مصیبت وفات رقیه (س) در خرابه شام کمرم را خم کرد
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۰۶۰۲۷۰
ایسنا/مازندران شب سوم محرم، به نام مبارک حضرت رقیه (س) دردانه سه ساله حسین بن علی (ع) نام نهاده شده است؛ وی در روز سوم صفر سال ۶۱ ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است،غم از دست دادن رقیه چنان بر زینب (س) سخت آمد که همواره می فرمود مصیبت وفات رقیه (س) در خرابه شام کمرم را خم و مویم را سفید کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید نامگذاری روز سوم محرم به نام این دختر کوچک و با کرامت به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود؛ حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است.
با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به خوبی میتوان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است؛ برخی منابع از رقیه با نام فاطمه کوچک اسم بردهاند و چنین گزارش کردهاند: «هنگامی که چشم حضرت زینب (س) در کوفه به سر نازنین برادر که بر روی نیزه بود افتاد، فرمود: ای برادرم! با این فاطمه کوچک سخن بگو، زیرا نزدیک است دلش از شدّت اندوه آب شود.» این فاطمه، همان رقیه (س) است که به علّت نداشتن مادر، امام حسین (ع) بسیار به او علاقه داشت و به زینب (س) نیز توصیه میکرد که او را نگهداری کند.
محل اقامت حضرت رقیه (س) و سایر اسیران در شام، خرابهای بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل بیت (ع)، آنان را در آن، جای داده است. شیخ صدوق (ره) میگوید: این بازداشتگاه، زندانی بود که اسیران، در آن از نظر سرما و گرما آزار میدیدند. به طوری که صورتهایشان پوستانداخته بود.
سید نعمت الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه مینویسد: «منهال امام سجاد (ع) را دید در حالتی که تکیه بر عصا کرده بود و ساقهای پای او مانند دو نی بود و خون از آنها جاری بود و رنگ شریفش زرد بود، و چون حال او را پرسیدم فرمودند: "چگونه است حال کسی که اسیر یزید بن معاویه است، و زنهای ما تا به حال شکمهایشان از طعام سیر نگشته، و شب و روز به نوحه و گریه میگذرانند؛ منهال گفت: عرضه داشتم اکنون کجا میروید؟ فرمود: آن جایی که ما را منزل دادهاند، سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمیبینیم".
در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله؛ شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (ع)کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم؛ سخت پریشان بود.
زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست؛ یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و تفحّص کرد.
خبر بردند که حال (اوضاع)، چنین است؛ آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند؛ ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.
وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده پدر عزیزش چنین سخن گفت: «یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟. ..؛ پدر چه کسی تو را با خونت رنگین کرد؟ بابا چه کسی رگهای گردنت را قطع کرد؟ بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ بابا دختر یتیم را چه کسی پرستاری میکند تا بزرگ شود؟
بابا چه کسی بر بانوان غارت شده ترحم میکند؟ پدر جان! چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان ما میکند؟ ای پدر! چه کسی به این زنان بیصاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسی را نداریم. داد از غریبی و بیکسی؟ ای پدر! کاش من فدای تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. ای پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمیدیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد؛ در همان موقع لبهای کوچک خود را بر لبهای بابای شهیدش نهاد و آنچنان گریه کرد که غش کرد و به شهادت رسید.
اگر طبق گفته مورخان، ورود اسرا به شام را، اول ماه صفر بدانیم و شهادت حضرت رقیه (س) را در پنجم صفر، نتیجه میگیریم که حضرت رقیه (س) چهار روز در آن خرابه به سر برده است.
هنگامی که غسّاله، مشغول غسل دختر امام حسین (ع) بود، ناگهان دست از کار کشید؛ رو به حضرت زینب (س) کرد و گفت:" ای بانوی بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهی؛ او بر اثر کدام بیماری از دنیا رفته است؟" زینب (س) فرمود: چرا چنین سؤالی را میپرسی؟ مگر در بدن او جراحتی دیده میشود؟
گفت: تمام اندام این دختر کبود است، شاید این کبودی، علامت کسالت مخصوصی باشد؛ زینب (س) با چشمان گریان فرمود: ای زن غسّاله! این کودک هیچگونه مریضی نداشت. این لکّههای کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه دشمن است که در راه کوفه و شام به او میزدند.
حضرت زینب کبری (س)با تشکیل مجلس عزا در خرابه شام، آنچنان تحولی در مرکز حکومت یزید بپا کرد که زنان شامی و دیگران دستهدسته و گروهگروه برای عرض تسلیت به زینب کبری و بازماندگان دیگر امام (ع) به نزد آن حضرت میآمدند و دختر امیرالمؤمنین (ع) نیز جزئیات شهادت امام (ع)و مصایب دیگر وارد شده بر آنها را در قالب نثر و نظم برای زنان شامی تشریح میکرد.
کار مجلس عزاداری تا آنجا بالا گرفت که حتی زنان آل ابوسفیان از جمله هند، همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا را میبوسیدند و گریه و زاری میکردند.
اما تمام این مصیبت های برای این بانوی بزرگ به اندازه شهادت رقیه نبود چون همیشه می فرمودند: اما مصیبت وفات رقیه (س) در خرابه شام کمرم را خم و مویم را سفید کرد.
حجت الاسلام نیما ارزانی
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری شب سوم محرم حضرت رقيه س ا ب تاه م ن خرابه شام حضرت رقیه پدر جان چه کسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۶۰۲۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چهارمحال و بختیاری در سوگ شهادت امام جعفر صادق (ع)
به گزارش خبرگزای صدا و سیمای چهارمحال و بختیاری، شیفتگان و ارادتمندان اهل بیت (ع) در نقاط مختلف استان همزمان با ۲۵ شوال سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) عزاداری کردند.
حضرت امام جعفر صادق (ع) در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳ هجرى قمری در مدینه منوره متولد شدند و کنیه آن حضرت (ع) «ابو عبدالله» و لقبشان «صادق» است.
دوره امامت آن حضرت (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان، ۳۴ سال به طول انجامید.