آیا امام علی (ع) در فتح ایران توسط خلفای قبل از خود نقش داشتند؟
تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۳۳۹۰۶
خبرگزاری تسنیم: نکات و سؤالات زیادی پیرامون زندگی پربرکت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام وجود دارد. این مسائل در کنار برخی شبههافکنیهای عمدی و مغرضانه از سوی دشمنان، نمود و جلوه بیشتری به خود میگیرد و هر از گاهی مورد بحث محفلها میشود. مسائلی مانند کیفیت و نوع دین و علم امام علی علیه السلام، بحث خلافت، قضیه کشورگشایی و اقدام خلفای قبل از آن حضرت به فتوحات از جمله حمله به ایران از جمله این موارد هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین راستا، خبرگزاری تسنیم در گفتوگویی که با حجتالاسلام محمود اسماعیلی نسب، محقق تاریخ اسلامی و شیعی، انجام داده درصدد یافتن پاسخ برخی از ابهامات در زندگی و سیره نورانی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام برآمده است. آن طور که این محقق تاریخ اسلامی توضیح میدهد، نهتنها امام علی علیه السلام در این جنگها حضور نداشتند، بلکه فرزندان ایشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم در این جنگها شرکتی نداشتند. این مطلب در منابع معتبر و قابل استناد ثبت شده است. امام علی علیه السلام به چند دلیل در این گونه جنگها حضور نداشتند. علت اول این بود که آن حضرت این عمل را غصب میدانستند و با عملکرد خلفا و با این شیوه و نبرد با ممالک دیگر موافق نبودند. علت دوم این بود که با توجه به فرموده رسول خدا صلیالله علیه و آله، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه امیر است. یعنی فرمانده است و مأمور و فرمانبر کسی جز پیامبر صلیالله علیه و آله نبوده و نخواهد بود. بنابراین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فقط تحت امر رسول خدا صلیالله علیه و آله به جنگ و جهاد میرفتند و آن حضرت بعد از ایشان تحت امر خلفای غاصب به جهاد نرفتند.
یکتاپرستی امام علی علیه السلام از آغاز تولد
میدانیم که امام علی علیه السلام اولین مردی بودند که بعد از بعثت رسول خدا صلیالله علیه و آله به ایشان ایمان آوردند. سؤال اینجاست که دین آن حضرت قبل از اسلام چه بود؟
جواب این پرسش را حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در خطبه قاصعه که طولانیترین خطبه نهج البلاغه است، توضیح دادهاند. ایشان در این خطبه میفرمایند که پیامبر صلیالله علیه و آله از کودکی تحت تعلیم برترین فرشتههای الهی قرار داشتند و هر روز تعالیمی در آئین الهی میآموختند و طبق آن عمل میکردند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد میفرمایند وقتی سرپرستی من در دوران طفولیت به پیامبر صلیالله علیه و آله سپرده شد آنچه را که ایشان از آن فرشته میآموختند به من هم یاد میدادند.
بنابراین هم پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و هم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از اسلام تحت تعلیم برترین فرشته الهی قرار داشتند. اما از اینکه این تعالیم، همان تعالیم اسلام بوده که این بزرگواران به صورت غیر رسمی به آن عمل میکردهاند یا نه اطلاع درستی نداریم و حضرت هم در این خصوص توضیحی ندادهاند. در هر صورت هر دوی این بزرگواران به تعالیم و احکامی که فرشته بزرگ الهی (روح) به آنها آموخته بود و غیر از روحالامین (جبرئیل علیه السلام) هست عمل میکردند و خدا را میپرستیدند.
بیشتر بخوانید: مرور مطالب کمترمطرحشده از زندگی امام حسن(ع)/ آقازادهای که بهازای خدمتش بهرهای از پول و مقام نخواست
بررسی حکمت و رویدادها در معراج نبی مکرم اسلام(ص)/ آیا امکان دارد پیامبر(ص) خداوند را دیده باشد؟
برخورداری از علم لدنی و الهی
در کنار ایمان قاطع و استوار آن حضرت، میدانیم که ایشان دارای علم بسیاری بودند به اندازهای که نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله بارها به این نکته اشاره کردهاند. این علم و دانش فراوان امام علی علیه السلام، علم الهی بود یا علم اکتسابی؟
تمام ائمه علیهم السلام دارای علم الهی و لدنی بودند و خدا علم فراوانی را به آن بزرگواران عطا فرموده بود. هیچ امامی مکتب نرفته و استاد به خود ندیده بود، مگر پدران بزرگوارشان که بر آنها امامت داشتند.
به همین صورت، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون در مکتب پیامبر صلیالله علیه و آله پرورش یافته بودند، تنها معلم و استاد آن حضرت نبی مکرم اسلام بود. خود آن حضرت میفرمایند: «از زمانی که پیامبر طفلی شیرخوار بود تحت تعلیم بزرگترین فرشته الهی (روح) قرار داشت و معارف گوناگون را تعلیم میدید.»
همان طور که درباره دین ایشان اشاره شد، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همچنین میفرمایند: «زمانی که وارد خانه پیامبر شدم (در پنج یا شش سالگی) او تعالیمی را که از آن فرشته بزرگ الهی میگرفت به من نیز میآموخت.» یعنی پیامبر صلیالله علیه و آله آنچه را که از آن فرشته میگرفتند، به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام انتقال میدادند. پس از آن هر امامی که به امامت میرسید، خدای متعال برای او علمی پدید میآورد تا در برابر تمام مسائلی که برای جامعه پدید میآمد پاسخ و راهکار مناسب داشته باشد و هرگاه مورد سؤال قرار میگیرد بهترین و کاملترین پاسخ را داشته باشد.
مسیر امرارمعاش
در مورد شغل و مسیر امرارمعاش امام علی علیه السلام هم مطالبی عنوان شده است. شغل اصلی آن حضرت چه بود و از چه راهی کسب درآمد میکردند؟
دقت داشته باشید که ائمه اطهار علیهم السلام شغلی که به صورت کار روزانه آنها باشد و هر روز به آن مشغول باشند، نداشتند. زیرا کار آنها هدایت خلق بود. آنها معلمین بزرگ بشریت بودند. به همین علت این طور نبوده که از صبح تا غروب به شغلی مشغول باشند و از وظیفه و امر مهمی که خدا به عهده آنها گذاشته بود، بازبمانند.
اما این بزرگواران در کنار مسئله مهم هدایتگری که البته در قبال آن هیچ مزدی از کسی دریافت نمیکردند، عموماً دارای املاکی بودند که در آن کشاورزی میکردند و این امر از زمان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باب شده بود. امام علی علیه السلام هنگامی که خلافتش غصب شد و مردم مرد به میدان آمدن در دفاع از حقیقت حضرت نبودند، به منطقهای به نام ینبع که با مدینه فاصله قابل توجهی داشت، رفته و زمین های بایری را در آنجا آباد کردند.
ایشان اوقات فراغت خود را در آنجا به آباد کردن آن زمینها میپرداختند که بعدها آن منطقه به املاک وسیعی تبدیل شد و به اولاد طیبین و طاهرین امام علی علیه السلام به ارث رسید. همه ائمه در اطراف مدینه یا در ینبع زمینهایی داشتند که گاه مستقیماً برای کار به آنجا میرفتند و گاهی کارگرانی داشتند که زیر نظر آنها در این زمینها کار میکردند. بنابراین طبیعی است که این بزرگواران زندگی خود را از عواید آن زمینها تأمین میکردند.
هدف از پیگیری موضوع فدک
بعد از خلافت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاقهای مهم زیادی روی داد. یکی از آنها که مورد بحث قرار دارد، مسئله زمین فدک است. چرا آن حضرت در دوران خلافت خودشان فدک را به حضرت زهرا سلامالله علیها برنگرداند؟
حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام با توجه به نامهای که برای ابن عباس نوشتهاند، اصلاً تعلق خاطری به مسئله فدک از خود و اهل بیت علیهم السلام نشان ندادند و بیتوجه به بازپسگیری آن بودند.
چرا؟
چون میخواستند نشان بدهند که اگر با خلفای پیشین در ارتباط با غصب فدک بحث داشتند، به دلیل تعلق خاطر مادی نبوده و دلایل بالاتری داشته است. همچنین به اعتبار حقیقت سخنان حضرت زهرا سلامالله علیها درباره فدک، مسئله مهمتر یعنی خلافت را طلب کنند.
بنابراین وقتی آن هدف در آن دوره محقق نشد، دیگر اهل بیت علیهم السلام نیازی نداشتند که بخواهند در موقعیتی که خلافت دست خودشان است، فدک را باز پس بگیرند.
امامت امام علی علیه السلام
موضوع امامت هم مبحثی است که در نهج البلاغه از آن کمتر مطلبی آمده است. چه دلیلی داشته که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه از امامت خودشان مطلبی را عنوان نکردهاند و تنها از اینکه خلافت ایشان را غصب کردهاند، اظهار شکایت کردهاند؟
توجه داشته باشید که نهج البلاغه کتابی نیست که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام به تألیف آن پرداخته باشد و آن را پدید آورده باشد. بلکه سید رضی از علمای بزرگ شیعه در قرن پنجم برخی از کلمات برجسته حضرت را که از نظر بلاغت بسیار عالی بودند، دستچین کرده و این کتاب را نوشته است. بنابراین نهج البلاغه اگرچه سخنان امام علی علیه السلام است اما نوشته آن حضرت نیست.
با این حال در برخی از خطبهها حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از امامت و حقیقت خود سخن گفتهاند. در خطبه روز اولی که آن حضرت به خلافت رسیدند و در نهج البلاغه هم وجود دارد، امام علی علیه السلام مردم را به سبب دوری از اهل بیت علیهم السلام بعد از پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و پیروی از غاصبان مذمت و سرزنش کرده و میفرمایند عذر شما در این زمینه پذیرفته نیست.
در خطبه شقشقیه هم مشاهده میکنیم هنگامی که از خلفای پیش از خود و غاصبان خلافت یاد میکنند و خلافها و کژیهای آنها را برمیشمارند، در آنجا تأکید بر حقیقت و حقانیت خود دارند. به خصوص در مورد خلیفه اول که میفرمایند او میدانست ردای خلافت برازندهاش نیست، آن را بر تن کرد. در فراز دیگر این خطبه میفرمایند: «شگفتا کسی که بارها (عقیلونی عقیلونی؛ مرا رها کنید، مرا رها کنید) می گفت، چگونه عروس خلافت را برای دوست و رفیق خود (یعنی عمر بن خطاب) کابین بست؟»
در خطبههای دیگر هم از اقدام خود در اینکه بخواهد با غاصبین مواجه بشوند، سخن میگویند و از اینکه مردم او را همراهی نکردند شکوه میکنند که جز عده معدودی کسی با من باقی نمانده بود تا بخواهند حق را در جای خود بنشانند. البته به این نکته هم باید اشاره کرد که متأسفانه مردم به سرعت پیام و حقیقت غدیر را پشت گوش انداختند و به همین دلیل علی علیه السلام جز در موارد معدود برای تبیین حقیقت خود به واقعه غدیر استناد نکرده است.
آشنایی با شورشی که در منطقه فارس روی داد
رابطه مردم ایران با حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در دوران حیات ایشان هم یکی از مسائل مورد سؤال است. گاهی عنوان میشود که مردم فارس در آن زمان شورش کردند و این شورش به دستور حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام سرکوب شد. این موضوع تا چه اندازه سندیت و حقیقت دارد؟
اگر تاریخ را از روی منابع صحیح و درست مطالعه کنیم، مشخص میشود که جایی عنوان نشده که مردم فارس در زمان امام علی علیه السلام شورش کرده باشند. بلکه در کتابهای تاریخی آمده عرب خائنی به نام خِرّیت بن راشد ناجی که بعد از جنگ نهروان شورش کرده بود، با فتنهای که به پا کرد همه افراد فاسد مانند خوارج، عثمانیها، سارقان، برخی کردهای شورشی و همچنین برخی اهل کتاب را که شرایط ذمه را شکسته بودند، با خود همراه کرد.
او بر ضد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فتنهای ایجاد کرد که معقل بن قیس ریاحی سردار امام او را تعقیب کرد. او پس از کشتن چند نفر از دهقانان مسلمان ایرانی از عراق به خوزستان رفت و در رامهرمز از قوای معقل شکست خورد و فرار کرد. در نهایت به فارس رسید و از آنجا به خلیج فارس گریخت. معقل او را در ساحل به دام انداخت و به هلاکت رساند.
معقل از افراد همراه او از آنهایی که مسلمان بودند بیعت دوبارهای برای امام علی علیه السلام گرفت و آنها را آزاد کرد. اما اهل کتابی را که شرایط ذمه را شکسته بودند به اسارت درآورد و آنها را از فارس عبور داد که مصقله بن هبیره شیبانی، فرمانروای شهر اردشیر خوره در فارس ضمانت کرد اسرا را بخرد و آزاد کند. بنابراین خود اهل فارس و مردم ایرانی شورش نکرده بودند بلکه سرکرده این شورش یک عرب خائن بود.
عدم حضور امام علی علیه السلام و فرزندان ایشان در کشورگشایی خلفا
فتوحات ایران و جنگهای زمان خلفا هم مورد ابهام است. سؤال اینجاست که آیا حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و فرزندان بزرگوارشان یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در جنگها و فتوحات زمان خلفا، از جمله جنگ با ایران حضور داشتند؟
خیر. نه تنها امام علی علیه السلام در این جنگها حضور نداشتند، بلکه فرزندان ایشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم در این جنگها شرکتی نداشتند. این مطلب در منابع معتبر و قابل استناد ثبت شده است.
دلیل این موضوع چه بود؟
امام علی علیه السلام به چند دلیل در این گونه جنگها حضور نداشتند. علت اول این بود که آن حضرت این عمل را غصب میدانستند و با عملکرد خلفا و با این شیوه و نبرد با ممالک دیگر موافق نبودند.
علت دوم این بود که با توجه به فرموده رسول خدا صلیالله علیه و آله، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه امیر است. یعنی فرمانده است و مأمور و فرمانبر کسی جز پیامبر صلیالله علیه و آله نبوده و نخواهد بود. بنابراین حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فقط تحت امر رسول خدا صلیالله علیه و آله به جنگ و جهاد میرفتند و آن حضرت بعد از ایشان تحت امر خلفای غاصب به جهاد نرفتند.
نکته قابل توجه این است که وقتی امام علی علیه السلام به خلافت رسیدند، هرگز به فتوحات اقدام نکردند.
همین طور است. این موضوع هم میتواند دلیل دیگری باشد. وقتی ایشان به خلافت رسیدند مانند خلفای پیشین به آن فتوحات دست نزدند. یعنی اگر روش و منش آنان را قبول داشتند باید راهشان را ادامه میدادند. حال آنکه در طول دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ فتوحاتی ورای مرزها صورت نگرفت.
اما در ارتباط با فرزندان بزرگوارشان در برخی از نقلهای منابع اهل تسنن داریم که امام حسن علیه السلام در فتوحات بخشهایی از ایران به خصوص فتح گرگان حضور داشتهاند و این را دلیلی بر هماهنگی و همکاری اهل بیت علیهم السلام با خلفای غاصب میدانند. ولی این موضوع را برخی از علمای شیعه رد میکنند. به این دلیل که گرگان و خراسان در زمان خلیفه سوم و به دست ولید بن عقبه، فرمانروای فاسق و فاسد کوفه تصرف شد. مفهوم این موضوع آن است که امام حسن یا امام حسین علیهماالسلام تحت امر فردی فاسق و فاسد باشند، آن هم در جنگهایی که جز به دست آوردن غنیمت هدف دیگری نداشتند.
بنابراین این موضوع را شیعه رد میکند و غیر قابل قبول میداند. حق هم همین است که اهل بیت علیهم السلام در چنین جنگهایی که توسط فرمانروایان و فرماندهان فاسد و بدون انگیزههای دینی و فقط برای کشورگشایی و غارت ممالک مغلوب انجام میشد، به هیچ وجه حاضر نمیشدند و نقشی در این فتوحات نداشتند.
منبع: فردا
کلیدواژه: امام علی فتح ایران خلفا حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله پیامبر صلی الله علیه و آله امام علی علیه السلام امام حسین علیهماالسلام امام علی علیه السلام حضرت امیرالمؤمنین علی اهل بیت علیهم السلام علیه السلام هم جنگ ها نهج البلاغه امام حسن تحت امر زمین ها آن حضرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۳۳۹۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در حفظ و صیانت از روایات
به گزارش خبرنگار مهر، سید صادق قماشی پژوهشگر و نویسنده بنیاد بین المللی امامت به مناسبت شهادت امام صادق (ع) در یادداشتی اختصاصی به تبیین اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در اعتبار بخشی به روایات پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
۲۵ شوال سالروز شهادت امام صادق علیه السلام فرا رسیده است. همانگونه که میدانید شیعیان در اعمال و مناسک مذهبی خود مرهون آموزههای حضرت صادق علیه السلام هستند، چرا که بیشترین روایات در کتب حدیثی ما از حضرتشان بیان گردیده است. یکی از سخنانی که توسط دشمنان در جامعه القا میگردد اعتبار نداشتن احادیث و سخنان رسیده از امامان علیهم السلام است. مانند آنکه برخی از احکام همچون حکم نجاست سگ از آنجا که در روایات بیان شده و در قرآن نیامده محل تردید و انکار برخی افراد قرار گرفته است. متأسفانه مانند چنین سخنانی امروزه بر زبان افرادی بیان میگردد که برای عمل نمودن به فعل باطل خود و فرار از حق، پذیرش دین به صرف دلایل قرآنی را بهانه میکنند و احادیث و سخنان امامان را نمیپذیرند! به راستی سبب این عملکرد چیست؟ به نظر شما پاسخ این سخنان چیست؟ آیا شما احادیث نقل شده از امامان را میپذیرید و یا برای هر حکمی در دین اسلام تنها به دنبال آیه قرآن هستید؟ به نظر شما نیز احادیث قابل اعتماد نیستند؟ اگر شما نیز نسبت به پذیرش سخنان امامان علیهم السلام شک و تردیدی به دل دارید با من در این نوشتار همراه شوید.
اعتبار و اهمیت روایات ائمه علیهم السلام
با توجه به فرا رسیدن ایام شهادت امام صادق علیه السلام و همچنین با توجه به آنکه بیشترین آموزههای دینی نزد شیعی کلمات گوهر باری است که از حضرتشان به ما رسیده است، بهتر است دانسته شود امام ششم که مذهب شیعه را همراه با نام ایشان معرفی میکنند نسبت به اعتبار و حفظ روایات از تحریف و خطا چگونه عمل نموده است. باید دید آیا به راستی انتقال روایات تنها به صورت شفاهی بوده است؟
چگونگی انتقال روایات در قرون ابتدایی: با توجه به منع حدیث در قرون ابتدایی یکی از اشکالات اساسی در حوزه حدیث چگونگی انتقال روایات به راویان بعدی است. چرا که انتقال به صورت شفاهی سبب انتقال غیر صحیح و تغییر یافتن الفاظ و معانی می شده است.
نسبت به این سخن بیان خواهد شد که انتقال روایات در قرون ابتدایی به صورت شفاهی یکی از دیدگاهها در این زمینه بوده و شاید بتوان گفت دیدگاه صحیح نسبت به انتقال روایات را باید انتقال به صورت مکتوب دانست.
نسبت به صحیح بودن این دیدگاه در زندگانی امام صادق علیه السلام شواهد و دلایل مختلفی وجود دارد:
ترغیب امام صادق علیه السلام به نگاشتن حدیث
در برخی روایات تصریح شده که امامان به اصحاب خود نوشتن و ثبت کردن روایات را توصیه میکردند. به عنوان نمونه نقل شده است که امام صادق علیه السلام ابوبصیر را به نوشتن احادیث ترغیب فرمودند. (کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲، ح ۹) همچنین در برخی روایات فرمان امام به راویان برای نوشتن احادیث نمایان است. (العیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۳۱؛ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۲)
پیروی اصحاب از امام صادق علیه السلام در مکتوب نمودن روایات
گزارشهایی بیان شده است که اصحاب از شیوه نوشتن احادیث و انتشار آن در قالب مکتوب استفاده نمودهاند.
برای نمونه نسبت به زراره بن اعین بیان شده است: پس از آنکه سوال خود را از امام صادق علیه السلام پرسید لوح خود را گشود تا پاسخ امام را بنویسد. (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۱، ص ۳۵۵، ح ۲۲۶) امام صادق علیه السلام پس از سوال اسماعیل بن فضل هاشمی درباره متعه، او را به عبد الملک بن جریح از فقیهان مکه ارجاع می دهند. اسماعیل همهی آنچه را ابن جریج فراگرفته بود، نگاشته و با عرضه نگاشتهی خود بر امام علیه السلام، تصدیق و اقرار امام علیه السلام را دریافت میکند. (کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۵۱، ح ۶) یکی دیگر از موارد قابل استناد اصول اربعمائه است. اصول اربعمائه به چهارصد کتاب حدیثی شیعه میگویند که راویان نخستین، بیواسطه از امامان شیعه شنیده و نگاشته اند. نقل شده است که عادت صاحبان اصول این بوده که هرگاه حدیثی از امام علیه السلام میشنیدند از بیم فراموشی، مشغول به ضبط و نگاشتن آن مینمودند. محقق حلی در المعتبر مینویسد: «از امام صادق علیه السلام علوم فراوانی انتشار یافت که عقلها را به شگفتی و حیرت واداشت! … راویانی که از امام روایت کردهاند به شماری نزدیک به چهار هزار نفر میرسند… در پاسخ به مسائلی که از امام پرسش شده و امام پاسخ گفته است، چهار صد مصنف (مجموعه حدیثی) نگاشته شد که بعدها به اصول اربعمائه معروف گشت. (المعتبر، ج ۱، ص ۱۶، باب حجیه فتوی الائمه)
عرضه احادیث مکتوب بر امام صادق علیه السلام
حنان بن سدیر روایتی که در مکه بههمراه پدرش به نقل از امام باقر علیه السلام از جابر بن عبداللّه انصاری شنیده است، به دستور پدر مینویسد؛ سپس در مدینه شرح ماجرا و مکتوب را به امام صادق علیه السلام عرضه میکند. امام علیه السلام میفرمایند: «گمان نمیکنم پدرم این حدیث را برای کسی بازگو کرده باشد».(طوسی، الأمالی، ص ۶۴۸، ح ۱۳۴۷)
عرضه منابع مکتوب بر ائمه (علیهم السلام)
عرضه کتب بر ائمه علیهم السلام علاوه بر آنکه به جای عرضه یک حدیث، مجموعههای حدیثی و راستی آزمایی آنها را میرساند، جایگاه کتابت و کتب در میان اصحاب را اثبات میکند.
به عنوان نمونه میتوان به این موارد اشاره نمود:
الف) عرضه کتاب محمد بن قیس بجلی بر امام باقر علیه السلام (طوسی، الفهرست، ص ۳۰۷، ش ۴۷۱)
ب) عرضه کتاب عبیداللّه حلبی و کتاب تفسیر جابر جعفی بر امام صادق علیه السلام (نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۲۳۱، ش ۶۱۲؛ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۱۹۲، ح ۳۳۸)
عرضه کتاب دیات عبد الله بن ابجر و الفرائض بر امام رضا علیه السلام (نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۲۱۷، ش ۵۶۵؛ کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۳۳۰، ح ۱؛ طوسی، تهذیبالأحکام، ج ۱۰، ۲۸۵، ح ۹)
ج) عرضه کتاب یوم و لیله از یونس بن عبدالرحمن بر امام جواد علیه السلام (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۲، ص ۷۷۹، ح ۹۱۳؛ نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۴۴۷، ش ۱۲۰۸)
د) عرضه کتاب فضل بن شاذان بر امام عسکری علیه السلام (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۲، ص ۸۲۰، ح ۱۰۲۷)
دلایل دیگری نسبت به اثبات مکتوب نمودن روایات اهل بیت علیهم السلام توسط اصحاب آنان وجود دارد که در این نوشتار به همین مقدار بسنده خواهد شد. برای مطالعه بیشتر در این موضوع میتوان به کتاب تاریخ مکتوب شیعه در دوران نخسین از عباس مفید رجوع کنید.
استناد به منابع مکتوب
انتشار حدیث به صورت نوشتار و کتاب به اندازهای بوه است که گاهی اصحاب در مقابل امام به آن استناد مینمودند.
به عنوان نمونه حماد بن عیسی در ملاقات خود با امام صادق علیه السلام، در پاسخ سوال امام علیه السلام درباره درستی نمازش، به امام میگوید که تمام کتاب الصلاة اثر حریز بن عبداللّه، را در حافظه خود جای داده است. (کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۳۱۱)
چگونگی اعتماد به احادیث:
نسبت به اعتبار بخشی احادیثی که در منابع شیعه بیان گردیده و به این موارد اشاره خواهد شد:
پالایش متنی و سندی:
در طول تاریخ توسط امامان علیهم السلام و بعد از آنان توسط عالمان و بزرگان مذهب، پالایشهای متنی و سندی گوناگونی صورت گرفته است که سبب اطمینان ما به روایات میگردد. عبدالله بن مشکان از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر علیهالسلام دروغ میبست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارهی ما چیزی میگوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم…» (رجال الکشّیّ: ج ۲، ص ۵۹۰) اینگونه روشنگریها، باعث طرد سندها و متونی بود که از این فرد انتقال پیدا میکرد. همچنین در دوران بعد بزرگان و عالمان شیعی به مانند امامان خویش عمل نموده و برای حفظ این میراث ارزشمند تمام تلاش خود را به خرج دادند. به عنوان نمونه میتوان به مکتب حدیثی قم و اخراج روایان از شهر قم به دلیل بیان آموزههای غالیانه اشاره نمود. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص ۵۰۹) نظارت استاد بر نقل روایات شاگردان خود از دیگر روشهای عالمان و بزرگان شیعه برای حفظ این آثار، اجازهی نقل حدیث بوده است. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا مینمودند و در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را میآوردند. به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث گرانقدر و یکی از چهرههای اثرگذار قرن سوم هجری در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام شرفیاب شود.
او روایات متعددی را از ائمه اطهار علیهمالسلام نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب او تربیت شدهاند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان او میتوان به محمد بن یعقوب کلینی اشاره نمود که صاحب مطمئنترین کتاب حدیثی شیعه یعنی «کافی» است. با توجه به آنچه بیان گردید هویدا شد امام صادق علیه السلام نه تنها روایات مختلف در علوم گوناگون را برای شیعیان بیان نمودهاند، بلکه با روشهای گوناگون نسبت به حفظ و چگونگی رساندن روایات به نسلهای بعدی نیز، به طور کامل راه بهانه جویی را برای دیگران بستند. در نتیجه میتوان گفت اعتبار روایات شیعه غیر قابل خدشه بوده و نمیتوان سخن امامان را به بهانه اعتبار نداشتن کنار گذاشت و تنها به دنبال بیان تمام آموزههای مذهبی از قرآن رفت. با این وجود و بعد از مطالب یادشده نظر شما در مورد احادیث اهل بیت علیهم السلام چیست؟ آیا میتوان گفت تنها باید مناسک مذهبی را از قرآن گرفت؟ باید به این نکته اشاره گردد که اعتقاد به این موضوع که برای پذیرش آموزههای مذهبی تنها باید به قرآن استدلال نمود قرآن بسندگی نام دارد. قرآن بسندگان کسانی هستند که در پذیرش مناسک دینی تنها قرآن را قبول و حجت دانسته و به احادیث و سیره اعتمادی نمیکنند. جالب است بدانید این اعتقاد ریشه در کجا دارد و اولین بار بر زبان چه کسی جاری شد.
ریشه تاریخی قرآن بسندگی
بر اساس گزارشهای ثبت شده در منابع تاریخی و حدیثی، ریشه اصلی شکل گیری این تفکر در جریان صدر اسلام به روزهای پایانی عمر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز میگردد. همان هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات عمر شریفشان در بستر بیماری جهت نگارش آخرین وصیت خود درخواست قلم و کاغذ نمودند تا در آن جملاتی نگاشته که هر فردی به آن عمل کند بعد خودشان گمراه نگردد. اما متأسفانه عمر بن خطاب مانع شده و با گفتن سخن «هجر رسول الله» اجازه نداد. او در این زمان مهم و حیاتی اینگونه ندا داد: «عندنا کتاب الله حسبنا» نزد ما کتاب خدا است و ما را همین بس است. (بخاری، ج ۱، ص ۷۳) همانگونه که دیده شد تاریخ قرآن بسندگی و سخنانی که امروزه تنها به پذیرش قرآن و کنار گذاشتن روایات میانجامد، به زمانهای اولیه اسلام یعنی خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازگشت دارد که اولین بار بر زبان عمر جاری شد. این سخن عمر به روشنی مخالف با بیان رسول الله صلی الله علیه و آله است. چرا که بنابر آنچه در منابع شیعه و سنی بیان شده، در حدیث ثقلین قرآن و عترت در کنار یکدیگر هستند و عمل به هر دو شرط گمراه نشدن است. پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشانههای نپذیرفتن سنت در دوره خلیفه اول با از بین بردن یا سوزاندن نگاشتههای حدیثی مردم بیشتر نمایان شد.
تا به آنجا که عایشه نقل نموده است: پدرم پانصد حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله جمع کرده بود، بعد از آن شبی که تا صبح خوابش نرفته و به فکر فرو رفته بود، صبحگاهان من را صدا زده و گفت احادیثی که نزد تو گذاشتهام بیاور. من آن احادیث را آوردم و او همه را آتش زد. (ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، ج ۱، ص ۲۳) در گزارشهای تاریخی بیان شده است این جریان در زمان دو خلیفه بعد یعنی عمر و عثمان نیز ادامه داشته است. در نتیجه با توجه به آنچه بیان گردید میتوان گفت افرادی که خواهان کنار گذاشتن سخنان امامان علیهم السلام به بهانههای بیهوده و سست هستند، در حقیقت خواسته یا ناخواسته در کنار مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام خود را جای داده و انتشار دهنده اهداف باطل آنان هستند. چرا که روشن است افرادی چون ابوبکر و عمر و عثمان که با انتشار و کتابت سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مخالفت مینمودند، خواهان حذف بیانات رسول الله صلی الله علیه و آله نسبت به امامت و جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام بودهاند و امروزه نیز سخنانی که به پذیرش دین تنها از قرآن رهنمود میسازد، کنار گذاشتن اصل و حقیقت دین یعنی امامان معصوم علیهم السلام را به دنبال خواهد داشت.
کد خبر 6095864 فاطمه علی آبادی