تصاویر| مرگ غمانگیز دو شیر عاشق
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۵۰۹۰۳
آفتابنیوز :
زوج شیر سالخوردهای که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند و یکدیگر را ترک نکرده بودند در کنار یکدیگر آرام گرفتند.
به گزارش آفتابنیوز؛ این زوج شیر "هوبرت" و "کالیسا" نام داشتند و اصالتا آفریقاییتبار بودند و از سال ۲۰۱۴ میلادی به این سو در کنار یکدیگر در باغ وحش لس آنجلس زندگی میکردند.
این زوج معمولا کنار یکدیگر استراحت کرده و یکدیگر را نوازش میکردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسئولان باغ وحش میگویند این زوج وابستگی شدیدی به یکدیگر داشتند و جدا کردن شان دشوار بود. در نتیجه، تصمیم به مرگ آن دو برای جلوگیری از تحمل درد و رنج بیشتر بود.
"هوبرت" متولد فوریه ۱۹۹۹ میلادی در باغ وحش لینکلن در شیکاگو و "کالیسا" متولد سال ۱۹۹۸ در باغ وحش اوکلاهاما سیتی بودند. آنان پیش از انتقال به باغ وحش لس آنجلس در سال ۲۰۱۴ میلادی با یکدیگر در پارک حیات وحش سیاتل ملاقات داشتند.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: حیات وحش شیر باغ وحش باغ وحش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۵۰۹۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امروز با سعدی: که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل به خونم گر بیالاید دو دست نازنین شاید نه قتلم خوش همیآید که دست و پنجه قاتل اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل ز عقل اندیشهها زاید که مردم را بفرساید گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل مرا تا پای میپوید طریق وصل میجوید بهل تا عقل میگوید زهی سودای بیحاصل عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل در این معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید که هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل کانال عصر ایران در تلگرام