خبرگزاری میزان- احمد دهقان نویسنده کشورمان یادداشتی برای روزهایی که مردم کشورمان درگیر بیماری کرونا هستند نوشته و به طور اختصاصی در اختیار ایبنا قرار داده است. تاریخ انتشار: 14:30 - 19 اسفند 1398 - کد خبر: ۶۰۴۱۱۷ به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، احمد دهقان نویسنده معاصر کشور در پی شیوع بیماری کرونا و لزوم حضور هموطنان در منزل، برای استفاده بهتر و بیشتر از زمان موجود در تعطیلات نام ده کتابی که می توان در این دوران مطالعه کرد را مطرح کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نویسنده اظهار کرد: سعی کردهام برای این روزها تجربهام را در این سالیان در اختیار بگذارم و در قدم اول، ۱۰
رمان خوب خارجی را برای مطالعه در روزهای کرونایی پیشنهاد دهم. میدانم که برای این مجموعه پیشنهادی، نباید از نامهایی مانند کوندرا و کافکا و پروست و سارتر و گونترگراس و مارکز و هاینریش بل و... گذشت. اما سعی کردهام کتابهایی پیشنهاد دهم که جذابیت خواندن داشته باشند و مورد پسند همگان قرار گیرند.
۱- آناکارنینا، نوشته لئو تولستوی چه تعریفی از تولستوی بزرگ میتوان کرد جز اینکه گفت او پیامبر همه داستاننویسان است. همین یک جملهاش کافی است تا بیشتر او را بشناسیم: «همه میخواهند بشریت را تغییر دهند، اما هیچکس به تغییر دادن خودش فکر نمیکند!» در تمام آثار این نویسنده میتوان این پیام را یافت:ای کاش پیش از آنکه دیر شود، بیدار شویم. رمان آناکارنینا با درونمایه اجتماعی و عاشقانهاش، بعد از جنگ و صلح بزرگترین اثر اوست. تولستوی در رمان آنا کارنینا شرح حال روابط بین خانوادههای روسی در طبقه اشراف، در قرن نوزدهم را روایت میکند. جالب است بدانید که گرچه این
کتاب برای قرون گذشته است، ولی در جامعه امروز ما هم، کم نیستند مردان و زنانی مشابه افراد این کتاب. به همین دلیل کتابی نیست که داستان ناآشنایی داشته باشد. اولین جمله کتاب میگوید: «خانوادههای خوشبخت همه مثل همهاند، اما خانوادههای شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند...» بعد از این رمان، دو رمان دیگر او را هم باید خواند: «مرگ ایوان ایلیچ» و بالاخره «جنگ و صلح»
بیشتر بخوانید: برای مطالعه تازههای نشر انتشارات سوره مهر اینجا کلیک کنید ۲-وداع با اسلحه، نوشته ارنست همینگوی چه میشود گفت دربارۀ نویسندهای که تمام عمرش را به ماجراحویی گذراند و هر کدام از آنها را تبدیل به رمانی کرد فراموش ناشدنی. او در جوانی تصمیم به شرکت در جنگ جهانی اول گرفت، اما به دلیل ضعف بینایی رد شد. ارتش را متقاعد کرد از او به عنوان راننده آمبولانس در جنگ استفاده کنند. در میدان جنگ بر اثر آتش خمپاره مجروح شد و ۲۰۰ ترکش خورد! او ماجراهای این حادثه و عشقش به پرستار بیمارستان محل بستریاش را به شکل رمان، در کتاب بینظیر وداع با اسلحه آورده است. اگر از این رمان خوشتان آمد، «پیرمرد و دریا»، «زنگها برای که به صدا در میآید» و مجموعه داستانهای کوتاهش نیز خواندنی هستند. راستی، ته این ماجراجوییها هم اینجور تمام شد: یک روز که از زندگی حسابی خسته شده بود، لولۀ تفنگ دولولش را گذاشت رو شقیقهاش و... تق!
۳-شازده کوچولو، نوشته سنت اگزوپری چه کسی است که نام رمان کوچک شازده کوچولو را نشنیده باشد؟ اما با اطمینان میتوان گفت خیلیها آن را نخواندهاند، ولی گاهی با تکههایی از کتاب در دنیای مجازی لذت بردهاند. مثلاً این: «شازده کوچولو پرسید: غمانگیزتر از اینکه بیایی و کسی خوشحال نشود چیست؟ روباه گفت: بروی و کسی متوجه نشود!» این کتاب را باید خواند و گاهی وقتها از این دنیای حقیقی لعنتی دور شد و روزی چند بار، بله روزی چند بار که دلت گرفت، رفت تا انتهای سیاره ب ۶۱۲ و غروب خورشید را تماشا کرد. سنت اگزوپری نویسنده کتاب وقتی هواپیمایش در صحرای آفریقا سقوط کرد، ایده این داستان به ذهنش رسید. این هم جملهای از رمان برای این روزهای ما: «شازده کوچولو از گُل پرسید: آدمها کجایند؟ گل گفت: باد به اینور و آنور میبردشان، این بیریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده!»
۴-سفر به انتهای شب، نوشته لویی فردینان سلین این رمان اولین رمان نویسندهاش است که خیلی زود معروف و جهانی شد. نویسندهای با نثر عصبانی و رک که خدابیامرز جلالآلاحمد خود را مدیون او میدانست و خیلیها رمان مدیر مدرسه اش را با الهام از شیوه سلین میدانند. یعنی تا این حد رک: «اسبها خیلی خوشبختند، چون اگرچه آنها هم مثل ما جنگ را تحمل میکنند، اما لااقل کسی از آنها نمیخواهد ثبتنام کنند و یا وانمود کنند که به کارشان ایمان دارند. اسبهای بیچاره، ولی آزاد! افسوس که شور و اشتیاق کثافت فقط برای ماست!» قهرمان این رمان همانند سلین پزشک و فردی بداخلاق است که همهاش غرغر میکند و علاقه دارد حرفهایش را در قالب جملات قصار بیان کند. اسم او (فردینان) هم مشابه اسم نویسنده است که سفرهای ماجراجویانهاش دستمایه این رمان شده است. «دسته دلقکها» و «مرگ قسطی» از رمانهای دیگر این نویسنده هستند. راستی، چارلز بوکفسکی شاعر و نویسندۀ آمریکایی گفته است: «سفر به انتهای شب بهترین کتابی است که در دو هزار سال گذشته نوشته شدهاست!» درست و غلطش با خودش!
۵-زوربای یونانی، نوشته نیکوس کازانتاکیس این رمان ماجراهای یک جوان نویسنده و روشنفکر یونانی است که برای راهاندازی مجدد یک معدن زغال سنگ راهی جزیره کرت میشود. او در راه با مرد ۶۵ سالۀ مرموزی آشنا میشود و زوربا چنان تأثیر عمیقی بر نویسنده جوان میگذارد که در پایان به درک تازهای از زندگی و لذتهای آن میرسد. برای اینکه بدانید زوربا کیست، لحظهای فیلم رقص دیوانهوار آنتونی کویین را در نقش زوربا سرچ کنید و ببینید. «مسیح بازمصلوب» و «گزارش به خاک یونان» از کتابهای مشهور و خواندنی این نویسنده هستند. این هم جملهای از زوربای زیرک: «برای آینکه آدم بتواند درست و شرافتمندانه فکر بکند، باید آرامش داشته باشد و سنی از او گذشته باشد و بیدندان شده باشد. وقتی آدم دندان نداشته باشد، آسان میتواند بگوید: بچهها، خجالت دارد، گاز نگیرید! اما وقتی سیودو دندان سر جایش است، چه عرض کنم...»
۶-برادران کارامازوف، نوشته فئودور داستایوفسکی نمیشود رمانخوان باشی و داستایوفسکی را کشف نکرده باشی. بله، داستایوفسکی را باید کشف کرد، حال با هر کدام از رمانهایش که میخواهد باشد. اما من پیشنهادم برادران کارامازوف است. رمان برادران کارامازوف آخرین اثر این نویسنده بزرگ روس است. داستایوفسکی سه سال آخر عمر خود را صرف نوشتن آن کرد. به اعتقاد بسیاری این رمان بزرگترین رمان اوست. نویسنده در ابتدای رمان موضوع مهمی را بیان میکند و این موضوع مهم، مرگ اسرارآمیز و دلخراش زمیندار مشهور فیودور پاولویچ کارامازوف است... بگذریم. در اینجا هر چه بخواهم از خلاصه کتاب بگویم، آب در هاون کوبیدن است. باید خودتان بخوانید تا عظمت رمان را دریابید. راستی، «جنایت و مکافات» و «ابله» دو رمان مشهور دیگر از او هستند که باید به راستی کشفشان کرد.
۷-ناطور دشت، نوشته جروم دیوید سالینجر هر کس از نوجوانی به جوانی گذر کند و این رمان را نخواند، شک نکنید ضرر کرده است. هولدن پسر شانزده سالهای است که در مدرسه شبانهروزی تحصیل میکند و از دبیرستان اخراج شده و باید به خانهشان برگردد. تمام ماجراهای داستان در سه روزی است که او از مدرسه خارج میشود تا به خانهشان برگردد. او میخواهد تا سه روز بعد که نامه مدیر مدرسه راجع به اخراجش به دست پدر و مادرش میرسد، به خانه بازنگردد. به همین خاطر، از زمانی که از مدرسه خارج میشود، دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری میکند و این دو روز سفر و گشتوگذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیتش در جامعه پُر هرج و مرج آمریکا؛ و این هم یک جمله طلایی از کتاب: «مشخصه یک مرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی، با شرافت بمیرد؛ و مشخصه یک مرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی، با تواضع زندگی کند!»
۸-خوشههای خشم، نوشته جان اشتاینبک مهاجرت میکنند. خوشههای خشم درباره زندگی مردم بیچارهای است که جز امید هیچ چیز دیگری ندارند و در سختترین شرایط، سعی میکنند دلشان را به چیزهایی خوش کنند که حتی وجود خارجی هم ندارد. اما میدانند اگر امیدشان را از دست بدهند، نابود میشوند. خوشههای خشم را بخوانید و ببینید وقتی مردم با هم همکاری نکنند و در کنار هم نباشند، چه بدبختیهایی بر سر آنها خواهد آمد. «تورتیلا فلت» و «شرق بهشت» از رمانهای دیگر او هستند. این هم جملهای طلایی از رمان: «چگونه میتوان کسی را ترساند که شکمش فریاد گرسنگی میکشد و رودههای بچههایش از نخوردن به پیچوتاب در میآید؟ دیگر چیزی نمیتواند او را بترساند. او بدترین ترسها را دیده است.»
۹-سوربز، نوشته ماریو بارگاس یوسا سوربز داستان زندگی تروخیو یکی از بدنامترین و فاسدترین دیکتاتورهای آمریکای لاتین است. کسی که برای ۳۱ سال بر کشور دومینیکن حکومت کرد و هر نوع مخالفتی را سرکوب میکرد و از بین میبرد. یوسا در این رمان، روزگار مردمانی را به نمایش میگذارد که تا مغز استخوان گرفتار شدهاند و از هیچ کاری برای اثبات وفاداری به تروخیو ابا ندارند؛ حتی اگر بخواهند، میتوانند مانند سناتور اگوستین کابرال، دختر چهارده سالهشان را دو دستی به تروخیو پیشکش کنند. در انتها تروخیو کشته میشود، اما دیکتاتور دیگری از دستگاه تروخیو سر کار میآید و دومینیکن و مردمش را زیر سلطه میبرد. دیکتاتوری با شخصیت و عقدههای جدید که نوع دیگری از ظلم را بر مردم اعمال میکند. «جنگ آخرالزمان» و «گفتگو در کاتدرال» از رمانهای دیگر این نویسنده هستند. این هم جملهای از کتاب: «باور نمیکردم که او به دوست قدیمی خودش نارو بزند. خب دیگر، سیاست یعنی همین، آدم روی جنازه دیگران جلو میرود.
۱۰-نام من سرخ، نوشته اورهان پاموک «نام من، سرخ» که اوج شهرت را برای نویسندهاش اورهان پاموک به دنبال داشت، کتابی است با مضامین شرقی. پاموک در این رمان گریزی هم به ادبیات و اشعار فارسی میزند. نام من سرخ از عشق میگوید، در عین حال ماجرایی جنایی و کارآگاهی را هم در خود گنجانده است. ماجراهای رمان در دوران اوج امپراتوری عثمانی در قرنهای شانزدهم و هفدهم میلادی رخ میدهد. «جودتبیک و پسران» و همچنین «استانبول شهر خاطرهها» از کتابهای دیگر این نویسنده هستند؛ و در انتها، یک جمله زیبا از کتاب: «و این همه سال که به نقش و نقاشی مشغول بودم، یاد گرفتم که میشود دنیا را با همۀ حقیقتش جدی نگرفت. میشود غرق خیالات شد و به پس و پیش دنیا هیچ اهمیتی نداد. حتی میشود به خیالات رنگ واقعیت داد و با آنها زندگی کرد. برای همین، از خیلی وقت پیش هیچ چیز را جدی نمیگیرم. اینجوری نه ترسی از آینده داری، نه حسرتی برای گذشته.» انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: اینجا
اخبار کتاب
معرفی کتاب
نویسنده هستند
هم جمله ای
شازده کوچولو
روز ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۱۹۷۲۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتگو با نویسنده و بازیگر نمایشهای طنز رادیو
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، اجرای نمایشهای طنز یکی از بخشهای مراسم آغازین جشنواره ملی مستند رادیویی پژواک بود.
آقای حمید پارسا، نویسنده و بازیگر رادیو با حضور در استودیوی شبکه خبر گفت: من و آقای عضد در اسفند ماه سال گذشته نمایش کوتاهی را به مناسبت سالگرد تاسیس رادیو جوان اجرا کردیم که با استقبال ویژه مخاطبان و مسئولانی که در آن مراسم حضور داشتند؛ مواجه شد که در افتتاحیه سومین جشنواره ملی مستند رادیویی پژواک از ما درخواست کردند که دوباره آن نمایش را اجرا کنیم، با توجه به مهمانهای آن مراسم مدل کار و شوخیها را تغییر دادیم و حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کار را تغییر دادیم که مجدد در آن مراسم با استقبال مدیران و مخاطبان روبرو شد.
وی ادامه داد: نوشتن بسیار سختتر از اجرا کردن است، چوت پایه اولیه کار با نویسنده است و اگر کار خوب از کار در نیاید، نویسنده را مقصرمی دانند و مثلا نمیگویند بازیگرها به درستی کار نکردند ویا کارگردان خوب کارگردانی نکرده و همه آن را به متن تعمیم میدهند، متن اگر خوب باشد کار خوب پیش میرود (نویسندگی عرق ریزان مغز است) و نویسنده همیشه نمیتواند بلافاصله بنویسد و به این شکل نیست که بتوان در لحظه نوشت و همین طور باید بگویم که نوشتن طنز هم به مراتب سختتر است، چون در طنز باید نویسنده کاری کند که مخاطبان بخندند.
پارسا افزود: بازیگری طنز هم سخت است، من سعی میکنم که تیپ نگیرم، چون من خودم را بازی میکنم و همین طور بازیگری طنز هم سختتر است از بازی جدی، چون در طنز باز شما باید بتوانید لبخند و خنده را بر لبان مخاطبان بیاورید، یک نکته دیگری که باید بگویم این است که من فقط متنی که خودم نوشته باشم اجرا میکنم، چون کار باید از جنس ما باشد و از شوخیهای خودمان فقط استفاده کنیم و همین طور بهتر است که بازیگر خودش نویسنده باشد یا شم نویسندگی داشته باشد.
وی ادامه داد: من و آقای امیر عضد خیلی سال است که با هم کار میکنیم و در برنامههای مختلف رادیویی با هم کار کردیم، تهیه کنندهها متوجه شدند که ما میتوانیم به عنوان یک زوج کارهای طنز انجام دهیم و الان چند سالی است که با هم کار میکنیم و یک تیم هستیم.
این نویسنده و بازیگر طنز رادیو در خصوص طنز و هجو گفت: هجو هم نیاز است، ولی متنی از حالت هجو در میآید که هدفی پشت آن باشد و یک تلنگری به جایی بزند، کلا طنز شکلی از شوخ طبعی است و یک مفهومی در درون خودش دارد و کار طنز نویس اصلاح نیست بلکه قصدش اصلاح است.
وی ادامه داد: من برای نوشتن بسیار مطالعه میکنم و علاوه بر کتاب روزنامه هم خیلی مطالعه میکنم و از دل آنها سوژه در میآورم و باید بگویم که روزنامه خیلی بیشتر از کتاب به کار ما کمک میکند.
پارسا در پایان گفت: دوران رادیو نگذشته و تازه شروع شده، رادیو همچنان رسانه گرم است و مردم اغلب صبحها که به سر کار میروند و بعد ازظهرها که از سر کار برمی گردند، اغلب به رادیو گوش میدهند و برنامههای رادیو همچنان طرفداران خودش را دارد.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی