خیز چپ افراطی به سوی «اپوزیسیون»
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۸۰۶۹۲
چرا آقای موسویخوئینیها در این مقطع و با این لحن تند، رهبر انقلاب را خطاب قرار داده است؟ چند نکته به نظرم میرسد. پاسخ به ادعاهای ایشان هم در این نکات مدنظر است.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، سعید آجورلو، مدرس دانشگاه، یادداشتی درباره نامه اخیر موسوی خوئینیها نوشته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چرا آقای موسویخوئینیها در این مقطع و با این لحن تند، رهبر انقلاب را خطاب قرار داده است؟ چند نکته به نظرم میرسد. پاسخ به ادعاهای ایشان هم در این نکات مدنظر است.
۱- هم در متن، هم در فرامتن و هم در لحن نامه جناب خوئینیها نوعی خصومت شخصی، کینهجویی و حس انتقامگیری نسبت به آیتالله خامنهای پیداست؛ همان احساس خوئینیها به ایشان قبل از رهبری که چون نهالی از ۴۰ سال گذشته تاکنون روییده و تبدیل به درخت خشم و کینه شده است. این میزان از خصومت، این حجم از کینه و این اندازه از انتقامجویی برای فردی که پدر اصلاحطلبی و چپ اسلامی میخوانندش، ترحمانگیز است.
۲- این نامه حاصل ناامیدی ایشان و دوستان رادیکالشان از پشتیبانی و حمایت مردم است. بهتعبیری ریشه نگارش این نامه را باید در رای ۶۰ هزارتایی آقای مجید انصاری بهعنوان سرلیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم جستوجو کرد که این را البته باید بازتابی از نارضایتی مردم نسبت به عملکرد مجلس دهم، شورای شهر اصلاحطلب و دولت مورد حمایت اصلاحطلبان دانست؛ نوعی بیرونزدن از قواعد بازی برای نپذیرفتن مسوولیت در قدرت. به جای پیداکردن دلایل نارضایتی مردم از اصلاحات و پذیرفتن مسوولیت و پذیرش معایب و تلاش برای جبران راه، سهلترین راه، انداختن تقصیرها به گردن نظام و رهبر نظام است؛ رفتاری عوامفریبانه. بحران نمایندگی چنان میان اصلاحطلبان فراگیر است که گروهی را که واقعگراتر هستند به نقد خود مشغول داشته و گروه پرمدعاتر را به حمله به نهادهای مختلف نظام. این گروه دوم، اصلاحات را بازسازی نمیکنند بلکه نابود و ویران میکنند. نامه خوئینیها از این جمله است.
۳- نامه آقای خوئینیها از جهات زیادی شبیه به نامه استعفای مرحوم آیتالله طاهری به رهبر انقلاب در ۱۷ تیر سال ۱۳۸۱ از امامت جمعه اصفهان است- در ماه «تیر» چه رازی نهفته است که این دو نامه و وقایعی چون کوی دانشگاه همه در تیرماه روی میدهند؟ ماه خروج و شورش اصلاحطلبان- شباهت نامه از این جهت است که ایشان از قامت اصلاحطلبی درون نظام خارج شده و چون آقایان تاجزاده و حجاریان و علویتبار، به لباس تجدیدنظرطلبان درآمده و به صف «حریف» نظام به جای «رقیب» اصولگرایان پیوستند. باعث تاسف است که فردی با داعیه انقلابیگری و شاگردی امام چنین سرنوشتی یافته است. به این واسطه باید تاسف خورد اما به واسطه آشکارشدن نیات پنهان و عیانشدن آنچه سالها در دل برخی افراد میگذشته، باید خوشحال بود چراکه صف انقلابی و غیرانقلابی از هم جدا میشود؛ همانگونه که صف انقلابی پشیمان از انقلابی راسخ. برخی مدعیان خط امام، هم تکلیف خود را با ولایت فقیه روشن کردند و هم با ولی فقیه. از این جهت آقای خوئینیها را اکنون میتوان تجدیدنظرطلب نامید و نه اصلاحطلب. تجدیدنظر طلبانی که دنبال جامعه «جنبشی» به جای جامعه «مدنی» هستند و برای رهبری هرگونه نارضایتی احتمالی مورد تصورشان خیز برداشتهاند.
۴- نامه خوئینیها به رهبر انقلاب مصداق فرافکنی و فرار به جلو است. او که اکنون بهعنوان یکی از جدیترین رهبران اصلاحات باید پاسخگوی وضعیت اقتصادی کشور و مخاطب سوالات اساسی مردم درباره دلار 19 هزار تومانی و تورم سرسامآور باشد، چنانکه گویی از کره مریخ آمدهاند، شراکت اصلاحطلبان با روحانی را به روی خود نمیآورد و در قامت حملهکننده قرار میگیرد. جناب خوئینیها! شما در موضع پرسشگر قرار ندارید؛ جایگاه شما پاسخگویی به سوالات فراوان مردم است. فعلا شما متهم هستید. اگر فرصتی را در اختیار خبرنگاران قرار دهید و به مرام آزادیخواهی مورد ادعایتان وفادار باشید، سوالکننده زیاد است اما پاسخگو یافت نمیشود. من یکی از افرادی هستم که حاضرم سوالکننده از شما باشم، به شرط آنکه شعارهای دموکراسیخواهی و آزادیطلبی بر رادیکالیسم رسوبکرده در افکار و منش شما غلبه کند و عزم شفافیت و ورود به عرصه عمومی کنید.
۵- آقای خوئینیها کمتر در عرصه عمومی به بیان تفکرات سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اقتصادی خود پرداخته است. در مورد عملکرد ایشان ابهامها و سوالهای مختلفی وجود دارد که عیانشدنش هم خدمتی به تاریخ سیاسی ایران و هم پندنامهای برای سیاسیون خواهد بود؛ اینکه چگونه رادیکالیسم منجر به چشم بستن به واقعیتها، دگماتیسم و یکطرفهنگریستن به صحنه سیاست میشود و چگونه میراث چپ در ایران که آمیزهای از تخریب و طلبکاری و فرافکنی است، «پدرسالاران دیروز» را تبدیل به «دموکراتهای مصنوعی» میکند و چگونه از «انحصارگرایان دیروز»، اصلاحطلب و دموکراتهای امروز میسازد. ظواهر جدید، بواطن تازه نمیآفریند؛ همانگونه که جامه و پوسته تازه، مغز و جوهر جدید نمیسازد.
عصر اصلاحات برای برخی چپهای دهه ۶۰ از جمله جناب ایشان، پوشیدن لباس جدید بر همان افکار قدیم بود وگرنه چه کسی است که نداند رواداری و مدارا برای امثال ایشان بیشتر به مطایبه و شوخی میماند تا واقعیت. سیاق مداوم؛ انحصارگرایی و سرکوب رقیب و افراطیگری بود و «زندهباد مخالف من»، طنز تلخ زمانه. لباس دموکراسی برای تن انحصارطلبان گشاد و بیریخت بود؛ شعار اعتدال هم که جای خود دارد. تفسیر مارکسیستی از اسلام کجا، اصلاحات و اعتدال کجا؛ بیربطترین و نامربوطترین واژه برای توصیف احوال و منش این دوستان که خود زمانی به شیخ اکبر اعتدال، لقب مرد خاکستری دادند. با این اوصاف تصدیق میکنید، توقع زیادی است اگر اندکی از صبر و مدارای مخاطب نامه در وجود نویسنده نامه یافت میشد.
۶- در میان اصلاحطلبان، انسان منصف و مدبر و واقعبین کم نیست. افرادی که در ارادتشان به رهبر انقلاب تردیدی وجود ندارد. نمونههای زیادی در ذهن دارم که گرچه در شیوه اداره کشور دارای نظرات متفاوتی هستند اما هم ارادت و علاقه فردی به حضرت آیتالله خامنهای دارند و هم معتقد به گفتمان انقلابی رهبری هستند. افراد و گروههایی مخالف رادیکالیسم امثال آقای خوئینیها و ملتزم به قواعد سیاستورزی که با وجود نقد به اصولگرایان، معایب را میپذیرند. این گروه البته همواره مورد هجمه و التفات رادیکالها بودهاند و در فضای رعبانگیزی که حاصل همین رادیکالیسم است زبان به کام گرفتهاند. اکنون فرصت خوبی است که این دوستان به میدان بیایند و فاصله خود را با تجدیدنظرطلبی و رادیکالیسم عیان کنند. از اصلاحطلبان در حزب کارگزاران، ندا، اعتدال و توسعه و افرادی چون آقای عارف توقع میرود که این ادبیات تند و انتقامجویانه آقای خوئینیها را نقد کنند. خوب است موضع آقای خاتمی هم نسبت به این نامه روشن شود. اگر مخالف هستند یا موافق، صریح بیان کنند که اکنون زمانه صراحت است. روشنشدن نسبت مجمع روحانیون مبارز با این نامه هم میتواند مفید باشد. اصلاحطلبان نباید فراموش کنند که قصد و غرض این نامه تندشدن اصلاحات و خروج اصلاحات از دایره نظام است و سکوت در مقابل آن، زمینه چنین غرضی را فراهم میآورد. این نامه را باید واکنشی به اختلاف میان اصلاحطلبان و وزندادن به رادیکالها و نابگرایان دانست. به همین واسطه اصلاحطلبان میانهرو بهعنوان بخشی از نظام سیاسی باید مقابل چنین غرضی هوشیار و آگاه باشند. «اصلاحطلبی» درون نظام است، نه بیرون آن. قدمبرداشتن بیرون این دایره در منظومه رقابت سیاسی نمیگنجد و «اپوزیسیوننمایی» و «مخالفخوانی» ترجمه میشود. نامه خوئینیها صدای همه اصلاحطلبان نیست اما سکوت در برابر آن به جدیترشدن این صدا در اصلاحات منجر میشود، پس سکوتکردن و عبور از آن گامی به سود رادیکالیسم است ، نه خلافش. اینها البته تعیین تکلیف نیست، پیشنهاد است که من نه در مقام تعیین تکلیف هستم و نه اصلاحطلبان را انتظار تعیینتکلیفشدن میرود. سکولاریزاسیون مورد نظر حجاریان وعلویتبار به سردمداری خوئینیها، راه را برای نزدیک شدن به طیف ملی - مذهبی و اوپوزیسیون باز میکند تا پروژه گذاربهایران جدید کلید بخورد.
۷- روح کلام آقای خوئینیها، انداختن مشکلات اقتصادی کشور به گردن رهبر انقلاب است. او برای رسیدن به این گزاره، دو فرضیه دارد؛ یکی نارضایتی مردم از شرایط کشور و دیگری وصلکردن این وضعیت به جایگاه و قدرت رهبری. در صحت فرضیه اول تردیدی وجود ندارد اما پاسخگوی اصلی این وضعیت دولتی است که در هفت سال گذشته کشور را اداره کرده و با شعار میانهروی مخالفان را به کف و صابون و جهنم احاله داده و مهمتر از آن، حامیان این دولت که در حمایت از روحانی در سال ۹۲ و ۹۶ از جان مایه گذاشتند و فریاد بنفش «روحانی تا ۱۴۰۰» سر دادند. درباره فرضیه دوم که البته بحث مفصل و طولانی میطلبد، اختیارات رهبری کاملا مشخص است؛ همانگونه که وظایف و اختیارات دولت مشخص است. رفتارهای رهبری در چارچوب همین اختیارات و معطوف به تعیین سیاستها، هدایت و نظارت و هماهنگی و تنظیم روابط بین قوا بوده است. کمدانشی خوئینیها در «حقوق اساسی» است یا «چون غرض آمد، هنر پوشیده ماند» که اینگونه خود را به تغافل زده و تیر کینه به سوی رهبری نشانه میرود؟... خدا میداند. محضر جنابشان عرض میکنم که اگر اصرار رهبری به حرمتداشتن «رای مردم» و «جمهوریت» نبود، این حجم از آشفتگی و بیعملی و ناکارآمدی دولت به عزل آن منجر میشد؛ کما اینکه اگر «نرمش قهرمانانه» رهبری نبود، با وجود بدبینیای که تعبیر بهتر درباره آن واقعبینی ایشان نسبت به آمریکاست، برجامی هم بنا نمیشد که بهواسطه آن اصلاحطلبان، رقیب را تخریب کنند و چهره دلهرهآور از آن بسازند. همین است حدیث دولت احمدینژاد و خاتمی که اگر اصرار و اصول «آقا» نبود، هیچکدام به پایان نمیرسیدند؛ اولی از جانب چپ و دومی از سوی راست. حفاظت و دفاع رهبری از تمام دولتها جزو اصول و نه تاکتیک که راهبرد ایشان است؛ حتی اگر به قیمت طعنه چپ و راست تمام شود. شرط انصاف بود که بهجای این ادبیات گستاخانه، از رهبری برای حمایت از دولت همفکرتان تقدیر و تشکر میکردید، نه اینکه بیکفایتی دوستانتان را گردن نظام بیندازید.
این بیانصافی در سطور دیگری از نامه که از «امور نامتعارف» سخن میگویید، هم مشخص است. کاش به جای «کلیگویی» مصداق ذکر میکردید اما توقع حقیقتجویی از «اصحاب وارونهنمایی» عبث و بینتیجه است. آن امور نامتعارفی که از آن سخن میگویید، نحوه اداره کشور توسط شما و دوستانتان است که کارد را به استخوان مردم رسانده وگرنه مشی و مرام رهبری، مشورت با نخبگان و شنیدن نظر کارشناسان و حمایت از تصمیمهای سرانقوا بوده است؛ کمااینکه خود حضرتعالی هم از مشاوران ایشان بودید که ترک پست کردید و «اپوزیسیوننمایی» را بر «یاری» به حاکمیت ترجیح دادید.
آقای خوئینیها! شما سیاست را با عینک جناحی مینگرید، آن هم از نوع انحصارگر که این عینک جناحی به علاوه خصومت شخصی، موجب نگاه کوتهنظرانه و ارتجاعی شما به رهبری است. گمان میکنم زمان مناسبی است که آن عینک تیره و تار را از روی چشم بردارید و وقایع را بدون فیلتر نگاه کنید. اگر چنین شود، حتما فرصتی پیش میآید تا به اندازه قدرت و وزن دوستانتان در قدرت، مسوولیت هم بپذیرید و اگر به این نتیجه رسیدید که در شکلگرفتن وضع موجود مقصرید، به اندازه آن تقصیر، عذرخواهی کنید؛ این رسم مروت است که البته سراغگرفتن مروت از کسانی که نقش آیتالله خامنهای را در قویشدن ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه، صنایع موشکی، صنعت هستهای، فناوریهای جدید و حفاظت از گفتمان انقلاب اسلامی و قدرتگرفتن جمهوری اسلامی نمیبینند و اگر هم میبینند، درک نمیکنند و اگر درک میکنند، خود را به تغافل میزنند و از بیان آن گریزان هستند، زیادهخواستن و فزونطلبی است.
8- نامه آقای خوئینیها همانگونه که گفته شد پایان سیاستورزی رسمی و ورود به دالان اپوزیسیوننمایی است؛ واکنشی به شکست در انتخابات مجلس، پیشدستی برای قبولنکردن مسوولیت شکستهای بعدی، فرافکنی در پذیرفتن مسوولیت نهادهایی که در اختیار اصلاحطلبان بوده و تلاش برای رادیکالکردن اصلاحات و نسخه جدید خروج از نظام است. این نامه که به تندترین شیوه نگاشته شده و بالاترین مقام کشور را خطاب قرار داده است، مصداق فرصتطلبی سیاسی و گشودن باب فشار بر نظام برای مذاکره با ترامپ است؛ مذاکره با یک مرد لاابالی و غیرقابلاعتماد که در آستانه افتادن به چاه دنبال طناب میگردد. مطلقنگری نویسنده توأم با هدفگذاری برای تغییرشکلدادن اصلاحات و سوالکردن و متهمکردن بهجای پاسخگویی که این آخری گویا تبدیل به رسم این جماعت شده است، زمینهچینی دور جدید بازی رادیکالهاست. بهتر بود بهجای اینگونه کنشها، آقای خوئینیها و دوستانشان تدابیر و راهکارهای خود را برای خروج از وضع وخیم اقتصادی فعلی ارائه میکردند تا مصداق سیاسیکاری و فرافکنی نشوند که البته اگر چنین وسع و توانی در ایشان و همراهانشان بود، کار دولت مطلوبشان به اینجا نمیکشید چراکه «از کوزه همان تراود که در اوست».
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: رهبر انقلاب اصلاح طلبان آیت الله خامنه ای موسوی خوئینی ها آقای خوئینی ها همان گونه اصلاح طلبان رهبر انقلاب آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۸۰۶۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دفاع دانشجویان غیر مسلمان از مردم مظلوم فلسطین بازتاب نامههای مقام معظم رهبری است
به گزارش خبرنگار حوزه استان های خبرگزاری تقریب، آیتالله مصطفی محامی در خطبههای نمازجمعه این هفته زاهدان گفت: یکی از راههای تحصیل تقوای الهی تلاش برای ارتقا علمی، فرهنگی و رشد اقتصادی جامعه اسلامی است.
امام جمعه زاهدان ضمن تسلیت ۲۵ شوال، سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) عنوان کرد: امام صادق(ع) نمونه انسان کامل، پیشتاز، پیشرو و یک نمونه عالی برای بندگی صالح و شایسته خدا بود که دوست و دشمن به عبادت، زهد، علم، اخلاق، عرفان و معنویت ایشان شهادت دادند.
وی گفت: به واسطه اینکه سن امام صادق(ع) بیشتر از سایر ائمه بود به نام شیخالائمه شناخته میشون؛ ایشان در سن۳۱ سالگی به امامت رسیدند و ۳۴ سال امامت داشتند و در سن ۶۵ سالگی به دست منصور دوانیقی به شهادت رسیدند.
آیتالله محامی اظهار داشت: امام صادق(ع) یک الگو برای وحدت و تعامل با مذاهب اسلامی بودند و محافل درس ایشان محل حضور علما، بزرگان و حتی ائمه مذاهب مخالف بود و خیلیها به شاگردی ایشان افتخار میکردند و امام در اواخر دوره بنی امیه و اوایل دوره بنی عباس توانستند در ادامه نهضت امام باقر(ع) یک نهضت علمی و فرهنگی راه بیندازند و معارف اسلام ناب را ارائه کردند و لذا اکنون بیش از صد هزار حدیث به دست ما رسیده و البته خیلی از منابع از دست ما رفته و این نشان دهنده عطمت حرکت بزرگ امام صادق(ع) و فرصت شناسی ایشان است.
وی گفت: ما باید از امام صادق(ع) درس بگیریم و در جهت تقویت وحدت، اتحاد و انسجام امت اسلامی و نیز تقویت مکتب اهل بیت(ع) و ترویج معارف مکتب اهل بیت(ع) با فرستادن فرزندان مستعد خود به حوزههای علمیه تلاش کنیم تا با معارف اسلام آشنا و در برابر هجوم دشمنان از اسلام ناب دفاع کنند و مبلغ شایستهای باشند.
نماینده ولیفقیه در سیستان و بلوچستان ضمن گرامیداشت سالروز شهادت شهید آیتالله مرتضی مطهری و تبریک روز معلم با اشاره به عملیات وعده صادق عنوان داشت: عملیات وعده صادق نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت بود و ایران اسلامی توان نظامی، دفاعی، علمی و اطلاعاتی خود را به رخ دشمنان جهان اسلام کشید و با اقتدار کامل این عملیات را انجام داد و دل مسلمانان و آزادی خواهان جهان را شاد کرد.
وی افزود: نکته اینجاست که اگر فکر جوان ایرانی به کار بیفتد و به میدان بیاید میتواند افتخار بیافریند و در صنعت نظامی، دفاعی، هوا و فضا و انرژی هستهای این توان را مشاهده کردیم و حالا همین فکر در عرصه اقتصادی هم میتواند حضور یابد و وضعیت اقتصادی کشور را بهبود ببخشد و چرا از این توان به درستی استفاده نمی شود.
وی گفت: علیرغم تاکید مقام معظم بر حضور مردم و جوانان در فعالیتهای اقتصادی اما کمتر به این توصیه توجه میشود و امسال تحت عنوان جهش تولید با مشارکت مردم نامگذاري شده و مهم است که مسئولان بزرگوار باید برای حضور مردم در عرصه اقتصاد برنامه ریزی کنند.
امام جمعه زاهدان افزود: فعالیتهایی انجام شده اما نیاز به مراتب بیشتر است و البته توان مردم و جوانان هم بیش از اینهاست و باید از این توان استفاده شود و فارغ از آمارهای خوبی که مسئولان و دولتهای مختلف ارائه میکنند مردم منتظر دیدن نتیجه این آمارها در سر سفره زندگی و معیشت خود هستند.
نماینده ولیفقیه در سیستان و بلوچستان بیان داشت: در عرصه بینالمللی همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند جریان فلسطین و غزه در صدر اخبار است خصوصا در این روزها که دانشجویان و دانشگاهیان آمریکا و اروپا هم به طرفداری از مردم غزه به میدان آمده اند و علیه رژیم غاصب صهیونیستی شعار میدهند و میبینیم که چه برخوردهایی با آنها میشود.
وی به بیان یک نکته پرداخت و گفت: در سالهای گذشته و زمانی که بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی هنوز وجود داشت امام خمینی(ره) به رهبر آنها گورباچف نامه نوشته و او را به اسلام دعوت کردند و فرمودند جمعی از دانشمندان خود را بفرستید تا درس بخوانند و با اسلام آشنا شوند و با بینش دقیق و نگاه نافذ که از آن برخوردار بودند عنوان کردند که زین پس باید کمونیسم را در موزههای تاریخ پیدا کنید و آنها توجهی نکردند و پس از مدتی اتحاد جماهیر شوروی فرو ریخت.
امام جمعه زاهدان تصریح کرد: مقام معظم رهبری نیز در بهمنماه سال۱۳۹۳ به دانشجویان اروپایی و آمریکایی نامهای نوشته و از آنها خواستند که از بزرگان خود دلیل اسلام ستیزی را سؤال کنند و آنها را به تحقیق در خصوص اسلام و آشنایی با معارف و ارزشهای اسلامی توصیه کردند و بعد از عملیاتهای تروریستی که در کشورهای اروپایی رخ داد و آن را به نام مسلمانان افراطی گذاشتند و در آذرماه ۱۳۹۴ مجددا مقام معظم رهبری به دانشجویان اروپا و آمریکا نامه نوشتند و مطرح کردند که تروریسم با هیچ یک از تعالیم دینی به خصوص اسلام سازگاری ندارد. تروریسم درد مشترک ماست و به ناامنیهای کشورهای منطقه و حمایت و پشتیبانی آمریکا و کشورهای غربی از گروههای تروریستی اشاره کردند و مجددا آنها را به آشنایی مستقیم و بیشتر با اسلام دعوت کردند.
آیتالله محامی اظهار داشت: بازتاب این بیانات و سایر فعالیتهای فرهنگی انقلاب اسلامی را امروز مشاهده میکنیم از جمله رواج حجاب اسلامی در بین مسلمانان کشورهای مختلف چه کشورهایی که حکومت اسلامی دارند و چه کشورهایی که حکومت اسلامی ندارند و حجاب به عنوان پوشش زن مسلمان رواج یافته و این دشمنان اسلام را نگران کرده و دومی هم حرکت دانشجویان برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین و غزه است آن هم دانشجویانی که مسلمان نیستند و چه بسا این حرکت بازتاب همان نامهها باشد و نشان دهنده این است که حرف حق جای خود را باز خواهد کرد و راه خود را پیش خواهد برد.
نماینده ولیفقیه در سیستان و بلوچستان گفت: حرف حق و سخن با منطق در دلها اثر میکند و اگر سخن مقام معظم رهبری در عمق جان دانشجویان مسلمان و غیر مسلمان آمریکا و اروپا تأثیر میگذارد نمیتواند در دل دانشجویان خود ما در ایران تأثیرگذار باشد.
وی ادامه داد: مقام معظم رهبری به طور مکرر به ارتباط گیری با دانشجویان توصیه کردند و سؤال این است که ما جامعه روحانیت و مسئولان فرهنگی چه مقدار به دستور و تأکید ایشان عمل کردهایم و چه مقدار با قشر دانشجو و دانشآموز ارتباط ایجاد کردهایم و نتیجه آن را باید در دانشگاه ببنیم.
وی گفت: آیا هیجانی که در دفاع از فلسطین در دانشگاههای آمریکا و اروپا وجود دارد در میان دانشجویان داخل کشور هم مشاهده میکنیم؟ و اینکه در یک دانشگاه اروپایی و آمريکايی یک زن پای حجاب خود ایستاده و مقاومت میکند آیا چنین پوششی را ما در دانشگاهای خود مشاهده میکنیم؟ و اگر این طور نیست باید جوابی برای آن پیدا کنیم.
امام جمعه زاهدان افزود: این نشان دهنده کم کاری ماست و یک جهت کار این است که ما نسبت به کشورهای دیگر دستمان نمی رسد جز تمرکز روی منطق و بیان حرف حق اما در کشور خودمان میگوییم زور دست خود ماست و توجه نمیکنیم که کار فرهنگی با زور، قدرت و بخشنامه اجرا نمیشود.
وی ادامه داد: مقام معظم رهبری در جلسه با معلمان فرمودند باید تلاش کنید تا دانش آموزان عقلانیتی که پشت تصمیم های نظام جمهوری اسلامی هست را درک کنند اما ما در این جهت کمتر کار کردهایم در حالی که اگر دانشآموز و دانشجوی ما این منطق را درک کنند قشر زیادی آن را خواهند پذیرفت و افراد محدودی هستند که برای دشمن مزدوری میکنند و عموم فرزندان خود ما هستند و ما باید به دل اینها حرف بزنیم که کمتر صورت گرفته است.
امام جمعه زاهدان تصریح کرد: برای مثال حجاب حکم شرعی، قانون و الزام قانونی دارد و باید پیگیری شود اما قبل، هنگام و پس از پیگیری برای اجرای قانون باید کار فرهنگی و اقناع عمومی صورت گیرد و با عقلانیت همراه باشد در غیر این صورت همان گونه که رضا شاه با زور نتوانست حجاب از سر مردم بردارد با زور هم نمیتوان حجاب سر مردم کرد مگر اینکه خود او آن را بپذیرد و قبول کند.
انتهای پیام/