پیوندهایی که در منزل شهید خیزاب به سرانجام میرسد؛ عقد زوجهای جوان در کنار شهدا
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۲۹۳۶۳۰
گروه استانها- زوجهای جوان بسیاری مراسم عقد و ازدواج خود را در منزل شهید مسلم خیزاب و در کمال سادگی و به دور از هرگونه تجملاتی برگزار و زندگی مشترک خود را آغاز میکنند. ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۵۹ استانها اصفهان نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، شهدا را بسیار دوست داریم و برای آنها ارزش و احترام قائل هستیم، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، مدافع وطن و تمام شهدایی که برای اسلام، انقلاب، ائمه اطهار(ع) و وطن و هموطن از جان خود گذشتند تا ذرهای از خاک وطن به دست بیگانگان نیفتد، روا نیست که خودمان را از شهدا جدا بدانیم و فداکاریهایشان را از یاد ببریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهید مسلم خیزاب از شهدای مدافع حرمی است که نزد مردم به ویژه جوانان بسیار مورد توجه قرار گرفته است، او در سال 1359 دیده به جهان گشود و 26 مهر 1394 در سوریه در نبرد با تروریستهای داعش به شهادت رسید؛ پس از شهادتش بود که برخی از زوایای زندگی او و آرزوی شهادتش بر مردم آشکار شد و جزء آن دسته از شهدایی شد که بسیاری از مردم به سمت شناخت او گرایش پیدا کردند.
پس از شهادت مسلم خیزاب، همسر و فرزندش منزل شخصیشان را به موزهای از تمام آثار وی تبدیل کردند، وسایل شخصی شهید، لباسها، سجاده، دستنوشتهها، هدایا، وسایلی که در میدان نبرد استفاده میکردند و دیگر وسایل را در معرض دید قرار دادند.
با توجه به علاقمندی جوانان به شهید خیزاب با هماهنگیهای قبلی با همسر شهید میتوان برای بازدید از آثار این شهید مدافع حرم به منزل آنها رفت.
علاقمندی به شهید خیزاب و خانواده او سبب شده است تا برخی از جوانان جشن ازدواج خود را در منزل این شهید برگزار و زندگی مشترک خود را در کنار خانواده شهید خیزاب آغاز کنند.
تصاویر شهید مسلم خیزاب، شهید سردار قاسم سلیمانی و تصویر رهبر معظم انقلاب اسلامی در کنار سفره عقد این جوانان قرار دارد. فرزند شهید خیزاب به همراه دیگر مهمانان در مراسم عقد زوجهای جوان شرکت دارند تا پیوندی زیبا، ساده و به دور از هر گونه تجملاتی برگزار شود.
روایتی از حالوهوای این روزهای «محمدمهدی» فرزند شهید خیزاب؛ من «حاج قاسم» دیگری هستمدلدادگی شهید خیزاب به امام زمان (عج)داماد هنگامی بر سر سفره عقد می نشیند که انگشتر هدیه مقام معظم رهبری را در دست کرده است همان انگشتری که ایشان به خانواده شهید هدیه دادند و عروس نیز دسته گلی از گندم و سربند یا حسین به نشانه برکت در دست میگیرد.
این نوع ازدواجها ترویج دهنده سبک ازدواج ساده هستند و میتوانند به الگویی برای دیگر جوانانی که خواهان ازدواج هستند باشند. ازدواجهایی که با توسل به ائمه اطهار (ع) و در کنار شهدا برگزار میشود و برکت را به زندگی آنها هدیه میدهد.
انتهای پیام/164/ی
R41346/P/S6,51/CT8منبع: تسنیم
کلیدواژه: شهید خیزاب مسلم خیزاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۲۹۳۶۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -
مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانوادهای مذهبی متولد شد.
در روزهای انقلاب این شهید در صحنههای مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیماییها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیهها مشارکتی فعال شد.
شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.
وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.
این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر میبرد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.
وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.
شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول میشد.
روز شهادت
حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریستهای منافق به منزل آنها میروند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریستها به ماهیت آنها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آنها بست.
در این لحظه یکی از تروریستها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریستها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.
مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلولهای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعلههای آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.
روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت
دو موتور سوار زنگ میزنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 سالهای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقتهای امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات میکرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز میکند.
منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار میبندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سوتر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشهها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاقها و کمدها را میچرخد که بقیه کجایند؟ غریبانهتر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش میکشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص میکوبند و میگریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ میدهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آنها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز میبینند و بازهم از سعید نمیگذرند و تیری دیگر به او شلیک میکنند.
منبع: میزان
انتهای پیام/