«هنروتجربه» استعدادیابی میکند یا استعدادسوزی؟/ سینما آموزشی نیست
تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۱۲۶۸۸
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی برنامه، سومین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» جمعه شب ۱۳ تیر از شبکه پنج روی آنتن رفت. در این قسمت علاوهبر نقد و بررسی فیلم مستند «جایی برای فرشتهها نیست» به کارگردانی سام کلانتری، عملکرد گروه سینمایی «هنروتجربه» نیز با حضور مدیر این گروه سینمایی مورد بررسی قرار گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در بخش نخست برنامه امیررضا مافی مجری «نقد سینما» میزبان سام کلانتری کارگردان مستند «جایی برای فرشتهها نیست» و آرش خوشخو منتقد سینما بود.
سام کلانتری در این بخش درباره انگیزه ساخت مستند «جایی برای فرشتهها نیست» گفت: ایده ساخت این مستند به آشنایی من با کاوه صدقی بهعنوان سرمربی تیم هاکی دختران و یکی از اعضای تیم بازمیگردد. زمانی به دعوت این دوستان به تمرین این تیم رفتم و آن موقع اساسا نمیدانستم اسکیتهاکی چیست! اما آنقدر این تیم پرانرژی و دوستداشتنی بودند که در چند نوبت رفت و آمد ایده این مستند در ذهنم شکل گرفت.
سینمای تحسینَشده ما معمولاً سینما ملودرام و روایت شکست است حتی در سینمای جنگ هم برای روایت بزرگترین عملیاتهای پیروزمندانه بازهم به شکست و افسوس و دریغ شهادت که فینفسه ارزشمند است، توجه داریمآرش خوشخو نیز درباره امتیازات این مستند گفت: ما در سینمای ایران غالباً راوی شکست هستیم. سینمای تحسینَشده ما معمولاً سینما ملودرام و روایت شکست است. حتی در سینمای جنگ هم برای روایت بزرگترین عملیاتهای پیروزمندانه بازهم به شکست و افسوس و دریغ شهادت که فینفسه ارزشمند است، توجه داریم. در مجموع در سینمای ایران روایت پیروزی کم داریم و فکر میکنم «جایی برای فرشتهها نیست» به بهترین شکل یک پیروزی را روایت میکند. بهخصوص که این پیروزی مربوط به طبقهای بسیار حساس در جامعه امروز یعنی دختران جوان است. به همین دلایل این مستند فارغ از همه امتیازات دیگری که دارد، یک اثر مغتنم برای سینمای ایران است.
در ادامه کلانتری درباره زاویه نگاه خود در ساخت این مستند گفت: پیشتر هم گفتهام که معتقدم «جایی برای فرشتهها نیست» یک مستند ورزشی صرف نیست و ورزش در واقع بهانهای است برای پرداختن به برخی لایههای زیرین اجتماع و دختران و زنان امروز ایران.
وی با اشاره به همراهی سه سالهاش با اعضای تیم ملی هاکی دختران برای ساخت این مستند گفت: در طول سه سال ما ۳۵ جلسه تصویربرداری بیشتر نداشتیم و بیشترین زمانی که صرف نزدیکی بیشتر من به این بچهها و خانوادههایشان شد، مربوط به پیش از آغاز تصویربرداری بود. مشکلاتی هم در این مسیر بود اما بعد از ۴ یا ۵ جلسه که از تصویربرداری گذشت، ارتباط و اعتمادی که لازم بود میان بچههای تیم هاکی با گروه ما شکل گرفته بود.
در ادامه آرش خوشخو به اشاره به مایههای دراماتیک مستند «جایی برای فرشتهها نیست» گفت: ای کاش این مستند یک قهرمان محوری داشت. شاید با یک قهرمان محوری، کار جلوه دراماتیک بیشتری پیدا میکرد اما تا همین اندازه فعلی هم زحمتی که بابت شکلگیری روایت دراماتیک در این مستند کشیده شده، ارزشمند است و باعث شده این مستند نسبت به دیگر مستندهای ورزشی سالهای اخیر چند پله بالاتر بایستد.
سام کلانتری هم گفت: ما در سینمای مستند هم قصه میگوییم. من حتی قائل به روایت سهپردهای در یک مستند هستم و در این کار هم سعی کردم این استاندارد را رعایت کنم. برای همین با نگاه کلاسیک، با نظر آقای خوشخو موافقم که تمرکز روی یک قهرمان میتوانست جلوه بیشتری به فیلم بدهد اما اینکه در روایت فعلی، داستان را بین چند قهرمان تقسیم کردهایم هم جذابیتی دیگر برای خود دارد.
کارگردان مستند «جایی برای فرشتهها نیست» درباره فرآیند اکران این مستند هم گفت: اکران فیلم ما چند روزی است در گروه سینمایی «هنروتجربه» آغاز شده است. در شرایط فعلی معتقدم سینما رفتن به نسبت خیلی کارهای دیگری که این روزها انجام میدهیم، کار کمخطرتری است. هرچند شرایط پرریسک است اما ما به این جمعبندی رسیدیم که این مستند را بهعنوان فیلمی که قرار است امید را به جامعه تزریق کند، در این شرایط اکران کنیم. البته از ظرفیت اکران آنلاین هم غافل نیستیم و فکر میکنم از دو هفته آینده، ما اولین مستند سینمایی باشیم که بهصورت آنلاین فیلممان را عرضه میکنیم.
سینما قابل آموزش است؟
در ادامه برنامه گفتگوی بهروز افخمی و امیررضا مافی با موضوع «معیارهای زیبایی در هنر» پخش شد. بهروز افخمی در ابتدای این گفتگو با رد «قابل آموزش بودن هنر» گفت: من معتقدم یک فرد یا استعداد کار هنری را دارد و یا ندارد.
امیررضا مافی در پاسخ گفت: استعداد بهصورت بالقوه در انسانها وجود دارد و آنچه به آن فعلیت میدهد، آموختن است. آدمهای اطراف شما سلیقه شما را تربیت میکنند و همین تربیت است که باعث شکوفایی استعداد شما میشود و یا جلوی آن را میگیرد. منکر استعداد آدمها نیستم اما معتقدم فعلیت یافتن آن محصول تربیت اعم از خودآگاه یا ناخودآگاه است.
افخمی در ادامه گفت: آدمی که استعداد دارد، آثار هنری را میفهمد، بدون آنکه کسی به او آموزش بدهد. میگویند زمانی که دوربین فیلمبرداری تازه اختراع شده بود، ژرژ ملیس سراغ برادران لومیر رفت. لومیرها ابتدا بهعنوان دو فیزیکدان دوربین را برای تجزیه حرکتها اختراع کرده بودند. ملیس اما رفت و سفارش دو دوربین به آنها داد و گفت میخواهم با آنها فیلم داستانی بسازم. لومیرها گفتند ما این دستگاه را برای تجزیه حرکت ساختهایم با این نمیتوان فیلم داستانی ساخت! ملیس اما اصرار کرد و توانست بهعنوان اولین کارگردان، فیلم داستانی بسازد و داستانپردازی کند. بعدها اولین فیلمسازی که از نمای دور به نمای نزدیک کات زدند هم خودشان این کار را کردند و گفتند ما میدانیم که مخاطب این نما را درک میکند اما همان زمان تهیهکنندگانی بودند که میگفتند این نماها تماشاگر را میترساند. در مجموع معتقدم آدم یا قدرت درک و فهم این موارد را دارد یا ندارد.
وی تأکید کرد: کار هنر از جنس مهارت است. آنچه با تمرین به دست میآید مهارت است و آنچه با آموزش حاصل میشود علم است. من همیشه تردید داشتم که بتوان سینما را در دانشگاه یاد گرفت. با تکرار، تمرین و بهدست آوردن مهارت میتوان سینما را یاد گرفت.
در ادامه امیررضا مافی به تشریح برداشت متفاوت آدمها از «زیبایی» استناد کرد و بار دیگر بر این گزاره تأکید کرد که «فهم هنر» آموختنی است. بهروز افخمی اما با تأکید بر اینکه به نسبت در «هنر» معتقد نیست و «زیبایی» امری مطلق است با نظرگاه امیررضا مافی مخالفت کرد.
افخمی در سخنانی در ادامه گفت: ادعای من این است که آموزش هنر، چه در جنبه فهم هنری و چه در جنبه ساخت اثر هنری، یک مهارت است. خیلی کم از جنس اندیشه به معنای آکادمی و دانشگاه است و خیلی زیاد از جنس تمرین و تکرار است. وقتی صحبت از آموزش هنری است، صحبت از مربی و تربیت میکنیم. بچههایی هم که امروز ذوق فیلمسازی دارند، باید خود را برای تکرار و تمرین بسیار آماده کنند. از این زاویه ۵۰ بار دیدن یک فیلم خوب، خیلی بیشتر از خواندن ۵۰ کتاب تئوریک درباره فیلمسازی میتواند به شما فیلمسازی یاد بدهد.
امیررضا مافی هم در پایان تأکید کرد: معتقدم تئوریها باید به قدر کفایت آموخته شوند اما آنچه یک هنرمند را هنرمند میکند، تربیت عملیای است که پشتسر میگذارد.
«هنروتجربه»؛ فرصت یا رانت؟
بخش پایانی برنامه «نقد سینما» به بررسی کارنامه گروه سینمایی «هنروتجربه» اختصاص داشت. در این بخش امیررضا مافی به گفتگو با جعفر صانعی مقدم مدیر گروه سینمایی «هنروتجربه» و امیر قادری منتقد سینما پرداخت.
جعفر صانعی مقدم در ابتدا در پاسخ به اینکه ملاک و معیار انتخاب فیلمهای گروه «هنروتجربه» چیست گفت: معیار انتخاب فیلمها در گروه «هنروتجربه» همان چیزی است که در سایت رسمی این گروه درج شده است. سینمای تجربی معنای نسبتا مشخصتری دارد و همان چیزی است که در سینمای جهان هم با عنوان «تجربی» میشناسیم. فیلمهای هنری هم آثاری هستند که در مقابل سینمای تجاری قرار میگیرند.
وی افزود: در ابتدا فعالیت گروه هنروتجربه زیرنظر موسسه سینماشهر بود تا بعد از یکی دو سال بهٌصورت رسمی ثبت شد. بعد از آن یک گروه هفت نفره قضاوت و داوری برای انتخاب فیلمهای متقاضی را برعهده داشته و دارند. درباره فیلمهای مستند و کوتاه این لفظها را به کار نمیبریم و فیلمهای خوب و موثری که برای مخاطب جذابیت داشته باشند را در نظر میگیریم. درباره فیلمهای سینمایی اما ملاک هنری و تجربی را مدنظر داریم.
صانعیمقدم ادامه داد: از سال ۷۶ که شورای صنفی اکران بهوجود آمد، تهیهکننده و سینمادار بودند که درباره اکران فیلمها تصمیمگیری میکردند و در این فرآیند تعدادی از فیلمها کنار گذاشته میشدند که در آن زمان شاخصترین این آثار فیلمهای مرحوم کیارستمی بود که با وجود داشتن مجوزهای لازم، معمولاً سینمایی را برای اکران پیدا نمیکرد. فیلمهایی که امروز در هنروتجربه اکران میشوند، فیلمهایی هستند که از چرخه اصلی اکران دور میمانند اما این ویژگی تنها دلیل انتخاب آنها نیست.
هنروتجربه یک نمونه کوچک از بلایی است که در چند دهه برسر سینمای ایران آماده است
امیر قادری در ادامه به انتقاد از گروه «هنروتجربه» پرداخت و گفت: بحث درباره سینمای هنروتجرب از این منظر مهم است که تمام مفاسد ۴۰ سال گذشته سینمای ایران، در نگاه حاکم بر این گروه سینمایی خلاصه شده است. هنروتجربه یک نمونه کوچک از بلایی است که در چند دهه برسر سینمای ایران آماده است.
این منتقد سینمایی در تبیین موضع خود گفت: سیستمهای گلخانهای که کل سینمای ایران را در ۴ دهه گذشته دربر گرفته، این بلا را به تمام اجزای سینما از تهیهکننده تا مخاطب و منتقد تحمیل کرده که به آنها اجازه نمیدهد برای بالا کشیدن خودشان و پیدا کردن جایگاهشان تلاش کنند. به جای آن در باغ سبزی را نشان میدهد که آدمها را از ابتدا تبدیل به موجودات وابسته و کم اثر میکند و این فرآیند در هر جایی تبدیل به رانت میشود. چراکه یک گروه هستند که برای حمایت از آدمها تصمیمگیری میکنند.
صانعیمقدم در ادامه با اشاره به فیلمهایی چون «ماهی و گربه» و «خواب تلخ» که فیلمهای خوبی بودند اما در نبود گروه «هنروتجربه» امکان اکران نداشتند، به ظرفیت این گروه سینمایی برای حمایت از این دست آثار اشاره کرد که در پاسخ امیر قادری گفت: امروز شهرام مکری و محسن امیریوسفی کجای سینمای ایران هستند؟
این منتقد با انتقاد از نگاه حاکم بر گروهی از فیلمسازان روشنفکر از ابتدای انقلاب تا به امروز که بیشتر به دنبال حمایتهای دولتی هستند گفت: این چرخهای است که روشنفکری ایرانی در طول تاریخ دنبال کرده است. هر دولتی در هر کشوری هم از خدا میخواهد که چرخهای ایجاد کند تا آدمهای مختلف وابسته به آن حرکت کنند.
صانعی مقدم در پاسخ ضمن تأکید بر اینکه «اتفاقا دولتها خیلی از این طرحها استقبال نمیکنند» گفت: تعداد قابل توجهی از فیلمهای به نمایش درآمده در گروه «هنروتجربه» آثاری مستقل هستند. اتفاقا اولین بار است که دولت پول را صرف حوزه اکران میکند، آن هم با هزار اما و اگر و سختگیری. بخش بازاریابی هم غالباً برعهده خود فیلمسازان است. اگر دولت در این ۴۰ سال همواره این ادعا را داشته که باید رانت تولید را بردارم، این برای اولین بار است که سود ناشی از فروش فیلم را به فیلمسازان میدهد. اینگونه است که با سرمایههای خرد در یک حرکت جمعی مورد استفاده قرار میگیرد.
قادری در ادامه گفت: اینکه ما ساختاری را ایجاد کنیم که استعدادهای ما از ابتدا تبدیل به شیرخوارههای اقتصاد مرکزی شود، از اساس اشتباه است. هر چقدر دولت پای خود را از مسیر عادی عرضه و تقاضا بیرون بکشد، به نفع همه است. مسیر عادی عرضه و تقاضا این است که مردم به معنای عام کلمه، مخاطب تلقی شوند و هر گروهی، مخاطب خاص خود را پیدا کند. در این فرآیند کمپانیها شکل میگیرند. در این فرآیند هم سانسور و هم حمایت را گروههای مختلف مردمی معین میکنند
کمسوبسیدترین بخش حمایتی دولت در سینما همین هنروتجربه است
مدیر گروه سینمایی «هنروتجربه» در ادامه گفت: ما دو سال است که عضو کنفدراسیون سینمای هنری جهان هستیم. امسال مدیر این کنفدراسیون به ایران هم آمد. این کنفدراسیون ۴ هزار پرده نمایش در ۴۳ کشور دارد که این پردهها صرفا در اختیار همین سینمای هنری است. کمسوبسیدترین بخش حمایتی دولت در سینما همین هنروتجربه است. حداقل کمکی که دولت به سینمای هنری و تجربی کشور میتوانسته بکند، بهوجود آوردن این ظرفیت برای دیده شدن این دست آثار است.
قادری نیز پاسخ داد: این چرخههای حمایتی جز از بین بردن استعدادها هیچ دستاوردی نداشتهاند. در شرایط طبیعی فیلمهای خاص میتوانند بازار خود را پیدا کنند و باید این کار را بکنند. مخاطب «ماهی و گربه» به تماشای «مطرب» نمینشیند. پس هر یک از این فیلمها میتوانند بازار خود را داشته باشند. اگر فیلمی نمیتواند بهصورت طبیعی بازار خود را پیدا کند، پس فیلم خوبی نیست.
صانعی مقدم در پایان تأکید کرد: همه سروصدایی که امروز بر سر «هنروتجربه» است، ناشی از در اختیار داشتن، یک هزارم سالنهای سینمایی کشور است. تمام بودجه ما در این ۶ سال، چیزی در حدود ۱۳، ۱۴ میلیارد تومان برای اکران حدود ۶۰۰ فیلم بوده است. این ۶۰۰ فیلم شامل فیلمهای کوتاه، مستند و داستانی بوده است.
بخش پایانی برنامه «نقدسینما» به گزارشی از نمایشگاه عکسهای فیلم «درخت گردو» به کارگردانی محمدحسین مهدویان بود که به مناسبت ۸ تیرماه سالروز بمباران شیمیایی سردشت در حال برگزاری است اختصاص داشت.
برنامه تلویزیونی «نقد سینما» به تهیهکنندگی یوسف بچاری، جمعه هر هفته ساعت ۲۲ از شبکه پنج سیما پخش میشود.
کد خبر 4965248 عطیه موذنمنبع: مهر
کلیدواژه: بهروز افخمی برنامه نقد سینما شبکه پنج سیما تئاتر ایران فیلم سینمایی ویروس کرونا موسیقی ایرانی حوزه هنری فیلم کوتاه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی محمدمهدی دادمان درگذشت چهره ها سیروس گرجستانی سازمان سینمایی نماهنگ برنامه تلویزیونی جایی برای فرشته ها نیست صانعی مقدم سینمای ایران گروه سینمایی ادامه گفت سام کلانتری نقد سینما فیلم ها آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۱۲۶۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
به گزارش روزیاتو، نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:
زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود:
من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است:
وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است:
بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است:
اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود:
بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
کانال عصر ایران در تلگرام