ناگفته هایی از روزهای کرونایی پرستاران/در حسرت خوابی آرام
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۳۰۶۰۹
به گزارش خبرگزاری مهر، در همین روزها که بسیاری از ما از گذراندن ساعات طولانی با اعضای خانواده مان خسته شده ایم، کسانی هستند که هفتهها است حسرت دیدن فرزندان و عزیزانشان به دلشان مانده و با دلتنگی و دلهره به انجام وظایف سنگینشان میپردازند تا بلکه تلاشهایشان، قطرهای باشد برای خاموش کردن آتشی که یک ویروس نوپدید برپا کرده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کسانی که این روزها شبکههای اجتماعی و رسانهها پر شده از تصاویرشان با لباسهایی نامانوس و چهرههایی که پشت عینک و ماسک پنهان شده.
افرادی که با علاقه و یا حتی برخی از آنان بدون علاقه، برای اشتغال در رشته پرستاری در دانشگاه تحصیل کرده اند و حالا با به کارگیری دانش و مهارتشان، در مراکز درمانی از بیماران کرونایی پرستاری میکنند و هفتهها است سلامت جسمی، روانی و زندگی شخصی شأن را به چالش کشیده اند.
کادر پرستاری که تپیدن نبض زندگی در بیمارستانها بدون وجود آنان غیر ممکن است، حالا روزهای پر التهابی را در تقویم زندگی خود ثبت میکنند، روزهایی که گویی هویت آنان تنها در لباس فرم معنا مییابد و سایر ابعاد زندگی شأن بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر شغلشان قرار گرفته است.
گر چه میتوان به تعداد یک به یک پرستاران روایتهای تکان دهنده از آنچه که این روزها یک ویروس ماجراجو برای انسانها رقم زده شنید، اما ما به سراغ تعدادی از پرستاران مرکز پزشکی، آموزشی و درمانی شهدای تجریش دانشگاه شهید بهشتی رفتیم تا از زبان خودشان از حال و هوای این روزهای آنان با خبر شویم.
عاطفه ذوالجناحی پرستاری است که دوره گذراندن طرحش در بیمارستان با جنجال کرونا همزمان شده، پرستاری که از ۲۵ اسفند رنج دوری از فرزندان خردسالش را به جان خریده، تا مبادا باعث آلودگی احتمالی اعضای خانواده اش شود.
وقتی از او درباره حال و اوضاعش در این روزها پرسیدیم، با صدایی خسته از خوابهای آشفته اش بعد از هر شیفت شبانه سخن گفت، خوابهای آشفته و هجوم فکر خیال به یک مادر که روزهاست خانه و عزیزانش را برای خدمت رسانی به بیماران کرونایی ترک کرده و بعد از شیفتهایش در بیمارستان برای استراحت به هتل میرود.
ذوالجناحی دوری، دلتنگی و فشار کاری را علت خوابهای پریشانش عنوان میکند و با صدایی لرزان میگوید: "دخترم هفته پیش سه ساله شد و من در کنارش نبودم، تحمل این دوری برایم خیلی سخت است.
او با بیان اینکه مادرش که به دیابت و بیماری قلبی مبتلاست، برای نگهداری از فرزندانش به خانه آنها رفت و آمد میکند، علت اقامتش در هتل را جلوگیری از به خطر افتادن سلامت عزیزانش عنوان میکند.
ذوالجناحی با بیان اینکه به عنوان یک پرستار باید این شرایط را به خاطر انجام وظیفه شغلی اش تحمل کند، میگوید: هنگام غروب هتل را به مقصد بیمارستان ترک میکنم و در بیمارستان با پوشیدن دستکش، ماسک، عینک و لباس مخصوصی که بعد از نیم ساعت تحمل گرمای ناشی از آن آزار دهنده میشود، تا هفت صبح که شیفت را به همکاران دیگر تحویل دهم، از بیماران کرونایی پرستاری میکنم.
او با قدردانی از همراهی همسرش، که در مدت نبود او فرزندانش را نگهداری میکند، میگوید: همسرم دائم به من توصیه میکند که بابت فرزندانمان نگرانی نداشته باشم و فقط از سلامتم مراقبت کنم.
از این پرستار درباره علاقه اش به شغل پرستاری می پرسم و او با اشاره به اینکه اولویتش برای تحصیل، رشته داروسازی بوده است، تاکید میکند: اما در همین مدت کوتاهی که برای گذراندن طرح در بیمارستان مشغول شدم، علاقه ام به این شغل صد برابر شده و اگر به گذشته برگردم باز هم رشته پرستاری را انتخاب میکنم.
در پایان گفتگو، از او میخواهم اگر توصیهای دارد بیان کند و او با تأسف از هم وطنانی گلایه میکند که به رغم همه توصیهها، در مکانهای عمومی حضور غیر ضروری دارند و با سهل انگاریهایشان علاوه بر به خطر انداختن سلامت خود، باری که بر دوش کادر درمان است را سنگینتر میکنند.
وی همچنین میگوید: تا کنون گفتنیها به اندازه کافی گفته شده و دیگر انتخاب با خود مردم است که با توجه به درکشان چه رفتاری در جامعه داشته باشند.
وحید بابایی یکی دیگر از پرستاران بیمارستان شهدای تجریش است که با ۲۹ سال سن و هفت سال سابقه کار، در جریان خدمت رسانی به بیماران به ویروس کرونا مبتلا شده و حالا دو هفته است که خود را در خانه قرنطینه کرده است.
وی که همچون سایر همکارانش از اوایل اسفندماه مشغول خدمت رسانی به بیماران کرونایی بوده است، میگوید: من پرستار واحد تنفسم و بعد از شیوع کرونا داوطلبانه به اورژانس رفتم و اواخر اسفندماه احساس کردم که دچار سرماخوردگی شده ام.
بابایی توضیح میدهد که با توجه به تعریق زیاد هنگام پوشیدن لباس ایزوله، در ابتدا فکر می کرده سردی هوا باعث شده او دچار سرماخوردگی شود و به همین خاطر در بخش اورژانس اقدام به تزریق سرم برای خود میکند، اما با تداوم علائمی همچون تب و از دست رفتن حس بویایی کم کم متوجه میشود که این ویروس سمج او را هم گرفتار کرده است.
او که بعد از بیان هر جمله کوتاه، چندین بار صدای سرفه اش از پشت تلفن به گوش میرسد، میگوید: روزهای اول برای اینکه خانواده ام نگرانم نشوند ابتلایم را از آنان پنهان کردم، زیرا اگر مادرم متوجه بیماری ام میشد برای مراقبت از من به خانه میآمد و سلامتش به خطر میافتاد.
بابایی ادامه میدهد: بعد از چند روز که حالم بهتر شد به خانواده ام در مورد وضعیتم اطلاع دادم اما همچنان در خانه خود را به تنهایی قرنطینه کردم تا بیماری را به دیگران انتقال ندهم.
وی با بیان اینکه اعضای خانواده اش از روزهای نخست شیوع کرونا نگران سلامت او بوده اند، میگوید: به آنها گفتم که همانطور که یک نظامی هنگام جنگ وظیفه دارد به میدان برود، هم اکنون وظیفه رسیدگی به بیماران و مبارزه با کرونا بر عهده ماست و باید به انجام وظیفه بپردازیم.
این پرستار با بیان اینکه رعایت توصیههای بهداشتی وظیفه شخصی هر شهروند است تصریح میکند: ما در جامعه هم در قبال خودمان و هم در قبال سلامت دیگران مسئولیم، بعضی افراد فکر میکنند چون جوان، سالم و یا ورزشکار اند، از این ویروس مصون میمانند اما با ندانم کاریهایشان علاوه بر خود دهها نفر را گرفتار این بیماری میکنند و از نظر من اگر کسی جان دیگران را با رفتارها و کارهای اشتباهش به خطر بیندازد کاری شبیه به قتل انجام داده است.
از بابایی درباره علاقه اش نسبت به حرفه اش می پرسم و او قاطعانه میگوید: من واقعاً از شغلم راضی ام، زیرا هرگاه که دست بیماری را گرفته نتیجه آن را در زندگی خودم حس کرده ام، با اینکه حقوقم چشمگیر نیست و گاهی با تأخیر پرداخت میشود و در ابتدا با علاقه زیاد آن را انتخاب نکردم، اما اگر به گذشته برگردم صد در صد همین رشته و کار را انتخاب میکنم؛ این حرفها را نه به عنوان یک شعار بلکه از صمیم قلب می گویم.
محمدرضا مرادی منظور یکی دیگر از پرستاران این بیمارستان است که با هفت سال سابقه کار در واحد تنفس مشغول به خدمت است. او که مسئول رسیدگی به دستگاههای کمک تنفسی برای خدمت رسانی به بیماران است، درباره زندگی روز مره اش در این دوران میگوید: در این چند هفتهای که مشغول پرستاری از بیماران کرونایی هستم، بعد از اتمام شیفت قبل از رفتن به خانه در بیمارستان به حمام میروم و لباسهایم را هم شست شو کرده و خشک میکنم تا آلودگی را با خود از بیمارستان خارج نکنم و همراه همسرم در خانه میمانیم و با کسی رفت و آمد نمیکنیم.
او درباره نگرانیهای خانواده اش میگوید: تمامی اعضای خانواده و اقوام نسبت به سلامت من ابراز نگرانی میکنند.
این پرستار با اشاره به اینکه در حال حاضر وضعیت بیمارستان نسبت به تجهیزات حفاظتی نسبت به روزهای نخست بهتر شده است، توضیح میدهد: علاوه بر واحد تنفس، شبها به آی سی یو بیماران کرونایی میرویم و به همکارانمان در این بخش کمک میکنیم اما در روز سایر بخشها را هم پوشش میدهیم.
این پرستار با اشاره به بیمار شدن برخی از کادر درمان، میگوید که در این مدت سنگینی کار او و همکارانش بیشتر شده است.
چند دانه پسته؛ فاصله زندگی تا مرگ
از او درباره تلخیها و شیرینیهای تجربیات کاری اش در این مدت می پرسم و او پس از مکثی کوتاه میگوید: مدتی پیش، وقتی برای رسیدگی به حال یکی از بیماران بالای سرش رفتم، این بیمار که فرد مسنی هم بود، مقداری پسته و مویز به من تعارف کرد، اما با رویی گشاده از او تشکر کردم و گفتم که چون دستکشهایم آلوده است، نمیتوانم چیزی بخورم و از پیش او رفتم، دو ساعت بعد از این گفت و گو با خبر شدم که این فرد فوت کرده است و حالا یادآوری این صحنه برایم بسیار تلخ و ناراحت کننده است.
مرادی در ادامه میگوید: شیرینترین تجربه ام در این مدت، نجات بیمار بدحالی است که در بخش داخلی بستری بود و پس از نیم ساعت تلاش توانستیم باعث نجات او شویم.
وی درباره شرایط کاری در بیمارستان توضیح میدهد: خوشبختانه با همت مسئولان بیمارستان تجهیزات مورد نیاز فراهم شده اما با وجود گذراندن این روزهای پرکار و سخت از نظر مالی حمایت چندانی صورت نگرفته است.
فائزه عباس پور پرستار ۲۶ ساله بیمارستان شهدای تجریش نیز همچون سایر همکارانش از تلاشهای شبانه روزی برای غلبه زندگی بر مرگ میگوید، از نگرانیهای مادرش که شبی که فهمید قرار است دخترش در بخش بخش مربوط به بیماران کرونایی خدمت کند تا صبح با هجوم هزاران فکر و خیال دلهره آور بالاخره راضی شد فرزندش برای نجات جان هم وطنان راهی بیمارستان شود.
عباسپور، علاوه بر طاقت فرسایی پوشیدن لباسهای ایزوله برای ساعات طولانی، دیدن بیمارانی که تنها و بدون هیچ عیادت کنندهای روزها بر تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم میکنند را از دیگر تلخیهای بخش بیماران کرونایی عنوان میکند و میگوید: ما علاوه بر ارائه خدمات معمول پرستاری به بیمارانی که از تب بالا و مشکلات تنفسی رنج میبرند، در انجام برخی از کارهای شخصی بیماران هم کمک میکنیم.
این پرستار ادامه میدهد: وقتی که بعد از اتمام شیفت از بیمارستان بیرون می آیم و رفتارهای پرخطر برخی از مردم و شلوغی خیابانها را می بی نم واقعاً متاسف میشوم.
او تصریح میکند: من واقعاً شغلم را دوست دارم و از خدمت به ملتم خوشحالم اما دوست دارم مردم هم با رعایت توصیهها ما را دلگرم کنند.
از عباسپور درباره خاطرات تلخ و شیرینش در این روزها می پرسم و میگوید: یکی از بیماران بخش کرونا که خانم مسنی با بیماری آلزایمر بود، قصد خروج از بیمارستان را داشت و وقتی که مانع او شدیم با پرتاب دمپایی و کفش به سوی ما سعی کرد از بیمارستان بگریزد!
او درباره علت رفتار این بیمار مبتلا به آلزایمر توضیح داد: این بنده خدا که به خاطر آلزایمر مشکلات خاص خودش را داشت، فریاد میزد نمیخواهم از دست شماها غذا بخورم و میخواست از بیمارستان فرار کند.
این پرستار با خندهای تلخ ادامه داد: خلاصه با چنین شرایطی سعی میکنیم به انجام وظایفمان بپردازیم و از بیماران مراقبت کنیم.
این پرستار یادآور میشود: البته در کنار این سختیها، شیرینیهایی هم داشته ایم و بیماران زیادی بوده اند که بعد از بهبود با حال خوب از بیمارستان مرخص شده و باعث خوشحالی ما شده اند.
وی، همدلی و همراهی کادر درمان با یکدیگر را در این روزها بسیار مطلوب توصیف میکند و علاقه به شغل، نوع دوستی و مسئولیت پذیری را عامل انسجام کادر درمان میداند.
فصل مشترک توصیه همه پرستاران، جدی گرفتن کرونا از سوی مردم است، اگر چه این توصیهها بارها و بارها از سوی رسانهها، مسئولان، کادر درمان و سایر منابع گفته شده، اما تا زمانی که حتی بخش اندکی از مردم نسبت به این مسئله بی توجه اند، سایه این ویروس سمج بر سلامت ما و اطرافیانمان سنگینی خواهد کرد؛ حالا تصمیم گیری بر عهده ماست که چشمهایمان را به روی زحمات پرستارانی که برای حفظ سلامت ما بی هیچ منتی سختترین شرایط را به جان خریده اند ببندیم و به چرخه انتقال ویروس کمک کنیم و یا اینکه با عمل به توصیههای بهداشتی و از همه مهمتر محدود کردن روابط اجتماعی مان، بار سنگینی که بر دوش جامعه پزشکی گذاشته شده را سبک کنیم.
کد خبر 4889409منبع: مهر
کلیدواژه: ویروس کرونا وزارت بهداشت سازمان نظام پرستاری ویروس کرونا وزارت بهداشت علیرضا زالی کیانوش جهانپور سعید نمکی شیوع کرونا ستاد مقابله با کرونا سازمان غذا و دارو طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی کووید 19 هلال احمر جمهوری اسلامی ایران ماسک طبی علیرضا رئیسی خدمت رسانی به بیماران بیماران کرونایی اعضای خانواده کادر درمان او درباره توصیه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۳۰۶۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حـذف کودکان مهاجر از سلامت
حتی وقتی پانزدهم اسفندماه سال گذشته، سخنگوی وزارت بهداشت خبر داد که خدمات درمانی برای کودکان زیر ۷ سال در مراکز درمانی دولتی رایگان شده، باز هم این کودکان مهاجرند که نادیده گرفته و حذف شدند.
به گزارش هممیهن، سل میگیرند، بیماریهای عفونی و پوستی به جانشان میافتد، سرماخوردگی و بیماریهای فصلی همراه همیشگیشان است، دچار سوختگی میشوند و عفونتها رهایشان نمیکند. بیماریهای تالاسمی، هموفیلی و سرطانها هم در میانشان دیده میشود. کودکان مهاجر، افغانستانیهایی فراری از جنگ، طالبان، فقر و تنگدستی، با وسایلشان بغچه شدند و با خانوادههای آشفته و سرگردانشان راهی ایران. گروهی سر از خیابانها درآوردند، گروهی از کارگاههای زیرزمینی و در کشور غریبه، نه در مدارس صندلی دارند، نه در مراکز درمانی، تختی برایشان خالی شده. آنها شهروندان غیرقانونی هستند که حتی به وقت بیماری، اگر پولی نداشته باشند که اغلب هم کارگرند و ندار، چارهای جز رنجوری ندارند.
فعالان حقوق کودک و آنها که در زمینه آموزش و درمان کودکان مهاجر بهویژه افغانستانیها فعالیت میکنند، میگویند که وزارت بهداشت در یک دوره، بخش قابلتوجهی از هزینههای درمان این کودکان و بهطور کلی بیماران افغانستانی و مهاجر را پرداخت میکرد، اما حالا که اوضاع اقتصادی به هم ریخته و بیمارستانها فقیرند، حمایتها هم قطرهچکانی شده و بخش مددکاری بیمارستانها خدمتی برای این گروه ندارد. حتی وقتی پانزدهم اسفندماه سال گذشته، سخنگوی وزارت بهداشت خبر داد که خدمات درمانی برای کودکان زیر ۷ سال در مراکز درمانی دولتی رایگان شده، باز هم این کودکان مهاجرند که نادیده گرفته و حذف شدند.
رایگانشدن خدمات درمانی برای کودکان زیر ۷ سال از مهرماه سال گذشته مطرح شد. آن زمان وزیر بهداشت اعلام کرد، کودکان در این گروه سنی، در بیمارستانهای دولتی خدمات رایگانی دریافت میکنند. بهرام عیناللهی، این کودکان را آیندهسازان کشور خوانده و گفته بود که این طرح، به اجرای بهتر قانون جوانی جمعیت کمک میکند. چراکه به گفته سخنگوی این وزارتخانه در نیمه اسفندماه، موضوع رایگانشدن همه خدمات سرپایی و بستری کودکان زیر ۷ سال در راستای اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، در هیئتدولت تصویب شده است.
پدرام پاکآیین گفته بود: «با ابلاغ مصوبه خدمات درمانی رایگان کودکان، همه بیمههای پایه، مکلف به پرداخت ۱۰۰ درصد تعرفه دولتی برای همه خدمات درمانی، سرپایی و بستری کودکان زیر ۷ سال هستند.» خدماتی مانند معاینه، آزمایشگاه، تصویربرداری، توانبخشی، همچنین استفاده از کیت غربالگری نوزادان در مراکز دولتی دانشگاهی کشور، تحت پوشش این طرح قرار دارد.
این مسئول در وزارت بهداشت این را هم گفته بود که: «آن بخش از خدماتی که ممکن است تحت پوشش بیمههای پایه نباشد، تا سقف تعهد سازمانهای بیمهگر از محل دیگری تأمین خواهد شد.»
چند روز پیش هم سعید کریمی، معاون درمان وزارت بهداشت تاکید کرد که هرگونه درمان سرپایی و بستری بدون پرداخت هزینه از جیب بیمار انجام میشود. همه بیمارستانها ملزم به رعایت آن هستند و اگر کودکی را پذیرش نکنند، با آنها برخورد میشود. مردم تخلفات را به سامانه ۱۹۰ اطلاع دهند. او این را هم اضافه کرد که دارو، تحت پوشش این برنامه نیست.
این برنامه وزارت بهداشت از اسفندماه سال گذشته کلید خورد، اما آنطور که برخی منابع میگویند، بودجهای برای آن در نظر گرفته نشده و عملاً اجرا نمیشود. اینها را یونس عرب، مدیرعامل انجمن تالاسمی ایران میگوید. به گفته او، از سال ۷۶ تا دو سال پیش، درمان بیماران تالاسمی رایگان بود، اما حالا سالانه نزدیک به ۱۰ میلیون تومان هزینهشان میشود که باید از جیب پرداخت کنند، درمان رایگان بیماران زیر ۷ سال شعار است و در این مدت گزارشی مبنی بر رایگان بودن آن اعلام نشده است.
تاخیر برای دیالیز به دلیل فقرشرط دیگر این طرح، اما پوشش بیمهای است، با همین شرط بسیاری از مهاجران خط میخورند؛ کودکان مهاجری که بهدلیل ورود غیرقانونی به ایران، توانایی استفاده از خدمات درمانی رایگان ندارند و در ادامه روندی که پیشازاین هم وجود داشت، پروسه درمانشان، کامل نمیشود. همه اینها در شرایطی است که بهگفته مدیرعامل انجمن بیماران تالاسمی، بیشتر مبتلایان به تالاسمی در میان مهاجران غیرایرانی کودک هستند؛ از نوزاد تا نهایت ۱۵-۱۴ ساله. آنها برای هربار دیالیز، باید دو میلیون تومان و برای استفاده از داروی خوراکی آهنزدا، دو میلیون تومان دیگر هزینه کنند. ۵۰۰ هزار تومان هم پول ویزیت و داروهای دیگر میشود.
عرب میگوید که گاهی میتوان برای این بیماران از بیمارستانهای دولتی تخفیف گرفت و داروهای اهدایی را در اختیارشان قرار داد. این موضوع شامل بیماران فاقد هویت هم میشود: «ما نمیگذاریم این بیماران اذیت شوند.»
انجمن بیماران تالاسمی به آنها کارت اختصاصی داده و از طریق همین کارت، به عدد ۱۵۰۰ مهاجر افغانستانی مبتلا به تالاسمی رسیدهاند؛ افرادی که اغلب سنشان کم است. درمان آنها در کشور مبدأ نامناسب بوده و این موضوع روی حالشان در ایران تاثیر گذاشته. بیشترشان ساکن تهران، گلستان و سیستان و بلوچستاناند. او میگوید که در بسیاری از موارد این بیماران توانایی مراجعه ندارند، مثلاً باید ۲۰ روز یکبار تزریق انجام دهند، اما گاهی به ۴۰ روز میرسد که فشار زیادی به بیمار وارد میشود.
البته این موضوع هم تنها شامل بیماران غیرایرانی نمیشود، بیماران ایرانی بهویژه در جنوب کشور هم گاهی بهدلیل هزینههای بالا، جلسههای تزریقشان با تاخیر انجام میشود، چون با پول یارانهای که میگیرند، زندگی میکنند. او در ادامه صحبتهایش به کمکهای بینالمللی برای درمان بیماران غیرایرانی در ایران اشاره و انتقاد میکند که این نهادها، صلاحیت شناسایی این بیماران را ندارند: «شورای مهاجرت نروژ ـ سازمان امور پناهندگی نروژی - یا همان انآرسی، بودجه سالانهای از کمیسیون اروپا برای کمک به این بیماران دریافت میکند، اما عملاً این اتفاق نمیافتد. ما با اداره کل مهاجران وزارت کشور، کمیساریای عالی پناهندگان و... صحبت کردهایم که این شورا صلاحیت لازم برای تشخیص موارد حیاتی کمکدرمانی را ندارد و این کار باید از سوی نهادهای مدنی انجام شود، آنها برای این بیماران هزینه چندانی نمیکنند، هرچند تحت نظر وزارت کشور فعالیت میکنند.»
وضعیت شیوع بیماریها در افغانستان نامناسب است، هرچند وقت یکبار خبری از شیوع یک بیماری در این کشور منتشر میشود و از آنجایی که این افراد در رفتوآمد همیشگیاند، خطر انتقال این بیماریها به داخل کشور هم وجود دارد. مثل خبری که سهروز پیش منتشر شد و نشان دادکه سه بیماری از داخل افغانستان وارد کشور شده است؛ آبله مرغان، سرخک و آنفلوآنزا که در سطح مناطق تحت پوشش دانشگاه علومپزشکی مشهد دیده شده است.
مددکاری بیمارستانها جمع شدهعلیاکبر اسماعیلپور، یکی از فعالان مدنی و مدیر یکی از مؤسسههای مردمنهاد در مناطق آسیبدیده است که در زمینه مهاجران افغانستانی و حمایت از کودکانشان فعالیت میکند. او میگوید، تاکنون خبری درباره رایگانشدن درمان کودکان زیر ۷ سال نشنیده، اما بهطور کلی اگر هم چنین اتفاقی بیفتد، قطعاً کودکان افغانستانی را شامل نمیشود: «ما همیشه هزینههای زیادی برای درمان این کودکان پرداخت میکنیم و دراینزمینه انجمن پویش همیاری با کودکان فعالیت زیادی کرده و هزینههای درمان این کودکان را پرداخت میکند.»
به گفته او، بخش مددکاری بیمارستانها جمع شده و کاری برای مهاجران نمیکند وقتی هم بخواهند با آنها حساب کتاب کنند، بهعنوان یک خارجی قیمتها را اعلام میکنند. او درباره اینکه اگر مورد حادی به آنها گزارش شود چه اقدامی انجام میدهند، توضیح میدهد که از ارتباطها و انجیاوهای دیگر کمک میگیرند. بیمارستانها بهندرت تخفیف میدهند.
کمک مالی سازمانهای بینالمللی در دولت قبلپیمان حقیقت طلب، مدیر پژوهش انجمن دیاران است؛ انجمنی که در زمینه پیگیریهای حقوقی مهاجران فعالیت میکند. او میگوید که آنها بهطور مستقیم با این مسائل در ارتباط نیستند، اما در دولت قبلی اقدامی که صورت گرفت این بود که با همکاری وزارت رفاه، وزارت کشور و وزارت بهداشت، بخش زیادی از هزینههای درمان این افراد ازسوی سازمانهای بینالمللی پرداخت میشود؛ هم برای کودکان، هم برای بزرگسالان، اما کودکان در اولویت بودند. حالا، اما مشخص نیست که این هزینهها پرداخت میشود یا خیر: «نمیتوانستند این هزینهها را در بخش آموزش، از این سازمانها بگیرند، اما در بخش درمان میگرفتند. آن سازمانها هم هماهنگ بودند. مثل انآرسی، یو ان و... حالا نمیدانیم این اقدامات انجام میشود یا خیر.»
بااینهمه او تاکید میکند که نباید تفکیکی در گرفتن خدمات درمانی وجود داشته باشد: «در پیماننامه جهانی حقوق کودک و حتی در قوانین داخلی مثل قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، تابعیت را بهرسمت نشناختهاند یعنی کودک مهاجر هم حق بهرهمندی از تمام این تسهیلات را دارد: «شرایط بیمارستانها بهدلایل اقتصادی خوب نیست و ضعیفتر از گذشته شدهاند و نمیتوانند از این کودکان حمایت کنند. ازسویدیگر این کودکان مهاجر بهویژه افعانستانیها، از یک شرایط جنگی و از یک کشور فقیر آمدهاند، طبیعتاً بیماریهای زمینهایشان نسبت به کودکان ایرانی بیشتر است؛ مخصوصاً در زمینه تغذیه.»
فقط بیمهشدههابااینهمه، اما محمدمهدی ناصحی، مدیرعامل سازمان بیمه سلامت تاکید میکند که تنها کودکانی که تحتپوشش بیمه هستند، میتوانند از این طرح استفاده کنند. او میگوید: «برای بهرهمندی از این خدمات، مهاجران باید بیمه شوند که شرایط آن هم فراهم شده است. دراینزمینه تفاهمنامهای با سازمان ملی مهاجرت انجام شده که این افراد میتوانند با پرداخت حق بیمه، یکسال بیمه شوند، تعرفهها هم نسبت به هزینه درمان، بالا نیست.» براساس اعلام او، این افراد، در صورت داشتن کد یکتا، به مراکز پیشخوان دولت مراجعه میکنند و خودشان را بیمه میکنند. با آنها هم همکاری خوبی صورت میگیرد.
با اینکه فعالان مدنی حوزه کودک میگویند که بیمارستانها بهدلیل شرایط اقتصادی، معمولاً کمکی به این افراد و خانوادههایشان نمیکنند، اما ناصحی تاکید میکند که همکاری خوبی در بیمارستانها با این افراد صورت میگیرد و حتی گاهی خود بیمارستان هزینه را پرداخت میکند.
کودکان درگیر بیماریهای عفونی، پوستی و تغذیهاییکی از فعالان کودک که نزدیک ۱۰ سال سابقه فعالیت در زمینه درمان کودکان را داشته هم تایید میکند که اغلب هزینههای درمان کودکان مهاجر را خیران پرداخت میکردند. او که نخواست نامش در گزارش بیاید، میگوید که حجم مراجعههای بیمارستانهای دولتی بسیار بالاست و اولین قدمی که برای پرداخت هزینه بیماران نیازمند انجام میشود، مراجعه به بخش مددکاری بیمارستانهاست، اما این بخش هم در سالهای اخیر بهدلیل بالا رفتن میزان مراجعهها، همچنین سیاست وزارت بهداشت در ارتباط با مهاجران، کارایی چندانی ندارد.
وزارت بهداشت به این بیماران در پرداخت هزینههایشان، نه اینکه تخفیف ندهد، بلکه تخفیفها بسیار ناچیز است و اگر هم مورد حادی بوده و پولی جور نشده، کودک بیمار هم از درمان بازمانده است. به گفته او، این موضوع برای کودکان ایرانی بدون شناسنامه هم صادق است: «خانوادههای ایرانی برای دولتی حسابشدن هزینههای درمان خود و فرزندانشان، باید استشهاد محلی جمع کرده و یک فرآیند قانونی طی کنند که باتوجه به شرایط و فقر فرهنگی این خانوادهها، عملاً اینکار انجام نمیشود.»
به گفته این فعال مدنی، نهادهای مردمی همواره کمک میکنند تا هزینههای درمان این کودکان تامین شود: «کودکان در مناطق حاشیهای، با انواع بیماریها ازجمله بیماریهای عفونی مواجهاند، دلیل آن هم فقر و سوءتغذیه آنهاست. آنها درگیر سرماخوردگی، آنفلوآنزا و سویههای مختلف کرونا هستند و بهدلیل شرایط خاصی که دارند، بدن ضعیفتری نسبت به سایر کودکان دارند و مستعد ابتلا به انواع بیماریها هستند. بیماریهای پوستی را هم باید به این دایره اضافه کرد. برخی از این کودکان در زمینهای کشاورزی کار میکنند، گروهی زبالهگرد هستند و بیشازهمه در معرض ابتلا به بیماریهای پوستی قرار دارند.»
مراجعه دیرهنگام درماناو براساس تجربه ۱۰ ساله فعالیت در این حوزه تاکید میکند که درصد تخفیف بیمارستانها پایین است، مثلاً اگر ۱۵-۱۰ میلیون تومان هزینه درمان شود، آنها یک تا دو میلیون تومان تخفیف میدهند و مابقی را خانوادهها باید تامین کنند. وقتی این هزینهها بالا میرود، خانوادهها هم دیرتر مراجعه میکنند و کودک درگیر وضعیت اورژانسیتری میشود: «ما شاهد بودیم در خانوادههای درگیر اعتیاد، زمانیکه کودک دنداندرد میگرفت، روی دندان کمی مواد میگذاشتند تا آرام بگیرد، چون توانایی مراجعه به مرکز درمانی ندارند.»
براساس اعلام او، گاهی ایرانیانی که شناسنامه دارند، بهدلیل اینکه باید سهمی از پرداختیها را داشته باشند، باز هم نمیتوانند برای درمان مراجعه کنند: «بیمه سلامت حتی برای خود ایرانیان هم پوشش وسیعی ندارد. یادم است که ما کودکان مبتلا به سرطان، پیوند مغز و استخوان و درگیر مشکل قلبی داشتیم که خیلی هم بیماریشان حاد بود، آنها توانایی درمان در مراکز درمانی را نداشتند.»
او ادامه میدهد: «ما در دورهای که در قالب یک نهاد رسمی فعالیت میکردیم، بارها با مسئولان جلساتی برگزار کردیم و حتی به تفاهمنامهای رسیده بودیم که یک کُد شناسایی برای این کودکان بدون شناسنامه داده شود تا آنها از طریق همین کُدها بتوانند یکسری موارد درمانی یا درمان اورژانسی داشته باشند. این تفاهمنامه تا جایی پیش رفت، اما بهمحض تغییر دولت، برنامهها متوقف شد.» این فعال مدنی، درباره وضعیت درمان کودکانی که بیماریهای خاصتری مانند سرطان، تالاسمی، هموفیلی و... دارند، توضیح میدهد که این کودکان از سوی برخی نهادهای تخصصی مورد حمایت قرار دارند.
به گفته این فعال مدنی، تعداد ورودی کودکان بیمار به بیمارستانهایی مانند امامخمینی، مرکز طبی کودکان، بیمارستان مفید و... آنقدر بالاست که قشر متوسط ایرانی بهدلیل گرانی درمان، مدتها در صف انتظار باقی میمانند، چون توانایی پرداخت در بیمارستانهای خصوصی را ندارند. میزان مراجعه به بیمارستانهای دولتی، روزانه ۶۰-۵۰ نفر است. حتی وقتی برخی از نهادهای مردمی دراینزمینه اقدامی انجام میدهند، بخش مددکاری بیمارستانها آنقدر سرشان شلوغ است که دیگر حواسشان به معرفی این افراد به نهادهای مربوطه نیست.
ازسویدیگر بهدلیل شرایط اقتصادی، آنها نمیتوانند تخفیفهای زیادی به این بیماران بدهند. البته دراینمیان هم وزارت بهداشت رویکرد انسانمحوری در زمینه درمان ندارد و به این بیماران بهعنوان توریست سلامت نگاه میکند، درحالیکه این کودکان از فقر و بدبختی وارد کشور شدهاند.» او درباره بیماریهایی که بین کودکان مهاجر شایع است هم توضیح میدهد و به یک غربالگری اشاره میکند که ۶-۵ سال پیش انجام شد و نشان داد که در کورههای محمودآباد، میزان ابتلا به سیل در میان کودکان جدی است که احتمالاً بهدلیل کار کردن آنها با آجر و خاک بود که این مسئله را تشدید میکرد.
به اعتقاد او، درمان کودکان، ایرانی و غیرایرانی ندارد. این کودکان در سالهای اول زندگیشان بهسر میبرند، آسیبپذیرترند و نمیتوانند از خود مراقبت کنند. در کنار کودکان، زنان هم نیاز به حمایت دارند؛ چراکه در مناطق حاشیهای و در خانوادههای درگیر اعتیاد، بارِ زندگی بر دوش زنان است و اگر آنها بیمار شوند، کل خانواده آسیب میبیند.
سلامت، ایرانی و خارجی نداردطاهره پژوهش، پیشازاین مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان بود و حالا عضو این انجمن است. او سابقه سالها فعالیت برای حوزه کودکان آسیبدیده دارد و حالا میگوید که از زمان دولت آقای خاتمی، بحث بر سر این بود که همه از طریق سازمان تامین اجتماعی بیمه شوند و دفترچه داشته باشند، تا دولت روحانی هم چندین دفترچه برای این کودکان و خانوادههای مهاجر صادر شد: «یکی از کودکان ما درحالحاضر بهدلیل ابتلا به سندروم گیلنباره ـ که یک بیماری نادر التهاب دستگاه عصبی محیطی است ـ مبتلا شده که هزینه بسیار زیادی دارد و یکی دیگر در پی انفجار نارنجک در چهارشنبهسوری سال گذشته، بستری است. آنقدر هزینه این بیماران بالاست که کارکنان بیمارستان پول جمع کردند تا توانستند هزینههای درمان را پرداخت کنند.»
او درباره خبر اخیر وزارت بهداشت درباره درمان رایگان کودکان زیر ۷ سال تاکید میکند که چنین چیزی را شاهد نبودهاند: «تا جایی که ما با این موضوع درگیر بودهایم، ندیدم که هزینههای درمان برای کودکان زیر ۷ سال رایگان باشد.» او هم میگوید که معمولاً در مواجهه با کودکان مهاجر بیمار، سراغ خیران میروند: «بهدلیل گرانشدن دارو، شرایط این کودکان بسیار سخت است. آنها دچار مشکلات سوءتغذیه، بلوغ زودرس، مشکلات تنفسی، مشکلات دندانپزشکی و... هستند. آنها هم نسبت به درمان آگاهی ندارند، هم امکاناتی در اختیارشان قرار نگرفته. برخی از این بیماریها کهنه میشود و درنتیجه هزینه درمانشان هم بالا میرود.»
او به پیماننامه حقوق کودک که همه کودکان را در بهرهمندی از خدمات، یکسان در نظر گرفته، اشاره میکند: «طبق پیماننامه حقوق کودک، دولت متعهد شده که تمام امکانات پزشکی و بهداشتی را برای این کودکان فراهم کند، در عمل، اما چنین اتفاقی نیفتاده است. ما در جلسهای که با وزارت بهداشت درهمینزمینه داشتیم، با این پرسش نماینده وزارتخانه مواجه شدیم که شما هزینههای درمان را تامین میکنید؟ ما گفتیم که نهادهای مدنی توانایی پرداخت این هزینهها را ندارند.
آنها غیردولتی هستند و هیچ جایی در بودجهشان این هزینهها در نظر گرفته نشده است. وزارت بهداشت میگوید، پول ندارد و حالا که بحث درمان کودکان زیر ۷ سال است، آنها از چه کانالی میخواهند این بودجه را تامین کنند؟» براساس اعلام او، بنابر ماده ۲۸ پیماننامه حقوق کودک، امکانات پزشکی و درمانی باید برای تمام کودکان فراهم شود، این شامل تمام کودکانی میشود که در ایران زندگی میکنند. نمیتوان گفت که با شیوع یک ویروس، تنها کودکان ایرانی واکسینه شوند.
پژوهش میگوید که در دورهای سازمان ملل و سازمان امور پناهندگان، درصدی از هزینههای درمان را پرداخت میکرد؛ حدود ۷۰ درصد. اما باز هم این مسئله برای کودکان دارای کارت انجام میشد. بعد از حکومت طالبان، کودکانی که وارد کشور شدند، با معضلات زیادی مواجه بودند ازجمله بیماریهای درماننشده: «به نظر میسد یک سیاست مهاجرتی درست، میتواند بسیاری از این مشکلات را حل کند، یعنی کودکانی که وارد کشور میشوند در جایی ثبت شوند. وقتی کسی بهعنوان شهروند یا پناهنده در جایی زندگی میکند، باید از امکانات پزشکی هم بهرهمند شود. اگر سیاست مهاجرتی اصلاح شود، مردم هم خیالشان راحت میشود. سلامت، موضوعی نیست که بتوانیم ایرانی و خارجی کنیم. فاکتوری برای کل جامعه است و دولتها متعهد شدهاند، برای منافع کشور فعالیت کنند.»