نقل و نبات آوردیم، دخترتون رو بردیم
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۷۱۱۶۰۰
همشهری آنلاین_ بهاره خسروی: ازدواج در تهران قدیم بر عکس امروز که کلی مانع و دستانداز برای شروع زندگی مشترک وجود دارد، کار سادهای بود. شاید چون ساده میگرفتند زندگی برایشان شیرین میشد. در این بخش نگاهی به همین آیینهای ساده شروع زندگی مشترک در تهران قدیم داریم.
تهران سر جمع ۳ یا ۴ محله داشت. قدیمها روابط اجتماعی و دایره ارتباطات آدمها بزرگ بود و گاهی اهالی یک محله با یکدیگر فامیل چند جانبه سببی و نسبی بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حالا وقت شال و کلاه کردن خانواده داماد برای خواستگاری رفتن است. اما این مراسم هم برای خانواده داماد کلی کار داشت. قبل از خواستگاری یکی از بزرگان خانواده سراغ طالعبین یا دعانویس محله میرفت تا وقت و ساعت خوش خواستگاری را برای دقالباب خانه عروس انتخاب کند. بعضی از خانوادهها با واسطه روز و ساعت خواستگاری را به خانواده عروس اطلاع میدادند. بعضیها هم برای محک زدن عروس و خانوادهاش سرزده خواستگاری میرفتند. در مرحله نخست مادر داماد همراه جمعی از زنان خویشاوند راهی خانه دختر میشدند و کلون در خانه عروس خانم را میزدند و میگفتند: «مهمون اومده، برکت آورده» و مادر دختر هم در پاسخ با گفتن «باد آمده، گل آورده» آنها را به خانه دعوت میکرد.
تعیین مهریهقدیمها سکه به اندازه امروز ارج و قرب نداشت تا تعیینکننده سادهترین روابط بشری باشد. برای خانوادهها مهم نبود مهری که داماد برای علاقه به عروس تعیین میکند، سکه یا پول باشد. البته بعضی از سر چشم و همچشمی دوست داشتند صفرهای مبلغ مهریه زیاد باشد، اما با ریشسفیدی بزرگترها غائله ختم به خیر میشد و وصلت سرانجام میگرفت. طبق رسم معمول یک جلد کلامالله مجید، یک جام آینه، یک زوج لاله و شمعدان، لباس به مقدار توافقشده، طلا و جواهر، یک عقیق پنجتن، یک شاخه یا حبه نبات و لباس عروس مهریه رایج در تهران قدیم بود که در روز بلهبران تعیین میشد.
خرید جهیزیه و عروسی و جهازکشاناز شب بلهبران تهیه جهیزیه دختر شروع میشد. به همین دلیل بعد از مراسم بلهبران نوبت پدر و مادر دختر بود تا با سرعت اسباب اولیه شروع زندگی دخترشان را آماده کنند و او را با سربلندی راهی خانه بخت کنند. خانواده داماد هم در این فاصله کار خرید عروسی را انجام میداد. نخستین خرید کلامالله مجید، آینه و شمعدان، چادر نماز و چادر سیاه بود. اما برسیم به مراسم پر سر و صدای جهازکشان که باید در هر خانواده به بهترین شکل برای حفظ شأن خانوادگی اجرا میشد. به گفته یکی از اهالی قدیمیپایتخت، دویدن کنار طبقهای جهیزیه یکی از سرگرمیهای کودکانه در تهران قدیم بود. اغلب چند روز پیش از مراسم عروسی چند نفر از نزدیکان دختر جهیزیه را طبقبندی و راهی خانه داماد میکردند. قاعده حرکت طبقها هم به این شکل بود که اول طبق آینه و شمعدان یا آینه و چراغ یا آینه و قرآن و نقل و گل جلوتر از بقیه حرکت کند و بعد هم بهترتیب نوبت بقیه طبقها میرسید. به این شکل جهیزیه در مراسمی شاد و با هلهله به خانه داماد میرسید.
نقل دعوت به عروسیمقدمات شروع زندگی مشترک در تهران قدیم از خواستگاری تا ازدواج شاید به چند هفته هم نمیرسید. اما با همدلی و مشارکت اهل فامیل و همسایهها همه کارها به سرعت پیش میرفت. به گفته «فاطمه ربیعی» از اهالی قدیم خیابان ربیعی برای دعوت به عروسی یکی از اقوام نزدیک عروس و داماد با یک کاسه نقل راهی خانه دوستان و آشنایان میشد و همه را برای حضور در عروسی دعوت میکرد.
خنچهبران عقدچیدن سفره و خنچه از ملزمات مراسم عقد بود. بر اساس یک باور قدیمیخنچه عقد را برای دوام زندگی و عاقبت به خیری خوشیمن میدانستند. خنچه عقد معمولاً چند روز قبل از عروسی با تشریفات ویژه به خانه عروس فرستاده میشد. این لوازم شامل آینه، چراغ یا شمعدان، خنچه و طبقهای نان، اسپند، رخت عروس، نقل و کاسه نبات، کلهقند، میوه، شیرینی، گیروانه (بسته چای و کبریت)، شیشههای گلاب، قوطی هل، کیسههای حنا و صابون بود.
سرکشیدن آش رشته در حنابندانبعد از فراهم شدن مقدمات جهیزیه و خرید عروسی نوبت به آماده کردن سور و سات عروسی و رسوم پیش از عروسی میرسید. یکی از این مراسم حنابندان بود که ۳ یا ۴ روز مانده به مراسم عقد و عروسی خانواده عروس برپا میکردند. در این مراسم همه اقوام و دوستان در خانه عروس جمع میشدند تا رشته خوشبختی و زندگی دست عروس باشد. برای ناهار آشرشته طبخ میشد. عروس هم بعد از آماده شدن باید برای به دست گرفتن رشته بخت و زندگی آش را با نعلبکی هورتی سر میکشید. بعد از آشخوران نوبت نیت کردن و حنا در دست عروس گذاشتن بود. در این مراسم حنایی را که داماد از چند روز قبل به خانه عروس فرستاده بود، در ظرف مسی، خیس و لنگهای قرمز را روی فرش پهن میکردند. جایگاه عروس بالای اتاق بود. یکی از افراد خانواده داماد لگن را دور میچرخاند و مهمانان که حنای عروسی را برای زندگی و بختگشایی خوشیمن میدانستند، با نیت کردن مقداری حنا از ظرف مخصوص بر میداشتند. درپایان چند نفر از بزرگان در دست عروس حنا میگذاشتند.
اجرای نمایش روحوضیایستگاه پایانی روز عروسی و ضیافت شام بود که اغلب در حیاط خانه یکی از اقوام و فامیل عروس یا داماد برپا میشد. اگر عروسی در فصل زمستان بود، سقف حیاط را با چادر میپوشاندند. بیشتر خانهها هم حوض داشتند که اغلب روی آن را با الوار میپوشاندند و فرش پهن میکردند. برای شادی مهمانان گروههای نمایشی، نمایش روحوضی اجرا میکردند و دیگ پختوپز شام هم در خانه همسایهها به راه بود.
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: بافت فرسوده محله تهران قدیم همشهری محله پایتخت خانواده داماد تهران قدیم شروع زندگی راهی خانه خانه عروس طبق ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۷۱۱۶۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش علی مطهری به نوازنده دف زن در مراسم سالگرد پدر
به گزارش تابناک، علی مطهری در خصوص جایگزین شدن دف زن در مراسم سالگرد شهید آیت الله مرتضی مطهری توضیحاتی ارائه داد.
علی مطهری در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
در برنامه بزرگداشت سالگرد شهادت آیتالله مطهری در خانه موزه آن شهید، مدیریت این خانهموزه برای خواندن شعری از حافظ که مورد توجه استاد شهید بوده یک برنامه دف و نیزنی تدارک دیده بود که دفزن یک خانم و نیزن یک آقا بود. وقتی این دو در جای خود قرار گرفتند چند تن از خانمها نسبت به لاک غلیظ ناخنهای کاشته آن خانم اعتراض داشتند. مدیر خانهموزه بدون آن که با من مشورت کند، آقایی را که همکار و استاد خانم دفزن بود، جایگزین وی کرد و طبعاً خوشایند آن خانم نبود.
سپس آن خانمهای معترض از او دلجویی و عذرخواهی کردند. من هم در پایان برنامه از وی عذرخواهی کردم و رفع کدورت شد و با لبخند و مزاح خداحافظی کردیم و احساس من این بود که دیگر دلگیر نیست.
معلوم نیست افرادی که از واقعیت ماجرا خبر ندارند چرا قضاوتهای نادرست میکنند و به این بهانه به اسلام و انقلاب و روحانیت میتازند. قرآن میفرماید: «لاتقف ما لیس لک به علم» درباره چیزی که به آن علم نداری قضاوت نکن.