قانون اساسی مشروطه از قانون اساسی آمریکا پیشرفتهتر بود
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۵۴۸۹۲
ایسنا/خراسان رضوی یک استاد دانشگاه گفت: ۱۱۵ سال پیش یک قانون اساسی بسیار پیشرفته در ایران نوشته شد، چنانکه من فکر میکنم از قانون اساسی امریکا پیشرفتهتر بود.
دکتر مهدی نجفزاده در گفتوگو با ایسنا در مورد قانون اساسی مشروطه اظهار کرد: ما دو قانون اساسی در مشروطه داریم، یکی قانون اساسی اولیه است که این مهم نیست و بیشتر نظامنامه مجلس است و بخش دیگر که متمم قانون اساسی است، اهمیت دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: نکته قابل توجه دیگر هم در مورد قانون اساسی مشروطه این است که تفسیربردار نیست و کلمات طوری انتخاب شدهاند که کمترین تفسیر را داشته باشند.
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: اگر ایرانیها یک افتخار در دنیا در ابعاد شکست هیتلر یا حل بحران اقتصادی توسط امریکا در ۱۹۲۹ داشته باشند که بتوانند از آن یاد کنند این است که ۱۱۵ سال پیش یک قانون اساسی نوشتند. بنابراین خیلی مهم است که بدانیم که انقلاب مشروطه یک انقلاب بسیار مهم است و ایران سرآمد این حرکت در منطقه است.
قانون اساسی مشروطه از قانون اساسی آمریکا پیشرفتهتر است
نجفزاده افزود: ۱۱۵ سال پیش یک قانون اساسی تمیز و بسیار پیشرفته نوشته شد، چنانکه من فکر میکنم از قانون اساسی امریکا پیشرفتهتر است. حق رای، اصول انسانی، اصل سلطنت پادشاه نه حکومت پادشاه.
وی در مورد سپردن قدرت به مردم در قانون اساسی مشروطه اضافه کرد: از همه مهمتر این است که در این قانون اساسی قدرت را به مردم سپردند و آن اندیشههای پیش از آن که بر مبنای پدرسالاری و فر ایزدی همه به فراموشی و قدرت به مردم سپرده شد و در قانون اساسی این را به صراحت نوشتند. این قانون اساسی در جامعه عقب مانده آن زمان ایران چنان پیشرفته بود که باعث تعجب اسپرینگ رایس، سفیر کبیر وقت انگلستان، در ایران شده بود.
اغلب روشنفکران دوای درد ایران را قانون میدانستند
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه «دولتهای بعدی هم با وجود اینکه قانون اساسی مشروطه را دور زدند و ناکارآمد کردند، اما نتوانستند آن را کنار بزنند»، خاطرنشان کرد: در مورد مشروطه مهم این است که ما ببینیم از چه چیزی به چه چیزی رسیدیم. قبل از مشروطه ما حکومتی داشتیم که پادشاه، دربار، حکمرانان محلی، روحانیون و خیلی از افراد دیگر به هیچ عنوان پاسخگوی مردم نبودند و مردم برای آنها اهمیتی نداشت و چیزی به نام قانون مطرح نبود چنانکه اغلب روشنفکران همواره از قانون حرف میزدند و میگفتند که دوای درد ایران قانون است.
نجفزاده افزود: با وقوع مشروطه ما از آن نقطه به شرایطی رسیدیم که دیگر پادشاه باید محدود باشد، همچنین وزرا و دولت در مورد اقداماتی که انجام میدهند و بحرانهایی که اتفاق میافتد، پاسخگو باشد.
مجلس اول شورای ملی، مقتدرترین مجلس
وی در مورد تلاشهای مجلس اول برای جا انداختن قانون بیان کرد: اولین مجلس شورای ملی که به نظر من با اقتدارترین و بهترین مجلسی است که در ایران شکل گرفته، چندین ماه فقط به دنبال این بودند که وزرا را به مجلس بکشانند و نسبت به اقدامات خود پاسخگو کنند، یعنی مثلا اگر مساله کمبود گندم پیش میآمد وزیر را صدا میزدند تا پاسخگو باشد.
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد اضافه کرد: در مجموع در ابتدا خیلی تلاش شد که ابتدا هسته اولیه درست چیده شود، یعنی در متن قانون درست عمل کنند که این کار انجام شد ولی سربهراه کردن یک استبداد هزار ساله بسیار مشکل است.
عدالتخانه به معنای برخورداری از حق انسانی است
نجفزاده در مورد مفهوم عدالتخانه در کنار شورا در مشروطه عنوان کرد: ما در مشروطه دو مفهوم شورا و عدالتخانه را داریم. به نظر من عدالتخانه چیز مهمتری از شورا بود اما آن را تقلیل دادند گرچه مساله مجلس شورای ملی هم مساله بسیار مهمی بود، اما به نظرم من جامعه ایران پیش از آنکه مجلس شورای ملی بخواهد چیزی به نام عدالتخانه میخواست و عدالت خانه هم به معنای برخورداری از حق انسانی بود.
وی افزود: من فکر میکنم که روح عدالتخانه و چیزی که ایرانیها در مشروطه طلب کردند سربسته باقی ماند و فقط به شکل قانونی متبلور شد، حال آنکه ایرانیها در عین اهمیت قانون چیزی بیش از قانون میخواستند و در حقیقت آنها حق انسانی خود را طلب میکردند، این چیزی است که در طول تاریخ ایران هیچگاه متبلور نشد و باید گفت که قانون مساله لازم است اما کافی نیست. کافی بودن این است که انسانها بتوانند حق خود را بگیرند و آزادی پیدا کنند که اینها صرفا در قانون تبلور پیدا کردند. خیلی از اصول انسانی ما مثل حق برابری، برخورداری از شغل و برخورداری از آزادی بیان در دورههای مختلف مورد اجحاف قرار گرفت. در مجموع اگر عدالتخانه را به زبان امروزی برگردانیم همان حقوق انسانی میشود.
مالیاتهای چندگانه در دوران پیشامشروطه
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در مورد تاکید قانون اساسی مشروطه در چند اصل بر مساله مالیات گفت: در زمان پیش از مشروطه چندین نوع مالیات داشتیم و حتی زمانیکه پادشاهی به جنگ میرفت با وجود اینکه تمام انواع مالیات را دریافت کرده بود باز هم از مردم تقاضا میشد که مزارع و اسبهای خود را در اختیار آنها بگذارند، بنابراین بیحساب و کتاب بودن در طول تاریخ ایران وجود داشته است و ما ساخت اجتماعی مانند اروپا را نداریم، شاهان اروپایی اصلا این امکان را نداشتند که زمین را از فئودالها تصاحب کنند.
نجفزاده اضافه کرد: در قانون مشروطه این مساله بیان شد تا پرداختهای میان دولت و ملت قانونمند شود ولی بعد مشخص شد که فقط قانون در کشور ایران کافی نیست چرا که ساخت اجتماعی ما مبتنی بر استقلال طبقاتی-مانند آنچه در اروپا وجود دارد- نیست، حلقه مفقودهای که در جامعه ایران وجود دارد استقلال طبقاتی است بدین صورت که هر طبقهای و هر فردی در هر طبقهای بتواند مال خود را داشته باشد و حق تعرض وجود نداشته باشد.
طبقات روبهزوال در فرانسه و انگلستان در برابر موجهای جدید بورژوازی مقاومت نکردند
وی در مورد گذار از فئودالیسم به بورژوازی در جوامعی مانند انگلستان و فرانسه خاطرنشان کرد: هم در انگلستان و هم در فرانسه با پایان دوران فئودالی و فرارسیدن دوران بورژوازی و مساله جایگزین شدن مساله پول با زمین و بسیاری از مسائل دیگر، طبقات پیشین به طبقات جدید پیوستند و در حقیقت این یکی از عواملی است که باعث شد تا فرانسه و انگلستان به سمت توسعه بروند، بدین صورت که آن طبقات پشمریس در انگلستان و طبقات کشاورز که در باغهای انگور در فرانسه کار میکردند، در شرایطی که جامعه به سمت صنعتی شدن میرفت در برابر موج های جدیدی که از بورژوازی بر میخاست مقاومت نکردند بلکه همراهی کردند و انتقال پیدا کردند یعنی در حقیقت کشاورزی و دامپروری صنعتی را شکل دادند.
طبقات زمیندار در ایران در برابر امواج مشروطه مقاومت کردند
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در مورد مقاومت طبقات مختلف در ایران افزود: متاسفانه در ایران این اتفاق نیافتاد، یعنی بخشهای عمدهای از طبقاتی که رو به افول میرفتند در برابر دستاوردهای مدرنیته مقاومت و آن را ناکارآمد کردند. در جامعه ایران طبقات زمیندار و دامپرور که فرماسیون اصلی جامعه ایران را تشکیل میدادند مانند اروپاییها رفتار نکردند و مدرن و صنعتی نشدند و در قالب جدید فعالیت نکردند بنابراین هستههایی از مقاومت در ایران در برابر امواج مشروطه شکل گرفت.
نجفزاده اضافه کرد: ما قبل از انقلاب مشروطه تلاشهای بسیار موثر اما شکستخوردهای داریم که توسط دولت و نظام سیاسی ایجاد میشود که این اقدامات از عباس میرزا شروع میشود و به امیرکبیر میرزاحسین خان سپهسالار و امین الدوله میرسد؛ این چهار نفر مساعی بسیار مهمی را انجام دادند تا جامعه را با روندهای مدرنیته آشنا کنند، مثلا سپهسالار چشم ناصرالدین شاه را به اروپا گشود یا امیرکبیر که اقدامات موثری انجام داد تا جامعه از شکل ابتدایی خود خارج شود اما این تلاشها همه شکست خورده بود.
وی افزود: بنابراین ما اقداماتی قبل از انقلاب مشروطه داریم که جامعه با روندهای مدرنیته آشنا و نو شود، تحت تاثیر همان اقدامات، انقلاب مشروطه پیش از این که این اقدامات در جامعه ایران موثر واقع شود یک انقلاب ذهنی و فکری بود که در جامعه ایران اتفاق افتاد.
انقلاب فکری پیش از عمل در جامعه ایران متبلور شد
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد اضافه کرد: میتوان گفت که شکستهایی که در ساختار قدرت برای انجام اصلاحات اتفاق افتاد روشنفکران را وادار کرد که انقلاب فکری در جامعه ایران ایجاد کند و فکر پیش از عمل در عرصه جامعه ایران متبلور شد، البته به این معنا نیست که بگوییم این مساله خطاست چرا که در جوامعی که تحت تاثیر جوامع صنعتی قرار گرفتهاند ابتدا فکر و ایده وارد میشود کما اینکه این فکر و ایده به ایران، روسیه و عثمانی رفت و حال باید بررسی کرد که چرا علیرغم توفنده بودن این فکر و وجود حامیان به شکست انجامید؟ در ایران مسایل خاصی از جمله مقاومت طبقات پیشین رو به زوال و مداخله بیحد و مرز خارجیها دست به دست هم داد تا ما به نحو مطلوب وارد فرایند صنعتی شدن نشویم.
در جامعه ایران طبقات به معنای خاص تاریخی وجود ندارد
نجفزاده در مورد یکی دیگر از دلایلی که مانع از سیر صنعتی شدن کامل در ایران شد، عنوان کرد: یکی دیگر از دلایل این است که در این جوامع از جمله ایران طبقات به آن معنای خاص تاریخی وجود ندارد، در واقع طبقات به صورت طبقات سیال یا اقشار یا لایههای اجتماعی هستند. طبقاتی که در ایران وجود دارد و تاثیرگذارند از همین جنساند، آن چه که در اروپا برای یک طبقه رو به زوال اتفاق میافتد اینگونه است که این طبقات وقتی از بین میروند دیگر کامل از بین میروند و جایگزین میشوند.
وی افزود: اقشار تاثیرگذار در جامعه ایران همیشه وجود دارند و به صورت مداوم تکرار میشوند و سیال بودن آنها باعث میشود به هر طبقهای بچسبند. در مجموع میتوان گفت که چیزی به نام طبقه در جوامع ما وجود ندارد و این یکی از دلایلی است که فورماسیونهای تاریخی ما خیلی شبیه اروپاییها نیست.
«مالکیت» برای نخستین بار در متن قانون نوشته شد
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در مورد تاکید بر مالکیت افراد در قانون اساسی مشروطه تصریح کرد: مالکیت و مالکیت فردی مفاهیمی مثل طبقه و اقتصاد را شکل میدهد. این مساله مالکیت در انقلاب مشروطه هم آمد و برای اولین بار در متن قانون نوشته شد.
نجفزاده اضافه کرد: بنابراین آنطور نیست که مساله مالکیت در جامعه ایران وجود نداشته یا نسبت به آن ناآشنا بودند و روشنفکران با همفکری روحانیونی که در مجلس بودند این مساله را به صورت قانون در آوردند. در طول تاریخ ایران نیز با وجود اینکه همه چیز از جمله زمینها و املاک زیر نظر پادشاه بوده اما باز هم مالکیت خصوصی وجود داشته است، اما به این منزله نیست که در بحث مالکیت ما همان فرایند اروپاییها را داشتهایم، مساله این است که در طول تاریخ ایران دولت به واسطه قدرت خود در این حق اجحاف کرده است و این حق مالکیت از سوی دولتها به رسمیت شناخته نشده و مورد تعرض قرار گرفته است، خیلی از ایرانیها مال خود را وقف میکردند تا مورد تعرض قرار نگیرند.
وی در مورد عدم اجرایی شدن برخی از اصول قانون اساسی مشروطه مانند تشکیل مجلس سنا بیان کرد: نه تنها مجلس سنا که حتی مجالس ایالتی و ولایتی هم تشکیل نمیشود، در برههای مجلس به توپ بسته میشود، در سالهای ۱۲۸۶ تا ۱۲۹۹ یک دورهای از هرج و مرج کشور را فرا میگیرد و جنگ جهانی اول نیز اتفاق میافتد و در واقع مجالی را فراهم نکرد و به همین شکل خیلی از اصول قانون اساسی اجرایی نشد، مجلس سنا در نهایت مدتی پس از روی کار آمدن رضاشاه تشکیل میشود اما انجمنهای ایالتی و ولایتی آن گونه که در قانون متبلور شده بود، هیچوقت تشکیل نشد.
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در مورد عدم آمادگی جامعه ایران برای پذیرش قانون مشروطه اضافه کرد: جامعه ایران یک جامعه خرافی و عقبماندهای بود که حتی تا قبل از دوره پهلوی دختران حق تحصیل نداشتند، ما راه و جاده نداشتیم و راهزنی یکی از راههای کسب درآمد بود، در نتیجه میتوان گفت که در چنین وضعیتی ما یک متن نوشته شده قانون اساسی به دست آوردیم اما برای اینکه این اجرایی شود، جامعه باید در هم شکسته و سپس بازآرایی میشد.
جامعه ایران مستعد پذیرش قانون اساسی مشروطه نبود
نجفزاده افزود: در مجموع واقعیت اجتماعی جامعه ایرانی، مستعد پذیرش آن متن نوشته شده نبود بنابراین باید اقدامات موثری صورت میگرفت تا این جامعه خود را برای آن متن قانونی مشروطه آماده کند، در اروپا و امریکا این اتفاق افتاده است که یک دولت مقتدر مرکزی بیاید و جامعه را به سامان کند.
وی اضافه کرد: اقدامات رضا شاه نیز فارغ از اینکه استبداد به خرج داد، در راستای همان اجرایی شدن مشروطه بود، مشکل اصلی این بود که رضاشاه نهاد ایجاد نکرد که اگر نهاد ایجاد میکرد به مرور خود او کنار میرفت، البته این در شرایطی است که وضعیت خوبی میداشتیم، انگلستان و روسیه مداخله نمیکردند اما در مجموع چه پهلوی اول و چه پهلوی دوم آن را به یک قدرت استبدادی تبدیل کردند که فقط شخص، تصمیمگیرنده اصلی است.
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد تاکید کرد: وقتی ما از آزادی و برابری سخن میگوییم مگر میشود که دختران و زنان آموزش نبینند و مدرسه نروند و ما هنوز از برابری حرف بزنیم؟ این برابری در قانون اساسی آمده بود اما مشکل در ساخت اجتماعی ایران بود.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی سیاسی انقلاب مشروطه قانون اساسی مشروطه طول تاریخ ایران جامعه ایران قانون اساسی قانون اساسی انقلاب مشروطه ایران وجود عدالت خانه پیشرفته تر ایرانی ها متن قانون متبلور شد شورای ملی نجف زاده نوشته شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۵۴۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بررسی ابعاد سیاسی علامه سیدمحمد باقر درچهای/ یک کنشگری سیاسی با شاگردپروری
میزگرد بررسی ابعاد سیاسی علامه سید محمد باقر درچهای در دفتر نهاد مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان به همت مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، میزگرد بررسی ابعاد سیاسی علامه سید محمد باقر درچهای در دفتر نهاد مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان به همت مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد برگزار شد.
در ابتدای این نشست محمود فروزبخش کارشناس مرکز مشاهیر تخت فولاد با اشاره به موضع آیتالله درچه ای در دوران مشروطه اظهار کرد: ایشان در ظاهر یک کنشگر سیاسی نیستند، اما در حقیقت ایشان سیاست را در سطح بالاتری دنبال میکنند، این سطح همان شاگردپروری است.
وی افزود: ایشان به اهداف خود در سیاست در آن زمانه نمیرسیدند، اما شاگردانی تربیت میکنند که حلقهای از حلقههای زنجیر روحانیت شیعه است که در نهایت به ظهور میرسد.
این اصفهانپژوه تصریح کرد: در آن دوران دو سبک سیاسی آشکار وجود داشته است، یکی جریان مشروطهخواه به رهبری حاج آقانورالله بوده که با کلماتی مانند مقاومت و نهضت میتوان از آن نام ببریم. جریان دوم هان نست وزارت ایرانی است که برترین جلوه آن رکن الملک بوده است. یعنی شخصیتی که بیش از سه دهه در کنار شخصیت ظالمی مثل ظل السلطان بوده، اما طوری سیاستورزی داشته که مردمان از او به نیکی یاد میکنند.
فروزبخش در پایان خاطرنشان کرد: سختگیریها و ملاحظات و احتیاطهای علامه درچهای باعث که ایشان داخل بازی مشروطه قرار نگیرند. این وضعیت سبب شد که این عالم فرزانه بتواند در انزوا و خلوت خاص خود، مسیر علمی خودش را ادامه دهد. مسیری که قله است و به صورت تعمدی رفتاری را اتخاذ میکند که از بسیاری از عوامزدگیها دور باشد.
سخنران دوم این میزگرد مصطفی مرتضوی، مدیر خانه مشروطه اصفهان بود.
مرتضوی اظهار کرد: یکی از شاگردان آیت الله درچه ای، زعیم حوزه علمیه قم یعنی آیت الله بروجردی بوده است؛ بسیاری از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) کسانی بودند که شاگردی آیتالله بروجردی را در مقطعی کرده بودند. پس این ربطی است برای ظهور پدیدهای به نام انقلاب اسلامی. اینجا میتوان بگوییم که بسیاری از آن چه در ایام مشروطه برای آیت الله درچه ای تحققپذیر نبود، وقوعش را در آینده نشان داد و این همان موضوع شاگردپروری است که چنین فضایی را برای آینده ایجاد میکند.
این پژوهشگر علوم سیاسی با اشاره به گستره و تنوع شاگردان علامه درچهای اشاره کرد: سختگیری آیت الله درچهای در مباحث علمی به منظور مقابله با دو جریان انحرافی بوده است. جریانی که تحت عنوان غربگرایی رونق گرفته بوده و جریانی که گرایش سلفی داشته است. مقابله ایشان با نگاههای عوامزده نیز باید از همین منظر نگاه شود که در بطن آن سدی در برابر نگاههای غربگرایانه است که با اسم مقابله با عوامزدگی میخواهد ریشه دین را بزنند.
مرتضوی تاکید کرد: طبیعتاً با این سختگیری از فضای مرید بازی فاصله گرفته میشود تا بتواند با خرافه مبارزه کند. در طی این مبارزه عقلانیتی پدید میآید که در آینده به کمک اصلاحات سیاسی میآید. پس از بحرانهای پر از نا امنی، خرافات را در بین مردم زیاد میکند. وظیفه یک عالم دینی در این زمان بیان اصالتها است. اصلاح سیاسی نیاز به عقلانیتی دارد که برآمده از همین اصالتها است.
در ادامه حجتالاسلام احمد رهدار پژوهشگر حوزه اندیشه سیاسی و تاریخ معاصر با اشاره به نمای کلی جریان روحانیت شیعه پس از صفویه تا امروز اظهار کرد: علامه درچهای در خط ناب فقهی اصولی قرار دارد. وصف اول برای ایشان عالم بودن و مدرس فقه و اصول بودن است. در درجات بعدی از فقه او، دلالتهای سیاسی هم خلق میشود. پس هر کس میخواهد از علامه درچهای بنویسد باید اول از عالم بودن و فقیه بودن او بگوید. او شخصیتی است که در یک کلام باید بگوییم فقط درس داده و درس داده است و در ازای آن شاگردان بزرگی تربیت کرده است.
این پژوهشگر حوزه علمای معاصر شیعه تصریح کرد: اگر بخواهیم شخصیتی را در دوران نزدیک مثال بزنیم که مشی او شبیه به آیت الله درچهای بوده باید از مرحوم آیت الله خویی نام ببریم. او نیز تمام عمرش به فقه و فقاهت و تدریس شناخته میشده است. هر چند که به عقیده من درس ایشان به شدت دلالت فقهی داشته است و یک نشانه اینکه سیاسی بوده آن است که برخی از شاگردان حلقه اول ایشان توسط صدام به شهادت رسیدهاند. وقتی به فهرست بلند شاگردان آقای درچه ای نگاه میاندازیم متوجه میشویم که ایشان هم شاگردان متفاوتی دارند که در میان آنان شخصیتهایی سیاسی مانند آقانجفی قوچانی و شهید مدرس هم وجود دارند.
رهدار بار دیگر به نمای فقاهتی مرحوم درچه ای اشاره داشت و افزود: اگر بخواهیم علامه درچهای را بیشتر بشناسیم، باید شبکه شاگردان ایشان را ردیابی کنیم و بشناسیم. آیت الله درچهای اگر چه در ظاهر سیاسی نبوده، اما بودهاند کسانی که ایشان را در حوزه سیاست بسط دادهاند، مانند شخصیت علامه طباطبایی که سیاسی نبودند اما طلبههای شاگرد ایشان بارها توسط ساواک دستگیر شدند و بعدها ستون فکری جمهوری اسلامی شدند.
این پژوهشگر اندیشه سیاسی با اشاره به تحولات سریع زمانه مواجه ما با تجدد گفت: روحانیت شیعه در دوران اخیر فرصت کمتری داشتند که به مسئلههای دوران جواب دهند و به دنبال روشهای جدید داشتند از جمله این که فرستادههایی به بلاد مختلف میفرستادند. این روحانیان در آن شهر، مرجع رسیدگی به امور بودهاند. در اصفهان به سبب پیشینه حوزه علمیه ما چندین عالم شهری برجسته داشتهایم و گویا این روحانیون در یک پیمان نانوشته دست به تقسیم کار زدهاند و در این میان مشخص است که مسئولیت کرسی درس عالی فقه و اصول به آیت الله درچهای رسیده است.
وی با اشاره به شخصیت جامع امام خمینی (ره) خاطرنشان کرد: شخصیت استثنایی حضرت امام خمینی (ره) ما را در زمینه قضاوت علمای شیعه دچار خطا کرده است. ایشان در همه تخصصها در حد قله مطرح بودهاند، اما علمای دیگر این گونه نبودهاند و هر کس در تخصص خود میتوانسته مطرح باشد، مثلاً برخی سلوک عرفانی داشتهاند برخی به شدت اجتماعی بودهاند و برخی شاگردپرور بودهاند. هر کدام از این وادی ملاحظات خود را داشته است. در دوران مشروطه، آقای درچهای به این نتیجه رسیده است که عهدهدار کرسی درس و بحث باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه بار دیگر در پایان سخنان خود تاکید کرد: آن چنان که از فیلسوف، فلسفهورزی انتظار میرود از فقیه هم فقاهت ناب انتظار میرود و روش و قواعد خاص خود را دارد. دین باید در ساحت تخصص خود توسط عالمی بیان شود. فقیهی مانند آیت الله درچهای باید فقه را بگوید و از استانداردهای آن علم کوتاه نیاید و یک شاخص و معیار باشد، بعدها دیگرانی باید بیایند و به خصوص در حوزه سیاست، اهالی سیاست میتوانند این سخن ناب فقهی را در مجرای خود جلو ببرند و در سایه آن علم و حقیقت دین، سیاست را به پیش ببرند.
کد خبر 748022