Web Analytics Made Easy - Statcounter

نگاهی سطحی به تعداد اسامی افرادی که در کادر فنی تیم‎های پایه فعالیت کرده اند میبینیم به اندازه دو تیم کامل فوتبالی مربیانی بوده‎اند که برای کسب موفقیت در رأس کادر فنی‎شان آمده و پس از ناکامی رفته‎اند.

سرویس ورزش مشرق - عدم دقت در انتخاب افرادی که برای مهمترین بخش ساختاری فوتبال کشور برگزیده شده اند، موجب شده تا ریشه های این ورزش پرطرفدار در ایران تا حدی سست شود که تیم ملی مان برای حضور در جام جهانی دل به فوتبالیست هایی ببندد که حداقل یک سال در خارج از ایران توپ زده و تحت تعلیم مربیان غیرایرانی تمرین و فوتبال بازی کرده باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از یاد نبرده ایم اسامی بازیکنانی که همراه با تیم ملی کشورمان در روسیه حضور یافته و آن فوتبال درخور را در جام جهانی ۲۰۱۸ ارائه کردند. تیمی که بخش از بدنه اصلی اش در خارج از ایران توپ می زد.

آیا کمیته جوانان که آقای اکبر محمدی در راس آن حضور دارد، و کمیته فنی فدراسیون فوتبال که افرادی چون محصص و معینی و یاوری و خبیری در آن عضویت دارند متوجه این ضعف بارز شده اند؟ این کمیته ها بی شک از مهمترین کمیته های این مجموعه به شمار می روند که سازنده و تولیدگر بدنه اصلی تیم ملی فوتبال ایران در هر روز و هر لحظه هستند. فوتبالیست رده بزرگسالانی که امروز به تیم اسکوچیچ دعوت می شود قطعا روزی در تیم ملی جوانانی حضور داشته که همین کمیته با علم به توانایی هایش آن را انتخاب کرده است. گرچه موارد استثنایی هم مانند وحید امیری هستند که در سنین بالا به فوتبال باشگاه جذب شده اند اما اکثر فوتبالیست ها از رده های نونهالان، نوجوانان، جوانان و امید راهی تیم بزرگسالان می شوند.

انتخاب سرمربیان با دانش به ویژه افرادی که توان کار با رده پایه را داشته باشند در این باره بسیار اهمیت دارد و شاید بخش مهم ماجرا همین است که در فوتبال ما مغفول مانده است. یک روز فرهاد مجیدی، یک روز اکبر محمدی، فردا سهراب بختیاری زاده، فرهاد پورغلامی، سیروس پورموسوی و پرویز مظلومی و ... هر روز یک نفر و هر بار یک تجربه تا کجا؟ تا چه زمانی؟ آیا از این همه تغییر و انتخاب های مختلف عایدی هم برای فوتبال حاصل شده است؟ تصمیماتی که از سوی کمیته فنی فدراسیون فوتبال آن هم در خفا اتخاذ می شود. کمیته ای که مشخص نیست بر چه متر و معیاری انتخاب شده اند و بر چه اساسی افراد را انتخاب می کنند و کسی هم نیست که بر این انتخابها نظارت داشته باشد و سطح توانایی مربیان منتخب را بسنجد. در واقع هر تصمیمی کمیته فنی بگیرد لازم الاجرا و فصل الخطاب است و باعث تأسف اینکه در همه این سالها هرگز نتیجه ای درخشان در تیم های پایه دیده نشده و هر بار همین کمیته فنی در رأس است و انتخابها باز هم از سوی همین نفرات انجام می شوند.

بیشتر بخوانید:
  دهن کجی فدراسیون فوتبال به اقتدار و غرور ملی/ پیرمردهایی برای نابودی فوتبال پایه ایران!

انتخاب دو مدیر فنی ۷۳ (فریدون معینی) و دیگری ۶۸ ساله (مرتضی محصص) برای تیم های جوانان و نوجوانان در حالی اتفاق افتاده که ما هنوز تعریف درستی از مدیریت فنی در فوتبال مان نداریم. بارها و بارها در تیم های باشگاهی مشاهده شده که سرمربیان، اعتنایی به نظرات کمیته یا مدیرفنی تیم ندارند و برخی حتی آن را با واژه کشک خطاب قرار می دهند. ضمن اینکه این نفرات خود از اعضای کمیته فنی هستند و به نوعی می توان گفت خودشان، برای خودشان حکم صادر کردند که بالای سر این دو تیم باشند. سفره ای باز است و درها و پنجره ها را هم بسته اند و اهالی داخل اتاق همچون سالهای گذشته از موجودی سفره ارتزاق می کنند. بی توجه به استعدادها و مهره هایی که بیرون از این مجموعه تشنه آموزش و انتقال تجربیات‎شان به نوجوانان و جوانان مملکت هستند.

عدم آموزش صحیح و کافی به فوتبالیست های رده پایه در باشگاه ها، عدم منطق لازم برای انتخاب سرمربی و کادر فنی ناکارآمد باز هم در باشگاه ها و سپس در رده ملی بعلاوه بی ثباتی و نتیجه گرایی همه و همه موجب شده تا سرمایه های ۱۴ تا ۱۸ ساله فوتبال این کشور یکی پس از دیگری از بین رفته و در نهایت علاوه بر افت محسوس فوتبال ملی در رده های مختلف، باشگاه ها نیز مجبور به خرید بازیکنان بی کیفیت خارجی از ناکجاآباد شوند. بازیکنانی که از فوتبالیست های دسته سه کشورمان بی کیفیت تر هستند ولی با ارقام بالا به عضویت در باشگاه ها درمی آیند.

این زنجیر پاره هرگز به نقطه اتکایی امن وصل نمی شود مگر اینکه دیدگاه حاکم بر کمیته های مهم جوانان و فنی دستخوش تغییرات بنیادین شده و افرادی در رأس قرار بگیرند که منافع شخصی شان آخرین جایگاهی باشد که در این باره به آن توجه می کنند. هر چند در انتخاب سرمربی تیم ملی بزرگسالان هم هیچ گاه نفهمیدیم دخالت داشته اند یا نه و یا متر و معیارشان برای این انتخاب ها چه بوده است؟ که البته بحث ما در این مجال در این خصوص نیست.

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا سهام عدالت قرارداد ایران و چین سهراب بختیاری زاده تیم ملی فوتبال ایران فریدون معینی مرتضی محصص اسکوچیچ فرهاد مجیدی سیروس پورموسوی کمیته جوانان فدراسیون فوتبال فدراسیون فوتبال تیم فوتبال نوجوانان اکبر محمدی فوتبالیست ها باشگاه ها کمیته فنی تیم ملی شده اند

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۷۵۳۸۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «ای سرو خوش‌بالای من، ای دلبر رعنای من؛ لعل لبت حلوای من، از من چرا رنجیده‌ای؟» وقتی غزل سعدی را می‌خواند چشم‌هایش را بسته و و از زیر دسته عینکش قطره‌های عرق سرازیر شده است. یک جور عمیق می‌خواند و کلمه به کلمه شعر سنگ تمام می‌گذارد که انگار شاعر شیرازی جایی در میان مهمانان انگشت شمار زورخانه «مالک اشتر» نشسته و تماشایش می‌کند.

آنجا که نشسته، بالای سرش چند زنگ دارد که هر از گاهی لابلای آواز، با دست راست تکان‌شان می‌دهد. انگشت‌هایش مثل یک جسم واحد از تمام بدنش عمل می‌کند و بدون مکث روی ضرب زورخانه رسماً می‌رقصد. ترکیب آنچه با انگشتانش می‌نوازد، صدایی که با آن می‌خواند و شعری که انتخاب کرده، به قدری به هم نشسته و با هم جور شده است که حواسی برای تماشای گود باقی نمی‌گذارد.

با احترام وارد شوید

«مالک اشتر» قدیمی‌ترین زورخانه میبد است. می‌گویند سال ۱۳۰۷ تأسیس شده است و چیزی نمانده که صد ساله شود. در محله مهرجد واقع شده است؛ کنار امامزاده خدیجه خاتون. اولین زورخانه میبد همین است. غیر از این یک زورخانه دیگر هم در این محله است که اهالی وقتی می‌خواهند آدرس بدهند می‌گویند: «پای قلعه مهرجد.»

اینترنت می‌گوید قدیمی‌ترین زورخانه ایران، زورخانه «پهلوان‌پور» در محله «حسن‌آباد» تهران است که سال ۱۳۰۴ افتتاح شده است. با این حساب، مالک اشتر اگر اولین نیست حتماً یکی از اولین‌ها و قدیمی‌ترین‌ها است.

کوچک‌ترین زورخانه شهر اینجاست. بازسازی شده اما سازه کهنه‌ای دارد. در ورودی‌اش چوبی است و روی آن یک بیت از «همای رحمت»، شعر معروف شهریار حک شده است: «برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن. که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را».

برای عبور از در، مثل بسیاری از سازه‌های اصیل و قدیمی معماری ایرانی باید سر را خم کرد. اینطور هر کس بخواهد داخل زورخانه بیاید ناخودآگاه با سر پایین افتاده و با حالت احترام وارد می‌شود. بعد از یک فضای کوچک در چوبی دیگری است که به سالن بسیار کوچک و نقلی زورخانه ختم می‌شود. عکس‌های قدیمی روی دیوار هم موسفید شدن زورخانه را تأیید می‌کند.

گود کوچک؛ پهلوانان بزرگ

روبروی ورودی، «سَر دَم» است. جایگاهی چوبی و چند پله بلندمرتبه‌تر از سطح زمین. روی چوبش حک کرده‌اند: «عمر عالم خواهد آمد بر سر اما تا به حشر، مادر گیتی نخواهد زاد همتای تو را». دو مُرشد تکیه زده به ضرب‌هایشان آن بالا به نوبت آواز می‌خوانند و این پایین توی گود، ورزشکاران باستانی چرخ می‌زنند و میل‌های چوبی و کباده‌های آهنین را روی سرشان می‌چرخانند. گودِ هشت پَر، آن قدر کوچک است که به سختی جمع ده نفره را در خود جای داده است. اما همین گود کوچک، خاک شروع قهرمانان زیادی بوده است.

«پهلوانان قدیمی و خوب میبد همه اهل این زورخانه بودند چون قدیمی‌ترین است.» این را «محمد زارع مهرجردی» می‌گوید. همان جوان ۲۳ ساله‌ای که برای خواندن شعر سعدی از ریشه تک تک موهایش قطره‌های عرق سرازیر شده و با تمام وجود غزل می‌خواند و ضرب می‌نوازد.

همان اول حرف با خنده می‌گوید سرباز فراری است و می‌پرسد: «با لهجه خودمان حرف بزنم؟» بعد با لهجه میبدی که شباهت زیادی به لهجه یزدی دارد اما از آن کمی سخت‌تر است، نام کسانی را می‌برد که از اینجا شروع کرده‌اند. از خاک این گود تقریباً صد ساله: «سید مصطفی حسینی و حاج حسن کلانتر که در سطح کشور مطرح است از این زورخانه ورزش را شروع کرده است. محمدرضا آقایی هم همین مرشدی بود که کنارم دیدید. آقای آقایی بیش از مرشدی در زمینه آواز است، صدای درجه یکی دارد که آن را برای علی (ع) و راه علی (ع) گذاشته و در تو زورخانه در مدح امیرالمومنین می‌خواند.»

آقایی، با چشم‌هایی افتاده و سبیل پر پشت پشت بلندگوی زورخانه چهچهه می‌زد و محمد، جوانی که مرشدی را از او یاد گرفته کنارش حظ می‌برد. وقتی از سردم پایین آمد، سلام و علیک محترمانه‌ای کرد و خوش‌آمد گفت اما قبل از اینکه فرصتی برای گفت‌گو داشته باشیم، غیبش می‌زند. مرشد جوان می‌گوید: «او را گیر نمی‌آورید. روحیات خاصی دارد؛ متواضع و افتاده است و دنبال شناخته شدن اسمش نیست. اگر بود با صدایی که داشت خیلی زودتر از اینها معروف می‌شد.»

پهلوانی که برنگشت

میبد، زورخانه مثل مالک اشتر کم ندارد. اهالی اینجا با سری که بالا نگه‌ش می‌دارند می‌گویند شهرشان هفده زورخانه دارد که همگی فعال هستند و این آمار در کشور تقریباً مشابه و رقیبی ندارد. برای همین هم میبد معروف است به شهر زورخانه‌ها. سجاد می‌گوید: «مردم هم زورخانه را دوست دارند و زورخانه‌ها را فعال نگه داشته‌اند. نمی‌گذارند از تک و تا بیفتد؛ چه آنها که مویشان سفید شده چه آنها که هنوز پشت لب‌شان سبز نشده است؛ در هر سن و سالی دل به گود می‌بندند و گوش به ضرب می‌سپارند.»

«سجاد ذوالفقاری» جوان مودبی است که بعد از بیرون آمدن از گود، برای گفت‌وگو کردن هم از پیشکسوت خود رخصت می‌گیرد. «تهران به آن بزرگی فکر می‌کنم حدود ۹ زورخانه دارد که اکثرشان فعال نیستند اما میبد شهری کوچک با جمعیتی محدود هفده زورخانه دارد و همه‌شان فعال هستند.»

«ذوالفقار» صدایش می‌کنند. متولد ۷۸ است. حدوداً ۲۳ ساله. از سال ۹۰ لُنگش را بسته است؛ این اصطلاح را خودش استفاده می‌کند و بعد توضیح می‌دهد: «یعنی از سال ۹۰ ورزش زورخانه‌ای را شروع کردم؛ وقتی ۱۲ ساله بودم.»

می‌گوید گود را به ارث برده است. از پدرش و پدربزرگش؛ و البته از عموی شهیدش که او هم از باستانی‌کار بوده. شهید «محمود ذوالفقاری» که از همین زورخانه ورزش را شروع کرده و بعد که جنگ می‌شود خاک گود را می‌بوسد و رخصت می‌گیرد، راهی جبهه می‌شود و دیگر هرگز به گود مالک اشتر برنمی‌گردد.

مقدس، مثل مسجد!

«در میبد زورخانه برای مردم مقدس است. یک جورهایی مثل مسجد! برای همین مردم نسبت به حضور در زورخانه یا کمک به زورخانه ارزش و جایگاه خاصی قائل هستند.» سجاد تک به تک اسم محله‌های میبد را می‌برد و پشت سر هم یادآوری می‌کند که این شهر، زروخانه را زنده نگه داشته است و مردمش به این ورزش و ورزشکارانش احترام می‌گذارند.

«این ذات ورزش باستانی است. آقا خودشان گفتند که وقتی یک باستانی کار وارد گود می‌شود خاک گود را می‌بوسد، می‌خواهد از گود بیرون بیاید باز هم خاک گود را می‌بوسد؛ ایشان تاکید کردند گود تقدس دارد. مردم هم این تقدس را حفظ کرده‌اند.»

سالروز گرامیداشت این ورزش باستانی، خودش یک برگ مقدس از تاریخ اسلام است. روز مبارزه دلاورانه و جوانمردانه امام علی و شکست دشمن و سربلندی اسلام، روز «فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای» نامیده شده است. این تاریخ قمری امسال مصادف با ۷ اردیبهشت ماه بود.

این ورزش باستانی در خیلی نقاط کشور به خاطره‌ها سپرده شده و حیاتش چندان رونق ندارد؛ اما اینجا در میبد شنیدن صدای ضرب زورخانه در کوچه پس‌کوچه‌های شهر عادی است. با این حال اینجا هم زور باشگاه‌های بدن‌سازی به زورخانه‌ها می‌چربد و نسبتاً بازار داغ‌تری دارند.

تو دیگر آدم قبل نیستی

سجاد می‌گوید: «زورخانه یک جورهایی دلی است. باید دل به گود بسته باشی تا برایش وقت بگذاری. حس و حال معنوی خاصی دارد که در باقی ورزش‌ها کمتر می‌توان پیدایش کرد. آداب خاصی هم دارد. وقتی یک نفر ورزش در زورخانه را شروع می‌کند یک پهلوان سراغش می‌رود و می‌گوید تو دیگر آدم قبل نیستی، مسؤولیت داری! بیرون از اینجا نباید کاری کنی که اسم زورخانه خراب شود!»

ادامه می‎‌دهد: «رسم دیگر این است که هنگام ورود به گود، فرد باید با پای راست وارد شود. اول خاک گود را بوسه بزند و بعد در جای خود بایستد. اینجا آداب پهلوانی حرف اول را می‌زند. آداب پهلوانی یعنی در اوج قدرت و زور بازو از خود گذشتگی داشته باشید و دیگران را درک کنید؛ مخصوصاً کوچکترها را؛ زیر پر و بال‌شان را بگیری و راه بزرگ شدن یادشان بدهی.»

خودش در طلوع جوانی است اما نگران کم‌رنگ شدن و گمنام شدن زورخانه در میان جوانان است: «جوان‌ها زیاد نمی‌شناسند اما قدیمی‌ترها اگر بدانند اهل زورخانه هستید ناخودآگاه احترام خاصی می‌گذارند. مردم نگاه مقدسی به گود دارند. می‌گویند خاک گود جای هر کسی نیست.»

پر حاشیه‌تر از فوتبال

گود زورخانه جایی است که به پیشکسوت اهمیت زیادی داده می‌شود و احترام به باتجربه‌ها، یک‌جورهایی حرف اول را می‌زند. این را در کمتر از ده دقیقه تماشای گود می‌توان فهمید. اگر قرار باشد وسط گود چرخ بزنند از فرد کوچک‌تر شروع می‌شود و به ترتیب سن این کار انجام می‌شود. اگر قرار باشد کباده بزنند، اول پیشکسوت کباده می‌زند و بعد به ترتیب سن افراد کم سن و سال‌تر. اگر قرار باشد وسیله‌ای را از کنار گود بردارند، یا وقتی بخواهند آن را سر جایش به ترتیب کسوت و تجربه این کار را انجام می‌دهند.

سجاد هم نکاتی را درباره آداب گود اضافه می‌کند: «داخل گود جایی که هر نفر می‌ایستد به سن و سالش و کسوت او برمی‌گردد. پیشکسوت سمت بالای گود و کوچک‌ترها پایین گود می‌ایستند. من که بیست ساله‌ام باید از کسی که پنجاه ساله یا چهل ساله است پایین‌تر بایستم و بچه‌های ده دوازده ساله از من پایین‌تر…»

اما محمد، مرشد جوان زورخانه درباره مرام و مسلک این روزهای ورزشکاران باستانی حرف‌های تند و تیزی می‌زند: «مسلک؟ اگر بگویم خیلی آن فضای مرام و مسلکی باقی نمانده اشکالی دارد؟ ببینید. به غیر از آداب و رسومی که دیگران از بیرون می‌بینند، مسائل دیگری هم در این ورزش دارد. خیلی حاشیه دارد. خیلی زیاد! شاید به مراتب بیشتر از فوتبال! هم از نظر فضای رقابتی هم از نظر رفتارهایی که بین جوان‌ترها و پیشکسوت‌ها اتفاق می‌افتد. شاید هر کسی این حرف‌ها را درباره زورخانه نگوید یا ترجیح دهد این مسائل گفته نشود ولی این دعواها اینجا در این ورزش باستانی هم وجود دارد.»

حرف‌های رک و پوست‌کنده‌اش را ادامه می‌دهد: «حتی دعوا بین پیشکسوت‌ها هم زیاد است. یکی می‌گوید من از نظر بدنی قوی‌ترم. آن یکی می‌گوید من سن بیشتری دارم؛ آن یکی می‌گوید من تجربه‌ام بیشتر است. دیگری می‌گوید من فلان مقام کشوری را دارم.»

از نگاه این مرشد جوان زیادی از الگوگیری‌های اخلاقی و پهلوانی باقی نمانده است: «متاسفانه زورخانه که روزگاری تقدسی داشت و دو بعد جسمی و معنوی را در بر می‌گرفت، کم کم به بقیه ورزش‌‎ها شبیه شده است. حتی گاهی حاشیه‌هایی برای آن اتفاق می‌افتد که اگر آن را به اسم امام علی گره چندان درست نیست. خیلی از رسومات کمرنگ شده و خیلی از آداب به گود زورخانه محدود شده است. یعنی ممکن است یک فرد بیرون از زورخانه رفتار پهلوانی را نداشته باشد.»

محمد با نفسی پر از تأسف می‌گوید: «اگر آن فرهنگ و مسلک پهلوانی زنده بود، شاهد خیلی از حاشیه‌ها نبودیم. من کسانی را می‌شناسم که اهل زورخانه هستند اما برای دعواهای محلی هم می‌روند و اعتقادی به آن مرام پهلوانی ندارند.»

گل‌ریزان، یادگار ورزش باستانی

با همه اینها زورخانه هنوز در نگاه جامعه تقدسی والا دارد؛ هرچند پشت گرده آن ناگفته‌هایی باشد. همین زروخانه کوچ در میبد، در روزهای کرونا بسته‌های معیشتی تأمین می‌کرد تا به خانواده‌هایی که در شرایط قرنطینه نمی‌توانستند درآمد داشته باشند کمک کرده باشد.

سنت گل‌ریزان که حتماً نامش را شنیده‌اید، اصالتش به زورخانه برمی‌گردد و بعد از گود زورخانه به جاهای دیگر مثل خیریه‌ها هم کشیده شده است. سجاد می‌گوید: «سنت این بوده که یک لنگ را کف گود پهن می‌کردند تا هم باستانی‌کارها و هم مهمانانی که برای تماشا می‌آمدند و بعضاً متمول بودند به اهل محل برای موضوعات مختلف کمک کنند.

زورخانه و روزش باستانی بارها و بارها توسط شخص رهبر انقلاب و اما خیمی (ره) به واسطه سنت‌های نیکو و ارزش‌های اخلاقی و اسلامی ارج نهاده شده است و حالا اگر آنچه محمد می‌گوید یک حقیقت ناپیدا از گود باشد، آنها که در دنیای ورزش باستانی شناخته شده‌اند و حرف‌شان شنیده می‌شود باید به فکر این باشند که این فرهنگ تاریخی و تاریخ فرهنگی را به موقع نجات دهند؛ پیش از آنکه دیر شده باشد.

کد خبر 6089761 زينب رجائی

دیگر خبرها

  • واکنش دبیرکل فدراسیون فوتبال به قرارداد سرمربی تیم ملی و تعیین پاداش‌ها
  • ممبینی: فردا درمورد پاداش تیم ملی فوتسال تصمیم می‌گیریم
  • تجهیزات VAR از چین وارد می‌شود | مشکلی در قرارداد شمسایی نیست
  • ممبینی خبر داد: افزایش پاداش تیم‌های ملی با یکسری پروتکل‌ها
  • قرارداد هاکان دمیر سرمربی تیم ملی بسکتبال تمدید نشد
  • پیشکسوت فوتبال سپاهان: کمیته داوران یک داور باکیفیت برای دیدار با پرسپولیس انتخاب کند
  • آندره ویاش بواش رئیس باشگاه پورتو شد
  • اتفاقات باورنکردنی در فوتبال پایه؛ کمک داور گل را رد کرد و کتک خورد!
  • شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!
  • اتفاق عجیب در فوتبال پایه ایران + تصاویر | عده‌ای به جان کمک داور افتادند