Web Analytics Made Easy - Statcounter

وزیر امور خارجه در مقاله‌ای نوشت: اعضای شورای امنیت تلاشِ مذبوحانه‌ انتخاباتیِ دولتِ مستأصلِ ایالات متحده برای نابودسازی موفقیت دیپلماتیک قرن بیست و یکم را ناکام خواهد ساخت.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در مقاله‌ای در ایران دیلی آنلاین نوشت: من اطمینان دارم که -در هفته‌ها و ماه‌های حساس بعدی- اعضای شورای امنیت تلاشِ مذبوحانه انتخاباتیِ دولتِ مستأصلِ ایالات متحده برای نابودسازی موفقیت دیپلماتیک قرن بیست و یکم را ناکام ساخته و اجازه نخواهند داد که در این روند آنچه از چندجانبه‌گرایی و حقوق بین‌الملل باقی‌مانده است نابود شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ترجمه این مقاله بدین شرح است:

آنچه ما در ایران—که هدف شرورانه‌ترین و کورترین تحریم‌ها قرار گرفته‌ایم—از رژیم فعلی ایالات متحده مشاهده کرده‌ایم، کاملاً واضح است: این دولت هیچ چشم‌انداز روشنی برای آینده جامعه جهانی ندارد.

سرسختی و غیرقابل پیش‌بینی بودن ایالات متحده هیچ ارتباطی با اجرای ماهرانه تئوری بازی‌ها ندارد. رژیم فعلی در واشنگتن، صرف نظر از سوءمدیریت COVID۱۹ در کشور خود یا تضعیف نمودن صلح و ثبات در خارج از کشور، هیچ برنامه واقعی ندارد، مگر اینکه کورکورانه به تمام کسانی که حامی حاکمیت قانون اند حمله کند.

نحوه برخورد ایالات متحده با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد، که تائید کننده- و تفکیک ناپذیر از- برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، که معمولاً با عنوان توافق هسته‌ای ایران شناخته می‌شود، در این زمینه یک مثال روشن است.

در ژوئیه سال ۲۰۱۵ میلادی، ایران، ایالات متحده، روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه و آلمان با هدف رفع هرگونه نگرانی در مورد ماهیت منحصراً صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران و در عین حال رهایی مردم ایران از تحریم‌های غیرانسانی و ناعادلانه، به توافق مهمی دست یافتند. به‌عنوان بخشی از تعهدات ذیل برجام، ایالات متحده و نیز سایر کشورهای امضا کننده، به‌طور مشترک بانی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد شدند، که برجام جز لایتجزای آن است و تمام ۹۰ صفحه آن به قطع‌نامه پیوست شده است، بنابراین قطع‌نامه برجام را به مثابه حقوق بین‌الملل تثبیت می‌کند.

با این حال، در ماه می سال ۲۰۱۸ دولت ایالات متحده اعلام کرد که به‌طور یک جانبه تصمیم به «متوقف کردن مشارکت» در برجام گرفته است. از آن زمان به بعد، ایران و باقی جامعه بین‌المللی در موقعیت خارق‌العاده‌ای قرار گرفته‌اند تا شاهد این باشند که ایالات متحده، نخستین دولت در تاریخ ملل متحد است که نه‌تنها یک قطع‌نامه الزام‌آور را که خود بانی آن بوده نقض می‌کند، بلکه آن دولت‌ها و شرکت‌هایی را که با اجرای مفاد آن قطع‌نامه، از حقوق بین‌الملل حمایت می‌کنند، مجازات می‌کند. همانطور که ماه گذشته به شورای امنیت هشدار دادم، این وضع موجود نه‌مطلوب است و نه پایدار. بنابراین ما در یک گذرگاه هستیم.

کارزار دروغ‌پراکنی دولت ایالات متحده –ازجمله ادعاهای غلط و جعلی درباره اجماع منطقه‌ای– درباره عواقب پایبندی امضا کنندگان باقی‌مانده از برجام به مفاد توافقنامه -از جمله عادی‌سازی همکاری‌های دفاعی ایران با جهان در ماه اکتبر- نیرنگی برای پنهان‌کردن انگیزه‌های واقعی و بدخواهانه آن است: آمریکا در فروپاشاندن قطعنامه ۲۲۳۱ علیرغم دو سال تحمیل بی‌رحمانه‌ترین «فشار حداکثری» که تاکنون به یک ملت تحمیل شده است - از جمله محروم کردن مردم عادی ایرانی از دسترسی به داروها و تجهیزات پزشکی در هنگام کشنده‌ترین بیماری همه‌گیر که دنیا در دهه‌های متمادی به‌خود دیده است—شکست خورد. اکنون آمریکا امیدوار است که با سو تفسیر خود از مفاد همان قطعنامه‌ای که در سال ۲۰۱۸ آن‌را ترک کرد، سرانجام همان قطعنامه را نابود کند. این رفتار عمیقاً مخرب ایالات متحده کل ساختار ملل متحد را هدف گرفته است. شیوه‌ای که آمریکا در پیش گرفته است تا با استفاده از سازوکار خود ملل متحد، این نهاد جهانی را نابود کند.

موضوعات و پیامدهای مهمی در این ارتباط وجود دارد که در این زمینه باید مد نظر قرار گیرند:

اول و مهمتر از همه، ممکن است کسی تعجب کند که چرا یا چگونه فروپاشی تنها یک قطعنامه شورای امنیت ملل متحد در یک مورد خاص، به نتایج وسیع‌تر و عام می‌انجامد. این ارتباط کاملاً وجود دارد. اگر شورای امنیت با قلدرمآبی یک عضو مجبور به انهدام قطعنامه خودش شود، در واقع شاهد چند نسل عقب‌گرد در دستاورد چندجانبه‌گرایی جامعه جهانی خواهد بود. بدون احترام همه قدرت‌ها به اصولی که شورای امنیت برای تحقق آن‌ها ایجاد شده، شورا نمی‌تواند به وظایف خود عمل نماید و هیچ ملتی نیز نمی‌تواند صلاحیت و اقتدار آن را بپذیرد.

ما نباید فراموش کنیم که همین رژیم حاکم بر آمریکا به طرز کودکانه‌ای در زمان بدترین همه‌گیری جهانی بیماری، از سازمان بهداشت جهانی (WHO) خارج شد؛ اما اکنون در تلاش است تا هدایت روند اصلاحات همان سازمان بهداشت جهانی را حتی به قیمت آزرده کردن نزدیکترین متحدان غربی خود در دست گیرد.

اگر به ایالات متحده اجازه داده شود تا به این مسیر ادامه دهد، جهان به سمت استاندارد «قدرت حق می‌سازد» عقب گرد خواهد کرد؛ و گرچه این ممکن است برای جنگ طلبان دوران جنگ سرد که به دنبال اهداف جدید هستند جذاب باشد؛ اما باید توجه داشته باشند که حتی منطق زور دوران جنگ سرد نیز حد و مرز خود را دارد: هر دو ابر قدرت قرن گذشته، شاهد کاهش نفوذ بین‌المللی خود در نتیجه شکست نظامی در افغانستان—کشوری با تولید ناخالص داخلی ۱۴ برابر کمتر از درآمد سالانه شرکت اپل—بوده‌اند.

ما همچنین در سال‌های گذشته دیده‌ایم که دولت آمریکا - به موازات حمله به نهادها و توافق‌های بین‌المللی - به چه صورت تلاش کرده تا حقوق داخلی خود را جایگزین حقوق بین‌الملل کند. در عمل، این بدان معناست که اکنون خزانه‌داری دولت ایالات متحده است و نه دولت‌های اروپایی که تصمیم می‌گیرند شرکت‌های اروپایی با چه کسی فعالیت‌های تجاری داشته باشند، چه در ارتباط با اجرای قطع‌نامه ۲۲۳۱ و چه اجرای خط لوله انتقال گاز نورداستریم.

در حالی که تاکنون اصولاً این ایالات متحده آمریکا بوده است که به دنبال گسترش صلاحیت قوانین داخلی خود بوده‌، هیچ دلیلی وجود ندارد که این روند منحصر به آمریکا باقی بماند. با گشودن این جعبه پاندورا و با تمکین به آن از سوی برخی دولت‌ها، تصور آینده‌ای که شهروندان عادی و بنگاه‌های خصوصی با اتهامات فراسرزمینی ناشی از قوانین فزاینده داخلی سایر کشورها مواجه شوند، دور از انتظار نیست؛ همچون قوانین داخلی محدودکننده سفر، تجارت و سرمایه‌گذاری بین‌المللی دیگران. سرانجامی به غایت واپس‌گرایانه در دنیای جهانی شده ما.

بنابراین، جامعه جهانی به‌طور کلی - و شورای امنیت ملل متحد به‌طور ویژه- با یک تصمیم مهم روبرو است: آیا احترام به حاکمیت قانون را تثبیت می‌کنیم یا به قانون جنگل باز می‌گردیم؟

در حالی که ایران تاب‌آوری و پاسخ قاطعانه خود در قبال قلدرمآبی بدسگالانه را ثابت کرده است، من اطمینان دارم که -در هفته‌ها و ماه‌های حساس بعدی- اعضای شورای امنیت تلاشِ مذبوحانه انتخاباتیِ دولتِ مستأصلِ ایالات متحده برای نابودسازی موفقیت دیپلماتیک قرن بیست و یکم را ناکام ساخته و اجازه نخواهند داد که در این روند آنچه از چندجانبه‌گرایی و حقوق بین‌الملل باقی‌مانده است نابود شود.

انتهای پیام/

منبع: دانا

کلیدواژه: شورای امنیت ملل متحد حقوق بین الملل ایالات متحده جامعه جهانی بین المللی نامه ۲۲۳۱ قطع نامه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۳۸۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!

فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش می‌رود به خصوص با وجود درگیری‌های بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحث‌های شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او می‌گوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روز‌ها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس می‌پردازد".

به گزارش فرارو به نقل از ال‌پائیس، او در مادرید می‌گوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".

به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظه‌ای که آنونس آن پخش شد بحث‌هایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار می‌کند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده می‌شود که یک تفنگ را به طرف قهرمان‌ها نشانه گرفته است و می‌پرسد:"شما چه جور آمریکایی‌ای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.

در ساده‌ترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" می‌توان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جاده‌ای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم می‌خورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخداد‌های وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکس‌های سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.

در فیلم این "لی" است که توضیح می‌دهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا می‌تواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم می‌گیرد که وابستگی‌های سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشاره‌ای به احزاب یا ایدئولوژی‌ها نمی‌کند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامه‌هایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلم‌ها گزارشی منتشر نمی‌کنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانه‌ها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانه‌ها قرار گرفته است.

گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که می‌تواند در هر نقطه‌ای از جهان فوران کند. او می‌گوید: "قطبی شدن هم در دموکراسی‌های غربی و هم در خارج از حیطه کشور‌های دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمی‌شود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمی‌توانیم توضیحی درباره پدیده‌های دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟

من فکر می‌کنم این شامل مواردی مانند رسانه‌های اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندی‌های سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی می‌شوند".

او می‌افزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ می‌دهم احساس نمی‌کنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل می‌بینم بنابراین، بحث‌ها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمان‌های بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستان‌ها و روایت‌ها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".

گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسی‌ای است که بقیه جهان آن را می‌شناسند او می‌گوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکایی‌ها می‌شناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینما‌های ایالات متحده داغ‌تر شده است. جنگ داخلی پرفروش‌ترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلم‌های ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.

"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکایی‌ها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح می‌شوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش می‌شوند را یک گام جلوتر ببرند.

به نظر می‌رسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونه‌ای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گران‌ترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.

رئیس جمهور سه دوره‌ای

این فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمی‌دهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخ‌هایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده می‌شود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته می‌شود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمی‌داند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته می‌شود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.

در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد می‌شوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او می‌گوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمی‌توانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی می‌بینم. بسیاری از کشور‌ها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسان‌ها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمی‌کنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام می‌دهیم".

گارنر هم چنین زمانی که ایده‌آل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار می‌دهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه می‌داند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او می‌گوید می‌داند که همه از آن حرفه متنفر هستند!

علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک می‌شود که دهه‌های متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سال‌ها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامه‌ها پیدا می‌شوند.

او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکت‌های فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطه‌ور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعاره‌ای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها می‌کند تا خود نتیجه گیری کند.

جنگ داخلی احتمالا ساده‌ترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب می‌دهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخداد‌های غزه می‌بیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخداد‌های غزه را قابل تامل می‌داند.

او می‌گوید: "من فکر می‌کنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمی‌دهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمی‌خواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولت‌ها درگیر جنگ شده اند از تاکتیک‌هایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام می‌شد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل می‌کرد".

این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت می‌کند. او می‌گوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان می‌گذرانید می‌توانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".

گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم می‌پیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای ده‌ها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.

دیگر خبرها

  • ضد حمله آمریکا به توسعه روابط ایران با شرق | فشار بر مالزی
  • پاسخ قاطع پیونگ‌یانگ به نسخه تحریمی آمریکا
  • عزم تیک‌تاک برای مقابله با فشار دولت آمریکا
  • مسیر طلای جهانی عوض می‌شود؟
  • جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!
  • پنج پیشنهاد مهم دبیر شورای امنیت ملی ایران درباره امنیت اطلاعات/ احمدیان: تسلط آمریکا بر زیرساخت های اینترنت جهانی یک خطر جهانی است
  • 5 پیشنهاد مهم دبیر شورای امنیت ملی ایران درباره امنیت اطلاعات/ احمدیان: تسلط آمریکا بر زیرساخت های اینترنت جهانی یک خطر جهانی است
  • ویدیو/ گسترش اعتراضات دانشجویی در آمریکا در حمایت از فلسطین
  • سرنوشت سیاسی بایدن در گروِ تحریم نفتی ایران | فارن پالسی: بایدن به دام افراطیون برای تحریم ایران نیفتد
  • «تتر» جایگزین دلار می شود؟