش مهدی برای برگزاری عروسی خواهرش است. او که وظیفه خطیر تعویض لباس عروس بر عهده‌اش افتاده از روستای خود با دوست نه چندان باهوشش عباس به سمت بابل راه می‌افتد. او برای آنکه زودتر و راحت‌تر برسد، بی‌اجازه دوچرخه برادرش یارعلی را از توی طویله به سرقت می‌برد و... .

«کرد فیروزجایی» در این اثر نیز بار دیگر قصه خود را در مازندران تعریف می‌کند. حتی اگر به زبان مازندرانی آشنایی نداشته باشیم نویسنده با کلماتی همچون: «شلتوکی، گداش، چَکچَکی، کِفتال، دَکشیبَکشی، صنقی، قزماق، سالیک، زیر خنه، عروس‌ساز، دولیبولی، خونی، ونگ، محلی و ...» ذهن ما را به سمت گویش مازندرانی می‌برد. 

مسیری که ما از آن به شهر و لباس فروشی می‌رویم و باز به خانه باز می‌گردیم مختصاتی از فضا و صحنه‌های شمال و آن خطه را به ما می‌دهد. راهها و مسیرها، وسایل حمل و نقل، مخاطراتی که در مسیر افراد با آن روبرویند، شکل خانه‌ها، امامزادهای که سر راه است همه و همه را پیش چشم ما مجسم می‌کند. او تلاش کرده است تا بخشی از خرده فرهنگ خود را برایمان به تصویر بکشد. نمونه‌اش اشاره‌ای است که به آئین عروسی دارد: «رسم بر این است که عروس ساز و چند نفر از فامیل‌های زن نزدیک به عروس و چند نفر از دوستان و  همسن و سالها عروس را به حمام ببرند. موقع برگشتن از حمام هم دوره‌اش می‌کنند و کِل می‌کشند. به منزل که رسیدند عروس را توی یک اتاق می‌نشانند. عروس‌ساز کارش را شروع می‌کند و بقیه هم کف می‌زنند و کِل می‌کشند. حالا از بدشانسی جان جان کف زدن و کل کشیدن را که به خاطر مرگ فیروز و سرگذشت نامعلوم گل محمد ممنوع کرده بودند. تنها چیزی که نشانه عروسی و عروس بودن جان جان بود، لباس بود، که آن هم به این قصه رسیده بود و هنوز به دستش نرسیده. (ص۱۰۱)

نویسنده «افعی کشی» بار دیگر در اثر خود «دارم می‌رسم جان جان» به مبارزه با خرافات می‌آید. او با ذهن نوجوان شخصیت اصلی‌اش «مهدی» کج فهمی‌ها و محدودیت‌های فکری مردمان را می‌بیند، درک می‌کند و اگرچه چیزی نمی‌گوید اما با تفاسیری که برای مخاطب می‌کند، نشان می‌دهد که آن را احمقانه می‌پندارد. به طور مثال در ماجرای «آقادار»: «آقادار اسم درخت تنومندی بود که جلو امامزاده قد برافراشته بود. شاخ و برگش در عرض رشد کرده بود. شاخه‌های پایینی به سمت زمین خم شده بود و مردم معتقد بودند که آقادار نظرکرده امامزاده است و شاخه‌هایش که به سمت پایین بودند را نماد دستی از طرف خدا می‌دانستند که خم شده است تا دست مردم را بگیرد. مردم به شاخه‌هایش برای شفای بیماران و رفع دیگر حاجاتشان پارچه‌های سبز می‌بستند. حتی روزهای پنجشنبه مردی دست فروش پارچه‌های سبز برش شده می‌آورد و می‌فروخت و مشتری خوبی هم پیدا کرده بود. کار به جایی رسیده بود که این شاخه‌های پایینی پر از پارچه‌های گره خورده... .»(ص۱۰۳)

ذهن شخصیت «مهدی» بکر و بدوی و وقایع زندگی‌اش آمیخته با طبیعت است. نوجوان درون کرد فیروزجایی بهانه گیر و امروزی نیست و از هر حیث منحصر به فرد و به بیانی کاملاً کاراکتر است. یکی از نکاتی شخصیت مهدی را قابل توجه می‌کند، آن است که «مسئولیت پذیری» در تمام طول قصه در او دیده می‌شود: «عباس رو به من گفت: «یعنی یارمحمد بیگناه توی زندان بوده؟ یعنی اون کفش اگر مال فیروز خدابیامرز باشه قاتلش همین‌ها هستند؟» من که برای رساندن لباس عروس به جان جان بی قرار بودم، گفتم: «چه می‌دانم والله! باید اینجوری باشه.»(ص۹۵)

مفهومی همچون «مسئولیت پذیری» حلقه مفقوده نوجوان امروزی است که جهان را بیش از دنیای مجازی لمس نکرده و بیش از لایک و کامنت و بازیهای رایانه ای زندگی نکرده است. مهدی اما با تمام به اصطلاح بچگی‌هایش و میان همه سربه هوایی‌ها و بازیگوشی‌ها دغدغه رساندن لباس به خواهرش را دارد: «...یک لحظه دیدم لباس عروس افتاد زیر پایشان و دارند لگدش می‌کنند. جستی زدم و لباس را از آنها دور کردم. عباس را بردند توی انباری زیر پله. من خواستم بروم مانعشان شوم که یکی از آها مانعم شد. خان آقا زد به شانه راستم و گفت: «اگه می‌خواهی زود برسی خانه و عجله داری معطل نکن.»»(ص۷۶)

او خوب می‌داند اگر این کار را به درستی انجام ندهد نه تنها عروسی خواهرش بهم می‌خورد بلکه آن حرف‌های بی‌اساس دوباره درباره جانجان به راه خواهد افتاد و این برای او بسیار دردناک است. این حساسیت و فهم نکته تربیتی است که نوجوان امروزی که بی‌تفاوت از هر حیث می‌کند، کم دارد: زدم زیر گریه و گفتم: «به خدا آقا عروسی آبجیمه، اگه دیر کنم آبروش میره، این لباس عروس را باید برایش ببرم. تو رو خدا بزارین من برم.» (ص۷۷)

این رمان نوجوان با بن مایه تقبیح خرافه پرستی و آشکار شدن حقیقت و از بین رفتن ظلم و ظالم، هم اکنون در کتابفروشی‌های سراسر کشور موجود است. در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: «جنازه جان باجی را دیگر به کلبه نبردند و مستقیم بردند به فیروزجا و همانجا دفنش کردند. پدر هم پسرعمو و عموکریم را فرستاد مرتع تا کار گاوها را برسند و آنجا بمانند. آنها می‌گفتند وقتی رفتند دم در کلبه صدای گریه بچه را شنیدند. متوجه شدند جانجان در آنجا و به امان خدا رها شده است. نمی‌دانم احتمالاً وقتی با به دنیا آمدن جانجان آن اتفاق برای مادرش افتاد، گفتند این دختر شوم است و بدشگون و بی‌خیالش شدند. بعدها هر اتفاق بدی برای خانواده می‌افتاد می‌انداختند به حساب بدشگونی قدم آبجی جان جان. حتی بعضی‌ها پسرعمو و عموکریم را سرزنش می‌کردند که...» .(ص۱۴)

انتهای پیام/

 

 

منبع: فارس

کلیدواژه: کتاب نوجوان اثر فاخر لباس عروس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۴۶۸۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام

فرزند آیت‌الله مرتضی حائری یزدی (و نوه مؤسس حوزه علمیه قم)، عروس امام خمینی(ره) و همسر آیت‌الله سید مصطفی خمینی که همراه پدرش در تبعید بود و در تبعید شهید شد؛ هر کدام این نسبت‌های خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت نظر و مراقبت ساواک باشد. 

به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ معصومه حائری یزدی که روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضل‌الله به خاک سپرده شد. 
محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضل‌الله نوری در سال‌های دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفت‌وگو می‌کردند.[1]

ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازه‌ای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت. 
یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲) ، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان می‌دهد.
طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامه‌ای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام می‌گیرد:

«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند. 
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»

اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور می‌دهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیت‌الله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:
«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶/۶/۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیت‌الله خمینی)
محترماً به عرض می‌رساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر می‌برد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسائلش توسط بانوئی بازرسی بدنی هم انجام شود.»

در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت می‌کند:
« سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱/۷۸۶۹-۴۶/۶/۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم۴۶/۷/۱»

رفت‌وبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سال‌های بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوه‌های ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵/۴/۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوه‌هایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل می‌کرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمی‌شوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی می‌کنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت می‌رود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد. 
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید می‌باشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم می‌گردد.
نظریه سه‌شنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»

چند ماه پس از شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»

سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیت‌الله شهاب‌الدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کرده‌اند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم می‌روند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را می‌کند اما چون اعتراض کرده‌اند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق می‌رفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا می‌شناسد و مطالبی را که می‌گوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی | ماجرای تلخ عروسی هایی که عزا می شوند
  • نامه محرمانه ساواک درباره عروس بزرگ امام(ره)
  • دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام (ره)+ سند
  • برای میکاپ عروس، به کدام آرایشگاه زنانه تهران مراجعه کنیم؟
  • دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام
  • عکس/ ترور با لباس زنانه!
  • کشف ۱۰ تن خمیر مایه در بناب
  • مایه کوبی ۲۶ هزار رأس دام سبک در منطقه بارز و شوارز
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • مجموعه ۹ جلدی بن‌مایه‌های فلسفه دین رونمایی می‌شود