شوهر منصوره می دانست من با زنش سروسر دارم / در زیر تک درخت چه گذشت؟ + عکس
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۵۸۳۸۹
به گزارش رکنا، هشتم مرداد و تنها چند ساعت بعد از کشف جسد دفن شده مرد 40 ساله ای در بیابان های 10 کیلومتری جاده مشهد- کلات، عاملان این جنایت وحشتناک در حالی با دستور قاضی ویژه قتل عمد دستگیر شدند که دست نوشته مرموز و رفتارهای غیرمتعارف همسر مقتول در صحنه کشف جسد، مهم ترین سرنخ این پرونده جنایی بود.
بررسی های کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی که زیرنظر مستقیم سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی) صورت گرفت از یک ارتباط پنهانی بین همسر مقتول و جوان بنگاه داری حکایت می کرد که ماجرای شوم این جنایت را رقم زده بود بنابراین با دستور ویژه قاضی کاظم میرزایی، همسر مقتول به همراه جلال (جوان 38 ساله بنگاه دار) در عملیاتی به سرپرستی سرهنگ بهرام زاده (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند اگرچه متهمان در حضور مقام قضایی و سرهنگ نجفی (افسر پرونده) به صراحت چگونگی وقوع قتل مرد 40 ساله را شرح دادند اما هنوز بسیاری از گفته های آنان به درستی روی سلول های خاکستری ذهن قاضی جا نمی گرفت و با تناقض های زیادی همراه بود به همین دلیل جزئیات این جنایت مسلحانه با حضور قاضی میرزایی در محل وقوع قتل (کنار تک درخت) زیر ذره بین بازسازی صحنه قتل قرار گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منصوره (همسر مقتول) که دیگر دسیسه شوم خود را لو رفته می دید درباره این جنایت تلخ به قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: از چند سال قبل با «جلال» آشنا بودم و طی ماه های گذشته این ارتباط به صورت پیامکی و تلفنی شدت گرفته بود تا جایی که جلال به من وعده ازدواج داد من هم از همسرم خواستم مرا طلاق بدهد ولی ابوالفضل موافقت نمی کرد و حاضر به طلاق نبود به همین دلیل وقتی موضوع را برای «جلال-پ» بازگو کردم او تصمیم گرفت تا همسرم را از میان بردارد برای همین از من خواست هر زمان با همسرم بیرون رفتیم من به او خبر بدهم!
این زن 32 ساله افزود: شوهرم سرآشپز بود و روز حادثه (شنبه) روز استراحتش بود که از من خواست برای تفریح و پیک نیک به دشت و بیابان برویم و پاچین کباب کنیم! من هم خیلی زود پذیرفتم و همه لوازم و پاچین ها را آماده کردیم در همین حال من بی درنگ ماجرا را با پیامک به «جلال» خبر دادم!
ظهر روز بعد سوار بر موتورسیکلت به طرف جاده خاکی و فرعی سمت بیابان های محور مشهد- کلات رفتیم و در زیر تک درخت بساط پیک نیک را پهن کردیم. همسرم مشغول بیرون آوردن لوازم کباب بود که ناگهان جلال سوار بر خودرو از راه رسید شوهرم که او را می شناخت به طرف او رفت که ناگهان جلال لوله اسلحه را از شیشه خودرو بیرون آورد و به سر همسرم شلیک کرد و سپس مرا ترساند که حرفی نزنم! بعد از آن جسد غرق در خون شوهرم را با خودرو به مکانی دورتر بردیم و درون گودالی که از قبل وجود داشت انداختیم و «جلال» با در قابلمه خاک روی جسد ریخت!
بعد از آن هم مرا به خانه ام رساند که چند ساعت بعد موضوع گم شدن همسرم را به خانواده اش اطلاع دادم! اما از سوی دیگر عذاب وجدان داشتم و می ترسیدم جسد را حیوانات درنده از بین ببرند و خانواده اش نتوانند جسد را پیدا کنند این بود که فکری به ذهنم رسید یک برگ کاغذ از دفتر کندم و با خط خرچنگ قورباغه ای آدرس محل دفن جسد را نوشتم! سپس دست نوشته را به خانه مادرم بردم و لای در حیاط گذاشتم تا برادرشوهرم آن را بردارد! چرا که می دانستم برادرشوهرم در آن ساعت به خانه ما می آید!
نقشه ام درست بود! برادرشوهرم دست نوشته را برداشت و به مادرم نشان داد اما آن ها باور نمی کردند تا این که من گفتم ضرری ندارد به همان نشانی برویم! خلاصه با موافقت آن ها تاکسی تلفنی گرفتیم و به همراه مادرم به همان نشانی رفتیم و من از راننده خواستم بازگردد! بعد از چند دقیقه من از مادرم جدا شدم و به محل دفن جسد رفتم و فریاد زدم که «او را کشته اند!» در ادامه بازسازی صحنه قتل، «جلال» (عامل جنایت مسلحانه) مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و گفت: وقتی پیامک منصوره را دریافت کردم منتظر خروج آن ها از خانه ماندم و سوار بر خودرو پنهانی به تعقیب آن ها پرداختم چرا که ابوالفضل به ارتباط من و همسرش پی برده بود و کاملا مرا می شناخت!
یک بار به در بنگاهم آمد و گفت: یکی از همسایه ها مرا دیده و پسرش نیز صدای مرا از پشت تلفن شناخته است! به همین خاطر سعی می کردم مرا نبیند! وقتی زیر تک درخت رسیدند من سوار بر خودرو به سویش رفتم که او با چاقو به طرف من حمله ور شد و من هم با شلیک گلوله از وینچستر او را به قتل رساندم خون زیادی در محل ریخت ولی با این حال جسد را با کمک منصوره به محل دفن انتقال دادم! اما روز بعد دوباره به محل بازگشتم و با بیل خاک بیشتری روی جسد ریختم! با پایان بازسازی صحنه قتل، متهمان این پرونده با دستور قاضی میرزایی روانه زندان شدند تا دیگر مراحل قضایی طی شود.
منبع: رکنا
کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو بورس کرونا جنایت قاضی قتل جنایی پلیس حادثه زندان اخبار حوادث مرگ مشهد همسر جنایت متهمان فیلم عکس ایران حوادث تهران اخبار تهران کرونا زندگی جسد دختر زن همسر مقتول تک درخت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۵۸۳۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان
به گزارش همشهری آنلاین، اردیبهشت سال گذشته زن جوانی به نام مریم هراسان از خانهاش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر میداد از همسایهها کمک خواست. دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد مرد ۴۲ سالهای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.
همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم اما از همان روزهای اول زندگیمان به اختلاف خوردیم و مدام با هم دعوا میکردیم تا اینکه خانوادههایمان توصیه کردند بچهدار شویم تا اختلافهایمان حل شود. ۲ سال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاقتر از قبل میشد و ما همیشه با هم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک میگرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبهرو بودیم.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست بهسرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت چرا بچه را از شیرخشک نمیگیری و چرا از پوشک استفاده میکنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم.
متهم ادامه داد: بعد هم به من گفت باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند. وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد. با دستانش گلویم را فشار داد بهطوری که چشمهایم سیاهی رفت. در حالی که برای نجاتم تقلا میکردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربهای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.
در این میان پزشکیقانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریانهای قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد. با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشتدر ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.
پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته؛ پسرم هیچگاه او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم واقعا چه اتفاقی افتاده و عروسمان چگونه با بیرحمی پسرمان را به قتل رسانده است، اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربههای کریم از خواب پریدم. بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت. داشتم خفه میشدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمیتوانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشمهایم سیاهی رفت.
دستم را روی زمین میکشیدم که به یکباره دستم به کارد میوهخوری خورد و آن را جلوی سینهاش گرفتم تا بترسد و رهایم کند اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد. آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایهها کمک خواستم.
در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینهاش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟
متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند اما او قصد جانم را کرده بود.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
کد خبر 849554 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران