Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: ترجمه و انتشار منابع نظری و متون نحله‌های مختلف فکری، امری ضروری است؛ چرا که علم از «خلاء» به‌وجود نمی‌آید. نمی‌توان دانشجویان و اهالی فکر را در ایران از منابع مهم دیگر کشورها و همچنین دستاوردهای جدید در حوزۀ علوم انسانی محروم کرد و بعد انتظار شکوفایی در جریان‌های فکری را داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هرچند که بالاخره اهالی فکر منابع را به زبان اصلی خواهند خواند، اما جلوگیری از انتشار یا سانسور اندیشه‌ها در مقام نقد و بررسی ضربه‌های جبران‌ناپذیری به جریان‌های فکری در ایران خواهد زد.

تجربه حکومت پهلوی در این زمینه را نباید از یاد برد. در آن دوران به هیچ عنوان اجازه انتشار آثار نظری متفکران چپ داده نمی‌شد و بسیاری از ایرانیان با توجه به اقبال جوانان به جریان‌های چپ _ بدون آنکه متون این حوزه را مطالعه کنند _ به نقد آنها پرداختند. نقدهایی که امروزه در حد شوخی است. چندی پیش مترجمان فارسی آثار پیتر کروپتکین یعنی رضا اسکندری و هومن کاسبی به خبرگزاری مهر آمده و طی نشستی درباره ترجمه‌های خود صحبت کردند. محتوای این نشست از اینجا قابل مطالعه است. در این نشست مدیر تولید نشر افکار، ناشر منتشر کننده دوره آثار کروپتکین، یعنی احسان طالبی هم حضور داشت. بخشی از این نشست به نقد عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمینه صدور مجوز آثار نظری اختصاص داشت، که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید.

آثار کروپتکین باید بسیار زودتر از اینها ترجمه و منتشر می‌شد. دردناک است که ما از اندیشه‌ها بی‌خبر باشیم. شاید بسیاری از دانشجویان ایرانی نتوانند متن را به زبان اصلی بخوانند و نباید اندیشه‌ها را از آنها دریغ یا مخفی کرد. در روند اخذ مجوز با مشکلی مواجه نشدید؟

احسان طالبی: انتشار دوره آثار آنارشیستی در ایران، اتفاق میمونی است. بسیاری از اهالی فکر بارها به ما گفتند که ما در ایران تلقی درستی از آنارشیسم نداشتیم و این کتاب‌ها توانستند به درستی ما را با این نحله فکری آشنا کنند.

بارها شده که روند اخذ مجوز را به این مشروط کرده‌اند که ابتدای کتاب بنویسد که من با نظریات نویسنده در این کتاب مخالفم با این اوصاف ما با وزارت ارشاد بعضاً مشکلات و درگیری‌های خنده‌دار و عجیبی داشتیم. از دوره آثار کروپتکین در مجموعه متون کلاسیک آنارشیسم اکنون مجلدات اول، سوم و چهارم منتشر شده اما مجلد دوم سال‌هاست که در این وزارتخانه گیر افتاده است. این اصلاً خوب نیست که بازبین یا بررس محترم عبارت «روح هگل» را چیز دیگری بخواند یا مثلاً بخواهد از مترجم اعتراف بگیرد. بارها شده که روند اخذ مجوز را به این مشروط کرده‌اند که مترجم ابتدای کتاب بنویسد: من با نظریات نویسنده در این کتاب مخالفم!

چگونه است که در همین وزارت ارشاد به فیلم‌هایی که رسماً می‌توان صفت مستهجن را به آنها داد، بدون ممیزی مجوز اکران می‌دهند و هیچ نگران اثر سو آنها بر جامعه نیستند، اما برای کتابی که در خوشبینانه‌ترین حالت قرار است در ۵۰۰ نسخه منتشر شود و راوی اندیشه‌هاست و آن هم صرفاً مخاطبان خاصی از دانشجویان و اهالی اندیشه دارد، انواع و اقسام سانسورهای سلیقه‌ای را اعمال می‌کنند. مواردی که در دستورالعمل‌های تدوین شده توسط شورای عالی انقلاب فرنگی وجود ندارد و صرفاً به سلیقه بررس باز می‌کردد. از همه مضحک‌تر جدیداً باب شده که بررس کتاب به مترجم می‌گوید که باید ضرورتاً مقاله‌ای نقادانه به قلم مترجم اول کتاب بیاید تا کتاب اجازه نشر بگیرد. وقتی هیچ کتابی از کروپتکین ترجمه نشده در ایران نقد چه را مترجم بنویسد؟ کتاب علمی است، داستان یا شعر اروتیک که نیست. کتابی است که دانشجویان به آن نیاز دارند.

طالبی: این میان بحث نقد در درجه دوم اهمیت است. بررس‌ها و سانسورچیان رسماً به مترجم می‌گویند که بیا و از کتاب اعلام برائت کن. آن بررس که کتاب زیر دستش می‌رود اگر اهل این حوزه باشد و به این موضوعات آگاه، حتماً آن را سانسور نمی‌کند. واقعاً این وزارتخانه بی انصافی می‌کند. حیف است که جلد دوم این مجموعه هنوز منتشر نشده. نکته دیگری که خودتان هم به آن اشاره کردید و بسیار حائز اهمیت است، نتیجه این تلاش تیراژ ۵۰۰ جلد از هر کتاب است که همان هم به سختی فروش می‌رود. بی‌شک این نتیجه عدم‌آگاهی مخاطب با اندیشه‌های مطرح است. آن‌وقت شما ببینید زردترین و مسخره‌ترین رمان‌ها که فقط وقت مخاطب را تباه می‌کند با چه تیراژهایی چاپ، تبلیغ و فروخته می‌شوند!

اسکندری: اتفاقاً در بین این مجلدات، جلد دوم مهم‌ترین کتاب است. خرواری از حذفیات را برای این مجلد اعمال نظر کرده‌اند.

بررس‌های وزارت ارشاد در برخی موارد رسماً می‌گویند که صدور مجوز نشر این کتاب مشروط به این است که مترجم در مقدمه خود رسماً از محتوای کتاب اعلام برائت کند

کاسبی: اکثر حذفیات این مجلد مربوط به اخلاقیات آنارشیستی است. حال بحث کروپتکین چه بود؟ مشخصاً این نکته که اخلاقیات مربوط به دین نیست و یک امر طبیعی است و وابستگی ضروری به دین ندارد. اکثر حذفیات هم مربوط به همین فصل است.

اگر منظور نقد هم باشد باید ابتدا کتاب خوانده شود. کار مترجم ضرورتاً نقد نیست. مهم این است که چرا باید این رویکردهای نظری را حذف کرد؟ برای ما زشت است که از اتفاقات علمی که در جهان افتاده بی خبر باشیم. بویژه برای این کتاب‌ها که تاریخ تالیفشان، به دهه‌های قبل بازمی‌گردد.

کاسبی: می‌گویند که خود مترجم باید آن را نقد کند. نقد هم که نه، نوعی نفی. یعنی ابتدا باید برای مخاطب بنویسم که آقا این کتابی را که سال‌ها وقت گذاشته و ترجمه‌اش کرده‌ام، کتاب خوبی نیست و شما آن را نخوانید.

اسکندری: ببینید نکته مهمی ذیل این بحث وجود دارد. مترجم باید مقدمه‌ای روی کتابش بنویسد و محتویات کتابی را که خود ترجمه کرده نقد کند. البته نقد که چه عرض کنم باید از کتاب اعلام برائت کند. این یک خروجی بلندمدت دارد. اکنون تقریباً ۱۱ سال است که به صورت حرفه‌ای ترجمه می‌کنم. اکنون پس از این مدت اثرات این خروجی را به عینه دارم روی خودم می‌بینم. زمانی که دارم ترجمه می‌کنم، فکر من مدام به این سمت حرکت می‌کند که چه چیزهایی را باید سانسور کنم؟ یعنی خودم دارم زحمت ارشاد را کم می‌کنم. دقیقاً در روند ترجمه احساس می‌کنم که لحن من دارد به سمت این می‌رود که نه سیخ بسوزد و نه کتاب.

می‌گویند که خود مترجم باید آن را نقد کند. نقد هم که نه، نوعی نفی. یعنی ابتدا باید برای مخاطب بنویسم که آقا این کتابی را که سال‌ها وقت گذاشته و ترجمه‌اش کرده‌ام، کتاب خوبی نیست و شما آن را نخوانید این اتفاق مخصوصاً در ترجمه متون نظری، هولناک است، چرا که ترجمه متون نظری مستلزم یک دقت واژگانی است. شما برای واژگان نمی‌توانید هر معادلی را انتخاب کنید. کسی که متنی را نوشته دلیلی داشته که لحنی را برای این متن انتخاب کرده است. حال من مترجم باید از لحظه صفر ترجمه یعنی از لحظه‌ای که شروع به کار می‌کنم، باید به این فکر کنم که از عنوان کتاب تا آخرین کلمه متن را یکجوری برگردانم که وقتی ناشر کتاب را برای اخذ مجوز به ارشاد می‌دهد، جواب نیاید که باید از متن اعلام برائت کنید. سانسور در متون نظری بدترین اتفاقی است که می‌تواند در این حوزه بیفتد.

کاسبی: آقای اسکندری پس از یازده سال به اینجا رسیده و من پس از دو سال که کار ترجمه را شروع کردم به ورطه خودسانسوری افتاده‌ام. آدم نمی‌داند که متن زیر دست کدام بررس می‌افتد و زمینه‌های فکری او چیست؟ به چه چیز قرار است «گیر» داده شود؟ اینقدر این روند بی برنامه و بدون ضابطه است که من مترجم نمی‌دانم که این کتاب و این جملات مشمول این سانسور می‌شوند یا خیر؟

طالبی: ضمن اینکه شما هیچ‌گاه متوجه نخواهید شد که چارچوب‌های وزارتخانه برای بررسی کتاب چیست؟ و اینکه برای گفت‌وگو چه کسی را باید ملاقات کرد؟ شمای وزارتخانه می‌گوئید این باید حذف شود، خب یک کسی را آنجا بگذارید که من از او بپرسم مشکل چیست؟ حالا یا من اشتباه می‌کنم یا شما؟ بیایید دیالوگ را برقرار کنیم تا مشکل حل شود. اما همه چیز در یک روند صوری و سردستی پیش می‌رود آن‌هم به شکل اینترنتی و از طریق نامه‌نگاری مجازی! به بررس کتباً اعتراضت را ابلاغ می‌کنی و می‌گویی دوست عزیز! این سانسور منطقی نیست، ما متقاعد نشده‌ایم و جواب می‌آید که موافقت نشد! همان حذف‌ها و اصلاح‌هایی که گفتیم اِعمال شود!

مثلاً در جلد دوم دوره آثار کروپتکین پاراگرافی درباره هگل وجود دارد. می‌گوید: «به همان ترتیب که برنوشت‌های متافیزیکی از روح جهانی یا نیروی خلاق در طبیعت تجسم ایده، امر نشناختی بشریت و… را فلسفه ماتریالیستی امروز به دور ریخته است در حالی که نطفه تعمیم‌های پنهان در زیر این واژگان مه آلود به زبان انضمامی علوم طبیعی ترجمه می‌شوند. در پرداختن به امور واقع زندگانی نیز به پیش می‌رویم. در اینجا نیز سعی می‌کنیم تارعنکبوت‌های متافیزیکی را کنار بزنیم و ببینیم که نطفه چه تعمیم‌هایی چه بسا ممکن است در زیر انواع و اقسام واژگان مه آلود پنهان شده باشد؟». این پاراگراف را کلاً گفتند که باید حذف شود.

کاسبی: بررس کلاً پاراگراف را متوجه نشده و فقط حس کرده که درباره روح دارد چیزهای بدی گفته می‌شود. یک‌سال است که درگیر اخذ مجوز این کتاب هستیم. این در صورتی است که این همه کتاب از هگل چاپ شده است.

اسکندری: کتاب دوم که منتشر نشده مجموعه مقالاتی است که در آنها کروپتکین عمدتاً بر اساس نگره مشخصاً نظری دارد بحث می‌کند. این کتاب سعی می‌کند تا صورت‌بندی نظری آنارشیسمِ مورد نظر کروپتکین را تبیین کند. کتاب‌های «تسخیر نان» و «کارخانه‌ها و مزرعه‌ها» به شدت عملی‌اند و خیلی روشن و دقیق نشان می‌دهند که چطور یک جامعه آنارشیستی امکان پذیر است؟ و «یاری متقابل» که به نظر من از مهم‌ترین کتاب‌علوم انسانی از وجوه مختلف است. از جمله مسائلی که می‌شود از این کتاب استخراج کرد یک صورت‌بندی کلی است که چطور در تاریخ زیست انسانی یاری متقابل وزن بیشتر و جایگاه والاتری نسبت به رقابت داشته در پیشرفت در توسعه البته نه فقط در معنای توسعه اقتصادی که در رشد بشریت.

کد خبر 5001166 محمد آسیابانی

منبع: مهر

کلیدواژه: نشر افکار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صنعت نشر فلسفه ترجمه تازه های نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ادبیات کودک و نوجوان رایزنی فرهنگی ادبیات داستانی تجدید چاپ گردشگری کتاب طرح تابستانه کتاب میراث فرهنگی ادبیات جهان نهاد کتابخانه های عمومی کشور اعلام برائت دوره آثار اندیشه ها اخذ مجوز جلد دوم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۱۸۴۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عرضه روایت ترس سربازرس مگره در بازار نشر

به گزارش خبرنگار مهر، رمان پلیسی «مگره می‌ترسد» نوشته ژرژ سیمنون به‌تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب صدوهجدهمین‌عنوان مجموعه پلیسی نقاب است که این‌ناشر منتشر می‌کند.

سربازرس ژول مگره یکی از شخصیت‌های مهم ادبیات پلیسی فرانسوی‌زبان است که ژرژ سیمنون نویسنده بلژیکی خلقش کرده و ترجمه داستان‌هایش توسط عباس آگاهی در مجموعه پلیسی نقاب چاپ می‌شود.

پیش از این‌کتاب، رمان‌های «دلواپسی‌های مگره»، «مگره از خود دفاع می‌کند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام می‌گسترد»، «مگره و جسد بی‌سر»، «مگره و زن بلندبالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پی‌یر لتونی»، «مگره در اتاق اجاره ای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلاماندها»، «مگره سرگرم می‌شود»، «تعطیلات مگره»، «دوست کودکی مگره»، «مگره و مرد مرده»، «مگره و خبرچین»، «مگره و بانوی سالخورده»، «مگره و جنایتکار» «مگره و جان یک مرد»، «لونیون و گانگسترها»، «سربازرس مگره و دیوانه بِرژِراک»، «سربازرس مگره در شب چهارراه»‌، «مگره و مرد بی‌خانمان»، «سربازرس مگره در کافه دوپولی»، «مگره»، «سربازرس مگره در قضیه سَن‌فیاکْر» و «مگره و مردمان محترم» از آثار ژرژ سیمنون، در قالب مجموعه‌نقاب با محوریت شخصیت سربازرس مگره چاپ شده‌اند.

در رمان «مگره می‌ترسد» سربازرس در حال بازگشت از کنگره پلیس بین‌الملل در بوردو است که با دعوت دوست قدیمی‌اش قاضی بازپرس شابو، به شهر کوچک فونتنه لو کنت می‌رود. به محض پیاده‌شدن سربازرس از قطار و ورودش به شهر، این‌خبر به او می‌رسد که طی ۳ روز ۲ قتل در شهر رخ داده و یک‌مرد اشراف‌زاده و یک‌بیوه سالخورده هر دو به یک‌شکل و با یک‌وسیله به قتل رسیده‌اند. مرد مقتول با هزینه شوهرخواهرش زندگی می‌کرده و زن پیر هم در گذشته ماما بوده است.

سربازرس که درگیر معمای این‌قتل‌ها شده، در شهر فونتنه لو کنت ماندگار می‌شود و طی روزهای ماندنش در شهر، قتل سوم هم رخ می‌دهد. مقتول این‌بار پیرمردی دائم‌الخمر است. با کسب اطلاعات بیشتر، سربازرس متوجه می‌شود در شهر کوچک، دو جبهه اصلی وجود دارد که به‌خاطر اختلافات طبقاتی با هم درگیر هستند و نگاهشان به یکدیگر، با یک‌سوءظن ریشه‌دار همراه است.

رمان پیش‌رو ۹ فصل دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «قطار کوچک محلی در زیر باران»،‌ «فروشنده پوست خرگوش»، «آموزگاری که نمی‌خوابید»، «زن ایتالیایی با خونمردگی‌های زیر پوست»، «بازی بریج»، «آیین عشاء ربانی ساعت ده‌ونیم»، «گنجینه لوئیز»، «معلول گرو_نوایه» و «کمیاب و قیمتی».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

بازرس پلیس با نشاطی تهاجمی، انگار دارد انتقامی شخصی می‌گیرد، ادامه داد:

«معنی اینو درک می‌کنید؟ دکتر ورنو ادعا کرده که جسدی روی پیاده‌رو افتاده بوده، جسدی که تقریبا سرد شده بوده، و حالا آمده تا از کافه پست به پلیس تلفن بزنه. اگه قضیه این‌جوری بوده باشه، باید دوبار از کوچه صدای پا شنیده می‌شدو شالو که نخوابیده بوده، حتما این‌صداها رو شنیده.»

بازرس پلیس هنوز جرئت نمی‌کرد ابراز پیروزی کند، ولی احساس می‌شد که هرلحظه بر هیجانش افزوده می‌شود.

«شالو سوءسابقه‌ای نداره. اون یک‌آموزگار سرشناسه. هیچ‌دلیلی نداره که بخواد قصه‌ای سر هم کنه.»

مگره یک‌بار دیگر حاضر نشد به دعوتی که دوستش با نگاه از او می‌کرد پاسخ مثبت بدهد و حرفی بزند. آن‌وقت سکوتی طولانی برقرار شد. شاید به‌منظور رعایت جلسه، قاضی چندکلمه‌ای با مداد روی پرونده گشاده در مقابلش یادداشت کرد و وقتی سرش را بلند کرد مشخص بود که چهره‌اش منقبض شده است و با صدایی گرفته پرسید:

«آقای شالو شما متاهل هستید؟»

«بله، آقا.»

خصومت بین دو مرد محسوس بود. شالو هم چهره‌اش گرفته بود و به نحوی تهاجمی پاسخ می‌داد. انگار قاضی را، اگر قصد نادیده‌گرفتن شهادتش را داشته باشد، به چالش می‌طلبد.

«فرزند هم دارید؟»

«نه.»

این‌کتاب با ۱۸۲ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان عرضه شده است.

کد خبر 6097026 صادق وفایی

دیگر خبرها

  • طنین «آواز آن پرنده آتشین» در نمایشگاه کتاب
  • محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز درگذشت
  • چاپ ترجمه کتاب اقتصاددان آمریکایی درباره تحول در رفتار
  • کتاب «اخلاق النبی(ص) و اهل بیته(ع)» به زبان ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شد
  • ترجمه «لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی» چاپ شد
  • چگونه آنفلوآنزای اسپانیایی ۱۹۱۸ جهان را دگرگون کرد
  • ترجمه عکس و متن «فصل‌های درون» منتشر شد
  • عرضه روایت ترس سربازرس مگره در بازار نشر
  • موضع تازه و متفاوت یک روزنامه درباره گشت ارشاد
  • به نشر با ۷۸۲ عنوان در نمایشگاه کتاب حاضر می‌شود