جواب دندان شکن «حضرت زینب(س)» به ابن زیاد چه بود؟
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۱۳۶۴۸
پاسخ حضرت زینب (س) به ابن زیادمیخواهد بگوید که شهادت در راه خدا برای ما افتخار و نشانه عظمت و بزرگی است.
به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ یکی از رازهای ماندگاری شیعه در طول تاریخ با اینکه بسیاری از سلاطین و مزدوران آنها، تلاش کردند شیعه را از بین ببرند و هر کجا شیعهای مییافتند، تنها به جرم شیعه بودن و محبت آقا امیرالمومنین (ع) میکشتند، زنده بودن کربلا و یاد و خاطره اباعبدالله الحسین (ع) است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
صحنه کربلا مملو است از درسهای مختلف برای بشریت، شیعه همیشه هر گاه سختی و مصیبتی دیده است به مولای خود اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) اقتدا کرده و با خود گفته است از مصیبت اربابم حسین که بالاتر نیست: «مصیبتا ما اعظمها» لذا یکی از راز و رمزهای حیات شیعه تا کنون الگوپذیری خصوصا از مکتب امام حسین (علیهالسلام) و داشتن کربلا بوده است.
اما سوالی که برای برخی از شیعیان ایجاد شده این است که چرا حضرت زینب (سلاماللهعلیها) فرموده: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» مگر کشته شدن برادر و پسر برادر و پسران خود زیباست؟ در واقع پاسخ به این سوال به فضای ایراد این سخن و منظور حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در آن مکان بر میگردد؛ نقل شده بعد از شهادت اباعبد الله الحسین (علیهالسلام) لشکر ابن زیاد، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امام سجاد (علیهالسلام) و دیگر اسرای اهل بیت را به کاخ ابن زیاد و نزد او بردند، ابن زیاد شروع به سخن گفتن کرد و به حضرت زینب(س) گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ: عمل خدا با برادرت و اهل بیتت را چگونه دیدی؟» با این جمله میخواست عجز و ناتوانی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را به رخ ایشان بکشد و این بانوى بزرگوار اسلام را به ناله و فریاد و التماس وا دارد.
اما حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با صلابت تمام بدون هیچ درد و زنجی در پاسخ فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا: من جز زیبایی چیزی ندیدم» یعنی عمل خدا با ما اهل بیت زیباست، که جوابی دندان شکن برای ابن زیاد بود و چنان او را مات و مبهوت کرد که دستور داد حضرت زینب را به شهادت برسانند و اطرافیان او گفتند او یک زن است و کشتن زنان درست نیست. حضرت زینب در ادامه سخن، دلیل این زیبایی را هم بیان کرده و فرمودند: «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ: اینها (برادر و اهل بیتم که شهید شدند) قومی بودند که خداوند شهادت را برای آنان مقدر ساخته بود، پس به سوی قتلگاه خود آمدند و به زودی خداوند بین تو و آنها جمع خواهد کرد».
در واقع در این جمله، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) میخواهد بگوید که شهادت در راه خدا برای ما افتخار و نشانه عظمت و بزرگی است، دادن جان در راه خدا هم بسیار زیباست، اگر چه غم از دست دادن عزیزان سنگین است، اما، چون برای خدا داده شده و شهدا «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ [آلعمران/۱۶۹]» هستند، اما ناراحت نیستیم و خوشحالیم؛ و این یکی از بزرگترین درسهای حادثه کربلا و رمز ماندگاری شیعه است.
هر جا مادری در راه مذهب شیعه، پسر از دست داده است، با خود گفته است فدای لب تشنه حسین، من که از رباب بهتر نیستم که جگر گوشه خود را در کربلا از دست داد، هر جا خواهری برادر از دست داده، با خود گفته است فدای حسین، من از زینب کبری که بهتر نیستم، هر جا زنی شوهر از دست داده با خود گفته است فدای حسین و... لذا کربلا الگویی برای تحمل بلا و مصیبت برای شیعه بوده و خواهد بود.
مادران شیعه، همیشه تلاش کردهاند فرزندان خود را طوری تربیت کنند که حادثه کربلا را مد نظر خود داشته باشند و به آن افتخار کنند و هر ساله یاد و خاطره آن را زنده بدارند. این فرهنگ نسل به نسل منتقل شده تا امروز به دست ما رسیده است.
کربلا در واقع دو چهره دارد، چهره اندوه و ماتم و شهادت پسر فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و اسارت دخترش که تا روز قیامت هم اگر گریه کنیم و سینه چاک کنیم باز کم است و جبران آن مصیبت نشده است. اما چهره دوم از کربلا، چهره شادی و خوشحالی و الگو دادن به جامعه است، چهره زیبای عشق بازی با محبوب است، جان دادن برای معشوق است.
امام حسین و یاران با وفایش ثابت کردند که انسان میتواند تا عرش اعلی پرواز کند و تمام هستی خود را برای خداوند متعال قربانی کند و مصداق این آیه نوارنی گردد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ [توبه/۱۱۱]خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد».
حضرت و یارانش قربانی شدند تا دین خدا و مذهب تشیع بماند، اکنون دین خدا به دست ما رسیده است، ما وارثان عاشورا هستیم، ما باید از خود بپرسیم ما با دین خدا چه کردهایم، آیا وارثان خلفی برای آنان بودهایم و از دین خدا محافظت کرده و عامل به آن بودهایم یا خدای ناکرده وارثان ناخلفی بوده و اهمیتی به دین خدا نداده و اهل رعایت دستورات این دین عزیز نبودهایم، جا دارد این سوال را بارها از خود بپرسیم و در ذهن خود مرور کنیم.
منبع: میزان
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: حضرت زینب س ابن زیاد تاسوعا عاشورا سلام الله علیها خود گفته علیه السلام حضرت زینب ابن زیاد دین خدا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۱۳۶۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پاسخ آیتالله فیاضی به سؤالی پیرامون رفع اضطراب
آیت الله غلامرضا فیاضی در درس اخلاق دفتر مقام معظم رهبری در قم به بیان راهکارهایی برای برخورد مناسب «برای رفع اضطراب و پریشانی» پرداخت که تقدیم شما خواهد شد:
سؤال پرسیدند که برای رفع اضطراب و استرس هایی که بدون منشأ خاصی به انسان وارد میشود و از طریق پزشکی هم حل نشده چه کار باید کرد؟
قرآن می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، همین.
آدم اهل فکر باشد، اهل تامل باشد، توجه کند که به این دنیا نیامده که برای اینکه مثل حیوان زندگی کند، بلکه در این دنیا به دید اینکه به قول حضرت امیرالمومنین علیه السلام، دنیا تجارت خانهای بیش نیست، آمده است.
تمام سعی او این باشد هر چه که عقل و شرع برای او تعیین کردهاند، جدی بگیرد و در این صورت ، مواردی که برای او مایه اضطراب و همّوغم ّ آینده باشد، از این موارد خیالش آسوده است.
برای اینکه می داند که خدا از خودش به او مهربان تر است، مگر یکی از اسامی خدا، ارحم الراحمین نیست؟ یعنی هر چقدر والدین شما، بهترین دوست و دلسوز شما باشد، یک میلیاردم آن رحمت و لطف خدا نمیشود. چون رحمت و لطف خدا بی پایان است. رحمت دیگران اگه واقعیت داشته باشد محدود است و محدود نسبت به نامحدود هیچ است. این امر را باید توجه داشته و سعی کنیم خدا را فراموش نکنیم.
همه عواملی که باعث اضطراب میشوند، چیز محدودی هستند، چون خدا ولی انسان است و خدا این طور است که «أ لیس بکاف عبده».
خداوند متعال فرموده: بشر شعورت کجا رفته است؟ عقلت کجا رفته؟ مگر میشود خدا کفایت کار بنده خودش را به عهده نگیرد.
امام در هواپیمای فرانسوی نشسته و بختیار نخست وزیر شاه هم در ایران دستور داده چهار بمب افکن بلند شده و وقتی که امام مینشیند، هواپیمای امام را بمباران کنند. خیلی ها فکر می کنند که امام دچار اضطراب است، در صورتی که خیلی هم از من و شما حالشان عادی تر است، چرا؟ چون متوجه است که خدا عالم را اداره میکند. حالا بختیار در این امر در مقابل قدرت الهی کسی نیست.
«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُم فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».
خیال و اضطراب به این خاطر است که انسان غفلت می کند و دچار وسوسه شیطان می شود.
ما اگر بخواهیم، باید استغفار در سحر را جزو برنامه زندگی خود قرار دهیم که این قلب باید موانعش رفع شود.
امام در همین فرمایشات و در برخی کتابهای دیگر مباحثی دارد که قلب را خدا ساخته برای اینکه خودش در آنجا استقرار پیدا کند.
«اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ» .
زنگارهای حاصل از غفلت های گذشته، جز با استغفار و صلوات بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم پاک نمیشوند.
اگر پاک کنیم، خداوند متعال ساکن و مستقر میشود.
بله برای اینکه مشکلمان حل شود، باید اول نگاه کنیم که خودمان در ارتباط با خدا چه گیر کاری داریم؟
بهترین راه این است که وقتی به حرم میرویم، بعد از زیارت دو رکعت نماز بخوانیم و به حضرت معصومه سلام الله علیها هدیه کنیم؛ سپس سر به سجده گذاشته و صد بار بگوییم «اللهم العن هارون و مامون»، بعد به بی بی عرض کنیم که آمدهایم محضر شما برای اینکه بفهمیم کجای کار ما عیب دارد.
آن وقت یک قلم و کاغذی دست گرفته و عیب های خود را یادداشت می کنیم.
اگر به نمازمان اهمیت نمیدهیم، می نویسیم بی اعتنایی به نماز؛ اگر به پدر و مادرمان اهمیت نمیدهیم باید بنویسیم بی اعتنایی به پدر و مادر؛ اگر به همسرمان آن طوری که باید برخورد خوب داشته باشیم، می نویسیم و بالاخره همه این ها را را یکی یکی مینویسیم، بعد که تمام شد اگه چیزی به نظرمان نیامد، هفت صلوات میفرستیم که بلکه اگر چیز دیگری هم هست یادمان بیاید و اگر به یادمان آمد باز می نویسیم، بعد زیر نوشته های خود می نویسیم: خدایا من در محضر این بی بی تعهد می کنم که دیگر این غفلتها را نداشته باشم، خودت هم کمکم کن .
از حضرت معصومه سلام الله علیها بخواهید که عنایت کند تا بتوانید غفلتهای گذشته را به صورت جدی ترک کنید و استغفار در سحر هم به دنبال اینکه بهترین اعمال است داشته باشید.
اگر تصمیم بگیرید که یک سال کامل در سحرها صد بار استغفار کنید، دیگر دلهره و اضطراب نخواهید داشت. لفظ نجس خارجی را هم ننویسید، چون ما باید فرهنگ نجس آنها را مثل خودشان نجس بدانیم و نوکر بی مواجب آنها نباشیم، برای اینکه یکی از فرهنگ آن ها زبانشان است که ما نباید ترویج کنیم.