روایت تازه از ماجرای مردی که دخترش را به کما فرستاد و خودکشی کرد؛ هانیه خود را سپر مادرش کرد
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۴۶۴۸۷
اعتیاد زندگی یوسف و خانوادهاش را نابود کرد؛ پدر خانواده زیر خاک رفت، دختر هفده ساله حالا روی تخت بیمارستان در جدال با مرگ است و مادر هم از شوک اتفاقی که افتاده حتی توان صحبتکردن ندارد. دخترش سپر او شده بود؛ برای اینکه او کشته نشود، خودش را زیر ضربه کلنگ پدرش انداخته بود تا مادرش را نجات دهد، اما حالا روی تخت بیمارستان نه زنده است و نه مرده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هانیه از آن صبح شوم وقتی پدرش را دید که با کلنگ به سراغ مادرش میرود، خودش را فدا کرد. پدری که پیش از این اتفاق قرص خورده بود و قصد مردن داشت، وقتی دخترکش را غرق خون روی زمین دید، شوکه شد. اشک ریخت و در لحظات آخر عمرش با گریه اظهار پشیمانی کرد. اما اجل به او مهلت جبران نداد و یوسف پنجاه ساله جان باخت تا خانوادهای از هم بپاشد.
«یوسف و همسرش تازه با هم آشتی کرده بودند که خانهشان در کوهدشت تبدیل به قتلگاه شد.» اینها را یکی از بستگان نزدیک این خانواده میگوید.
او روایت تازهای از ماجرای خشم پدر کوهدشتی دارد: «یوسف سه چهار سالی میشد که به شیشه اعتیاد پیدا کرده بود. همین مواد زندگی او را نابود کرد، همه چیز به هم ریخت و زندگیاش از این رو به آن رو شد. او مرد خوب و خانوادهدوستی بود. عاشق دختران و پسرش بود. صبح تا شب کار میکرد تا بتواند نان حلالی در بیاورد. همیشه سعی داشت که بهترین زندگی را برای خانوادهاش فراهم کند، اما از وقتی به شیشه روی آورد همه چیز عوض شد. یوسف به مرد دیگری تبدیل شد. مردی که مرتب همسرش را کتک میزد و با خانوادهاش بدرفتاری میکرد. بارها خواهر و برادرانش سعی کردند که او را از دام اعتیاد نجات دهند. او را به کمپهای مختلف فرستادند، ولی فایدهای نداشت. یوسف حاضر نبود به خودش کمک کند. همین باعث شد که کمکم دور و برش خالی شد. همه او را ترک کردند البته حق داشتند هر چه سعی کردند به او کمک کنند فایدهای نداشت و اوضاع یوسف بدتر میشد برای همین از او دور شدند. یوسف به یکباره خودش را تنها دید شاید برای همین دست به چنین کاری زد.»
یوسف و همسرش تازه دو هفته بود که با هم آشتی کرده بودند تا پای طلاق هم رفته بودند، اما وساطت ریشسفیدان فامیل باعث شد تا این زن و شوهر از طلاق منصرف شوند، اما این آشتی دو هفته بیشتر دوام نیاورد: «همسر یوسف درخواست طلاق داده بود. البته خود یوسف هم حاضر به طلاق بود؛ او هم دیگر خسته شده بود و نمیخواست زندگی کند، ولی با وساطت بزرگترهای فامیل درنهایت این دو نفر با هم آشتی کردند. اما باز هم اعتیاد یوسف دامنگیر آنها شد و زندگیشان را سخت و سختتر کرد تا اینکه روز حادثه همه چیز نابود شد. گویا یوسف ابتدا قصد داشت همسرش را بکشد.
صبح زود وقتی بچهها خواب بودند به سراغ همسرش رفته و گویا از قبل قرص خورده بود. حالا نمیدانم قرص برنج بوده یا سیانور؛ میخواست هم به زندگی خودش پایان دهد و هم به زندگی همسرش. وقتی با کلنگ به سراغ همسرش میرود، هانیه از خواب بیدار میشود و از میان در میبیند که پدرش دارد به مادرش حمله میکند. بلافاصله میرود و خودش را سپر میکند. درنهایت ضربه به سر او وارد میشود. مادرش میگوید همه چیز در یک لحظه رخ داد. بعد از آن یوسف وقتی دخترش را غرق در خون روی زمین میبیند اشک میریزد.
وقتی اورژانس میآید، او را در کنار دخترش میخوابانند و به بیمارستان منتقل میکنند. در راه گریه میکند و میگوید قصد کشتن دخترش را نداشته؛ حتی نمیخواسته به تار مویش آسیب بزند. آنقدر هول میکند و اشک میریزد که ما حدس میزنیم شاید حتی پیش از اثرکردن قرص سکته کرده باشد.»
یوسف در مدتی هم که اعتیاد پیدا کرده بود دخترش را کتک نمیزد. به گفته بستگانش او عاشق دخترانش بود: «آنها سه دختر و یک پسر ده ساله داشتند. دو دختر بزرگتر یوسف ازدواج کردهاند. هانیه هفده ساله به همراه امیررضای ده ساله همراه پدر و مادرشان زندگی میکردند. یوسف آنها را خیلی دوست داشت. درواقع همسرش را هم دوست داشت؛ اما این اعتیاد از او مرد دیگری ساخت.
او کار داشت. کارگر شهرداری بود. حتی یکی دو سال هم به علت کارش به تهران آمدند و زندگی کردند. تازه به کوهدشت برگشته بودند. سه چهار ماه بود که دیگر سر کار نمیرفت. او وضع مالی خیلی بدی هم نداشت که بگوییم به علت فقر دست به چنین کاری زده بود. چون معتاد شده بود دیگر همه او را طرد کرده بودند. حتی همسرش هم از دستش خسته شده بود. برای همین دست به این اقدام زد؛ نه میتوانست ترک کند و نه میتوانست این رفتارها را تحمل کند. همه اینها دست به دست هم داد تا یوسف این کار وحشتناک را بکند. حالا هم هانیه در کماست، ولی ما امید داریم که هر چه زودتر برگردد. مادرش شوکه شده و توان صحبت ندارد.
امیررضا هم حال خوشی ندارد. او لحظه این اتفاق خواب بود، ولی وقتی بیدار میشود شوکه میشود و هنوز هم باور ندارد. این خانواده به کل از هم پاشید و تنها نفسهای دوباره هانیه و لبخندهایش میتواند درد آنها را آرام کند. برای همین چشم انتظاریم و امیدمان را از دست نمیدهیم.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: به کما رفتن دختر کشی خودکشی اعتیاد قرص برنج برای همین همه چیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۴۶۴۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای «بدل» رضا عطاران در تلویزیون چیست؟
مدتهاست که رضا عطاران در تلویزیون سریال جدیدی ندارد در حالیکه برخی در فضایمجازی شایعاتی از حضور او را در این سریال مطرح میکنند اما کارگردان سریال به یک واقعیت اشاره کرد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سریال «بدل» به کارگردانی علیرضا مسعودی معروف به علی مشهدی در راه آنتن تلویزیون است. سریالی که قرار بود جزو ویژههای عید نوروز باشد اما به هر حال بعد از «هفت سر اژدها» ابوالقاسم طالبی پخش خود را آغاز خواهد کرد.
یکی از نکات جالب در قصه این سریال، نام خانواده «عطاران» و یکی از شخصیتهای محوری داستان است که به او «رضا عطاران» گفته میشود. همین نکته باعث شد برخی در فضایمجازی از این تیتر استفاده کنند: «حضور رضا عطاران در سریال جدید تلویزیون». خبر در نوع خودش جالب اما این صفحات مجازی برای دیده شدنِ خودشان از این عناوین خبری استفاده میکنند وگرنه حقیقت چیز دیگری است.
علی مشهدی به عنوان کارگردان سریال به خبرنگار تسنیم گفت: ماجرا از این قرار است که قصه و اتفاقات سریال «بدل» در سال 1402 رقم میخورد و به یک خانوادهای برمیگردد که نسل اندر نسل عطارند. به همین خاطر نام فامیلیاش «عطاران» شده، همچون کسی که به او آهنگر میگویند فامیلیاش «ی» نسبتی میگیرد و او را «آهنگری» میخوانند.
آخرین وضعیت سعید آقاخانی و توضیحاتی درباره ادامه «نون خ»وی در خصوص اینکه چرا نام پسر خانواده رضا عطاران گذاشته شده و آیا پایِ استفاده ابزاری از نام رضا عطارانِ بازیگر شناخته شده در میان است، تأکید کرد: شهرام قائدی نقش پدر را در خانواده عطاران بازی میکند، پریسا مقتدی همسرش و عرفان آصفی نقش پسر خانواده را با نام رضا عطاران بازی میکند. اصلاً هیچ استفاده ابزاری نشده حتی با وجود رفاقت و قرابت تنگاتنگ با رضا عطاران، از او اجازه گرفتم که نامِ کاراکترمان را رضا عطاران بگذاریم.
این کارگردان و نویسنده شاخص حوزه طنز در تلویزیون ابراز امیدواری کرد که تلویزیون بتواند در حوزه طنز بدرخشد و مخاطب را با خودش به دورانی ببرد که بهترینهای طنز در تلویزیون کار میکردند و بسیاری از خیابانخلوتکنهای تلویزیون جزو همین طنزها و کمدیهای سیما بودند.
انتهای پیام/