شهری با قدیمیترین قانون اساسی جهان
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۰۱۸۰۷
با وجود تقریبا ۲۰۰ کشور در سطح جهان، شما باید خوره جغرافی باشید تا درباره همه این کشورها شناخت و اطلاعات کافی داشته باشید، اما آشنایی با اسم همه آنها و اینکه حداقل یک بار به گوشتان خورده باشد، انتظار غیرمعقولی به نظر نمیرسد! ۲۰۰ کشوری که هر کدامشان برای خودشان تاریخی پر فراز و نشیب، فرهنگ و آداب و رسومی خاص، جغرافیایی جذاب و زیباییهای طبیعی منحصر به فردی دارند .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
با وجود تقریبا ۲۰۰ کشور در سطح جهان، شما باید خوره جغرافی باشید تا درباره همه این کشورها شناخت و اطلاعات کافی داشته باشید، اما آشنایی با اسم همه آنها و اینکه حداقل یک بار به گوشتان خورده باشد، انتظار غیرمعقولی به نظر نمیرسد! ۲۰۰ کشوری که هر کدامشان برای خودشان تاریخی پر فراز و نشیب، فرهنگ و آداب و رسومی خاص، جغرافیایی جذاب و زیباییهای طبیعی منحصر به فردی دارند که دانستن در باره آنها میتواند برای ما جذاب و هیجانانگیز باشد.
کشورهایی که بعضیهایشان نه خیلی کوچک هستند و نه خیلی دورافتاده. مثلا یکی از همین کشورها که در پرونده امروز با آن آشنا خواهید شد، در قلب اروپاست، اما یا اسمش را نشنیدهاید یا اگر شنیده باشید، هیچ اطلاعاتی درباره کشورش ندارید! در این بین، بعضی از این کشورها هم آنقدر دورافتاده هستند که رسیدن به آنها بسیار دشوار است، اما کسانی که حس ماجراجویانه بالایی دارند و البته تعدادشان زیاد نیست، نمیتوانند از زیباییهای بینظیر و طبیعت بکر و منحصر به فرد این کشورها صرف نظر کنند.
در این گزارش سعی کردهایم درباره تعدادی از کشورهای ناشناخته جهان بگوییم، سرزمینهایی که برخی از آنها طبق گزارش سال ۲۰۱۹ سازمان جهانی توریسم، گردشگر زیادی نداشتهاند یا سرعت رشدشان برای جذب گردشگر فقط در چند سال اخیر زیاد بوده است. سرزمینهایی که ممکن است شما حتی از این که چنین کشورهایی در جهان وجود دارند، بیاطلاع باشید.
سان مارینو
دارای قدیمیترین قانون اساسی جهان
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ اروپا
جمعیت: ۳۰ هزار نفر
کشور کوچک و کمتر شناخته شده سان مارینو تنها ۶۱ کیلومتر مربع مساحت دارد و با جمعیت ۳۰ هزار نفریاش، پنجمین کشور کوچک جهان است. سن مارینو نیز یکی از زیباترین نقاطی است که میتوانید در اروپا ببینید. این کشور با وجود سه قلعه قرون وسطایی زیبا که بر بالای چشم انداز زیبایی از کوه تیتانو قرار دارند، اولین کشور با حکومت جمهوری در جهان شناخته میشود.
قانون اساسی سان مارینو که در سال ۱۶۰۰ میلادی تدوین شده، قدیمیترین قانون اساسی ملی در جهان است که هنوز هم اجرا میشود. قدم زدن در خیابانهای سنگی و باریک پایتخت سان مارینو باعث میشود، احساس کنید یک قدم در تاریخ به عقب برگشتهاید. یک واقعیت جالب دیگر درباره سان مارینو این است که تعداد وسایل نقلیه و همینطور تعداد جهانگردانی که هر سال به این کشور سفر میکنند، از جمعیت آن بیشتر است!
سنتوینسنت و گرنادینها
بهترین جزیره جهان برای ماهعسل
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ آمریکا
جمعیت: ۱۱۷ هزار نفر
سنتوینسنت و گرنادینها یک کشور جزیرهای کوچک در دریای کارائیب است که از بیش از ۳۲ جزیره کوچک خیرهکننده تشکیل شده، اما جمعیت کشور فقط در ۹ جزیره از این جزایر ساکن هستند. سواحل سنتوینسنت و گرنادینها عمدتاً با سه نوع ماسه به رنگهای طلایی، سیاه و سفید پوشیده شدهاند که از آنها برای مقاصد صنعتی از جمله ساخت جاده نیز استفاده میشود. یکی از جزایر سنتوینسنت که ماستیک نام دارد، به طور خصوصی در اختیار کنسرسیومی از مالکان زمین است.
این کنسرسیوم جزیره را به مسافرانی که توانایی پرداخت اجاره بهایی بین ۲۰ تا ۱۰۰ هزار دلار در هفته داشته باشند، اجاره میدهد. در این کشور کوچک بیش از ۲۸ هزار و ۳۶۰ وسیله نقلیه (۲۵۸ دستگاه برای هر هزار نفر جمعیت) و بیش از ۸۲۹ کیلومتر جاده آسفالت شده (۰۰۱/۰ درصد از کل جادههای جهان) وجود دارد. جالب است بدانید که حداکثر سرعت مجاز در جادههای سنتوینسنت و گرنادینها، ۴۸ کیلومتر بر ساعت است. سنتوینسنت و گرنادینها به عنوان بهترین مکان برای مراسم عروسی و ماه عسل شناخته میشود. این کشور در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ جایزه جهانی بهترین جزیره ماه عسل سال را دریافت کرد.
نائورو
کشوری بدون پایتخت
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ اقیانوسیه
جمعیت: ۱۲ هزار نفر
جمهوری نائورو کوچکترین کشور جزیرهای جهان است که در منطقه میکرونزی قاره اقیانوسیه قرار دارد. نائورو ۳۰ کیلومتر جاده و یک راه آهن ۵ کیلومتری و فقط دو هتل دارد. این کشور کوچک چاقترین کشور جهان شناخته میشود، زیرا ۹۵ درصد از جمعیت ۱۰ هزار نفری آن درصدی از چاقی را دارا هستند. نائورو یکی از کشورهای شناخته نشدهای است که کمترین میزان بازدیدگان کنندگان در جهان را در سال به خود اختصاص داده است.
به عنوان مثال در سال ۲۰۱۱ فقط ۲۰۰ گردشگر از این کشور بازدید کردند. به دلیل وجود معادن فراوان فسفر، نائورو در دهه ۱۹۶۰ ثروتمندترین کشور جهان شناخته میشد، اما هم اکنون یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و نرخ بیکاری در آن بالای ۸۰ درصد است. دور تا دور نائورو را صخرههای مرجانی فراگرفتهاند به همین دلیل این کشور هیچ بندری ندارد. نائورو همچنین مرز زمینی مشترک و پایتخت رسمی ندارد و یارن بزرگترین شهر این کشور و مقر پارلمان آن است.
لیختن اشتاین
ناشناخته، اما در قلب اروپا
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ اروپا
جمعیت: ۳۸ هزار نفر
این کشور کوچک، اما جذاب با آنکه در قلب اروپا واقع شده در فهرست کشورهایی قرار دارد که سالانه کمترین میزان گردشگر را دارند. شاید یکی از دلایلش این باشد که لیختن اشتاین هیچ فرودگاهی ندارد. با این حال این کشور کوچک آنقدر جذاب است که نمیتوان همه جاذبههای آن را از قلعهها و کوهها گرفته تا موزهها و رستورانهای پنج ستارهاش در یک فهرست گنجاند.
این کشور پادشاهی که حاکم آن یک شاهزاده است، تنها کشوری است که به طور کامل در کوههای آلپ واقع شده و یکی از امنترین کشورهای جهان به شمار میآید. آخرین قتل در لیختن اشتاین که ثروتمندترین کشور جهان نیز هست، در سال ۲۰۱۴ به دلیل اختلاف بین مدیرعامل بانک و یک کارمند صورت گرفته که مورد بسیار نادری بوده است.
هر سال در روز ملی لیختن اشتاین، شاهزاده حاکم بر این کشور و پسرش، همه مردم را به قلعه فادوتس در پایتخت این کشور دعوت میکنند و پذیرایی باورنکردنی از آنها با سرو انواع خوردنیها و نوشیدنیها، صورت میگیرد. لیختن اشتاین که تولید کننده ۲۰ درصد از دندانهای مصنوعی جهان است در سال ۲۰۱۱ به طور کامل قابل اجاره دادن بود. جالب است بدانید این کشور ۳۸ هزار نفری، آنقدر کوچک است که میتوانید ظرف یک روز از همه دیدنیهای آن بازدید کنید و تقریبا در همه خیابانهای اصلیاش قدم بزنید.
کوراسائو
خوش رنگترین کشور جهان
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ آمریکا
جمعیت: ۱۳۴ هزار نفر
جزیره زیبای کوراسائو یکی از جذابترین جزایر منطقه هند غربی است. این کشور که پایتخت آن ویلمستاد نام دارد، یکی از خوشرنگترین کشورها در منطقه کارائیب است. رنگ ساختمانهای این کشور (با توجه به تاریخ و مالکیت گذشته این جزیره) الهام گرفته از ساختمانهای هلندی است. بیشتر خانهها به رنگ زرد روشن، قرمز، نارنجی و دیگر رنگهای روشن هستند.
کوراسائو ممکن است کشور شناخته شدهای روی کره زمین نباشد، اما به داشتن غواصانی که در اعماق دریا مهارت دارند، مشهور است. یکی از بهترین مناطق غواصی در این جزیره، جایی به نام جنگل قارچ است که بیشتر به یک مرجان زیرآبی قارچی شکل شباهت دارد! در این جزیره کوچک مردمانی از ۶۵ ملیت مختلف زندگی میکنند. به همین دلیل بیشتر بومیان این منطقه دست کم به چهار زبان مختلف صحبت میکنند. آب نوشیدنی مردم کوراسائو آب دریای تصفیه شده است و در سراسر این جزیره آب شیر مستقیماً از دریا تقطیر میشود که برای نوشیدن کاملا بیخطر است.
تووالو
یک رستوران برای ۱۱ هزار نفر
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ اقیانوسیه
جمعیت: ۱۱ هزار نفر
تووالو با جمعیتی کمتر از ۱۱ هزار نفر و مساحتی حدود ۲۶ کیلومتر مربع، کم جمعیتترین کشور و سومین کشور کوچک جهان است. این مجمع الجزایر بسیار زیبا که گفته میشود شبیهترین نقطه به بهشت در روی زمین است، کمترین میزان بازدید کننده را در سراسر جهان دارد. تووالو تماماً مسطح است و هیچ نقطهای با ارتفاعی بیش از ۵/۴ متر در آن وجود ندارد. به همین دلیل مسئله گرم شدن جهانی به معضلی مهم برای این کشور تبدیل شده است.
بیشتر بخوانید:
قدیمی ترین شهرهای زنده دنیا (+عکس)
باستانیترین شهرهای کنونی جهان
درباره کهنترین شهرهای جهان
در تووالو هیچ رودخانهای جریان ندارد، به همین دلیل زندگی مردم حتی برای آب آشامیدنی به آب باران وابسته است. جالب است بدانید که در مجمع الجزایر تووالو فقط یک هتل و یک مسافرخانه واقعی وجود دارد که تنها رستورانهای این کشور نیز به شمار میآیند. تووالو همچنین فقط یک مدرسه ابتدایی و یک دبیرستان دارد. همچنین هیچ آرامستانی در تووالو وجود ندارد و مردم مردگانشان را در حیاط خانهشان دفن میکنند. نکته جالب دیگر درباره تووالو این است که هیچگونه کارت اعتباری در این کشور مورد استفاده قرار نمیگیرد و فقط پول نقد در معاملات اعتبار دارد.
سنت لوسیا
چشم در چشم با آتشفشانها
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ آمریکا
جمعیت: ۱۷۳ هزار نفر
این کشور جزیرهای کوچک در دریای کارائیب و شمال کشور سنتوینسنت و گرنادینها قرار دارد. کشور ۱۷۳ هزار نفری سنت لوسیا به کوههای آتشفشانی و دریای فیروزهای رنگش معروف است. زمینهای آتشفشانی و کوهستانهایی با درههای وسیع حاصلخیز و سواحل شنی بسیار زیبا این منطقه را به سرزمینی دیدنی تبدیل کردهاست. زمینشناسی شگفتانگیز سنت لوسیا به گونهای است که بازدید کنندگان از آتشفشانها میتوانند به راحتی به چشمههای آتشفشانی گوگرد نزدیک شوند و از نزدیک شاهد قدرت خارقالعاده طبیعت باشند. آبشارهای الماس یکی دیگر از شگفتیهای طبیعی سنت لوسیا هستند.
آب این آبشارها غنی شده با مواد معدنی است. چند متر بالاتر از این آبشارها میتوان منظره بسیار زیبایی را که از تلفیق بخار آبشارها با بخار آتشفشانها ایجاد میشود، شاهد بود. بزرگترین جشنواره سنت لوسیا، جشنواره جاز است که در ماه میمیلادی برگزار میشود و نوازندگان از سراسر دنیا در آن شرکت میکنند. فرودگاه هوانورا تنها فرودگاه سنت لوسیاست که بیشتر، پروازهای تجاری در آن صورت میگیرد به همین دلیل بسیاری از گردشگران به وسیله کشتی به این کشور سفر میکنند. از نکات جالب توجه درباره مردم سنت لوسیا این است که بسیاری از آنها تا سنین میان سالی ازدواج نمیکنند.
بلیز
مقصدی جذاب برای غواصها
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ آمریکا
جمعیت: ۸۲ هزار نفر
بلیز کم جمعیتترین و کوچکترین کشور منطقه آمریکای مرکزی به شمار میآید. زیباییهای طبیعی این کشورِ کمتر شناخته شده، آن را بهطور فزایندهای به مقصد گردشگران تبدیل کرده است. جنگلها، آبشارها، غارها و بقایای باقیمانده از مایاها که اقوام اولیه ساکن در این منطقه بودهاند از دیدنیهای جذاب بلیز به شمار میآیند. گفته میشود ۹۰۰ مکان باقی مانده از مایاها در این کشور کوچک وجود دارد و بلندترین ساختمان این کشور هم یک معبد مایاست! بلیز زیستگاه برخی از جذابترین و مسحور کنندهترین حیوانات وحشی منطقه آمریکای مرکزی نیز هست.
همچنین شگفت انگیزترین پدیده آبی دنیا که گودال آبی بلیز نامیده میشود در ۷۰ کیلومتری شهر بلیز واقع شده و لقب عمیقترین دریای دنیا را به خود اختصاص داده است. این گودال زیبا که عمری چند هزار ساله دارد، از جمله مکانهای معروفی است که در سال، غواصان زیادی را برای ماجراجویی و شنا به خود جذب میکند.
سیشل
مقر دزدان دریایی
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
کدام قاره؟ آفریقا
جمعیت: ۹۴ هزار نفر
گفته میشود سیشل دارای شگفتانگیزترین منابع طبیعی دنیاست. این کشور زیبا با آبهای عمیق آبی رنگ، سواحل شنی سفید و موجودات دریایی عجیب و نادر خود به مقصدی برای گذراندن تعطیلات سلبریتیها و افراد مشهور تبدیل شده است. جمهوری سیشل که در مجموع از ۱۱۵ جزیره تشکیل شده در اقیانوس هند و در حدود ۱۵۰۰ کیلومتری سواحل شرقی آفریقا واقع است و کمترین جمعیت را در بین کشورهای مستقل آفریقا داراست.
ویکتوریا پایتخت سیشل، کوچکترین پایتخت جهان است و شما میتوانید در کمتر از یک روز تمام شهر را پیاده طی کنید. تقریبا نیمی از مساحت این کشور را پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده تشکیل میدهد که یک رکورد جهانی محسوب میشود. جالب است بدانید که این کشور زیبا در قرن ۷ میلادی مقر دزدان دریایی بوده و اولین ساکنان آن در قرن هجدهم در این جزایر سکونت گزیدهاند.
منبع: خراسان
لینک کوتاه: asriran.com/0036smمنبع: عصر ایران
کلیدواژه: جالب است بدانید ترین کشور جهان کشور کوچک لیختن اشتاین همین دلیل قانون اساسی کشور ها سان مارینو قدیمی ترین هزار نفری آبشار ها ۲۰۰ کشور هزار نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۰۱۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فارن افرز: چرا قدرت بزرگتر همیشه در ژئوپلیتیک بهتر عمل نمیکند؟
مرزهایی که جهان را در حالات امروزی شکل دادهاند ممکن است پاکنشدنی به نظر برسند؛ اما وقتی بازه زمانی را گسترش میدهید، خطوط بسیار سیالتر میشوند. امروزه یافتن مرز بینالمللی که در دو قرن اخیر تغییر نکرده باشد، دشوار است. دولتها متولد و ناپدید میشوند. قدرتهای بزرگ متورم، کوچک و ناپدید میشوند.
به گزارش دنیای اقتصاد؛ در سال ۱۹۱۰، تقریبا ۸۰درصد از کره زمین به تعداد انگشتشماری از امپراتوریهای اروپایی تعلق داشت - و بسیاری از بقیه در اختیار دودمانهای عثمانی و چینگ قرار داشت. اما جنگهای جهانی و استعمارزدایی شاهد ظهور بسیاری از دولت-ملتهای جدید و اغلب بسیار کوچک بود.
سازمان ملل متحد در زمان تشکیل در سال ۱۹۴۵ دارای ۵۱ عضو بود. اکنون ۱۹۳ عضو دارد. بیشتر این افزودهها ملتهای قدیمی، اما دولتهای جدیدی هستند که از امپراتوری ها، از جمله مستعمرات اروپایی سابق در آسیا و جمهوریهای سابق شوروی پدید آمده اند. از نظر ماهیت و مقیاس، این دولتها و نظام بینالمللی که آنها تشکیل میدهند، شباهت کمی به امپراتوریهای وسیعی دارد که در بیشتر تاریخ ثبت شده قبل از آنها وجود داشتند.
میانگین جمعیت کشورهای جهان امروز ۸.۵ میلیون نفر است - تقریبا به اندازه جمعیت سوئیس؛ و با این حال زود است تصور کنیم که عادات و تفکر مشخصه آن دوران امپراتوریها نیز از بین رفته باشد.
دولتهای متعددی پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمدند، اما ایجاد آنها به موازات روند دیگری اتفاق افتاد: رشد آنچه السدیر رابرتز، دانشمند علوم سیاسی، «ابردولتها» مینامد. رابرتز در کتاب «ابردولتها: امپراتوریهای قرن بیست و یکم» ظهور سیاستهایی را که به عنوان بزرگترین سیاستهای جهان امروز میداند، یعنی چین، هند، ایالات متحده و اتحادیه اروپا، ترسیم میکند. تا سال ۲۰۵۰، ۴۰درصد از کل مردم در این چهار مجموعه زندگی خواهند کرد.
آنها ممکن است امپراتوریهای گذشته نباشند و نسبت به امپراتوریها مسوولیت بسیار بیشتری در قبال رفاه شهروندان خود داشته باشند، اما آنها در بسیاری از چالشهای امپریالیستی سهیم هستند - یعنی چگونه میتوان جمعیتهای وسیع، متنوع و اغلب چندملیتی را در چارچوب یک نهاد سیاسی واحد مدیریت کرد.
هر یک از این ابردولتها به روشهای مختلفی به این وظیفه میپردازند. اما اندازه، حجم اقتصادی و پیچیدگی داخلی آنها را از آنچه رابرتز «دولتهای کوچکتر» مینامد جدا میکند و این عوامل اساسا ژئوپلیتیک امروزی را شکل میدهند. رابرتز مینویسد: «نظم بینالمللی که در قرن بیست و یکم در حال ظهور است، با تفاوتهای چشمگیر در مقیاس دولتها متمایز میشود. از نظر او، این یک دنیای ابردولتی است و بقیه فقط در آن زندگی میکنند.»
این دیدگاه ممکن است برای بسیاری در پایتختهای غربی آشنا باشد، جایی که تحلیلگران و سیاستگذاران اغلب بر رقابت ایالات متحده با چین و شبح رقابت قدرتهای بزرگ تمرکز میکنند. اما اکثر مردم در ابردولتها زندگی نمیکنند و جهانبینی و جاهطلبیهای خود را دارند. آرمن سرکیسیان در کتاب «باشگاه دولتهای کوچک، چگونه کشورهای هوشمند کوچک میتوانند جهان را نجات دهند»، مینویسد: «جهان هرگز به گونهای ساخته نشده است که بقای دولتهای کوچک را تسهیل کند.»، اما این امر مانع از پیشرفت بسیاری از کشورهای کوچکتر نشده است.
سرکیسیان علاوه بر اینکه استاد فیزیک نظری و کارآفرین فناوری بوده، به عنوان نخستوزیر (۱۹۹۷-۱۹۹۶) و رئیسجمهور (۲۰۲۲-۲۰۱۸) ارمنستان خدمت کرده است. او کشورهایی از جمله ارمنستان را بررسی میکند تا مشخص کند که چگونه دولتهای کوچک میتوانند در جهانی که اغلب به وسعت پاداش میدهد، موفق عمل کنند.
او با تاکید بر دانش فنی و تکنوکراتیک، مشتاق است نشان دهد که کوچکی میتواند یک موهبت باشد و نه ضعف در صحنه بینالمللی. کتاب سرکیسیان اصلاحی بر تعصب فراگیر به نفع دولتهای بزرگ ارائه میدهد. رابرتز به نوبه خود، شکنندگی ذاتی ابردولتها و چالشهای حکومتی عظیمی را که با آن روبهرو هستند، به خوانندگان یادآوری میکند. در مجموع، این کتابها پیچیدگی یک سیستم بینالمللی را آشکار میکنند.
دولتهای کوچک در تعامل با کشورهای بزرگ عاملیت دارند و عظمت فرضی قدرتهای بزرگ و فشارهای درونی را پنهان میکند. البته، ابردولتها بیشتر از کشورهای کوچکتر به امور بینالمللی شکل میدهند. اما رقابت فزاینده قدرتهای بزرگ که صلح و رفاه جهانی را تهدید میکند، فضا را برای قدرتهای کوچک و متوسط ایجاد میکند تا نفوذ و پیشرفت کنند.
بزرگان شکست نمیخورند؟در بسیاری از تاریخ ثبتشده بشری، امپراتوریها شکل غالب سازمان سیاسی بودند. این دولتها غالبا کنترلهای ضعیفی را بر ساکنان خود اعمال و به ندرت بر روی ملت خاصی حکومت میکردند – در واقع، اکثر امپراتوریها بر جمعیتهای متنوعی حکومت میکردند که نمیتوان آن را با یک هویت قومی یا زبانی توصیف کرد. آنها اموری از بالا به پایین، تابع اراده رهبر فردی، قبیله، خاندان یا طبقه حاکم و نه بیان اراده مردم بودند. با آغاز به وجود آمدن دولت-ملتها در قرن نوزدهم، متفکران در مورد مزایای وسعت بحث کردند.
اقتصاددان آلمانی فردریش لیست استدلال کرد که دولتهای کوچک برای شکوفایی و رقابت با قدرتهای امپریالیستی و سایر دولتهای بزرگتر مبارزه خواهند کرد. در همین حال، جان استوارت میل، فیلسوف لیبرال بریتانیایی، معتقد بود که وسعت و تنوع دشمنان دموکراسی هستند: «نهادهای آزاد در کشوری که از ملیتهای مختلف ساخته شده است تقریبا غیرممکن است.»
چنین گزارههایی به طور مداوم در قرن بیستم مورد آزمایش قرار گرفتند. پس از جنگ جهانی اول و به طور قطعیتر پس از جنگ جهانی دوم، یک معماری بینالمللی جدید ظهور کرد که بر از بین رفتن امپراتوریهای قدیمی و ظهور جهانی از دولت-ملتها نظارت داشت. رابرتز و سرکیسیان هر دو ظهور و بقای بسیاری از کشورهای کوچکتر در این دوره را با اشاره به تاسیس نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، همراه با تحکیم هنجارهایی که از حاکمیت ملی حمایت میکنند و تهاجم سرزمینی را ناامید میکنند، توضیح میدهند.
جهانی شدن، پیشرفتهای تکنولوژیک و کاهش موانع تجاری همچنین به کشورهای پیرامونی این امکان را میدهد که موقعیت بیشتری در اقتصاد جهانی داشته باشند.
در همان زمان، برخی از کشورهای بزرگ، بزرگتر شدند. اتحاد جماهیر شوروی ممکن بود در سال ۱۹۹۱ فروپاشیده شود (رابرتز جانشین چروکیده شوروی یعنی روسیه را یک ابردولت نمیداند)، اما به شیوهای شبه امپراتوری، چین، هند، ایالات متحده و اتحادیه اروپا رشد کرده اند تا بر جوامع و سرزمینهای پیچیده و عظیم حکومت کنند.
رابرتز اذعان میکند که این دولتهای مدرن با امپراتوریهای پیشین تفاوت دارند، زیرا در اختیار شهروندان خود هستند. او مینویسد که ابردولتها «سیاستهای ترکیبی هستند که بر سرزمینهای وسیع و جمعیتهای متنوع حکومت میکنند و ویژگیهای مهمی از امپراتوریها و دولتها دارند.» آنها شبیه امپراتوریها هستند، زیرا مجبورند جوامع مختلف را در یک گستره وسیع از قلمرو کنار هم نگه دارند.
اما آنها فناوریهای کنترلی مانند اینترنت و ابزارهای نظارتی پیشرفته دارند که امپراتوریها فاقد آن بودند. ابردولتها همچنین باید خواستههای رفاهی و حقوق بشری از سوژههایی را که اکنون در شهرها متمرکز شده اند، برآورده کنند، جایی که بهتر میتوانند برای اعمال فشار بر دولتها تا جمعیت عمدتا پراکنده و روستایی در قرون گذشته سازماندهی کنند.
نگرانی اصلی رابرتز دوام این ابر دولتهاست. فرض ضمنی این است که شکست یا فروپاشی هر یک از این ابردولتها بی ثباتی و درگیری عظیمی را ایجاد میکند. ایالات متحده قدیمیترین از این چهار کشور است که تاکنون حدود ۲۵۰ سال دوام آورده است. اما هیچ دلیل قانع کنندهای وجود ندارد که فکر کنیم ۲۵۰ سال دیگر دوام خواهد آورد یا اینکه ابردولتها به طور کلی قویتر از امپراتوریهای پیش از خود خواهند بود.
ابردولتها در برابر انبوهی از تهدیدهای آسیبپذیر هستند: حمله خارجی، شورش، تغییرات آب و هوا، بیماری، نابرابریهای داخلی فزاینده، تغییر در رقابت اقتصادی و توسعه نابرابر فناوری. هر یک از این موضوعات در ابردولتها به دلیل تنوع داخلی و اختلافاتشان بر سر سیاست برجسته میشود، زیرا آنها فاقد تمرکز تکفکر و اهداف سیاستی روشن دولتهای کوچک هستند. رابرتز مینویسد: «هرگز در تاریخ، ما سیاستهایی ایجاد نکرده ایم که چنین بارهای سنگینی را به دوش بکشند.» او گزارشی روشنگر از حکمرانی داخلی ابردولتها و کاوشی متفکرانه درباره شباهتهای آنها در تنوع، شکنندگی، ساختارهای رهبری و ایدئولوژی ارائه میکند.
رابرتز در بررسی دقیق خود از حاکمیت هر یک از چهار ابردولت، به نتایج غیرمنتظرهای میرسد. اولا، او وسوسه تمرکزگرایی را نتیجه ناخواسته تضعیف امپراتوریها و ابردولتها میداند. اتحاد جماهیر شوروی نمونه بارز شکنندگی ناشی از تمرکز بیش از حد است. در مقابل، او مدل اتحادیه اروپا از انسجام بدون اجبار را، که در آن اتحادیه بر اساس اجماع عمل میکند و قدرت اجرای تصمیمات خود را بر اعضای خود ندارد، به عنوان یک نقطه قوت و منبعی دائما دست کم گرفته شده برای انعطاف پذیری آن میبیند؛ بنابراین رابرتز اتحادیه اروپا را بادوامتر از دیگر ابردولتها میبیند.
با این حال، کاملا مشخص نیست که این دولتها با امپراتوریهای کنونی تفاوت زیادی داشته باشند. به عنوان مثال، امپراتوری بریتانیا احتمالا بسیار بیشتر از امپراتوریهای بینالنهرین باستانی مانند اکد و سومر شبیه یک ابر دولت مدرن بود. ایالات متحده امروز جمعیتی دارد که بیشباهت به امپراتوری بریتانیا در اوج خود نیست. آرمان آمریکایی بودن «شهری بر روی تپه»، «رویای چین» شی جین پینگ رهبر چین در مورد جهانی متمرکز بر پکن، یا ادعای نخستوزیر هند نارندرا مودی مبنی بر تبدیل شدن به یک گورو ویشوا («معلم جهانی») تکرار مدرن «ماموریتهای تمدن سازی» امپراتوریهای پیشین است.
به لطف تکنولوژی و جهانی شدن، مرزها مانند دوران امپراتوریها متخلخل باقی میمانند، بهویژه برای دولتهای کوچک و حتی برای ابردولتها. این نیروها همچنان به آزمایش فرضیات مرتبط با ایده دولت وستفالیا ادامه میدهند - اینکه کشورها دارای حاکمیت مطلق هستند، کنترل سفت و سخت مرزها را اجرا میکنند، شهروندانی دارند که فقط به آنها وفادار هستند و انحصار خشونت را حفظ میکنند. امروزه تفاوت بین امپراتوری و سوپردولت بیشتر به درجه بستگی دارد تا نوع. همانطور که چارلز مایر مورخ و دیگران استدلال کردهاند، امپراتوریها هرگز کاملا ناپدید نشدند. آنها فقط تغییر شکل دادند.
ماهیهای کوچک کارهای بزرگ میکنندسرکیسیان، برخلاف رابرتز، به دردسرهای کوچک و نه بزرگ علاقه دارد. کتاب متقاعدکننده و روان او بخشی از اهمیت دولتهای کوچک و بخشی از حمایت از ارمنستان است.
این تجربیات مردی است که زندگیاش با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته است. او خاطرنشان میکند: «من این کتاب را از نقطه نظر منحصر به فردی مینویسم، از دیدگاه فردی که در یک ابرقدرت به ظاهر نابود نشدنی به دنیا آمد و بزرگ شد و مسیر یک دولت کوچک به ظاهر غیرقابل دفاع را هدایت کرد.»
تعریف معقول او از دولت کوچک این است که «کوچک از نظر وسعت و جمعیت (مثلا تا ۱۵ میلیون یا کمتر از آن) باشد. در سال ۲۰۲۴، ۱۶۴ دولت از ۲۳۷ دولت جهان این معیارها را داشتند، اتفاقا گروهی که اکثر کشورهای شرق، جنوب و جنوب شرقی آسیا را مستثنی میکند. نیمی از کشورهای جهان قلمرو کمتری نسبت به پرتغال دارند و در حال حاضر ۴۱ کشور عضو سازمان ملل متحد با جمعیتی کمتر از یک میلیون نفر وجود دارند. (در پایان جنگ جهانی دوم، تنها دو کشور ایسلند و لوکزامبورگ وجود داشتند.)
سرکیسیان استدلال میکند که «به سختی میتوان بقای دولتهای کوچک را در جهانی چندقطبی فزاینده که نظم، نهادها و هنجارهای آن با سرعت دگرگونیهای سیاسی، ژئوپلیتیکی، اجتماعی و فناوری در حال نابودی است، مسلم انگاشت.» سرعت تغییر، چالشهای جدیدی را به ویژه برای کشورهای کوچک ایجاد میکند. با وجود کوسههای بزرگ که در سرتاسر جهان به سمت یکدیگر حرکت میکنند، ماهیهای کوچک میتوانند کاری بیش از مخفی شدن در صخرهها انجام دهند؟
سرکیسیان چنین میاندیشد و تجربه ۱۰ دولت کوچک موفق را بررسی میکند. او سوابق بوتسوانا، استونی، ایرلند، اسرائیل، اردن، قطر، سنگاپور، سوئیس و امارات متحده عربی را بررسی میکند و به ارمنستان خودش ختم میشود. بسیاری از این دولتها در واقع از موانع ظاهری اندازه خود بهتر عمل کردهاند و از موقعیت مکانی، استعدادهای محلی، نبوغ، منابع طبیعی و سایر مزایای خود برای ایجاد اقتصادهای پویا استفاده کردهاند و اغلب نقشهای تاثیرگذاری در ژئوپلیتیک منطقه ایفا میکنند.
همانطور که او اشاره میکند، این تلاش ارمنیها برای تعیین سرنوشت بود که به آغاز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد. سرکیسیان؛ بوتسوانا را به دلیل احتیاط اقتصادی و حکمرانی کارآمد، سنگاپور را به دلیل تبدیل شدن به یک نیروی اقتصادی تهاجمی و عیب یاب دیپلماتیک، و شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، بنیانگذار امارات متحده عربی، به دلیل مشاجرات امارتهای مختلف در یک موجودیت واحد تحسین میکند.
در هر مورد، این دولتهای کوچک زمینه موفقیتی را فراهم کردند که به سختی از پیش تعیین شده یا حتی پیشبینی شده بود. اما نمونه نتایج را دیکته میکند. او با انتخاب این حالات، موارد موفقیت را برگزیده است که در حقیقت، در میان کشورهای کوچک، استثناست تا هنجار. این مثالها مطمئنا به خودی خود آموزنده هستند، اما حذف بسیاری از کشورهای دیگر که عملکرد ضعیف تری داشته اند، خواننده را از یادگیری از شکست و همچنین پیروزی باز میدارد. مشخص نیست که آیا تجربه این حالتهای استثنایی؛ قابل تکرار، انتقال یا مقیاسپذیر است.
سرکیسیان در مورد همه به جز یکی از این دولتهای کوچک، سخنان تندی برای گفتن دارد. استثنا ارمنستان است که او به شدت از آن انتقاد میکند که فرصت آتشبس ۱۹۹۴ با آذربایجان را با ناکامی در تبدیل پیروزی به صلح پایدار از دست داده است. این شکست در سالهای اخیر نتایج فاجعه باری را به همراه داشته است، زیرا آذربایجان قویتر منطقه مورد مناقشه قره باغ کوهستانی را تصرف کرده و ساکنان ارمنی آن را در عمل اخراج کرده است. در واقع، مطمئنا در اینجا هشداری درباره خطرات بیربط بودن ژئوپلیتیک وجود دارد. کوچکی ارمنستان آن را منزوی کرده و قادر به دفع دشمنان و تهدیدهای محلی نیست.
برای سرکیسیان، همه دولتهای کوچک شاد شبیه هم هستند. سیاستهای آنها دارای چشم انداز ملی روشنی است که دولت را هدایت میکند. او اشارهای نمیکند که همه نمونههای او از دولتهای کوچک هوشمند به طور محکم به غرب گره خوردهاند یا اینکه نزدیکی آنها به غرب مزایای اقتصادی و دسترسیهایی را به همراه داشته است که آنها به اندازه کافی هوشمندانه از آن استفاده میکردند.
او چهار عنصر را برای موفقیت آنها و تعیین سرنوشت آنها فهرست میکند: یک پایه قوی از هویت ملی، یک رهبری قوی و هوشمند، یک چشمانداز مفصل برای کشورشان، و برنامهریزی استراتژیک روشمند. علاوه بر این، ساختار دولتی منسجم و توازن قدرت داخلی با نهادهای قوی و دموکراسی، میتواند به موفقیت دولتهای کوچک کمک کند.
سرکیسیان فردی خوشبین و تکنوکرات است با توجه به اینکه حرکت علم و فناوری به دولتهای کوچک امکان میدهد بر محدودیتهای تحمیل شده توسط جغرافیا، سیاست قدرت و ژئوپلیتیک سنتی غلبه کنند و در نتیجه سلطه دولتهای بزرگ را مختل کنند. همانطور که جهانی شدن از حوزه فیزیکی به قلمرو مجازی منتقل شده است، دولتهای کوچک حتی پیکربندی مجدد یا دور زدن قوانین را آسانتر کردهاند. قدرت دیگر تنها در بازیگران بزرگ وجود ندارد [بلکه]در دولتهای کوچک نیز ساکن است.
به عنوان مثال، سرکیسیان موفقیت سنگاپور را به تغییر آن به سمت تحقیق و توسعه پس از سال ۱۹۸۶ نسبت میدهد، که در برنامه استراتژیک سال ۱۹۹۱ به اوج خود رسید و سنگاپور را از تولید فشرده به سمت اقتصاد متمرکز بر دانش هدایت کرد. سرمایهگذاری اسرائیل در آموزش و فناوری به حفظ آن در برابر دشمنان متعدد کمک کرده است.
تسلط دولتهای بزرگ به قدرت نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکی آنها بستگی داشت. اکنون، کشورهای کوچک با استفاده از فناوریهای ارتباطی و سیستمهای نظارتی و هواپیماهای بدون سرنشین در هر دو زمینه غیرنظامی و نظامی، اهرمهایی را در عرصههای اقتصادی و فناوری به دست آوردهاند.
هفت کشور از ۱۰ کشور برتر در شاخص نوآوران بلومبرگ که کیفیت نوآوری را در یک اقتصاد خاص اندازهگیری میکند، کشورهای کوچک هستند. سرکیسیان هوش مصنوعی را به عنوان یکسان سازی میدان بازی میداند – ایجاد نوعی برابری بین دولتهای بزرگ و کوچک و تبدیل شرکتهای خصوصی مانند گوگل و سرمایهگذاران فردی مانند ایلان ماسک به بازیگرانی تاثیرگذار.
سرکیسیان که یک سیاستمدار پراگماتیک است، اذعان دارد که قدرت دولتهای کوچک در استفاده از موازنههای منطقهای برای تضمین بقای خود، در ایجاد اقتصاد و ارتش برای بازدارندگی دشمنان و در افزایش جذابیت آنها برای وادار کردن دیگران به همکاری با آنها نهفته است. او اصرار دارد که دولتهای کوچک حتی در عصر رقابت قدرتهای بزرگ و گسلهای ژئوپلیتیک گسترده تر، میتوانند پیشرفت کنند و به شهروندان خود صلح و ثبات ارائه دهند.
مشکلات وسعتاما از نظر سرکیسیان، دولتهای کوچک، تنها زمینهای مناسب برای دستاوردهای تکنوکراتیک نیستند. آنها میتوانند نقش تقریبا اخلاقی در نظام بینالملل ایفا کنند. او مینویسد: «دولتهای بزرگ خواهان سلطه هستند. دولتهای کوچک به دنبال ثبات هستند. او از یک «باشگاه کشورهای کوچک» حمایت میکند، نهادی که این کشورها را گرد هم میآورد، به دنبال پیشبرد منافع آنهاست، و همواره مبشر دوستی میان همه کشورهاست، زیرا صلح شرط بقای آنهاست.
چنین پیکرهای میتواند جهان را از شدیدترین غرایزش نجات دهد. اما این فرض که دولتهای کوچک همیشه منطقی عمل میکنند و خیر بزرگتر را دنبال میکنند، با این واقعیت رد میشود که بیشتر دولتهای کوچک شکست خورده اند تا موفق شده اند خود را از نظر اقتصادی و نظامی بسازند.
سرکیسیان در تفکر خود در مورد دولتهای کوچک به دلیل احساس رمانتیسیسم مقصر است. این کشورها به سختی از درگیریهای داخلی مصون مانده یا از ایجاد جنگها بیزار هستند و اغلب قدرتهای بزرگ را به منازعات خود میکشانند.
با این حال به نظر میرسد که هم سرکیسیان و هم رابرتز پیدایش و بقای دولتهای کوچک را به عنوان شاهدی از جهانی کمتر خونین و منظمتر درک میکنند. پس از سال ۱۹۵۰، نگرش نسبت به مشروعیت جنگ به طور اساسی تغییر کرد و در قوانین و هنجارهای بینالمللی بیان شد. این باور ممکن است در غرب رایج بوده باشد و این انشعابی از خودپسندی رایج غربی است که مدعی است جنگ سرد عمدتا صلحآمیز بوده است.
اما این حقیقت را نادیده میگیرد که در کشتارهای خود، که عمدتا در آسیای دریایی بود، بهطور متوسط در هر روز از جنگ سرد ۱۲۰۰ نفر کشته میشدند. چه با چارلز تیلی مورخ موافق باشیم یا نه که «جنگ دولت را ساخت و دولت جنگ را ساخت»، میتوان استدلال کرد که ایجاد دولتهای کوچک در خدمت نیازهای قدرتها و ابرقدرتهای بزرگ جنگ سرد است.
ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به استعمارزدایی و فروپاشی امپراتوریهای قدیمیتر اروپایی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ کمک کردند، حداقل تا حدی به این دلیل که آنها را قادر میسازد تا مشتریانی پیدا کنند و به کنترل امور بینالمللی بپردازند، در حالی که جنگ را در جایی که برایشان مناسب است، دور از خانه ادامه دهند.
امروزه، رقابت قدرتهای بزرگ در دنیایی بین نظم ها، زمینهای را که دولتهای بزرگ و کوچک در آن فعالیت میکنند، تغییر داده است. رقابت قدرتهای بزرگ به دولتهای کوچکتر این شانس را میدهد که با دولتهای بزرگتر مقابله و در مقابل یکدیگر بازی کنند. اما رویگردانی از جهانی شدن، که بسیاری از کشورهای کوچک به آن وابسته هستند، میتواند عواقب مخربی داشته باشد.
همه دولتها تحتتاثیر نبود نظم بینالمللی مستقر، ناکارآمدی سیستم چندجانبه و تضعیف هنجارهای پس از جنگ جهانی دوم هستند، اما این روندها بیشترین ضربه را به کشورهای کوچک وارد میکند. در واقع، نظم نامطلوب کنونی - برخلاف نظر نویسندگان - شاهد اتکای فزاینده به زور و نظامی سازی سیاست خارجی دولتهای بزرگتر در نظام بینالملل بوده است. اگر دولتهای بزرگ دچار مشکلات انسجام شوند، دولتهای کوچک از پیامدهای ضعف رنج میبرند.
سوابق اخیر نشان میدهد که دولتهای بزرگ اغلب میتوانند از تحمیل اراده خود بر کشورهای کوچکتر ناامید شوند - به تجربیات روسیه در اوکراین و سابقه ایالات متحده در افغانستان مراجعه کنید. به همین ترتیب، کشورهای کوچکی مانند ارمنستان به دلیل کوچکی خود میتوانند مبارزه کنند و قلمرو خود را در نبرد با دشمنان قدرتمندتر از دست بدهند، اما صرف نظر از اندازه، نابسامانی جهانی امروزی همه دولتها را تحتتاثیر قرار میدهد، زیرا هر دوی دولتهای بزرگ و کوچک برای ایجاد نتایج مورد نظر با دشواری مواجه هستند.