Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک جامعه‌شناس گفت: کرونا ما را از یکسان سازی دینی و دین گرایی نجات داد چرا که نظام سیاسی با محوریت علما در حال یکسان سازی دینی بودند و مداحان بیشتر مورد توجه مردم بودند، در دوران پساکرونا مداحان دوره ای به عقب خواهند رفت و احتمالاً علما و دانشمندان و کسانی که فهم بنیادی از دین دارند به عرصه خواهند آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا،متن گفت وگوی شفقنا با  تقی آزاد ارمکی به شرح زیر است:

* کرونا چه ریشه طبیعی داشته باشد و چه دست ساز چین یا آمریکا یا روسیه یا هر قدرت آشکار و پنهان دیگری باشد تاکنون توان بسیاری از پارادایم های فعلی در صیانت از بشر را با پرسش جدی مواجه کرده است و هر چه به طول بیانجامد آثار وسیع تری بر نظم فعلی جهان بر جای خواهد گذاشت. از نظر شما ویژگی های دنیای کرونایی چیست؟

در مورد پدیده ای صحبت می کنم که یکی از مختصات آن در سطح جهان، ناشناخته بودن آن است. این ویروس یا بیماری آغازگر «جنگ» بوده است، از عبارت «جنگ» استفاده می کنم چون جان می گیرد و دغدغه تغییر دولت ها، رژیم ها، فرهنگ ها، اقتصادها و سیاست ها را دارد.

بنابراین یکی از ویژگی کرونا در سطح دنیا ناشناخته بودن آن است، اما در سطح منطقه ای یا کشوری، از عبارت مختص به همان کشور استفاده می شود مثلاً عبارت «کرونای ایرانی» مطرح می شود. کرونا در این سطح مقداری معنای متفاوتی می یابد و در ایران بیشتر در معنای سه گانه منازعات «خانواده، دولت، دین و فرهنگ» خود را نشان می دهد.

شاید در کشوری مانند انگلستان این منازعات میان فردی مدرن و تمام عیار با ساختارهای قدرتمند است که با ورود کرونا، هر دو دچار ضعف بنیادی شدند و در موقعیت ضعف با یکدیگر ستیز می کنند. به عنوان مثال ملکه انگلیس هم به عنوان یک فرد مقتدر به این ویروس پیام می دهد و با صدای ضعیف و نحیفی وضعیت امروز کشورش را توضیح می دهد. در واقع یک جنگ و منازعه ای ناخواسته میان فردی کاملاً مدرن و تمامیت خواهی که آزادی اختیارات بسیاری دارد و قدرتمند است با این ساختاری قدرتمند مانند ویروس کرونا رخ داده و این فرد را در موقعیت ضعیفی قرار داده است.

در جامعه ایرانی چنین وضعیتی نیست چرا که فرد مدرن و مقتدری در کشور نداریم که بتواند وضعیت را اراده کند و حقوق و امتیازات و امثالهم مشخصی داشته باشد، از سوی دیگر ساختارهای قدرتمندی هم نداشتیم مثلاً یک دولت، نهاد خانواده و حوزه دین مقتدری نداشتیم که امروز با ورود ویروس به کشور این اقتدار در جایگاه تضعیف قرار گرفته باشند، این بخش ها در بسیاری از موقعیت ها با ضعف رو به رو بودند و به همین جهت اگرچه ویروس درد مشترکی میان همه کشورهاست، اما آنچه در ایران رخ می دهد با آنچه در آمریکا یا انگلستان یا سایر کشورها شاهدیم، متفاوت است!

پس از ورود کرونا به ایران شاهد ظهور تحولاتی هستیم که خانواده را بازسازی می کند یا به عبارتی نهاد خانواده را سر و سامان می دهد و از سوی دیگر نهادها و سازمان های اجتماعی ضعیف شده نیز در حال برپا شدن هستند و به نظرم دولت یا نظام سیاسی به این واسطه در حال جان گرفتن است، اما در حوزه دین قصه کمی فرق می کند که در مورد آن توضیح خواهم داد.

در دوران پسا کرونا اتفاقاتی در ایران رخ خواهد داد که با رخدادها در موقعیت مشابه در انگلیس و آمریکا متفاوت خواهد بود، به عبارت دیگر جهان اجتماعی بعد از کرونا در ایران بسیار متفاوت از جهان اجتماعی بعد از کرونا در انگلیس و آمریکاست مثلا در دوران پساکرونا در انگلیس و آمریکا محاکمه سازمان های اجتماعی و خودزنی فرد مطرح خواهد شد، احتمال می دهم که دیکتاتوری یا دولت های توتالیتر بخواهند سر بکشند ولی جامعه آنها را محاکمه کند و فرد هم شروع کند به محاکمه کردن خود که چرا همه چیز را واگذار کرده و دامنه خاصی را برای خود در نظر گرفته که این چنین بی پناه شده است.

در ایران منازعه دولت و نظام سیاسی نسبتاً از گذشته برپا بوده است، اما در حوزه خانواده تغییراتی رخ داده و آن اینکه «فرد» مثلاً زنان، مردان، جوانان و کهنسالان مهم شدند و این امر بستر مناسبی برای ساختار جامعه فردای ایران فراهم خواهد کرد.

قبل از کرونا، خانواده در ایران در مسیر فروپاشی یا آسیب های متعدد اجتماعی قرار داشت لذا شاهد بروز مشکلاتی همچون افزایش طلاق، رواج ازدواج سفید، خروج از منزل و غیره بودیم که دقیقاً همین مسایل در حال ضعیف و نحیف کردن خانواده بود، اما ورود کرونا به کشور باعث شد که همه به خانواده توجه بیشتری کنند، این توجه بیش از گذشته سبب ظهور خانواده جدیدی در ایران خواهد شد که علاوه بر قدرت یافتن، افراد تکالیف خود با جوانان، میانسالان و حتی کودکان را مشخص می کنند.

معتقدم فردای کرونا، جامعه ای داریم که منازعات بر سر آدم هایی است که قدرت، دغدغه، آرزو و آرمان دارند؛ البته این فردا، ضعف های بزرگی هم دارد که به ساختار اقتصادی و مراودات رابطه بین ایران و جهان برمی گردد.

* بنابراین شما معتقدید جهان ایرانی به طور کلی در شرایط بعد کرونایی متفاوت از جهان ایرانی در شرایط قبل کرونایی خواهد بود و برای مردم ایران به طور کلی و گروه های متعدد اجتماعی به طور خاص، رفتارهایی امکان پذیر خواهد شد که برآیند آنها در سامان جدید ایران نقش آفرینی خواهند کرد. آیا قائل هستید که سبک زندگی و روابط خانوادگی و حتی معنای خانواده در دوران پسا کرونا نیز با تغییراتی همراه خواهد بود؟

آنچه در ماجرای کرونا در مورد خانواده رخ داد، این بود که خانواده مهم شد. تا دیروز افراد میل داشتند که از خانه عبور کنند، تا دیروز فقدان پدر و مادر و فرزند در خانه داشتیم و با وضعیت عجیبی رو به رو بودیم، تغییری که می توانست مسیر دیگری را طی کند. در روزهای کرونایی افراد به سوی خانواده برگشتند و توجه بیشتری به خانه دارند و در خانه بازی و مراوده و چالش می کنند.

من فکر می کنم که یک اتفاق که در مورد خانواده ایرانی رخ خواهد داد این است که با تکثر صورت های متفاوت خانواده رو به رو خواهیم بود. مثلا یک شکل خانواده کاملاً هسته ای با محوریت پدر و مادر و فرزندان خواهد بود یا در مواقعی بازگشت به خانواده بزرگتر را خواهیم داشت. معتقدم در دوران پسا کرونا سالمندان دیگر تمایلی به حضور در خانه سالمندان و در واقع خروج از منزل را ندارند بلکه دیگران را از منزل بیرون می کنند و منفک از فرزندانشان زندگی می کنند چرا که این ویروس خانه سالمندان در جهان را هدف قرار داد به عنوان مثال حوادثی که در ایتالیا، فرانسه، آمریکا برای جمعیت کهنسال مستقر در خانه های سالمندان پیش آمد، در تمرکز بخشی به پدیده سالمندان آینده بی تأثیر نخواهد بود و سالمندان نیز این تأثیر را دریافت خواهند کرد. همچنین در دوران پساکرونا پسران و دختران در بحران خود را باز می یابند و تعیین تکلیف می شوند.

اتفاق دوم، مساله روابط اجتماعی است، کرونا یک شوک و ضربه یا یک امتیازی داشت و آن این بود که تغییر جدیدی در روابط اجتماعی ایجاد کرد. مثلا کرونا موجب شد جامعه معلقی به روابط اجتماعی خودمانی بزند. ما در حال عبور از این روابط اجتماعی خودمانی و چهره به چهره بودیم، اما کرونا باعث شد که دوباره به خانه برگردیم و روابط خودمانی بسیار بیشتر شد. لذا به نظرم می آید که تغییر روابط و اشکال مختلف روابط اجتماعی را خواهیم داشت. اضافه بر این کرونا در سبک زندگی ایرانی تغییرات بنیادی بسیاری ایجاد کرده و ایجاد خواهد کرد مثلاً در حوزه غذا؛ مساله ای که مدرنیته ایرانی ایجاد کرد، این بود که حوزه های غذایی را قلع و قمع کرد و غذاهای محلی حذف شدند، اما این کرونا باعث شد طعم خوب غذاهای خانگی و انواع غذاهای محلی افزایش یابد. به نظرم سبک زندگی ما در زمینه حوزه غذایی تغییر بنیادی پیدا خواهد کرد؛ بعدها رستوران های متعددی از انواع غذاهای مناطق مختلف ایران در شهرها و استان های کشور خصوصاً در تهران را شاهد خواهیم بود. پس از این کسانی که این مدت طولانی در خانه، غذای خانگی و محلی خوردند، تمایل کمتری به غذاهای مدرن خواهند داشت و به دنبال غذاهای محلی خواهند بود.

در تهران غذاخوری مختص غذاهای محلی کاشانی و جنوبی و شمالی پیدا نمی کنید، ممکن است که فروشنده کاشانی و تبریزی باشد، ولی در این رستوران ها غذاهای محلی پخته نمی شوند، به نظر چنین تغییری در آینده رخ خواهد داد و با تنوع غذایی رو به رو خواهیم شد.

از سوی دیگر مساله ظهور یک مهارت های اجتماعی خانگی و خانوادگی است که با آن رو به رو خواهیم شد. سبک زندگی ما بسیار شبه غربی و متاثر از بازار است و به نظرم در آینده با میلی به سبک زندگی در عرصه پوشش، آرایش، غذا، روابط اجتماعی و روابط خودمانی رو به رو خواهیم شد که این امر به دلیل ماندن زمان مهم در خانه است که در حقیقت خانواده را متحول خواهد ساخته است.

* اشاره کردید که یکی از تحولات در دوران پسا کرونا، تغییرات در روابط و مناسبات اجتماعی است. به صورت مصداقی مناسبات اجتماعی در آینده چه تغییراتی خواهند داشت؟ آیا به صورت جدیدی نمایان می شوند؟

خانواده ایرانی از همه اشکال عبور کرده بود و در حال رسیدن به خانواده هسته ای، ازدواج سفید و… بود، پس از ورود کرونا به نظرم این مسیر یعنی گذر از خانواده گسترده و رسیدن به خانواده هسته ای، دیگر تند و تیز نخواهد بود. در دوران پسا کرونا تکثر خانواده و مناسبات اجتماعی در اشکال متفاوت را شاهد خواهیم بود، نمونه های این مناسبات اجتماعی همزیستی و همسان سازی است.

* در واقع معتقدید روابط عموم مردم در سطح جامعه قوی تر می شود؟

قطعاً به یک بازبینی و باز اندیشی در روابط اجتماعی که پشت آن یک معنای انسانی است، خواهیم رسید، در حقیقت پر رنگ شدن روابط اجتماعی انسانی که جامعه داشت از آن تهی می شد.

* اشاره کردید که در دوران پساکرونا در عرصه مشاغل نیز تغییر و تحولاتی را شاهد خواهیم بود، سوالم این است که در ایران پس از کرونا چه صنایع و مشاغلی توسعه پیدا خواهند کرد و کدامیک کاهش می یابند؟

مشاغلی که وابسته به بازار جهانی بودند ابتدا به دلیل تحریم ها و امروز بر اثر شیوع کرونا آسیب دیدند. تحریم کمر و کرونا پای ما را شکست. از سوی دیگر ما نمی توانیم برای جامعه جهانی صنایع تولید کنیم چون قدرت اقتصادی آن را نداریم،  بنابراین به نظر می رسد در دوران پسا کرونا دیگر سرمایه داران بر مشاغل وابسته به بازار جهانی سرمایه گذاری نکنند، توجه سرمایه داران به مشاغلی سوق خواهد یافت که خودفرمانی و خودگرانی دارد و نیازهای محلی، منطقه ای، بومی و اجتماعی را تامین می کند. مثلاً مشاغلی که در ایران بسیار مهم هستند کفش، لباس، غذا، گل و ماشین است؛ مردم به طور روزمره به این موارد نیاز دارند لذا معتقدم در دوران پسا کرونا این مشاغل در ایران متکثر خواهد شد و سرمایه گذاری در این بخش ها بیشتر می گردد و یک اقتصاد بومی معطوف به نیازهای بنیادی جامعه شکل خواهد گرفت؛ با توجه به همه این تغییرات، همه دولت ها جهان به خصوص دولت ایران به این سمت خواهند رفت.

* کرونا در تمام جهان جان بسیاری را گرفته و این روند همچنان ادامه دارد، آیا در آینده ترکیب جمعیتی در دنیا تغییراتی خواهد داشت؟ در دوران پساکرونا با مهاجرت های جدید یا شکل دیگری از مهاجرت رو به رو خواهیم بود؟

مسیری که جمعیت در حال حاضر طی می کند به این سادگی تغییر نمی کند؛ زمانی جمعیت جوان توقف یافته بود و دنیا به سمت پیری می رفت، دو تا سه دهه طول کشید تا الگوها تغییر کرد، امروز هم ممکن است که بر اثر شیوع کرونا در جهان و تنگناهای اقتصادی در آینده ترکیب جمعیتی تغییر کند، اما این اتفاق در دو دهه آینده رخ خواهد داد. احتمالاً در آینده با افزایش جمعیت جوان رو به رو خواهیم بود.

نکته دوم اینکه به نظرم در الگوی مهاجرت تغییراتی اتفاق می افتد به دلیل اینکه پس از شیوع کرونا در کشورها، تردید در حفظ سلامت کسانی که مهاجرت کرده بودند، اضطرابی برای همه خانواده ها و اقوام و دوستان ایجاد کرد. به عبارت دیگر همه کسانی که فرزندان و آشنایانی در کشورهایی مانند آمریکا و اروپا دارند، پس از شیوع کرونا در این کشورها بسیار دچار استرس و نگرانی شدند بنابراین معتقدم به نوعی الگوی مهاجرت در آینده تغییر خواهد کرد، افراد یا مهاجرت نخواهند کرد یا اگر مهاجرت کنند، با خانواده و در کنار هم خواهند بود البته باید دید که ماجرای کرونا به پناهندگان چه نیشی خواهد زد، کسانی که در سوریه، ترکیه و اروپا در کمپ ها قرار گرفتند، اگر مانند سالمندان از این بیماری در امان نباشند، عواقب عچیبی خواهد داشت مانند اینکه الگو و مسیرهای مهاجرت تغییر می کند.

* کرونا در دوره جدید با ظهورش و نوع حضوری که پیدا کرده، میل و اراده به ماندن دارد، شما در تحلیل مسایل مختلف به سه نظریه نهادی «خانواده، دین و دولت» معتقدید. با توجه به ساختار اجتماعی و مذهبی ایران، برای امروز که کشور با بحران کرونا روبه روست، چه مدل حاکمیتی و مدیریت موثرتر است؟ این مدل در دوران پساکرونا چه تغییراتی خواهد یافت؟

در این مورد دو سناریو در پیش داریم، سناریو اول این است که دولت های مقتدر در جهان شکل بگیرند و دولت یا نظام سیاسی که در کرونا پیروز شده، بیان کند که می تواند در فرهنگ و اقتصاد هم این پیروزی را به دست آورد، البته من احتمال آن را کم می دانم که حداقل در ایران این اتفاق بیفتد به دلیل اینکه دولت یا نظام سیاسی در شرایط و موقعیتی خاص جان گرفته است. از سوی دیگر چون جامعه کرونایی انتظارات، دلهره ها، اضطراب ها و سبک زندگی جدیدتری پیدا کرده، دولت مجبور است که دموکراتیک تر شود یعنی دولت معتدل تر و دولتی که خدمت رسانی مساله او باشد.

با اتفاقی که در حوزه بهداشت و درمان رخ داد این مساله نمایان شد که خصوصی سازی در حوزه بهداشت، درمان و سلامت چه عواقبی دارد. به عنوان مثال حوزه بهداشت و درمان در آمریکا خصوصی بود و جمعیت کثیری بیمه و بهداشت نداشتند و رها بودند و این مساله باعث شد که پس از شیوع کرونا در آمریکا ضربه سنگینی به این کشور وارد شود.

ایران هم پیش از کرونا بخشی از حوزه بهداشت و درمان خود را خصوصی کرده بود به همین دلیل پس از شیوع کرونا در کشور به صورت بنیادی ضربه خورد بنابراین وقتی خصوصی سازی در حوزه سلامت و بهداشت منتفی می شود، در آموزش هم منتفی خواهد شد؛ اینجاست که دولتی می طلبد که توانمندی بسیج نیروها و امکانات را معطوف به جامعه داشته باشد یعنی باید به جامعه و نیروهای اجتماعی و حوزه عمومی تن دهد تا به بخش خصوصی که خود ساخته است.

به نظرم در دوران پسا کرونا دولت نمایندگی خواهیم داشت، یک نظام سیاسی که دموکراتیک است و گروه های اجتماعی را اصل می داند، این نظام سیاسی مجبور است با طبقات متوسط آشتی کند. شاید این نگاه ایدئالیستی به نظر آید، ولی معتقدم نظام های سیاسی در دوران پسا کرونا چاره ای جز این تغییر ندارند. پس از کرونا پزشکان، پرستاران و نیروهای اداری حوزه بهداشت و درمان و پزشکی، همه پیروز این میدان هستند و اجازه نخواهند داد که دوباره ایدئولوژی شکل بگیرد. دوم اینکه فقط صدای یک گروه خاصی بلند نخواهد بود، کادر درمانی پیروز از دیگر متخصصان و دانشمندان دعوت خواهند کرد که به صحنه آیند، در اینجاست که دولت یا نظام سیاسی چاره ای ندارد جز اینکه دموکراتیک عمل کند.

* در واقع در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها، مردم در اولویت قرار می گیرند؟

بله! کاملاً درست است.

* هنوز درمانی برای بیماری کرونا یافت نشده و شاید همین مساله باعث شد که ارتباطات میان انسان و جهان و پروردگار دوباره بازسازی شود. در چنین شرایطی نگاه انسان ها به جهان خلقت و معنویت چه تغییراتی داشته و در آینده این تغییرات به چه سمتی سوق خواهد یافت؟

پس از شیوع کرونا در کشور به حوزه دینداری یک شوک وارد شد، فرو ریختن یا تعلیق مراسم های مذهبی را شاهدیم، کسی زیارت و مسجد نمی رود، یک کرونایی عزیز که شهید می شود کسی نیست که برای او سوگواری کند، در واقع در کشور ایران که مراسم گرا بود، یک تغییر مراسمی اتفاق افتاده است. زمانی که در مورد فرهنگ صحبت می کردیم، می گفتیم که این فرهنگ یک ساحت معناگرایانه و یک ساحت مناسکی دارد، کرونا در حقیقت در حوزه فرهنگ و دین به عرصه مناسک گرایی شلیک کرد لذا در دوران پساکرونا معناگرایی بیشتر ظهور خواهد کرد و اینجاست که تغییری در عرصه دینداری رخ خواهد داد، نمی گویم دین های جدیدی به وجود خواهد آمد، ولی دینداری های دیگری شکل خواهد گرفت و آنجاست که معناگرایی های جدیدی پدیدار می شود.

این بدین معنا نیست که همه افراد دین رسمی و فرم ها را رها می کنند و معنا را پی می گیرند بلکه افراد معناهای متفاوتی که در دوره ای که مراسم تعطیل شده به آنها رسیدند و این معناها به بقای آنان کمک کرده را دنبال می کنند، بنابراین باید به سراغ زمزمه های دین گرایی و معناگرایی رفت و پس از بررسی، بیان کرد معناگرایی در ایران چگونه است.

کرونا ما را از یکسان سازی دینی و دین گرایی نجات داد چرا که نظام سیاسی با محوریت علما در حال یکسان سازی دینی بودند و مداحان بیشتر مورد توجه مردم بودند، در دوران پساکرونا مداحان دوره ای به عقب خواهند رفت و احتمالاً علما و دانشمندان و کسانی که فهم بنیادی از دین دارند به عرصه خواهند آمد.

* بنابراین معتقدید اگر تا دیروز مداحان بیشتر مورد توجه بودند و علما در حاشیه قرار می گرفتند، در دوران پسا کرونا به علما توجه و نگاه های بیشتری خیره خواهد شد؟

علما به معنای کسانی که روضه خوان باشند، مورد توجه نخواهند بود بلکه علمایی که بتوانند تأملات جدیدی در جهان مدرن ارایه دهند و معنای جدیدی به جهان دهند، بیشتر مورد اقبال مردم قرار خواهند گرفت.

یاد و غم کشته های کرونایی حداقل ۲۰ سال بر بدنه جامعه ایرانی باقی خواهد ماند لذا معنابخشی به این مساله بسیار مهم است، همانطور که قبلاً هم تأکید کردم سرودها، شعرها، موسیقی ها و قصه ها در مورد کادر درمانی و جان باختگان بر اثر کرونا، پس از ساخته شدن مورد توجه مردم قرار می گیرد، مردم ایران با این یاد سالها را سپری خواهند کرد تا از این موضوع خسته شوند و از آن عبور کنند؛ موقعیتی که در دوران پساکرونا به وجود می آید، فرصت مناسبی است تا علمای قدرتمند با معناگرایی به صحنه بیایند.

* در دوران پسا کرونا سنت ها و آیین های قومی، ملی  و مذهبی چه تاثیراتی خواهند پذیرفت و راهبرد تازه برای تداوم آن چگونه است؟

پس از کرونا باید اجازه داد که مردم در مناطق مختلف سوگواری های منطقه ای داشته باشند. اقوام در این زمان در این سوگواری عمومی شرکت می کنند و صداهای معنایی متفاوتی پیدا می شود. معتقدم مانند گذشته دعواهای قومی را شاهد نخواهیم بود البته امروز عده ای خود را آماده می کنند که دوباره دعواهای قدیم را زنده کنند، اما امیدوارم کرونا که بسیاری را ساکت کرد در پایان هم عده ای را ساکت کند تا دعواهای قدیمی را زنده نکنند. در دوران پسا  کرونا باید هم نوایی ها اوج بگیرد و این فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها و مناسک و آیین ها جان بگیرند تا جامعه متمدن را یک بار دیگر در ایران شاهد باشیم.

 

 

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: کرونا حوزه بهداشت و درمان پس از شیوع کرونا دولت یا نظام سیاسی دوران پسا کرونا دوران پساکرونا مناسبات اجتماعی رو به رو خواهیم روابط اجتماعی رخ خواهد غذاهای محلی پس از کرونا سوی دیگر بیشتر مورد ورود کرونا باعث شد مورد توجه سبک زندگی دین گرایی خواهد شد دولت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۶۰۱۶۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند

گروه اندیشه: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»


جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده و بحرانی قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده تر و خطرناک تر است. زیرا ما در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس به به برخوردهای خشونت آمیز حکومت اشاره کرد و گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را خشمگین تر، عصبی تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، کرده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ بحرانی» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار بحران شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار بحران های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه بحران ها، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «در ارتباط با رخدادها، حکومت تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حکومت تا کنون از ابزار زور و خشونت استفاده کرده است. حال باید دید که این ابزار زور تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی ممکن است که این سکوت آرامش قبل از طوفان باشد. همان طور که تا کنون نیز این گونه بوده است. جامعه رخدادپذیر یک دوره آرامش قبل از طوفان و یک دوره طوفانی شدن جامعه دارد. تجربه ۱۰ سال اخیر نشان می دهد همواره آرامش قبل از طوفان، و شکل گیری طوفان و بعد سرکوب رخ داده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با چالش ها و بحران ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت بحرانی در کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تضور من این است تا زمانی که نیروهای اجتماعی و معترض و ناراضی با ویژگی های گوناگونی که دارند، آن اندازه توانایی نداشته باشند که در برابر فشار حاکمیت خودشان را اثبات کنند، احتمالا حکومت همچنان از ابزار زور استفاده خواهد کرد. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت برای حاکمیت به صرفه نباشد. به عبارت دیگر اگر حاکمیت ببیند که با راهبردهای امنیتی نظامی و هزینه ای که به لحاظ مادی و عینی اقتصادی و سیاسی برایش به بار می آورد، هر روز ضعیف تر می شود، در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم تا یک رویارویی دیگر بین نظام سیاسی با مردم به وجود نیاید، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم. بعدها تجربه و زمان نشان داد که حاکمیت همچنان تصور می کند که با زور و راهبرد نظامی امنیتی می تواند جامعه را مدیریت بکند. به همین دلیل تصور می کنم اکنون تا یک زورآزمایی دیگر در شهر رخ ندهد، و نظام سیاسی به این نتیجه نرسد که نمی تواند با راهبرد امنیتی نظامی قدرت را پایدار بکند، هیچ آغاز و طرح نویی، شکل نخواهد گرفت».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

«سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .

سناریوی دوم: ناآرامی های گسترده شعله ور شده، یک زورآزمایی دیگر در خیابان ها میان جامعه معترض و حاکمیت رخ بدهد.

سنارویوی سوم: هزینه های مبارزه فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد، حاکمیت نتواند تامین بکند.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود، بر سرعت تغییرات می افزاید.»

بیشتر بخوانید:

حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900116

دیگر خبرها

  • شوراها، از مهمترین مظاهر مردمی سازی حکمرانی در نظام مردم سالاری دینی
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • توسعه مدیریت در نظام سلامت مبتنی بر جوان‌گرایی
  • واکنش یک چهره‌ی سیاسی به تاریخ‌سازی دختر دونده ایرانی
  • انتقاد معاون استاندار از آپارتمان‌سازی در قم
  • ضرورت جبران تأخیر در اجرای سیاست‌های کلی تأمین اجتماعی
  • توسعه اجتماعی شاخص‌ترین دارایی نظام است
  • جذب و به کارگیری پرستاران دوران کرونا
  • وضعیت استخدام پرستاران دوران کرونا
  • مردم با شرکت در انتخابات دور دوم مجلس به تکلیف دینی و سیاسی خود عمل کنند/ احزاب لیست مشترک بدهند