غریبآبادی: آیا کشوری در منطقه وجود دارد که پادشاهی سعودی در آن درگیر نباشد؟
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۲۹۴۴۰
نماینده دائم ایران در آژانس گفت: این تمسخر آمیز است که عربستان، ایران را به خاطر درگیری در منطقه متهم میکند، در حالی که دست آنها آغشته به خون مردم سوریه، لیبی، عراق و یمن است. آیا کشوری در منطقه وجود دارد که پادشاهی سعودی در آن درگیر نباشد؟
به گزارش گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس، در پی مطرح شدن برخی ادعاهای واهی از سوی سفیر عربستان سعودی در نشست شورای حکام، کاظم غریب آبادی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران نزد سازمانهای بینالمللی در وین، در واکنش به وی اظهار داشت: در مورد موضوعات منطقهای و به اصطلاح فعالیتهای بی ثبات کننده در منطقه، نیازی به داشتن استعداد سیاسی عمیق برای درک آنچه در منطقه ما اتفاق می افتد، نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: در حقیقت، نیاز به کسب اطلاعات در مورد برخی کلمات کلیدی مانند طالبان، داعش، القاعده، جنگ در یمن، درگیریهای گروهی در لیبی و غیره وجود دارد. واضح است که ایراد اتهام به دیگر کشورها، راهبردی است که توسط فدراسیون دو جنگ طلب (ایالات متحده و پادشاهی عربستان) به عنوان مغز متفکر تمامی موارد فوق برای یافتن یک قربانی جهت سرپوش گذاشتن بر جنایات خود در جاهای دیگر استفاده میشود.
غریبآبادی خاطرنشان کرد: این تمسخر آمیز است که عربستان، ایران را به خاطر درگیری در منطقه متهم میکند، در حالی که دست آنها آغشته به خون مردم سوریه، لیبی، عراق و یمن است! آیا کشوری در منطقه وجود دارد که پادشاهی سعودی در آن درگیر نباشد؟!
نماینده دائم ایران در آژانس با بیان اینکه عربستان سعودی از شفافیت در فعالیتهای هستهای ایران شکایت دارد، گفت: انگار کار دنیا وارونه شده است! پادشاهی سعودی به عنوان کشوری با برنامه هستهای بسیار غیر شفاف، شاید بتواند به خاطر شرایط فعلی سکوت را برای خودش بخرد، اما نمیتواند آن را برای همیشه پنهان کند.
وی ادامه داد: نیازی به مراجعه به گذشته نیست، فقط گزارش اجرای وضعیت پادمانهای آژانس در سال ۲۰۱۹ را بخوانید. سعودی یک عضو ان.پی.تی و دارای موافقتنامه جامع پادمان دوجانبه لازم الاجراء با آژانس است، اما تاسف آور است که با وجود درخواستهای مکرر آژانس طی سالیان گذشته، همچنان خود را معاف از پذیرش بازرسان آژانس میداند.
غریبآبادی اضافه کرد:متأسفانه هنوز این واقعیت توسط آژانس، حتی در میان تهدیدات آشکار مقامات عربستان برای دستیابی به سلاحهای هستهای، به شورای حکام گزارش نشده است.
وی تصریح کرد: آژانس و کشورهای عضو آن باید برای عربستان سعودی روشن کنند که جامعه بینالمللی هیچگونه انحرافی را از یک برنامه صلح آمیز هستهای تحمل نخواهد کرد.
نماینده ایران ادامه داد: در مورد استناد عربستان سعودی به گزارش سازمان ملل متحد در مورد قطعنامه ۲۲۳۱، باید خاطرنشان کنم که متهم کردن کشورها از طریق رویههای سر خود، بدعت خطرناکی است که به اعتبار سازمان ملل آسیب میرساند و نباید مورد قبول جامعه جهانی واقع شود.
غریبآبادی گفت: گزارش لکه دار و سیاسی دبیرکل، واقعیتهای میدانی در این خصوص که وضعیت فعلی منطقه نتیجه مستقیم سیاستهای غلط رژیم آمریکا و عربستان سعودی است را تغییر نمیدهد.
وی پرسید: چگونه تیم تحقیقاتی سازمان ملل میتواند میلیاردها دلار فروش اسلحه به رژیم سعودی که علیه مردم بیگناه یمن استفاده میشود را نادیده بگیرد، اما از طرف دیگر، در زبالههای اسقاطی عربستان سعودی به جستجوی سرنخی میپردازد تا ادعاهای بی اساس آمریکا را توجیه کند؟
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: عربستان سعودی سوریه یمن عربستان عربستان سعودی شورای حکام سازمان های بین المللی سازمان ملل یمن لیبی سیاست خارجی آژانس سوریه عربستان پادشاهی سعودی عربستان سعودی غریب آبادی هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۲۹۴۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.