Web Analytics Made Easy - Statcounter

«آتش کم‌فروغ» نام رمانی از ولادیمیر ناباکوف است که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. این رمان در رتبه پنجاه و سوم فهرست صد رمان برتر به انتخاب کتابخانه مدرن قرار دارد.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، نگارش «آتش کم‌فروغ» اثر ولادیمیر ناباکوف در ابتدای دهه شصت میلادی به پایان رسید و در سال 1962 بر روی قفسه کتاب‌فروشی‌ها قرار گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نکته قابل توجه در مورد رمان «آتش کم‌فروغ» میزان تفاسیر و تحقیقاتی است که منتقدان و اهالی ادبیات در مورد این اثر انجام داده‌اند. در سال 1995 یکی از همین اهالی ادبیات با تحقیقات فراوانش، تخمین زد که تا آن موقع، نزدیک به صد مطالعه و تحقیق مفصل در مورد این اثر انجام شده است. آماری که قطعا امروز بسیار بیشتر شده است.

ارزش زیاد و چندلایه و پیچیده بودن داستان، سبب شده از زمان انتشار این اثر تاکنون، مقالات بسیاری در زمینه بازگشایی گره‌های درهم تنیده این اثر ارزشمند نوشته شود.

«آتش کم‌فروغ» دو خط داستانی مختلف دارد. بخشی از داستان در ایالت‌های «نیوانگلند» آمریکا و قسمت دیگر در سرزمینی غریبه اتفاق می‌افتد.

بسیاری از منتقدان معتقدند «آتش کم‌فروغ» برجسته‌ترین اثر ولادیمیر ناباکوف، نویسنده رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چندزبانه روسی-آمریکایی، است. «آتش کم‌فروغ» از آن دست رمان‌ها است که نیاز به خواندن چندباره دارد. داستانی که خواننده دقیقش با هر بار خواندن، به اندیشه‌هایی تازه بر می‌خورد.

ساختار غیر معمول این رمان در زمان انتشارش، توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد. بسیاری این اثر را نمونه‌ای واقعی از «فراداستان» می‌دانند. از سویی دیگر، این رمان به عنوان اثری با متنی تودرتو و با ساختاری غیرخطی شناخته می‌شود که در برخی از دانشگاه‌های جهان، به دلیل سبک نگارشی‌اش، به دانشجویان ادبیات تدریس می‌شود.

در این اثر به وضوح می‌توان مضامینی سیاسی را مشاهده کرد. نویسنده در «آتش کم‌فروغ» دنیایی خیالی را به تصویر می‌کشد و خواننده نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن حوادثی که در پی فروپاشی شوروی و شکل‌گیری اتحاد جماهیر به وقوع پیوسته، رمان را تفسیر کند.

اما این رمان، تنها یک اثر سیاسی نیست و از نظر ارزش‌ها و عناصر ادبی نیز بسیار قابل توجه است. بسیاری از منتقدان «آتش کم‌فروغ» را از نمونه‌های اولیه و از پیشگامان ادبیات پست مدرن می‌دانند و دلیل اصلی این امر را ساختار روایت داستان عنوان می‌کنند.

ناباکوف طوری داستان را روایت می‌کند که مخاطب تمایل پیدا می‌کند با راوی داستان همراه شود و در حوادث داستان با او پیش برود. متن کتاب به شدت شبیه یک زندگی‌نامه است. ناباکوف هیچ‌گاه در آثارش انقلاب شوروی را نادیده نگرفته است؛ زیرا این ماجرا به تبعید خانواده‌اش منجر شد و خود یکی از قربانیان این ماجرا است.

تبعید یکی از موضوعات محوری داستان‌ ناباکوف است؛ موضوعی کاملا برگرفته از زندگی شخصی این نویسنده که با الهام از تجربیات واقعی وی، وارد دنیای نوشته‌های او نیز شده است. از این رو است که او به خوبی مخاطب را درگیر می‌کند، زیرا به تمامی، حقیقت این امر را درک کرده است.

ناباکوف در سراسر داستان حس نوستالژی را برای خواننده اثر زنده نگاه می‌دارد و خاطرات نویسنده را در مورد زادگاهش مرور می‌کند. این اثر تاکیدی است بر قدرت ادبیات و قدرت داستان‌هایی که به مخاطب کمک می‌کند به زندگی معنا ببخشد.

کینبوت نام شخصیت اول این رمان است. استاد ادبیاتی که به مکانی دیگر تبعید شده است و نقدی غیر منصفانه و نادقیق بر روی شعری به نام «آتش بی‌فروغ» می‌نویسد. اما این شاعر به صورت اتفاقی، توسط قاتلی که می‌خواست کینبوت را به قتل برساند کشته می‌شود.

این‌گونه است که رمان ناباکوف، رنگ و بوی مضامینی چون تقدیر و سرنوشت را نیز به خود می‌گیرد. ناباکوف در صدد است نشان دهد تقدیر انسان‌ها ثابت نیست و می‌تواند با اشتباهات انسانی و یا مواردی دیگر، تغییر کند.

این نویسنده در زمان حیاتش، هجده رمان، هشت مجموعه داستان کوتاه، هفت کتاب شعر و ۹ نمایشنامه منتشر کرد. «خواهران مرده»، «ناتاشا»، «زنگ در»، «خنده در تاریکی» از جمله آثاری هستند که با قلم ولادیمیر ناباکوف در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند.

«آتش کم‌فروغ» اثری از ولادیمیر ناباکوف است که با ترجمه بهمن خسروی از سوی نشر «نسل نواندیش» منتشر شده است.

قسمت‌هایی از کتاب:

همه ی رنگ ها مرا خوشحال می کردند، حتی خاکستری. چشم هایم طوری شده بودند که به معنای واقعی کلمه از پیرامونم عکس می گرفتند. 

 خورشید، دزد است؛ او دریا را فریب می دهد و می چاپد. ماه، دزد است؛ او نور نقره ایش را از خورشید می دزدد. دریا، دزد است؛ او، ماه را در خود ناپدید می کند. 

 تمامی هفت گناه مهلک، اشتباهاتی کوچک هستند اما بدون سه تا از آن ها،غرور، شهوت و تنبلی، شعر و شاعری ممکن بود هیچ وقت به وجود نیاید.

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: رمان سیاسی ولادیمیر ناباکوف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۳۶۱۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند

  خون می‌چکید...
خشم می‌خروشید و زمین می‌لرزید.
زنجیر‌ها بریده و دشنه‌ها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سر‌ها می‌غلتید.
از گیوتین‌ها خون می‌چکید...
کوچه‌های پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را می‌بیند که شاید به چشم کوچه‌های پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی می‌ایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت می‌کند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی‌ است که می‌کوشد پنهان بماند؛ شاهکاری ا‌ست که می‌خواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بی‌رنگ و لعاب‌ نشان داده می‌شود و بیشتر از آن‌که جذاب به نظر برسد، ماندگار ا‌ست. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمی‌فروشد؛ مشتش را می‌فشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خود‌نگه‌داری آگاهانه، توصیفاتی خیره‌کننده را پدید می‌آورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زنده‌تر و شفاف‌تر از هر تصویری ا‌ست.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حال‌و‌هوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق می‌کند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیت‌ها، به اعماق وجود آنها راه پیدا می‌کند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمی‌کند. دیکنز تعلیق نمی‌سازد، بلکه داستان را از نقطه‌ای آغاز می‌کند که تعلیق متولد می‌شود بی‌آن‌که مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز می‌کند.چینش موقعیت‌ها به‌گونه‌ای نیست که از نقطه‌ای شروع شود و به نقطه‌ای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطه‌ای آغاز می‌شود و به همان نقطه برمی‌گردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیت‌هاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیره‌هایی دور‌افتاده از هم می‌بیند، ولی به‌تدریج می‌فهمد که این جزیره‌ها پیکره‌ای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوام‌بخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنه‌های موج اولیه را لمس می‌کند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرم‌زده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر می‌کند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینه‌ای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم می‌زند. فرجامی که به سینما هم می‌رسد و الهام‌بخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن می‌شود.
​​​​​​​تلاش دیکنز برای معمولی نگه‌داشتن حال‌و‌هوای داستان، قهرمان را دست‌یافتنی می‌کند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیک‌هایی مصنوعی تنزل نمی‌دهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکل‌گیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم می‌کند و به پا‌خاستن شخصیت‌ها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیت‌ها راه خودشان را می‌روند و خود فرجام‌شان را انتخاب می‌کنند.احساس استقلال شخصیت‌ها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک می‌کند، آن‌قدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمی‌داند؛ هر کجا که رخوتی آرامش‌نما باشد، لندنی‌‌ را هم می‌بیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا می‌کند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس می‌کند.

از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه‌۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش می‌کرد که خانواده‌شان را به‌عنوان خانواده‌ای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض می‌زد. به دلیل همین نیرنگ‌ها و بدهی‌ها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی به‌دلیل بدهی راهی زندان می‌شد، تمام اعضای خانواده‌اش را نیز با او به زندان می‌فرستادند. این قانون شامل حال خانواده‌ دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهی‌های پدر و مخارج خودش را تأمین می‌کرد. به همین دلیل به کارخانه‌ واکس‌سازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.

دیگر خبرها

  • سهراب و فروغ برای هم شعر می‌خواندند/ فرح پنج بار برای افتتاحیه نمایشگاه سهراب آمد ولی او در نمایشگاه حاضر نمی‌شد؛ هیچ دلیل سیاسی هم نداشت
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/ «بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/«بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • داستان عاشقانه سمی یک پروانه!
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • همه چیز درباره قلعه جنی کیش
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند
  • برای آگاهی‌بخشی و انعکاس خواست مردم
  • چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر