داستان یک زوج موفق معلول؛ از آرزوی شفا تا دورهمیهای بهشتی
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۴۹۰۴۶
ایسنا/هرمزگان جمله «معلولیت، محدودیت نیست» را آنقدر شنیدهایم که بیشتر به کلیشه میماند اما بسیارند انسانهایی که محدودیتهای جسمی و ذهنی، سد راه تعالی آنها نبوده است، همچون زوج معلول موفق هرمزگانی که زندگی حضرت زهرا (س) را الگو قرار داده و در راه موفقیت هم مسیر شدهاند.
مریم زارعی متولد 1358 است و 3 برادر و 3 خواهر دارد، از یکسالگی براثر بیماری و تب شدید، دچار معلولیت فلج اطفال میشود، برادر دیگر او نیز دارای معلولیت ذهنی بوده و این در حالی است که پدر و مادرشان هیچ نسبت خویشاوندی ندارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امروز مریم ازدواج کرده و دو فرزند دارد، الگوی زندگی خود را حضرت فاطمه زهرا (س) قرار داده و معتقد است خداوند او را با این سختیها امتحان میکند. وی به همراه همسرش از سوی اداره کل بهزیستی استان هرمزگان بهعنوان زوج موفق دارای معلولیت، انتخاب و تقدیر شدهاند. در ادامه گفتوگوی ایسنا با مریم زارعی، بانوی موفق دارای معلولیت در استان هرمزگان را میخوانیم.
مریم زارعی، بانوی موفق دارای معلولیت در استان هرمزگان در گفتوگو با ایسنا گفت: تمام اعضای خانوادهام تحصیلکردهاند اما من به دلیل معلولیتم و اینکه نمیتوانستم از پلههای مدرسه بالا بروم از ادامه تحصیل بعد از سیکل بازماندم. مادرم رزمنده بود و بسیار علاقه داشت تا من نیز دختری فعال باشم، از من خواست در رشتههای هنری تلاش و شانس خود را امتحان کنم، اکنون 18 مدرک هنری در رشتههای آشپزی، گلسازی، خیاطی، مروارید بافی و ... دارم که با آنها امرارمعاش میکنم.
وی ادامه داد: من و همسرم خویشاوند هستیم ولی تا قبل از ازدواج یکدیگر را ندیده بودیم، سالها پیش در یک تابستان به نیت و نذر مادرم به روستای خود رفتم تا هنرهایی که دارم را بهصورت رایگان به مردم روستا آموزش دهم و در همانجا با همسرم آشنا شدم. همسرم دارای 75 درصد معلولیت است، مغازه خواروبارفروشی دارد و همانجا خدمات کافینتی هم به مردم ارائه میدهد، مردی بسیار باادب و با شخصیت است.
ایمان و ازخودگذشتگی، حلال تمام مشکلات هستند
زارعی با اشاره به اینکه معتقدم اگر ایمان به خدا، امام زمان (عج) و حضرت فاطمه زهرا (س) داشته باشیم، آنها حتماً در زندگی به ما کمک خواهند کرد و با ایمان و ازخودگذشتگی تمام مشکلات حل میشوند، افزود: پدر همسرم که ما را میشناخت به وی پیشنهاد داده بود که من را برای ازدواج انتخاب کند، من 6 سال از همسرم بزرگتر هستم و همین مسئله دلیل مخالفت مادرم با این ازدواج شد.
وی ادامه داد: از طرفی مادرم مرا فردی دارای معلولیت نمیداند و هرچه که از فرزندان دیگر خود میخواست از من نیز انتظار داشت، ازاینرو نمیپذیرفت که با فردی دارای 75 درصد معلولیت ازدواج کنم، اما درنهایت با اصرار زیاد، موافقت کرد. در ابتدا همسرم شغلی نداشت و من کار میکردم و با مربیگری و کارهای هنری زندگی را میچرخاندیم، اما پس از مدتی همسرم یک مغازه خواروبارفروشی راهاندازی و کمکم پیشرفت کرد.
زارعی اظهار کرد: همیشه دوست داشتم مانند دیگران ازدواج کنم و بچهدار شوم، در رؤیاهایم همسری را میدیدم که به ناز و نیازهای من توجه دارد، خواستگارهای بدون معلولیت هم داشتم اما همسرم همانی است که میخواستم، وی باادب و احترام با من صحبت میکند و خیلی از خواستههایم را بدون اینکه به زبانآورم پاسخ میدهد. همسرم را دوست داشتم و میدانستم که میتوانیم باهم زندگی کنیم، نور خدا و حضرت زهرا (س) در دلم بود که خادم این حضرت شدم و امیدوارم موردقبول باشد.
با وجود معلولیت، روی پای خود ایستادهایم
وی تصریح کرد: در ابتدای زندگی با فقر دستوپنجه نرم میکردیم اما خجالت میکشیدم از خانوادهام درخواست کمک مالی داشته باشم، روزهایی بود که نان خشک میخوردیم اما هیچ زمان کسی متوجه نشد، با وجود اینکه وضعیت مالی هر دو خانواده خیلی خوب است و میتوانستند ما را پشتیبانی کنند اما من دلم میخواست روی پای خود بایستیم، همسرم نیز پذیرفت.
زارعی با بیان اینکه باید یک روز کامل با ما زندگی کنید تا بفهمید چقدر زندگیمان خاص و قشنگ و شیرین است، ادامه داد: من و همسرم هر دو دارای معلولیت هستیم اما معلولیت همسرم شدیدتر است، ازاینرو من وی را حمام میبرم، در دهانش غذا میگذارم، لباسهایش را تنش میکنم، همسرم نیز فردی بامحبت و مهربان است و هیچ زمان من را به اسم کوچک صدا نمیزند، بلکه همیشه خانمم و رفیقم خطابم میکند، فرزندانم نیز به این روش زندگی عادت کردهاند.
به چشم فرزندانم توانمند هستیم، نه معلول
وی اظهار کرد: یک دختر 12 ساله و یک پسر 9 ساله داریم، فرزندانم مؤدب هستند و خیلی به ما محبت دارند، دخترم گاهی از حرفهای همکلاسیهایش ناراحت میشود اما از وضعیت ما راضی است و مشکلی ندارد، میگوید خانواده ما معلولیت ندارند، آنها توانمند هستند، پسرم نیز به داشتههایمان نگاه میکند و زمانی که فردی به او میگوید پدر و مادری معلول داری، در جواب میگوید مادری هنرمند و پدری فعال دارم.
زارعی گفت: لطف خداوند است که فرزندانم با این نوع نگاه و تفکر رشد کردهاند، تلاشم بر این بوده تا مانند خودم فردی باایمان باشند و یاد و حضور خدا را در دلشان احساس کنند، اگر خانوادهها در خانه خود مدام به یاد خدا باشند و ائمه اطهار (ع) را به یاد داشته باشند، فرزندان نیز به همان راه قدم میگذارند.
وی با اشاره به اینکه من خدا را در وجود خودم میبینم، ادامه داد: در زندگی همیشه سپاسگزار خدا بودهام، زندگی خوبی دارم و در همان سختیها نیز میخندیدم و همیشه به همسرم میگویم خدا دارد ما را امتحان میکند و امیدوارم در محضر خداوند روسفید باشیم. امروز زندگی خوبی داریم و در کنار هم بسیار پیشرفت کردهایم و به برکت حضرت زهرا (س) از طرف اداره کل بهزیستی هرمزگان بهعنوان زوج موفق دارای معلولیت در استان انتخاب و تجلیل شدیم.
زارعی با ذکر خاطرهای افزود: در کودکی پدرم قسمتی از درآمد خود را به افراد فقیر اختصاص داده بود، روزی به پدرم گفتم چرا من اینگونه شدم؟ در جواب گفت زیرا خدا من را دوست داشته، تو را نیز دوست داشته است، پرسیدم نمیشود من خوب شوم؟ پاسخ داد نه نمیشود اما میشود که تو همنشین حضرت زهرا (س) شوی و آنوقت، فردای قیامت حضرت زهرا (س) از آب کوثر دست و پای تو را میشوید و تو از من نیز سالمتر و زیباتر میشوی. پرسیدم باید چه کنم تا وارد بهشت شوم؟ پاسخ داد باید نماز بخوانی و برای حضرت زهرا (س) خیرات بدهی و همیشه دلت پاک باشد. بنابراین از همان دوران کودکی عیدیهایم را جمع میکردم و پسازآن که بزرگتر شدم قسمتی از درآمدم را به فقرا اختصاص دادم تا فردای قیامت همانی شوم که پدرم گفته است، هرچند زمانی که بزرگتر و عاقل شدم دیگر آرزوی شفا نداشتم.
وی ادامه داد: این خاطره را که برای فرزندانم تعریف کردم، پسرم پرسید تابهحال حضرت زهرا (س) را دیدهای؟ به وی پاسخ داد نه حضرت را ندیدهام اما محبت ایشان را دیدهام، هرگاه از حضرت زهرا (س) کمک خواستهام به دادم رسیده است، من خدا را در قلب خودم میبینم، در تمام مکانها و زمانها وجودش را حس میکنم، اگر خدا نمیخواست من و همسرم نمیتوانستیم ازدواج کنیم و فرزندانی سالم داشته باشیم.
زارعی با اشاره به اینکه خدا در شادی و سختی، هرلحظه در کنارمان است، بیان کرد: ، پسرم در دوسالگی براثر حادثهای به کما رفت، روز تولد حضرت علیاکبر فرزند امام حسین(ع) بود، به حضرت زهرا (س) توسل کردم و پسرم پس از 8 ساعت از کما بیرون آمد و حالا سالم و سلامت است. اکنون نیز من، همسرم و فرزندانم روی پای خود ایستادهایم و به کمک شخصی نیازی نداریم، لطف خداوند و حضرت زهرا(س) شامل حال من و خانوادهام شده است.
دور همیهای بهشتی
وی افزود: ما در منزلمان هر پنجشنبه برای افراد دارای معلولیت در استان یک دورهمی میگذاریم و بهترین پذیرایی را از آنها میکنیم، افراد مستمند را به منزل خود دعوت کرده و تکریمشان میکنیم، فرزندانمان نیز استقبال میکنند و بسیاری از چیزهایی که دوست دارند را به مستمندان میبخشند. الگوی زندگی ما حضرت زهرا(ص) است که حتی لباس عروسی خود را به فقیری بخشیدند.
زارعی در پایان با بیان اینکه در حال حاضر یک کارگاه خیاطی دارم و با سه کارگر در منزل کار میکنم، گفت: من و همسرم برای زندگی شخصی خود از مسئولین خواستهای نداریم اما من و بسیاری افراد دارای معلولیت برای انجام کارهای اداری به کمک نیاز داریم، برای رفتن به بانک، مدرسه و ... با وجود پلهها و وضعیت نامناسب راهها نمیتوانیم به کارهایمان برسیم، تنها خواستهام این است که امکانات عمومی را برای افراد دارای معلولیت فراهم کنند و ببینند امروزه این معلولیت نیست که محدودیت میآورد، بلکه نبودن امکانات است.
منبع: ایسنا
کلیدواژه: منطقه هرمزگان استانی اجتماعی دارای معلولیت در استان موفق دارای معلولیت من و همسرم حضرت زهرا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۴۹۰۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرقت برای انتقام!
وقتی به خاطر دخالت های باجناقم در زندگی از همسرم طلاق گرفتم، دچار افسردگی شدم و به مصرف مواد مخدر روی آوردم ولی خیلی زود به خود آمدم و خلافکاری را کنار گذاشتم. در این شرایط بود که فهمیدم یکی از مغازهداران محلی به لوازم تعمیرگاهم دستبرد می زند. من هم برای انتقام از او دست به سرقت اموالش زدم که ...
به گزارش خراسان، جوان 38 ساله ای که به اتهام دستبرد به اموال یک مغازه دستگیر شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: پدرم که آرماتور بند ساختمان بود یک سال قبل بر اثر بیماری سرطان فوت کرد اما از همان دوران کودکی که به خاطر دارم مادرم نیز برای تامین هزینه های زندگی در منازل مردم کارگری می کرد تا همه خواهر و برادرانم سروسامان گرفتند. درحالی که برادرانم بیشتر به حرفه پدرم روی آورده بودند من به شغل مکانیکی علاقه داشتم و به همین دلیل هم رشته مکانیک را در دبیرستان ادامه دادم و به استاد کار ماهری تبدیل شدم.
خلاصه در یکی از همین روزها بود که به دختر یکی از بستگانم دل باختم و با او ازدواج کردم اما متاسفانه به خاطر دخالت های باجناقم، اختلافات زیادی در دوران نامزدی بین من و همسرم به وجود آمد چراکه پدر زنم فوت کرده بود و باجناقم امور زندگی آن ها را در دست داشت. از سوی دیگر هم باجناقم قبلا خواستگارخواهر من بود اما به خاطر اعتیادش به او پاسخ منفی دادیم. همین موضوع به کینه ای عمیق تبدیل شد که حالا قصد انتقام از مرا داشت. بالاخره این اختلافات با همسر 17 ساله ام به جایی رسید که در نهایت به جدایی انجامید و من و «نیوشا» از یکدیگر طلاق گرفتیم.
در این شرایط بود که دچار افسردگی شدیدی شدم و بر اثر همنشینی با دوستان معتادی که اطرافم را گرفته بودند به مصرف سیگار و مواد مخدر روی آوردم. چند سال بعد از این ماجرا و با اصرارهای مادرم بالاخره با زن مطلقه ای ازدواج کردم که بسیار مهربان بود و موجب شد تا مصرف مواد را کنار بگذارم و هم اکنون نیز در انتظار تولد فرزندم هستم اما ماجرای سرقت از آن جا شروع شد که من بعد از ترک اعتیاد تعمیرگاهی را در یکی از مجتمع های تعمیر خودرو اجاره کردم و به حرفه مکانیکی مشغول شدم.
درآمدم بسیار خوب بود و روزهای شیرینی را می گذراندم تا این که یکی از دستگاه های تعمیر خودرو از مغازه ام سرقت شد. من هم به یکی از همسایگانم مشکوک شدم که او نیز در همان مجتمع تعمیرگاه دیگری داشت ولی چون با هم ارتباط کاری داشتیم نتوانستم موضوع را برایش بازگو کنم اما وقتی دوبار دیگر این سرقت ها تکرار شد دیگر به یقین رسیدم که «عزیز» به تعمیرگاهم دستبرد می زند. او تقریبا هم سن و سال خودم بود و رو دررو نمی توانستم سرقت ها را به او نسبت بدهم.
به همین خاطر تصمیم اشتباهی گرفتم و من هم برای انتقام شبانه به تعمیر گاه او رفتم و برخی از لوازم کار او را سرقت کردم ولی تعمیرگاه او دوربین مخفی داشت و همه صحنه سرقت را ضبط کرده بود اما تعمیرگاه من دوربین نداشت و نمیتوانستم سرقت تعمیرگاهم را به او نسبت بدهم. حالا اگر همسرم متوجه ماجرای سرقت شود به یقین همسرم را نیز از دست خواهم داد اما ای کاش ...
با توجه به کشف لوازم سرقتی از متهم مذکور،تحقیقات بیشتر با دستور سرگرد فعال(رئیس کلانتری معراج) برای ریشهیابی این ماجرا در دستور کار افسران تجسس قرار گرفت.