سیر عرفانی حاج آقا دولابی از زبان خودش
تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۶۰۸۹۹
صراط: حاج محمد اسماعیل دولابی در ۱۲۸۲ هجری شمسی در یک خانواده مذهبی در جنوب تهران متولد شد و در تاریخ هشتم بهمن ۱۳۸۱ مطابق با ۲۵ ذیقعده ۱۴۲۳ (روز دحو الارض) وفات یافت و پیکر پاکش در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در قم به خاک سپرده شد.
به گزارش جی پلاس، آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین میفرمود:
ـ در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ـ در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت التماس میکردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینهام را به ضریح حضرت فشار میدادم و میمالیدم که موهای سینهام کنده و تمام سینهام زخم شده بود. حالم به گونهای بود که احتمال نمیدادم به ایران برگردم. به خود میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم همینجا جان میدهم و میمیرم.
ـ با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسهایم به حضرت امیر علیه السلام کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علما مرا به خواستهام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم.
ـ در حرم حضرت اباعبدالله علیه السلام در بالاسر ضریحِ حضرت همه چیز حل شد و هرچه را میخواستم به من عنایت کردند، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.
ـ در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم، جلوی درِ اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و درحالیکه سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را میخواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر.
ـ آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند او درحال خلسه است. از همانجا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند، بیآنکه لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، میگریستند.
در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بافقی و مرحوم آیت الله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقه خودشان به آنجا میآمدند.
ـ بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم (س) بردیم، آیت الله شیخ محمدتقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگتر است، جذب او شدم؛ به گونهای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم.
ـ خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمدتقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ـ ملقّب به تنوماسی ـ داد. من هم که او را قشنگتر دیدم، از آن پس همراه وی بودم.
ـ در همین ایام با آیت الله شاهآبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا اینکه بالأخره به نفر چهارم [آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی]برخوردم که شخص و طریق بود.
ـ او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او در وادی توحید به سر میبرد؛ یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت علیهم السلام در آن میله نور قابل وصول است.
ـ اوّل، اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت علیهم السلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم.
ـ خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم.
ـ در طول این دوران همیشه یکهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم، خودم و زندگی و خانواده ام را قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل میداد و من که وی را بالاتر از قبلی میدیدم، از آن پس دور او میگشتم.
ـ به هر تقدیر، همه عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه السلام بود. از راه سایر ائمه (ع) هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیه السلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد.
حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی به منظور تربیت و ارشاد تشنگان زلال معرفت، قریب چهل سال در تهران جلسات هفتگی متعدد را اداره کرد که در آنها مردم از قشرهای گوناگون، فارغ از هر گونه تفاوتهای خلقی، با یگانگی و صفا در کنار هم نشسته و از زلال معارف ولایی و توحیدی که از عالم غیب به واسطه وجود ایشان به سوی طالبان حقیقت و معنی جاری میشد سیراب میشدند.
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: دحو الارض صراط امام حسین علیه السلام آیت الله شیخ شیخ محمد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۶۰۸۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راهکار اصلاح رابطه با خدا چیست؟
امیرالمؤمنین علیهالسلام در روایتی فرمود «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ؛ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ؛ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ، کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.»؛ یعنی «هرکه آنچه را میان او و خداست اصلاح کند، خداوند آنچه را بین او و مردم است اصلاح کند و هر کس کار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند کار دنیایش را اصلاح کند و آن را که از خود بر خود واعظ است، از خدا بر او نگهبان است.»
ارتباط اصلاح ارتباط با خدا با اصلاح رابطه با مردم از آن جهت است که اصلاح رابطه با خدا مسلتزم صدق و امانت و راستى است. کسى که صدق و امانت و راستى پیشه کند، به یقین مردم به او علاقهمند مىشوند و امین مردم خواهد بود و به او اعتماد مىکنند و مشکلى با او نخواهند داشت. اصلاح امر آخرت وابسته به تقوا و پرهیزگارى است و به یقین انسانهاى با تقوا در زندگى مادى خود نیز موفق خواهند بود، زیرا راه خلاف در پیش نمىگیرند؛ به کسى ظلم و ستم نمىکنند، همه با او مهربان هستند و او نیز با همه مهربان.
این سخن را با حدیثى از امام باقر (علیه السلام) که مرحوم کلینى در اصول کافى آورده پایان مى دهیم. مطابق این حدیث امام باقرعلیهالسلام فرمود: خداوند عزّوجلّ چنین فرموده است: «وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی وَ عَظَمَتِی وَ عُلُوِّی وَارْتِفَاعِ مَکَانِی لاَ یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ إِلاَّ کَفَفْتُ عَلَیْهِ ضَیْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضَ رِزْقَهُ وَکُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِر؛ به عزت و جلال و عظمت و نورانیت و علو مقامم سوگند یاد مىکنم که هیچ بنده مؤمنى خواسته مرا بر خواسته خود در چیزى از امور دنیا مقدم نمىشمرد مگر این که من بىنیازى او را در دل او و همّت او را در آخرتش و آسمانها و زمین را ضامن روزى او قرار مىدهم و براى او از تجارت هر تاجرى بهتر خواهم بود» (کافى، ج ۲، ص ۱۳۷، ح ۱)
منبع: تسنیم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی