لیست امیدیها؛ وکیلالدولههایی در لباس نمایندگی ملت
تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۷۵۸۵۸۲
حمایت صرف از دولت نه تاکتیک بلکه راهبرد اصلاحطلبانی بود که برای ورود به مجلس، با دولت مستقر ائتلاف کرده و به معنایی دیگر از ظرفیت دولت برای پیروزی خود وام گرفته بودند.
به گزارش مشرق، رویکرد کاندیداها و نوع نگاه آنها به مقوله نمایندگی مجلس، میتواند تاثیر شایانی در خروجی عملکرد مجلس داشته باشد.
اغلب مجالسی که موفق بوده و خاطره خوشی در اذهان مردم بر جای گذاشتهاند، نمایندگانی داشتهاند که شان و جایگاه نمایندگی را بر طبق آنچه که فصل ششم قانون اساسی مقرر کرده میدانستند و همواره بر آن واقف بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مجلس دهم به پایان خود نزدیک شده و این درحالی است که به باور بسیاری از شخصیتهای سیاسی، این مجلس نتوانست شئون یک مجلس قوی را به جا بیاورد و در دو مقوله کلی قانونگذاری و نظارت بر حسن اجرای قوانین توسط قوه مجریه ضعفهای شایانی داشته است.
این در حالی است که بررسی مواضع برخی نمایندگان دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در مقطع کاندیداتوری و حامیان سیاسی آنها حاکی از این است که در یک توافقی نوشته یا شاید نانوشته اساسا قرار بر این نبوده که این مجلس ملت را نمایندگی کند و نیت عموم این کاندیداها این بوده که بعد از مجلس نسبتا قوی نهم که نظارت سختتری بر دولت اعمال کرده بود، جاده صافکن دولت مستقر باشند.
اعضای لیست امید و عَلَم حمایت از دولت در ایام انتخابات ۹۴
*لیست مشترک دولت و اصلاحات
محمدرضا عارف سرلیست اصلاحطلبان تهران در ایام پیش از انتخابات 7 اسفند 94 در حسینیه جماران به لیست ائتلافی اصلاحطلبان و حامیان دولت اشاره کرده و میگوید: «مردم باید توجه کنند که در صورت ارائه لیست ائتلافی، همه اعضا، اصلاحطلب نخواهند بود و طبیعتا برخی نزدیکان دولت نیز در این لیست حضور خواهند داشت، اما میخواهم به همه دوستان قول بدهم که به هیچ عنوان هویت اصلاحطلبی و گفتمان اصلاحات را فدای منافع کوتاهمدت نخواهیم کرد».
او همچنین در همان ایام در دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی تصریح میکند که «ائتلاف با حامیان دولت برای ما یک فرض بود، ولی دو طرف اعلام آمادگی کردند و این ائتلاف انجام شد».
*رفع برد ـ برد حصر، با تشکیل مجلسی همسو با دولت
عارف در پاسخ به دانشجویانی که جویای سرنوشت حصر خانگی موسوی و کروبی بودند، تاکید میکند: «اگر مجلسی همسو با دولت تشکیل شود، میتوان با تعامل، مساله حصر را پیگیری کرد یا در یک محاکمه عادلانه به دنبال این موضوع بود تا بعد از انتخابات بشود با یک روند برد ـ برد این مساله را هم حل کنیم».
*تلاش خواهیم کرد کمک حال دولت باشیم
سرلیست فهرست انتخاباتی اصلاحطلبان همچنین بیستم بهمن 94 در روزنامه اعتماد میگوید: برای آنکه بتوانیم برجامهای دیگری در بخش اقتصادی داشته باشیم، باید جایگاهی تاثیرگذار داشته باشیم و با حضور مردم و مشارکت مردم و نقشآفرینی اصلاحطلبان هدفهای دو سال گذشته را دنبال کنیم. ما اگر خوب عمل کنیم پیروز هستیم و تمام تلاشمان این است که کمک حال دولت باشیم تا بتوانیم برجامهای دیگر به خصوص برجامهای اقتصادی را به ثمر برسانیم. (۱۳۹۴ سه شنبه ۲۰ بهمن)
این اما تمام اظهار نظر عارف در این مورد نیست و او دوم اسفندماه در سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران در مقام وکیل مدافع دولت برآمده و با بیان اینکه «شما عملکرد مجلس نهم را در ارتباط با دولت دهم و یازدهم مقایسه کنید و ببینید که چه تعداد سوال و استیضاح در دولت یازدهم صورت گرفته است؟»، بیان میکند: سوال میشود که چرا دولت روحانی کارنامه عملکرد نمیدهد؛ شما بگویید چه شرایطی را تحویل دولت یازدهم دادهاید؟ تحقیقوتفحصها در دو سال آخر مجلس به هیچوجه با دو سال اول قابل مقایسه نیست.
*کواکبیان: مجلسی شایسته ریلگذاری دولت تشکیل شود
مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردمسالاری هم سه شنبه ۲۰ بهمن 94 در همایشی تاکید میکند که «باید تلاش کرد تا اراده مردم بر همهچیز حاکم شود. اصلاحطلبان میخواستند تا اکثریت مجلس آینده به دست نخبگان واقعی و اهل درد مردم باشد. اصلاحطلبان بر این اعتقادند که باید مجلسی که ریل گذار کار دولت است، ساخته شود».
*حضرتی: مردم به کسانی رای خواهند داد که ریلگذار دولت باشند
الیاس حضرتی از اعضای سرشناس لیست امید، شنبه یکم اسفندماه 94 در همایش سالن حجاب اصلاحطلبان با تاکید بر اینکه امروز برجامیان و نابرجامیان مقابل یکدیگر قرار دارند، بیان میکند: برجام فقط مربوط به هستهای نیست، بلکه یک تفکر عاقلانه و اصلاحطلبانه برای اداره کشور است که میتواند نگاه دنیا را به ایران و اسلام خوشبین کند.
او همچنین چهارشنبه ۵ اسفندماه 94 هم در روزنامه خود یعنی اعتماد میگوید:«مردم رییسجمهور و دولتشان را دوست دارند، از سختیهای کار آگاه هستند و نمیخواهند اجازه دهند عدهای که ثمره مدیریتشان فسادهای مالی چند هزار میلیارد تومانی، تورم لجام گسیخته، بیکاری روز افزون و کوچک شدن سفرههایشان بوده دوباره بر مسند بنشینند. به همین دلیل نیز به نمایندگانی رای خواهند داد که ضمن نظارت جدی بر عملکرد دولت، به جای ایجاد دستانداز و موانع کمرشکن، ریلگذار دولت باشند».
*حیدری: افرادی رأی بیاورند که بنای آنها کمک به دولت باشد
غلامرضاحیدری هم یکم اسفندماه در گردهمایی فراگیر اصلاحطلبان تاکید میکند که «اجرایی کردن برجام برنامه مهمی است که باید در مجلس دهم در دستور کار قرار گیرد».
این عضو لیست امید همچنین 27بهمنماه94 به روزنامه شرق میگوید: «من این امید را دارم با همه این مسائل که پیش آمده، انتخابات سالم برگزار شود و افرادی رأی بیاورند که بنای آنها نظارت و کمک به دولت و نه چوب لای چرخ دولت گذاشتن باشد».
*سروش: اولویت ما همراهی با دولت در اجرای برجام دو و طرح تحول سلامت است
ابوالفضل سروش در گردهمایی فراگیر اصلاحطلبان اظهار داشت: اولویت ما در مجلس آینده همراهی با دولت جهت اجرای برجام دو و طرح تحول سلامت است که گام اول آن را دولت برداشت و گام دوم را انشاءالله مجلس دهم خواهد برداشت. ۱۳۹۴ شنبه ۱ اسفند
*مازنی: قطار اعتدال روحانی به مجلس رسیده است
احمد مازنی هم در گردهمایی فراگیر اصلاحطلبان به صراحت گفته بود که «من افتخار میکنم که شاگرد شیخ اصلاحات بودم ... در سال ۹۲ قطار اعتدال با حضور حسن روحانی سرنوشت کشور را در دست گرفت و امروز این قطار به ایستگاه مجلس رسیده است».
* به دنبال آن هستیم که به خاطر یک رأی وزیری برکنار نشود
سیدفرید موسوی دیگر نامزد اصلاحطلب دوره دهم مجلس در همایش اصلاحطلبان گفته بود: «ما به دنبال آن هستیم که به خاطر یک رأی وزیری برکنار نشود، ما نمیخواهیم دوباره کابوس و هراس یک رأی کشور را فرا بگیرد، ما نمیخواهیم که با چند رأی بیشتر دلواپسی وارد مجلس شود».
مهدی شیخ: باید در دو حوزه به صورت جدی از دولت حمایت کرد
مهدی شیخ هم یکی دیگر از افرادی است که شانس حضور در لیست امید را کسب کرده بود. او سه شنبه ۴ اسفند 94 در اظهارنظری در روزنامه شرق بیان کرده بود: بر این باورم «برای تحقق شعار «امید، آرامش و رونق اقتصادی» باید در دو حوزه به صورت جدی از دولت حمایت کرد؛ نخستین مورد برجام است؛ برجام پایان تحریمهای ظالمانه بر مردم بود و حفاظت از آن، به معنای حفاظت کشور از تحریمهای بیشتر و ظالمانهتر است.
حمایت بزرگان اصلاحات از وکیلالمله بودن لیست امید
شاید در وهله اول این گونه به نظر برسد که نامزدهای اصلاحطلب صرفا بخاطر فضای تبلیغاتی و رایآوری مواضع حمایت از دولت را اتخاذ کرده بودند ولی وقتی شبیه و حتی پررنگتر از این مواضع را از شخصیتهای اثرگذار اصلاحطلب میبینیم، این یقین ایجاد میشود که اساسا اصلاحطلبان برای این روی کار آمدند که روحانی یک «چهار سال» بیدغدغه را بگذراند بیآنکه مانع نظارتی نهاد پارلمان را بالای سر خود احساس کند.
*نوری: اقدامات دولت تدبیر و امید چشماندازی برای گشایش نسبی پدید آورده است
عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات در بیانیه خود در آستانه انتخابات 94 مینویسد:
«اقدامهای انجام شده توسط دولت تدبیر و امید، به ویژه موفقیت آن در برجام، چشماندازی برای گشایش «نسبی» در آینده پدید آورده است... آنان که به ناکامی برجام چشم دوخته بودند، اینک نیروی خود را بسیج کردهاند تا افق را تیره و آب را گلآلود کنند و تمامی نابسامانیهای پیشین را به این دولت نسبت دهند».
*جلاییپور: میخواهند روحانی را تکدورهای کنند
حمیدرضا جلایی پور دیگر فعال اصلاحطلب هم پنجم اسفند 94 در روزنامه اعتماد میگوید: «تندروها به دنبال این هستند که با سرپوش گذاشتن روی خطاهایی که در دوران حاکمیت آنان رخ داده است، دوران پر هزینه سالهای ۸۴ تا ۹۲ را تکرار کنند و دوران ریاستجمهوری روحانی را یک دورهای به پایان ببرند».
*اصغرزاده: برای جلوگیری از سقوط روحانی به سمت یک مجلس خردگرا پیش برویم
ابراهیم اصغرزاده هم همان روز به اعتماد میگوید: برای جلوگیری از سقوط دولت روحانی مجلس آینده باید به سمت یک مجلس خردگرا و مبتنی بر عقلانیت پیش برود. مشارکت بالا در انتخابات هفت اسفند برای دولت اعتدالی روحانی حیاتیتر است تا اصلاحطلبان. به عبارتی انتخابات آینده تاحدی موضوع مرگ و زندگی میانهروهاست.
*معین: ممکن است دولت نتواند در یک دوره موفق شود
مصطفی معین وزیر علوم دولت اصلاحات هم 18بهمنماه در روزنامه شرق تاکید میکند که «اگر کشور خداینکرده یک فرصت چهارساله را از دست دهد، واقعا خسارت بزرگی وارد شده است. آسیب چنین مجلسی در کوتاهمدت این خواهد بود که ممکن است دولت نتواند در یک دوره موفق شود و حتی ممکن است انتخابات بعدی ریاستجمهوری هم تحتتأثیر قرار گیرد».
*خاتمی: مجلس همراه خوبی برای دولت یازدهم باشد
سیدمحمدرضا خاتمی، نایبرئیس مجلس ششم و برادر رئیس دولت اصلاحات هم بر این تاکید میکند که «این مجلس باید در عین انجام وظایف خود و نظارت بر دولت و سایر نهادهای حاکمیتی همراه خوبی برای دولت یازدهم برای ازبینبردن محدودیتها و مشکلات باشد تا حاصل آن گشایش در معیشت مردم، فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین گشایشهای بیشتر در سیاستهای خارجی باشد».
حال با بازبینی این مواضع میتوان به این واقعیت پی برد که مجلس دهم مجلس موفقی نبود چون اساسا قرار نبود مجلس موفقی باشد. شاخصترین نمایندگان این مجلس که بخش قابل توجهی از آنها عضو فراکسیون امید بودند، پیش از ورود به مجلس، چک سفیدامضا به قوه مجریهای داده بودند که قاعدتا باید پارلمان را حاضر و ناظر بر اعمال خود ببیند نه حامی و تایید کننده هر لایحه.
آنچه به نظر میرسد، حمایت صرف از دولت نه تاکتیک بلکه راهبرد و دستور تشکیلاتی اصلاحطلبانی بود که برای ورود به مجلس، با دولت مستقر ائتلاف کرده و به معنایی دیگر از ظرفیت دولت برای پیروزی خود وام گرفته بودند.
منبع: فارسمنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا ماهواره نور سال جهش تولید اخبار بورس اصلاحات مجلس عملکرد برجام امید اصلاح طلبان دولت کروبی دولت دهم عارف مجلس شورای اسلامی دولت یازدهم لیست امید دولت روحانی سید محمد خاتمی دولت اصلاحات اعتماد می گوید اصلاح طلبان دولت یازدهم لیست امید اصلاح طلب مجلس دهم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۷۵۸۵۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزیت اصلاحطلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربهگیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.
مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند.
در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.
سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.