غرب نگران تبدیل شدن ایران به یک چین دیگر است
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۲۱۷۴۹
روزنامه اعتماد در گفت و گویی با احمد نقیب زاده استاد علوم سیاسی نوشت: اقدامات و موضعگیریهای اخیر پایتختهای اروپایی از کلید زدن روند حل اختلاف پیشبینی شده در برجام گرفته تا بیانیههایی در مورد برنامه فضایی و پرتاب ماهواره ایرانی به فضا و ممنوع کردن فعالیتهای حزبالله لبنان در خاک آلمان و بریتانیا، این گمانه را افزایش داده است که اروپاییها در حال تغییر رویکرد خود نسبت به ایران هستند و قصد دارند تعهدات گذشته در برجام را فراموش کنند و به مواضع امریکا در قبال ایران نزدیکتر شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اراده کافی در میان کشورهای اروپایی به ویژه سه کشور طرف برجام وجود دارد که بتوانند راهحلی برای بهبود روابط با تهران و کاهش تنشهای پیدا کنند؟
در موقعیتی که شرایط دو قطبی بر روابط حاکم نباشد و اروپا مجبور نباشد میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا یکی را انتخاب کند، قطعا مواضع معتدلتری اتخاذ خواهد کرد. ولی اگر شرایط حاد باشد و اروپا مجبور باشد میان تهران و واشنگتن یکی را انتخاب کند، قطعا امریکا را انتخاب خواهد کرد. در مسائل اخیری که روی داده است، از جمله رویدادی مانند قرار دادن ماهواره ایرانی در مدار، اروپاییها نسبت به امریکا موضع بسیار ملایمتری را اتخاذ کردهاند و مواضع تندی نگرفتهاند. به هر تقدیر در شرایط حاضر امریکا همچنان بر طبل تحریم میکوبد و ادعا میکند که قصد دارد ایران را تحت فشار حداکثری نگه دارد تا به گفته خودش اجازه ندهد جمهوری اسلامی ایران از لحاظ نظامی قدرت بیشتری پیدا کند. به نظر من پاسخ به سوال شما نیازمند رصد تحولات آینده است.
فرمودید که در شرایط حاد، اروپا قطعا امریکا را انتخاب میکند؛ در حال حاضر آیا اروپا در این شرایط نیست و مجبور به گزینش میان تهران و واشنگتن نشده است؟
نه، خوشبختانه الان در این وضعیت نیستیم. اروپاییها هنوز موضعگیری تندی همراستا با امریکا نکردهاند اما واشنگتن به شدت علاقهمند است که این وضعیت را تغییر بدهد و اروپا را آنقدر تحت فشار بگذارد تا مجبور به انتخاب میان ایران و امریکا شود و همان گونه که گفتم در آن شرایط خواهد بود که اروپاییها به دلیل پیوندهای اقتصادی و مالی که با امریکا دارند، چارهای نخواهند داشت جز اینکه طرف امریکا را بگیرند.
چرا اروپاییها در دو سالی که از خروج امریکا از برجام میگذارد، از اهرمهایش برای کاهش تنش و بهبود روابط به تهران استفاده نکرده است؟
اروپاییها بیش از هر چیز از جنگ هراس دارند، جنگ تازهای در خاورمیانه بلاواسطه و بلافاصله بر امنیت و ثبات اروپا اثر میگذارد، در نتیجه کشورهای اروپایی از هر امکانی بهره میبرند تا اجازه ندهند که وضعیت خاورمیانه از اینکه هست بدتر شود. به همین دلیل هم یک سیاست کژدار و مریزی در پیش گرفتهاند که به امریکا برای افزایش تنشها در خاورمیانه چراغ سبز ندهند و اجازه ندهند که امریکا به سمت اقدامات تند و تصمیمهای نظامی برود. اروپا از امکاناتی که در اختیار دارد، در حال حاضر به صورت نصفه و نیمه استفاده میکند تا بتواند از یک سو نظر ایران را جلب کند و از سوی دیگر امریکا را به آرامش و عقلانیت سوق دهد.
اروپاییها برجام را یکی از ستونها و دستاوردهای چندجانبهگرایی تلقی میکنند. اما گمانههایی وجود دارد که دوران چندجانبهگرایی و روند جهانیسازی به دلیل گرایشهای ملیگرایی و نگاه به درون در حال از بین رفتن هستند و حتی ساختار اتحادیه اروپا هم در خطر فروپاشی است. به اعتقاد شما تا چه اندازه در آینده میتوان روی چندجانبهگرایی و قدرت اروپا برای تضمین تعهدات بینالمللی حساب کرد؟
من تصور نمیکنم که اروپا الان در خطر ناسیونالیسم افراطی قرار داشته باشد. هر چند گروههای ملیگرای قدرتمندی در برخی از کشورهای اروپایی شکل گرفتهاند که گهگاه در برخی انتخابات هم رای میآورند، اما آن اندازه قدرت ندارند که بتوانند اتحادیه اروپا را از هم بپاشند. درست است که بریتانیا از اتحادیه اروپا کنار کشید، اما همین اقدام هم با مقاومت عمدهای در داخل بریتانیا مواجه شد و همچنان مردم بریتانیا نسبت به این اقدام ناراضی هستند. در فرانسه هم هر چند ژان ماری لوپن در دورهای و حالا دخترش مارین لوپن، گهگاه آرای چشمگیری در انتخابات کسب میکنند، اما من از هر فرانسوی که سوال کردهام گفتهاند که رای به راست افراطی در واقع دهنکجی و نه به سیاستهای سوسیالیستها و راست میانه در این کشور است، نه به معنای مخالفت با اتحادیه اروپا. خواسته مردم در کشورهای اروپایی این است که دولتهای ملی، بیشتر به خدمات عمومی و مردم کشورهایشان بها بدهند، نه اینکه اتحاد در اروپا را از بین ببرند یا افرادی مانند لوپن را به عنوان حاکم در کشورهایشان انتخاب کنند.
اتحادیه اروپا با چالشهایی روبهرو است که این چالشها لزوما باعث فروپاشی و تزلزل این اتحادیه نمیشود. منفعتی که قدرتهای اروپایی از وجود بازار واحد اروپایی و اتحادیه میبرند بسیار زیاد است. کشورهایی مانند آلمان و فرانسه هرگز راضی نمیشوند که به راحتی فرصت اتحادیه اروپا را از دست بدهند. در نتیجه من پیشبینیهای مربوط به زوال چندجانبهگرایی و اتحاد در اروپا را چندان جدی و قریبالوقوع نمیبینم.
آیا با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و نیاز این کشور به امریکا برای جبران اثرات اقتصادی برگزیت، آیا ممکن است برجام یکی از وجوه معامله بریتانیا با امریکا برای گرفتن امتیاز تبدیل شود؟
تردیدی نیست که بریتانیا به امریکا نیازمند است. اما واقعیت این است که میان قاره اروپا و ایالات متحده امریکا رقابتهای زیاد اقتصادی و تجاری وجود دارد که از دهه ۱۹۶۰ آغاز شده و هنوز هم ادامه یافته است. بعد از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، قطعا نیاز و تکیه لندن به واشنگتن بیشتر خواهد شد، اما در عین حال بریتانیا تلاش میکند تا حضور خود در خاورمیانه را هم گسترش دهد به ویژه که بیمیلی و تزلزل تصمیمگیری در واشنگتن باعث شده خلأهایی در خاورمیانه ایجاد شود که لندن به آنها به عنوان فرصتی برای گسترش نفوذ خود در منطقه مینگرد. باید متوجه باشیم که بریتانیا هم درست مانند دیگر کشورهای اروپایی در عصر حاضر از جنگ بیزار است و هیچ وقت به سویی نمیرود که امریکا را به خشونت و اقدامات نظامی تشویق کند.
در نهایت قطعا انتظار میرود که هماهنگیهای بیشتری میان مواضع امریکا و بریتانیا در سالهای پیش رو ایجاد شود و موضعگیریهای لندن بیشتر با امریکا نزدیک شوند. اما اگر فرض کنیم که نسبت نزدیکی بریتانیا با اروپا و امریکا از ۱۰۰ برای هر کدام ۵۰ بود، الان وزنه به نفع امریکا تغییر کرده و با چنین معیاری نسبت ۲۵ به ۷۵ در روابط با اروپا و امریکا ایجاد میشود. اما اینکه انتظار داشته باشیم لندن ۱۰۰ درصد به دامن امریکا بیفتد، اشتباه است. من تصور نمیکنم که بریتانیا هرگز تمایل داشته باشد به یک دولت وابسته به واشنگتن تبدیل شود و پیشبینی میکنم بهرغم نزدیکتر شدن مواضعش با واشنگتن، استقلال عمل خود را در قبال ایران حفظ کند.
انتقادی که به طرفهای اروپایی برجام وارد میشود این است که در طول دو سال گذشته برای حفظ این توافق تلاش عملی چندانی نکردهاند. فکر میکنید این تعلل از سوی اروپا به دلیل انتظار برای تغییر سیاست در امریکا و کنار رفتن رییسجمهور کنونی است یا اینکه به دلیل مسائل حقوقی و کندی ذاتی تصمیمگیری و بروکراسی در اتحادیه اروپاست؟
من فکر میکنم که هر دو عامل در این ماجرا نقش دارد. گاهی باید پذیرفت که برای بسیاری از قدرتهای جهانی، معادلات ایران چندان اهمیت حیاتی ندارد که استراتژیهای عمده خود را به سرعت برای ایران تغییر دهند. با این حال کشورهای اروپا جدا از مساله برجام و ایران به صورت بنیادین از عملکرد ترامپ ناراضی هستند و انتظار دارند که در انتخابات آینده ترامپ برنده نشود. از نظر اروپاییها دونالد ترامپ نظم حاکم بر جهان را به هم زده و اروپا و غرب را در وضعیت آسیبپذیری قرار داده است.
اروپاییها به رغم همه تلاشهایی که از زمان تشکیل اتحادیه اروپا به خرج دادهاند، هرگز نتوانستهاند به یک استراتژی سیاست خارجی واحد دست یابند. اروپاییها اگر بخواهند که برای رسیدن به یک هدف، مثلا برای حفظ برجام یا راضی نگه داشتن ایران اقدام عاجل کنند و منتقدان و مخالفان چنین رویکردی را برای موافقت با آن تحت فشار قرار دهند، ممکن است به اختلافات و انتقادات داخل اتحادیه دامن بزنند که به هر حال به نفعشان نیست. در نتیجه سعی میکنند در موضوعهای مربوط به سیاست خارجی دست به عصاتر و کم حاشیه اقدام کنند.
امریکاییها تهدید کردهاند که از طریق پیشنهاد قطعنامه تمدید تحریمهای تسلیحاتی یا استفاده از مواد قطعنامه ۲۲۳۱ مربوط به برجام، پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد میکشانند. فکر میکنید که دو کشور اروپایی عضو دایمی شورای امنیت در چنین سیاستی با امریکا همراه میشوند؟
ادعایی که امریکاییها مطرح کردهاند، بسیار غریب و غیرقابل پذیرش است. آنها از برجام خارج شدهاند و حالا مدعی میشوند که میخواهند از این توافق به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن ایران استفاده کنند. چنین ادعایی بیشتر باعث خنده میشود تا آثار عملی در پی داشته باشد. اینکه پرونده ایران به شورای امنیت برود که من حتی تصور نمیکنم بتوانند چنین پیشنهادی را به صحن شورای امنیت ببرند، قطعا حتی اگر به صحن هم برسند، چین و روسیه بدون تردید از حق وتوی خود در مقابل امریکا استفاده خواهند کرد و اجازه نمیدهند که بیشتر از این امریکا دست به یکجانبهگرایی تهاجمی در جهان بزند.
اینکه قرار باشد پیشنهادی را به شورای امنیت ببرند، تقریبا هر کشوری از میان ۱۵ کشور عضو شورا میتواند پیشنهادهای خود را مطرح کند، اما برای اینکه این پیشنهاد عملی شود به لحاظ حقوقی و قانونی مسیر سختی در پیش دارد و این گونه نیست که هر کشور عضو سازمان ملل متحد بتواند هر قطعنامهای را با هر محتوایی به رای شورای امنیت بگذارد.
آلمان به تازگی و بریتانیا چند ماه پیش، اعلام کردهاند که فعالیتهای حزبالله لبنان را در خاک خود ممنوع میکنند. پیش از این بر اساس رویه اتحادیه اروپا، این کشورها میان شاخه نظامی حزبالله و بخش سیاسی آن تمایز قائل میشدند. چنین گامهایی که از سوی کشورهای اروپایی برداشته میشود خط و نشان کشیدن برای تهران است یا اینکه مربوط به رویکرد بینالمللی این کشورها نسبت به لبنان است؟
نمیتوان تصور کرد که چنین اقداماتی بدون در نظر گرفتن ایران انجام شده باشد. کشورهای غربی هر چقدر هم که در مورد ایران اختلاف نظر داشته باشند، در مورد تحدید توان ایران در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه کاملا اتفاق نظر دارند. یعنی مادامی که بدون برخورد و درگیری بتوان جلوی نفوذ بیشتر ایران در منطقه را گرفت، اروپاییها و امریکا در یک راستا عمل میکنند. در نتیجه اروپاییها بدون تردید در اقداماتی که بوی جنگ و درگیری ندهد، با امریکا برای محدود کردن ایران همکاری میکنند. فشاری که بر حزبالله لبنان آورده میشود در واقع با هدف محدود کردن ایران است که باید آن را در سیاست کلی اروپا و غرب در قبال ایران تحلیل کرد و نمیتوان آن را اقدامی بدون نظر گرفتن موضوع ایران برشمرد.
این فشارها برای محدود کردن ایران تا کجا ادامه پیدا میکند؟
دورنمایی برای قطع فشارهای خارجی برای ایران وجود ندارد، چون دورنمایی وجود ندارد که ایران قدرت و نفوذ خود را در منطقه کاملا از دست بدهد. اگر حتی غرب بتواند توان ایران را محدود کند، تا یک مرز ثابت به این کار ادامه نمیدهد که بعد از مرحلهای بگوید دیگر فشار بس است، هر اندازه که ایران ضعیفتر شود، آنها هم فشار خود را بیشتر میکنند. من تصور میکنم که ایران در شرایط کنونی در منطقه پیرامون خود توان زیادی دارد و میتواند نقش موثری در تحولات منطقه داشته باشد. ایران به اثرگذاری خود در مسائل منطقه ادامه خواهد داد و غرب اروپا هم برای کاهش دایره اثر و توان اثرگذاری ایران در منطقه تلاش خواهد کرد.
پس فکر میکنید که دورنمایی برای حل مسائل جاری میان ایران و غرب وجود ندارد؟
مساله ایران برای غرب، منحصر به یک یا دو اختلاف نظر سیاسی و فنی نیست، بلکه مشکل رویکرد تهران است. ایران از جمله کشورهایی است که به سمت استقلال کامل سیاسی و نظامی خیز برداشته است. همان کاری که در چند دهه گذشته چین انجام داد و تا غرب برای جلوگیری از پیشرفت چین به خودش بیاید، با یک قطب جدید قدرت اقتصادی و نظامی مواجه شد. حالا چین به عنوان یک قدرت جهانی به رسمیت شناخته شده است و گریزی از قدرت این کشور برای امریکا و اروپا وجود ندارد. تجربه رشد چین به عنوان یک رقیب قدرتمند اقتصادی و نظامی، تجربه دردناکی برای غرب بود و نگران هستند که کشورهای دیگر هم به تدریج بتوانند از مسیری که چین پشت سر گذاشت به رقبای جدید بینالمللی تبدیل شوند. نگرانی غرب از این است که ایران قدرت و اثرگذاری منطقهای خود را در درازمدت به یک توان بینالمللی و جهانی بدل کند تا در آینده مجبور باشند که با ایران به عنوان یک قدرت برابر و همسان برخورد کنند. مادامی که ایران بر استقلال و پیشرفت تاکید میکند، تخاصم غرب علیه ایران هم ادامه خواهد داشت و تغییری در رویکرد آنها برای تحدید ایران ایجاد نمیشود.
منبع: روزنامه اعتماد برچسبها سازمان ملل متحد شورای امنیت سازمان ملل واشنگتن اتحادیه اروپا شورای عالی امنیت ملی دونالد ترامپ حزب الله لبنان ایالات متحده آمریکا خاورمیانه بریتانیامنبع: ایرنا
کلیدواژه: سازمان ملل متحد شورای امنیت سازمان ملل واشنگتن اتحادیه اروپا شورای عالی امنیت ملی دونالد ترامپ حزب الله لبنان ایالات متحده آمریکا خاورمیانه بریتانیا سازمان ملل متحد شورای امنیت سازمان ملل واشنگتن اتحادیه اروپا شورای عالی امنیت ملی دونالد ترامپ حزب الله لبنان ایالات متحده آمریکا خاورمیانه بریتانیا کشورهای اروپایی چندجانبه گرایی حزب الله لبنان ایران در منطقه کشورهای اروپا اتحادیه اروپا شورای امنیت سازمان ملل اروپایی ها بین المللی وجود ندارد نقیب زاده تحت فشار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۲۱۷۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد؛ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش ایسنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم.
من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریبا ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است.
این یک تغییر چشمگیر در چشمانداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیتشناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد.
در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشم انداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است.
۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست.
اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشمانداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود.
فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند.
فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رای دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رای ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشمانداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را میخواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست.
اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند.
در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکانپذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.