Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-07@09:12:42 GMT

سریال «دوپینگ» را از سایت «فیلم گردی» دنبال کنید

تاریخ انتشار: ۷ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۳۸۲۳۱۰

سریال «دوپینگ» را از سایت «فیلم گردی» دنبال کنید

آفتاب‌‌نیوز :

بنابر اعلام فیلم گردی، فیلم دوپینگ به کارگردانی رضا مقصودی ساخته شده که پیش از این فیلم سینمایی «خجالت نکش» را با سیدامیر پروین حسینی کار کرده است.

همچنین مقصودی نویسنده سریال‌های «ساختمان ۸۵» و «گمشدگان» نیز بوده است و فیلمنامه «پینگ پنگ» را هم با همکاری افرا جورابلو نوشته است. سریال دوپینگ اولین تجربه کارگردانی رضا مقصودی در تلویزیون است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سریال «دوپینگ» یک مجموعه تلویزیونی خوش ساخت

شاید مدت ها بود که ضعف های سریال های تلویزیونی کمی بینندگان تلویزیون را دلسرد کرده بود، اما سال ۹۹ شروعی خوب برای سریال های خوش ساخت با داستان هایی جذاب ایرانیست. دوپینگ با درون مایه‌ی داستانی طنز که همراه ایده‌های فانتزی شده است، می تواند جذابیت های کافی را برای تمامی مخاطبان خود فراهم آورد. حال باید دید که این موضوع جذاب به همراه شروع خوب این سریال چگونه پایان می‌یابد. ایده فیلم بسیار شبیه داستان‌های ابر قهرمانی است، شاید بسیار نزدیک به قدرت هایی که در سریال جسیکا جونز نیز شاهد آن ها هستیم. این استفاده ی خوب و ایرانی شده از قدرت های فرا بشری در داستان به همراه طنز ملایم دوپینگ می تواند یک سریال خوب و پر مخاطب را ایجاد کند.

داستان سریال دوپینگ چیست؟

داستان از جایی شروع می شود که دو همسایه که خانه هایشان روبروی هم است، در یک شب دو بچه را بدنیا می آورند. حال تمام کش مکش داستان از شیر خوردن یکی از بچه و شیر نخوردن دیگری آغاز می شود. شروعی ساده که با حضور یک دانشمند گوشه نشین به یک موضوع جذاب تبدیل می شود. این دانشمند با تولید ماده‌ای جایگزین برای شیر مادر باعث می شود سرنوشت این دو کودک در آینده تغییر کند.

عوامل فیلم :

کارگردان :رضا مقصودی. نویسنده: رضا مقصودی، افرا جورابلو. تهیه‌کننده: سیدامیر پروین حسینی.

بازیگرها:شبنم مقدمی، هادی حجازی فر، محمد بحرانی، نیما شعبان نژاد، الناز حبیبی، علیرضا آرا، فرزین محدث، میثاق جمشیدی، مینا جعفرزاده، شیوا خسرومهر، زهره صفوی، ایلیا کیوان، وحید رحیمیان، شیما جهانگیری، فرشید نزاکتی، مهتاب حسینی، زهرا کوهساریان، فروغ اکبری.

سایت تماشای آنلاین فیلم و سریال «فیلم گردی» با در اختیار گذاشتن اشتراک رایگان پس از ثبت نام، کاربران را دعوت می‌کند سریال کمدی «دوپینگ» را مشاهده کنند.

علاقه ‌مندان با عضویت رایگان در فیلم گردی تا ۱۰ روز، به صورت قانونی و رایگان به آرشیو فیلم و سریال های پرمخاطب دسترسی خواهند داشت.

منبع: خبرگزاری ایسنا

منبع: آفتاب

کلیدواژه: فیلم گردی فیلم دوپینگ کارگردان فیلم سینمایی رضا مقصودی فیلم گردی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۸۲۳۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی

ایسنا/اصفهان نویسندۀ سفرنامۀ «در کلمات هم می‌شود سفر کرد» داستان‌نویس و فیلمسازی است که از زیبایی‌های اصفهان در روایت سفرش به این شهر در هنگامۀ پاییز می‌گوید، اما حتی در این سفر پاییزی نیز خاطرۀ شیرین سفرهای اردیبهشتی‌اش به نصف‌جهان را به یاد می‌آورَد.

آدم باید خیلی بی‌ذوق باشد که به اصفهان سفر کند، در دل طبیعت و باغات آن غرقه شود، میان معماری نابش از این سو به آن سو برود و تاریک‌روشنِ ادبیات و تاریخ این دیار را تجسم کند، اما شوری در وجودش هویدا نشود! در وجود این شهر شوریده همواره رازها و استعاره‌هایی پنهان بوده است که شاید با دیدگان به نظر نیایند، اما حس می‌شوند، سرها را پرشور و دل‌ها را حیران می‌کنند. آن‌هم نه به وقتی که شهر در بی‌نقص‌ترین روزگار خود به سر می‌برد، بلکه در همین زمانۀ ما که مسافران، زاینده‌رود را کم‌آب یا بی‌آب می‌بینند، بی‌غش‌ترین آثار معماری را زخمی و بی‌رمق در اسارت داربست‌ها دیدار می‌کنند و در خیابان‌ها یا کوچه‌های شهر هزاران چاله‌چوله‌ و نازیبندگی‌ خودنمایی می‌کند، باز هم دیدن اصفهان آدمی را به هیجان می‌آورد و هم‌زمان آرامشی دلنشین به او می‌بخشد.

نمونۀ آن را باید در سفرنامۀ نه‌چندان معروف اصغر عبداللّهی از اهالی قلم کم‌نظیر جنوب ایرانمان، یعنی آبادان گرم و صمیمی یافت. عبداللّهی در همین روزگار ما به اصفهان می‌آید و در خاطرات سفرش موسوم به «در کلمات هم می‌شود سفر کرد» پا به این شهر می‌گذارد. او نیز برخی کم‌وکاستی‌های شهر اصفهان به چشمش می‌آید و آزارش می‌دهد، اما از یادداشتش به نصف جهان معلوم است که خیالش به پرواز درآمده و اشتیاقی یافته که بازتابش در قلم او یافتنی است.

گل‌چینان گل‌چینان به سمت چهارباغ

اصغر عبداللّهی، داستان‌نویس و فیلم‌ساز، در این سفر که روایتش را به قلم می‌آورد، هنگامۀ پاییز است و از زیبایی‌های اصفهان در این موسم فراوان می‌گوید. اما او بارها به اصفهان پا گذاشته و چهار فصل آن را دیده است، و حتی در این سفر پاییزی نیز خاطرۀ شیرین سفرهای اردیبهشتی‌اش به نصف جهان را در یاد دارد و می‌گوید:

«اصفهان شهری نیست که در یک نظر و یک سفر کشف شود. اگر به‌دلخواه مسافر اصفهانی، اردیبهشت هم ماه خوبی است برای نظربازی با شهری که پُر از تکه‌های کوچک نقاشی‌های لاجوردی و فیروزه‌ای است. هم آفتاب دارد، هم نم‌نم باران و نرمه‌بادی که از روی میوه‌های خوش‌طعم درختان کویری گذر کرده است.»

عبداللّهی از نویسندگان قدر و آگاه به ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین است. همین مسئله نیز بر منحصربه‌فردشدن داستان سفرش به اصفهان تأثیری مهم گذاشته است. او سفرنامه‌ای دارد که مثل اصفهان جان و روحی در آن می‌توان یافت. عبداللّهی در این گزارش سفرش به زیبایی از قدرت خیال و تخیل نویسندگی خود بهره می‌برد و غالباً در دیدار با جای‌جای شهر به یاد اثری مکتوب در ادبیات یا تاریخ می‌افتد و به زیبایی با اصفهان کنونی پیوند می‌دهد که شاید از پس خاطر و نوشتار هرکسی بر نیاید.

این داستان‌نویس در همان ابتدای کار از خواننده‌اش می‌خواهد که پیش از هر جاذبه‌ای به دیدار چهارباغ برود: «سلانه‌سلانه یا به قول قجرها گل‌چینان گل‌چینان برو به به سمت چهارباغ» وقتی به چهارباغ می‌رسد، هم‌زمان با دیدن این خیابان شگفت‌انگیز یادش به داستان‌نویسان نامدار اصفهان می‌افتد. و می‌گوید در چهارباغ باید با داستان‌نویس اصفهانی، علی خدایی، قدم زد.

فقط خدایی نیست. این آبادانی وقتی در اصفهان درختان و گل‌ها را در جای‌جای شهر می‌بیند و وقتی آواز پرندگان چون آهنگی دلنواز به دلش می‌نشیند، یاد نویسندۀ فرانسوی، آندره مالرو می‌افتد؛ رمان‌نویسی که رُستنی‌های نصف جهان سرمتش و به‌گفتۀ عبداللّهی در گوشه‌ای از خاطراتش چنین به آن‌ها اشاره می‌کند: «گل ابریشم سرخ و گل‌های کاغذی افشان و سه گل ارغوانی بر یک درخت انار در حیاطی [...].»

 بعد به یادمان می‌آورد که مالرو، مالرویی که تمام دنیا را زیرپا گذاشته بود، حساب سه شهر اصفهان و ونیز و فلورانس را از همۀ دنیا جدا می‌کرد، چون هیچ شهر دیگری به پای زیبایی و شکوه و شیدایی این سه نمی‌رسد. گشت‌وگذار در اصفهان، نویسندگان یا کتاب‌های ادبی بسیار دیگری را به خاطرش می‌رود. «صادق‌ممقلی؛ شرلوک هلمس ایران یا داروغۀ اصفهان» اثر کاظم مستعان‌السلطان و «ده قزلباش» اثر حسین مسرور سخنیار اصفهانی از آن جمله‌اند.

آدم‌هایی دیدم که دیگر زنده نیستند

عبداللّهی با قدم‌زدن و گشتن در اصفهان به‌جز ادبیات، تاریخ را هم پوینده و جاندار در برابر دیدگانش می‌بیند. وقتی در عمارت چهلستون است، ظل‌السطان، شازده قجری و حاکم اصفهان را می‌بیند که چطور دست‌به‌کمر دستور می‌دهد تا آدم‌هایش نقاشی‌های این بنای باشکوه را و گچ‌بری‌های ظریفش را با هرچه که به دستشان می‌آید، تخریب کنند.

بعد در غیاب این شازده قجری پا به اندرونی معروفش می‌گذارد! همان جا که حالا موزۀ هنرهای تزئینی و معاصر شهرمان شده است و تاریخ خودش را دارد، همان جا که قرن‌های درازی به رکیب‌خانه شهره بود. در اندورنی، عبداللّهی ویلفرد اسپاروی اهل انگلستان، معلم سرخانۀ بچه‌های ظل‌السطان را می‌بیند. او در دل این موزه، همان لحظه‌ای از تاریخ اصفهان را به چشم  می‌بیند که اسپاروی با خانوادۀ ظل‌السطان به‌صورت گروهی نمایشنامۀ «توفان» شکسپیر را اجرا می‌کنند، گویی که خیلی از این نمایش نمی‌گذرد و دیوارهای عمارت هنوز آن را به یاد دارند. بعد فرزندان حاکم اصفهان یا نوه‌های ناصرالدین‌شاه دور هم با معلمشان داستانی از ادگار آلن پو می‌خوانند.

 و همۀ این‌ها را عبداللّهی می‌بیند! درگذشتگان بسیاری در یادش جان می‌گیرند. حتی ناصرخسرو و شاردن و گوبینو و ده‌ها نفر دیگر را می‌بیند که هنوز ردشان در اصفهان پیدا می‌شود؛ همان‌طور که در دل هر بنای تاریخی و کوچه و خیابان و منظرۀ شهر آیندۀ این دیار را هم به تماشا می‌نشیند.

او این آینده را در عکس‌ها می‌بیند، مثلاً جایی که از دانشجویان دانشکدۀ هنر اصفهان می‌نویسد: «برو به عمارت پُرنقش و نگار و به سقف نگاه کن و به یاد بیاور که تصویری از تو در تعداد زیادی از این عکس‌های دانشجویان احتمالاً دانشکدۀ معماری حالیه که در غیبت شازده در عمارت توحیدخانه مستقر هستند خواهد بود. آن‌ها تو را به یاد نمی‌آورند، تو هم آن‌ها را فراموش خواهی کرد اما در این عکس‌های دیجیتال باقی خواهی ماند.»

بعد در جایی دیگر دوباره از عکاسی مردم اصفهان و مسافرانش و از عکس‌هایی که عمرشان بیش‌تر از آدم‌هاست برایمان تعریف می‌کند؛ همان عکس‌هایی که وقتی عبداللّهی به آن‌ها خیره می‌شود، احساساتش را درباره‌شان این‌گونه نشان می‌دهد: «آدم‌هایی دیدم که دیگر زنده نیستند. و غم ملایم خودخواسته‌ای در من مِهِ‌ متراکم می‌شود.»

مرجع:

عبداللّهی، اصغر (۱۴۰۰)، «در کلمات هم می‌شود سفر کرد»، تهران: چشمه.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • تمرکز نشر صاد بر انتشار داستان‌هایی با روایت ایرانی است
  • ۲ دوپینگ جدید در کشتی پهلوانی!
  • راه اندازی آنلاین شاپ صنایع دستی و سوغات محلی در شهرستان طبس
  • شهید مقصودی معلمی دلسوز و وظیفه شناس بود
  • شهید مقصودی معلمی دلسوز و وظیفه شناس بودند
  • ابلاغ سرفصل‌های دوره توانمندسازی بهره‌برداران بوم‌گردی
  • ابلاغ سرفصل‌های دوره توانمندسازی بهره‌برداران بوم گردی
  • نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی
  • رکوردشکنی تاریخی در المپیک پاریس با دوپینگ‌های مجاز «ناسا»
  • یادآوری خاطرات با نسخه بدنساز داستان اسباب بازی ها(عکس)