سریال ادامهدار بیاعتمادی به اپلیکیشنهای داخلی
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۸۰۰۳۷
به گزارش ایسنا، در سالهای گذشته اپلیکیشنهای داخلی روند رو به رشدی داشتند و حتی به گفته مسوولان حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور، توسعهدهندگان اپلیکیشنهای ایرانی از آمار ۴۸۰ اپلیکیشن در سال ۱۳۹۲، اکنون به بیش از ۲۵۰ هزار اپلیکیشن رسیدند؛ اپلیکیشنهایی که با وجود تحریمهایی که علیه ایران وجود دارد و کار را برای شرکتهای ایرانی سخت میکند، توسط بیش از ۱۵۰۰ تیم استارتآپی طراحی و تولید شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این در حالی است که برخی از اپلیکیشنها و محصولات ایرانی تاکنون نتوانستند انتظاراتی که از آنها وجود داشته را پاسخ دهند، نمونههای این محصولات ایرانی پیامرسانهایی هستند که حتی با وجود فیلترینگ رقبای خارجی خود و حمایتهای چند میلیاردی و برخورداری از امکانات فنی، نتوانستند مخاطب ایرانی را آنطور که باید جذب کنند و در این میان، یکی از مهمترین مواردی که همواره از طرف کارشناسان مانعی برای جذب مخاطب به شمار میرفت، اعتماد کاربران به محصولات داخلی بوده است.
حتی پیشنهادهایی هم برای رفع دغدغههای امنیتی و حریم خصوصی مطرح شد، مثلا اینکه یک مرجع مستقل، پیامرسانی را که کاملا خصوصی است، بررسی کند و بگوید طبق آزمایشها، این پیامرسان رمزگذاری سرتاسری (end-to-end) دارد؛ یعنی همه پیامها با کدی که ادمینها هم نمیتوانند بخوانند، مخفی میشوند و تنها فرستنده و گیرنده به اطلاعات دسترسی داشته باشند، تا درنهایت مردم اعتماد کنند و استفاده از ابزار بومی برایشان توجیه داشته باشد.
البته در این مدت برخی از اپلیکیشنها هم توانستند با رفع نیاز کاربران و با اطمینان دادن به آنها، از بابت رعایت حریم خصوصی، اعتماد کاربر را جلب کنند. با وجود این، گاهی اتفاقاتی رخ میدهد که موضوع اعتماد را بار دیگر مطرح کرده و با زیر سوال بردن مباحث حریم خصوصی، کار را برای سایر اپلیکیشنها که سعی بر رعایت این موارد دارند هم سخت میکند.
روزهای متوالی پدیده نشت اطلاعات
در روزهای گذشته در کنار تمامی رویدادهای نشت اطلاعات از فروش آیدی و شماره تلفن ۴۲ میلیون کاربر ایرانی تا لو رفتن اطلاعات پنج میلیون کاربر ایرانی در یک فروشگاه آنلاین و بعد از آن فروش اطلاعات کاربران از فروشگاهی که مدتی پیش دیتابیسش لو رفته بود، رویدادی درباره حریم شخصی استفادهکنندگان از یک ابزار بومی اتفاق افتاد که موجی از انتقاد کاربران به موضوع را به راه انداخت.
در این میان، وزیر ارتباطات گاهی دیدارهایی با فعالان رسانهای و شبکههای اجتماعی حوزه فناوری اطلاعات و استارتآپها برای شنیدن نظرات آنها دارد. یکی از این جلسات در روزهای ابتدایی فروردین و بهصورت آنلاین و در پلتفرم بومی اسکایروم برگزار شد. اما پس از انتقاد یکی از حاضران به وضعیت نامناسب کیفی و اختلال در این پلتفرم در توییتر، اسکرینشاتی از این جلسه به همراه اطلاعات اتصال سرویس کاربر منتقد منتشر شد.
اما اسکایروم درباره این موضوع بیانیهای هم صادر و اعلام کرد: نمایش اطلاعات مربوطبه وضعیت اینترت کاربران حاضر در جلسه، جزو قابلیتهای عمومی اسکایروم است که در سایر پلتفرمهای بینالمللی مانند ادوبی کانکت نیز فراهم شده است و در اختیار برگزارکنندگان و مدیران رویدادهای آنلاین قرار میگیرد. این اطلاعات برای بهینهسازی کیفیت صدا، تصویر و محتوای جلسه با اینترنت هر یک از کاربران و رفع مشکلات احتمالی مورد استفاده قرار میگیرد و حریم خصوصی افراد را نقض نمیکند.
همچنین درباره انتقاد به انتشار اسکرینشاتی از این جلسه نوشت: اسکایروم به هیچ عنوان قابلیت ضبط صدا ندارد و تصویری که در حساب توییتر اسکایروم منتشر شد، در زمان برگزاری جلسه و به دلیل حضور تیم فنی به عنوان ادمین ثبت شده بود، چراکه برخی کاربران با اختلال اینترنت روبهرو بودند. این تصویر به اشتباه در توییتر به جای آنکه بهصورت خصوصی در پاسخ به توییتی ارسال شود، بهصورت عمومی توییت شد و از اینکه موجب خدشهدار شدن حریم خصوصی کاربران این جلسه شدیم، از افکار عمومی عذرخواهی میکنیم و قول ما به کاربران این است که در ادامه فعالیت خود در حوزه ارتباط با مشتریان و پشتیبانی کاربران دقت بیشتری داشته باشیم.
اما پس از این جریان، پوریا آسترکی - کارشناس فناوری اطلاعات و منتقد به اختلال در کیفیت اسکایروم - در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: بعد از جلسهای که با حضور وزیر ارتباطات و به دعوت سازمان فناوری اطلاعات برگزار شد، به این دلیل که سامانه در دقایق طولانی از جلسه برای من کار نمیکرد، در توییتر نوشتم که از کیفیت سرویس ناراضیام. این انتقاد یک کاربر از یک سرویس است و نمونههایش را زیاد میبینیم که از سرویسهای مختلف داخلی یا خارجی، تعریف یا انتقاد میشود.
وی با بیان اینکه من حداکثر یک کاربر ناراضی بودم و حتی پیش از این درباره برخی پلتفرمهای دیگر هم توییت انتقادی کردم، گفت: معمولا جوابی که در انتقاد به سرویسهای خارجی میگیریم یا سکوت است یا عذرخواهی یا تشکر و البته اگر لازم باشد جزییات فنی را هم توضیح میدهند. اما این شرکت یک انتقاد ساده را به یک موج و مساله پرسروصدا تبدیل کرد و علتش این است که در سطح شرکتها احترام به مشتری و حریم خصوصی تعریف نشده است.
بیاعتمادی در حوزه حریم خصوصی، جدی است
این کارشناس فناوری اطلاعات در پاسخ به اینکه رویدادهای اینچنینی چه تاثیری در فعالیت سایر ابزارهای بومی خواهد گذاشت، گفت: این موضوع کار را برای سایر اپلیکیشنها و برنامهها سخت میکند. بیاعتمادی در حوزه حریم خصوصی در جامعه ما، یک موضوع جدی است. بخشی از این بیاعتمادی به مسائلی که اصولا به بخش خصوصی ارتباطی ندارد برمیگردد و تجربه مردم از عدم احساس امنیت است، بخشی از ماجرا هم به حوزه آیسیتی برمیگردد که خیلی جدی است.
آسترکی با بیان اینکه دولت، حاکمیت و شورای عالی فضای مجازی از اینترنت و فضای مجازی و شبکه ملی اطلاعات برداشت فنی دارند، گفت: ممکن است برخی تصور کنند اینترنت یک سری سرور و سوئیچ و پهنای باند و اتصال و سرعت انتقال داده است، درحالیکه اصل قضیه بنیاد فلسفی اینترنت است، مسائلی مثل گردش آزاد اطلاعات، حریم خصوصی و بیطرفی شبکه.
وی ادامه داد: با وجود فتوای مقام معظم رهبری درباره حریم خصوصی، هنوز هم آن دغدغه لازم درباره حریم خصوصی وجود ندارد. این بیاعتمادی مردم برمیگردد به نبودن این دغدغه و بیدقتی که وجود دارد. اگر به این اصول دقت نکنیم، حاصل کار یک فناوری راهگشا اما خطرناک است که عواقبش میشود نقض حریم خصوصی مردم و عدم رعایت بیطرفی که میتواند به جامعه، مردمسالاری و پیشرفت و توسعه پایدار ضربه بزند.
میتوان انتقادات را به فرصتی برای بهبود تبدیل کرد
این کارشناس فناوری اطلاعات در پایان اظهاراتش خاطرنشان کرد: شرکتها باید توجه داشته باشند که نظرات کاربر مهم است و اینکه انتقاد کاربر مطرح شود، یک اتفاق طبیعی است و میتوان این انتقادات را به فرصت تبدیل کرد. البته از طرف همبنیانگذار این شرکت، تماسی گرفته و بابت این اتفاق دلجویی در بیانیهای توضیحاتی درباره حریم خصوصی و رفع ایرادات آن ارائه کردند.
البته روز گذشته نیز امیر ناظمی - رئیس سازمان فناوری اطلاعات- اظهار کرد حبس قانون حفاظت از دادههای عمومی در نظام بروکراسی به این معنا نیست که قانونی برای اجبار سازمانها و دستگاهها به حفاظت از دادههای شخصی وجود ندارد و قوانین موجود میتواند منجر به محکومیت هر فرد حقیقی و حقوقی شود که در محافظت از دادهها سهلانگاری کرده است.
هرچند ممکن است رویدادهای اینچنینی در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شود، اما موضوعی که همچنان بهصورت معضل باقی میماند، بیاعتمادی کاربران به ابزارهای داخلی است و دغدغه شرکتها و پلتفرمهای ایرانی که از این پس برای جلب اعتماد کاربران باید تلاش بیشتری کنند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: کروناویروس جهش تولید مناجات شعبانیه وام کرونا اپلیکیشن های داخلی اپلیکیشن های ایرانی پیام رسان های داخلی بی اعتمادی نشت اطلاعات اطلاعات شخص حریم خصوصی کروناویروس جهش تولید مناجات شعبانیه وام کرونا فناوری اطلاعات درباره حریم اپلیکیشن ها حریم خصوصی بی اعتمادی پلت فرم شرکت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۸۰۰۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انعکاس چهره معلم در قاب جادو
خاطرهسازی تلویزیون در حوزه معلم و مدرسه با آثار دیگری هم رقم خورده که هرکدامش یک بخش از دوران کودکیمان را یادآوری میکند. در آستانه روز معلم هستیم و متناسب با این فضا، مروری به برخی سریالهای خاطرهانگیز داشتیم که با حال و هوای معلم و مدرسه روی آنتن رفته است.قصه شیطنتهای مجید
برای خیلی از ما، قصههای مجید با حال و هوای شاگرد پر از شیطنتی به نام مجید، ماندگار شده که هر بار با یک چالش روبهرو میشد. مجید مثل بقیه دانشآموزان نبود و هر بار میخواست مشکلاتش را به روش خودش حل کند. تعجب بیبی، مادربزرگ مجید از کارهایی که این پسر نوجوان انجام میداد، تناقض و جذابیتهای این مجموعه را بیشتر میکرد. قصههای مجید، برگرفته از کتابی با همین عنوان بود که به قلم هوشنگ مرادی کرمانی منتشر شده بود. البته در کتاب قصههای مجید، داستان در شهر کرمان روایت شده بود و در این سریال، داستان در شهر اصفهان روایت میشد. مدرسه و معلمها از عناصر اصلی این قصه بودند.
یک مدرسه شبانهروزی
مدرسه همت را هم باید ازجمله مجموعههای با محوریت درس و مدرسه دانست. این مجموعه تلویزیونی درباره دانشآموزانی است که در یک مدرسه راهنمایی با نام همت به صورت شبانهروزی زندگی میکنند. این دانشآموزان هربار با ماجرای تازهای روبهرو میشوند. کارگردانی این کار در دست رضا میرکریمی بود و ازجمله بازیگران اصلی آن میتوان به مهران رجبی اشاره کرد که خودش هم روزگاری در قامت معلم فعالیت میکرده است. از دیگر بازیگران مدرسه همت میتوان به مسعود جدی، یدا... حبیبی، مسعود ریاضی، علی رمضانی و کاظم سفیدی اشاره کرد.
حال و هوای مادرها در یک مدرسه
مدرسه مادربزرگها با آن حال و هوای طنز بازیگران سن و سالدار را یادتان هست؟ سریال مدرسه مادربزرگها به کارگردانی غلامرضا رمضانی و بر اساس طرحی از مرحوم فرشته طائرپور است که روایتگر به مدرسه آمدن تعدادی خانم میانسال را نشان میداد. این خانمها که با معلم جوان روبهرو میشوند، هر بار یک قصه را رقم میزدند. در کنار مادربزرگها و خانم معلم و شاگردان مدرسه، یک زن و مرد سرایدار مدرسه بودند و گوشهای از مدرسه زندگی میکردند که آنها نیز در نوع خود شخصیتهای جالبی را خلق کردند. نکته جالب درباره مدرسه مادربزرگها این بود که شخصیتها و قهرمانهای این سریال همه از میان زنان میانسالی بودند که توانستند با نوع بازی و شخصیتی که داشتند، مخاطبان را با خود همراه کنند. مخصوصا نوع گویش و ادای دیالوگ و لهجهای که هرکدام از این افراد داشتند، آنها را به کاراکترهای محبوب و دوست داشتنی تبدیل کرده بود.
باز دیر رسیدم
چهره اکبر عبدی با آن ترس و استرسی که برای رسیدن به مدرسه داشت برای خیلیها خاطرهساز شد و جمله همیشگی «باز مدرسم دیر شد» را ماندگار کرد. مجموعه باز مدرسم دیر شد به کارگردانی حسین افصحی محصول سال ۱۳۶۲ بود و اکبر عبدی، نقش یک شاگرد تنبل را در آن بازی میکرد که همیشه برای رفتن به مدرسهاش دیر شده بود. عبدی پیش از این درباره بازی در این سریال گفته بود که برای نقشآفرینی در این مجموعه ۱۰۰۰ تومان دستمزد میگرفته است. شخصیت محسن با بازی اکبر عبدی همیشه برای رسیدن به مدرسه تاخیر داشت و بازیگوشی میکرد. نوع بازی و تکهکلام اکبر عبدی باعث شده بود این مجموعه به یک اثر پرطرفدار تبدیل شود.
آقا اجازه هولم نکن
مبصر چهار ساله کلاس را یادتان هست؟ همان پسر قدبلندی که انگار سنش از بقیه بچههای دیگر بیشتر بود و چند سال یک کلاس را گذرانده بود. شعر معروفی که ابتدای هر قسمت با عنوان «آقا اجازه هولم نکن» میخواند، آن را به یک خاطره ماندگار برای مخاطبان تبدیل کرده بود. بازی مرحوم حسین محباهری در این مجموعه نمایشی به جذابیتهای آن افزوده و مخاطبان بسیاری را به سمت آن کشیده بود.
روایتی از ۵ دختر دبیرستانی
آسمان همیشه ابری نیست هم ازدیگر مجموعههای تلویزیونی با حال وهوای مدرسه بود که روایتگر قصه پنج دختر نوجوان از پنج خانواده مختلف را نشان میداد که هر کدام با چالشهایی مواجه میشدند. در قصه سریال فوق،نسرین یکی ازدانشآموزان بود که پدرش با مشکلات مالی مواجه میشد.زندگی همه دختران درسریال آسمان همیشه ابری نیست، با محوریت دبیرستانی بود که در آن درس میخواندند.این مجموعه تلاش میکرد بارویکردی اجتماعی زندگی پنج خانواده راازنظررفتاری واخلاقی روایت کند که درطول داستان،تبعات رفتارهرکدام از آنها در قالب داستانی اجتماعی ودرام به تصویر کشیده میشد.تاثیر مدرسه بررفتاراین پنج دختر دبیرستانی ازجمله مسائلی بود که توانست این مجموعه رابه یک روایت تاثیرگذار ازتاثیرمدرسه و خانه بر یکدیگر تبدیل کند.
معلمی در دل روستا
کوبار و روایت معلمی که به روستا میرود هم قصه به یادماندنی از مدرسه و معلم بود. این مجموعه یک درام تلویزیونی اجتماعی و داستانی به کارگردانی فریدون حسن پور بود که در بهار ۱۳۹۷ از شبکه دوم سیما پخش شد. کوبار در زبان گیلکی به معنای باران کوهی (کوه و تپه باران زده) است. در این مجموعه تلویزیونی بازیگرانی مانند پژمان بازغی، مهران غفوریان، مهران رجبی، پیام دهکردی و سیروس گرجستانی حضور داشتند. داستان کوبار درباره معلمی جوان با بازی ارمیا قاسمی بود که برای آموزش دادن به روستا رفته بود و در این روستا با عشق و علاقه فراوان به کودکان راه و رسم زندگی را آموزش میداد. البته در این مسیر با اختلافات مختلفی روبهرو میشد و همین مسأله، خط کلی قصه را رقم میزد.
مدرسهای با حال و هوای ادبیات
از دیگر آثار نمایشی تلویزیون که با حال و هوای مدرسه و معلم پخش شده بود، سریال مدرسه ما بود. داستان این سریال که در گروه کودک و نوجوان تهیه شده بود، درباره دانشآموزان کلاس سوم مدرسه راهنمایی چمران بود که دردسرها و مشکلاتی را برای مدرسه ایجاد میکردند. کیهان، معلم جدید ادبیات که در میانه سال جایگزین معلم قبلی شده است تغییراتی را در شرایط مدرسه ایجاد میکرد. حال و هوای همراهی معلم ادبیات جدید، بچهها را بیشتر از قبل با فضای مدرسه همراه کرده و ماجراهایی را رقم زده بود. سریال مدرسه ما به کارگردانی داریوش یاری، تولید و روانه آنتن شده بود.
زنگ آخر
از دیگر مجموعههای با محوریت نمایش شخصیت معلمها باید به زنگ آخر اشاره کرد که به کارگردانی نیما فلاح و در سال ۱۳۸۱ تولید شده بود. قصه زنگ آخر مربوط به مدرسهای بود که مدیرش قول داده بود تا پایان سال، آن مرکز آموزشی را به بالاترین سطح علمی و... برساند اما در این مسیر، رویدادها و ماجراهای مختلفی رخ میداد. بازیگرانی همچون سیامک انصاری، ارژنگ امیرفضلی، سیدجواد رضویان، رامین ناصرنصیر، بیژن بنفشهخواه، رضا بنفشهخواه، نادر سلیمانی و امیر نوری در این سریال نقشآفرینی کرده بودند.
معلمی در پایتخت
در کنار برنامه و سریالهایی که با حال و هوای خاص و ویژه مدرسه یا معلمان روی آنتن رفته، برخی از مجموعهها هم در قالب یک یا چند شخصیت، کاراکترهای معلم را در دل قصه خود جای دادهاند؛ بهعنوان مثال در سریال پایتخت، با یک معلم قدکوتاه طرف هستیم که نقی چند بار به کنایه به او میگوید:«دوغت رو بنوش» و او را به سخره میگیرد. کمی بعد متوجه میشود که فقط قامت او کوتاه است و سن و سالی دارد. شخصیتی که معلم روستاست و زن و بچه دارد که همین تناقض در ظاهر و باطن او باعث ایجاد طنز در قصه میشود.
آقا یوسفی در دل کردستان
سریال دیگری که به کاراکتر معلم اشاره کرده، سریال نون خ است که در فصول دوم و سوم خود، کاراکتری به نام آقایوسف را در قامت معلم بچههای روستا نشان میداد. این کاراکتر که با هنرمندی یوسف کرمی اجرا شده بود، با سادگی و صداقتی که از خود نشان میداد، توانست آن را باورپذیر نشان دهد. کرمی پیش از این درباره این نقش گفته بود: نوعی سادگی و صداقت در گفتار و دیالوگهای این سریال وجود دارد؛ به شکلی که انگار شخصیتها از جنس خود مردم هستند که همه این موارد سریال را قابل باور میکند. همچنین شوخیهای خاص و منحصربهفردی که سعید آقاخانی و نویسنده طراحی میکنند و استفاده از بازیگرانی که شاید تا پیش از نونخ جای دیگری دیده نشده بودند از دیگر ویژگیهایی است که به نظرم این مجموعه را متفاوت کرده است. من تئاتر را از مدرسه و دوران راهنمایی شروع کردم و در ادامه هم با تحصیلات دانشگاهی ادامه دادم و به رشته بازیگری در دانشگاه آزاد اراک رفتم. در ادامه هم در کارهای تصویری و دیگر حوزههای هنر فعالیت داشتم.
شما که معلمی
احتمالا شما هم دیالوگ معروف مرحوم آتیلا پسیانی را در سریال چاردیواری به خاطر دارید که به پسر معلمش میگفت:«شما که معلمی...» و ادامه جمله را با سرزنش خطاب میکرد. شخصیت معلم سریال چاردیواری با بازی جواد عزتی توانسته بود در میان کاراکترهای پرمخاطب این مجموعه قرار گیرد و تماشایی شود. قصه اصلی چاردیواری درباره جوانی به نام نادر بود که درگیر ماجراهایی پیرامون خانوادهاش میشد. جواد عزتی در نقش ناصر برادر نادر بازی میکرد که معلم بود و تلاش میکرد رفتارش در چارچوب باشد.
معلم یا بازیگر؟ مسأله این است
در کنار تولیدات مختلف تلویزیون با محوریت حال و هوای مدرسه و کاراکتر معلمها، باید به بسیاری از بازیگرانی اشاره کرد که قبل از مشغول شدن به بازیگری، در قامت معلم فعالیت میکردند.
مهران رجبی از جمله همین بازیگران است که پیش از این درباره خاطره خود از شغل معلمی گفته بود: یکی ازدلایلی که من خودم را از معلمی بازخرید کردم، حقوق این شغل بود. بازیگری برای من درآمد بیشتری داشت. همیشه اوضاع یکسان نیست. من هم دوران بازنشستگی و استراحت دارم و واقعا نمیتوانستم روی پولی که از شغلم بهدست میآوردم حساب چندانی باز کنم. من حدود ۲۰ سال سابقه تدریس دارم، هنرستان، گرافیک درس میدادم و بعد از اینکه وارد دنیای بازیگری شدم که همه هم میدانند چطور این اتفاق افتاد، دیگر فرصت تدریس نداشتم وبعد ازاینکه حضور درعرصه بازیگری جدی شد خود را بازخرید کردم و دیگر درس ندادم. علت این موضوع هم این بود که واقعا فرصت نمیکردم هم در مدرسه و کلاسها حضور داشته باشم هم سر صحنه فیلمها وگرنه معلمی و تدریس را هنوز هم دوست دارم، گرچه فکر میکنم شرایط مالی و حقوقی این شغلها واقعا نابسامان است و معلمها با مشکلات زیادی در کارشان دست و پنجه نرم میکنند.
زهرا سعیدی، بازیگر دیگری است که پیش از مشغولشدن به حرفه بازیگری، معلم زبان انگلیسی بوده است. او از دوران دبستان و با حضور در تئاترهای مدرسه با هنر بازیگری آشنا شد و زمانی که خواست به صورت حرفهای وارد عرصه بازیگری شود با مخالفت مادرش مواجه شد و بهناچار از علاقهاش صرفنظر کرد و ادامه تحصیل داد. او پیش از این در یک مصاحبه گفته بود: من قبل از این که معلم شوم، تئاتر کار میکردم. آن موقع هدفم این نبود که کار بازیگری را ادامه دهم اما علاقه داشتم. حتی مدتی هم با اداره فرهنگ و هنر آن موقع قرارداد بستم اما وقتی خواستم ادامه تحصیل دهم به علت اصرار مادرم که خیلی دوست داشت من معلم شوم، تصمیم گرفتم زبان تدریس کنم. ورود به حرفه معلمی، قرار گرفتن مقابل کلاس و تعامل با بچهها برای بعضی معلمهای تازهکار، یک مقدار استرس به همراه دارد.
زهره حمیدی هم بازیگر دیگری است که تجربه درس دادن در مدرسه را داشته. او پیش از این گفته بود: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم و وقتی فرزندان دوقلویم به دنیا آمدند، مجبور به ترک این شغل شدم و نتوانستم ادامه دهم. آن زمان در روستا بودیم و من هم مربی مهدکودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
مهوش وقاری راهم باید از دیگر بازیگرانی دانست که به همراه همسرش زندهیاد محسن قاضیمرادی،ازکارمندان بازنشسته آموزش و پرورش بودند. ازجمله دیگر بازیگرانی که شغل معلمی را هم تجربه کردهاندمیتوان به سیدجواد هاشمی، قدرتا... ایزدی و سیروس همتی اشاره کرد.