قتل هولناک مادر به دست دختر ۱۴ سالهاش
تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۹۵۱۳۷
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه ایران، ظهر جمعه ۱۴ شهریور دختر نوجوانی وحشتزده و گریان با اورژانس تماس گرفت و گفت: «مادرم در آشپزخانه افتاده و بیهوش شده است. لطفاً هر چه سریعتر به ما کمک کنید.»
دقایقی بعد وقتی امدادگران اورژانس خود را به خیابان پیروزی و طبقه سوم ساختمان محل زندگی این دختر رساندند، در آشپزخانه با زنی ۴۰ ساله روبهرو شدند که روی زمین افتاده بود و نفس نمیکشید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما آثار کبودی دور گردن زن باعث شد تا ماموران اورژانس به موضوع مشکوک شوند و به پلیس خبر دهند. به این ترتیب دقایقی بعد مأموران کلانتری ۱۲۱ سلیمانیه در محل حاضر شدند و با توجه به مشکوک بودن مرگ زن جوان بلافاصله به بازپرس کشیک ویژه قتل خبر دادند. حدود ساعت ۳ و نیم بعدازظهر بود که بازپرس مصطفی واحدی از شعبه یازدهم دادسرای جنایی به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شدند.
نخستین بررسیها نشان میداد که حدود ۹ ساعت از مرگ این زن گذشته و اظهارات دخترش مبنی بر اینکه حدود ساعت ۲ ظهر این اتفاق رخ داده، صحیح نیست. از طرفی وجود شیارهایی روی گردن زن جوان و آثار خفگی او فرضیه ارتکاب قتل را پررنگ کرد.
دختر مقتول اما در تحقیقات گفت: دیشب با مادرم درگیری لفظی پیدا کردم و حتی کار به درگیری فیزیکی کشید اما آشتی کردیم و مادرم یک قرص خورد و خوابید. صبح که بیدار شدم، مادرم هنوز خواب بود. نزدیک ظهر بیدار شد و به آشپزخانه رفت تا آب بخورد که روی زمین افتاد و از هوش رفت.
در حالی که صحبتهای دختر ۱۴ساله با تناقضهایی همراه بود، پدر وی که با اطلاع دخترش خود را به خانه رسانده بود، به تیم تحقیق گفت: من و همسرم حدود ۲۰ سال قبل ازدواج کردیم اما سالهاست که با هم اختلاف داریم و درواقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی میکردیم. تا اینکه حدود دو هفته قبل باز با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من میآید. در این مدت در خانه مادرم بودیم. تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او را به خانه ببرم تا کنار مادرش باشد. عصر پنجشنبه او را رساندم و خودم رفتم. دیگر خبری از آنها نداشتم. تا امروز ظهر که دخترم زنگ زد و گفت حال مادرش بد شده و زمین خورده است.
در ادامه تحقیقات، صحت اظهارات مرد جوان تأیید و مشخص شد وی در زمان قتل آنجا نبوده است. با این حال تیم جنایی برای حل معمای قتل زن جوان همچنان به دنبال متهم این پرونده بود. از آنجا که در زمان وقوع جنایت غیر از دختر ۱۴ساله مقتول کسی در خانه نبود، بازپرس واحدی دستور بازداشت دختر نوجوان را صادر کرد و سرانجام پس از ۴ ساعت بازجویی، دختر ۱۴ساله لب به اعتراف گشود و راز قتل هولناک مادرش را فاش کرد.
سحر که گریه امانش را بریده بود، گفت: مادرم همیشه سرزنشم میکرد که چرا این قدر سرم توی گوشی تلفن همراه است و همه وقتم را در فضای مجازی و صحبت کردن و چت کردن میگذرانم. همیشه به من میگفت تو معتادی و به تلفن همراه اعتیادداری و اگر گوشی را از تو بگیرند، نمیتوانی زندگی کنی. حرفهایش خیلی آزارم میداد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و میخواست خانه را ترک کند، به او گفتم همراهش میروم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم من را به خانه برگرداند. وقتی به خانه رفتم، فقط چند ساعت خوب بودیم. چون مادرم دوباره شروع به اعتراض کرد و گفت که من معتاد تلفن همراه هستم. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. حتی کتککاری کردیم و هر دو با ناراحتی خوابیدیم. حدود ساعت ۵ صبح بود که برایم پیام آمد و بیدار شدم. بعد دیگر خوابم نبرد. با گوشی سرگرم بودم که مادرم وارد اتاق شد و با دیدن گوشی تلفن در دستم شروع به داد و بیداد کرد. من که خیلی عصبی بودم، دوباره با او درگیر شدم و سیم شارژر تلفن همراه را دور گردنش انداختم و کشیدم. مادرم مدام تقلا میکرد و میخواست خودش را نجات دهد اما انگار روح شیطانی در بدنم نفوذ کرده بود و به من دستور میداد. سیم را با تمام قدرتم آن قدر دور گردنش فشردم تا از حال رفت و روی زمین افتاد.
دختر نوجوان ادامه داد: با دیدن مادرم در آن وضعیت انگار تازه به خودم آمده بودم. پشیمان شدم، گریه کردم و خواستم کمکش کنم اما فایدهای نداشت. مادرم مرده بود. آن قدر گریه کردم و به خودم لعنت فرستادم که چرا مادرم را با دستان خودم و به خاطر هیچ کشتهام. چند ساعت فکر کردم تا اینکه تصمیم گرفتم به اورژانس زنگ بزنم و دروغ بگویم اما خیلی زود واقعیت برملا شد.
پس از اعترافات تلخ دختر نوجوان به قتل مادرش، وی با قرار بازداشت در اختیار بازپرس دادسرای اطفال قرار گرفت تا به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شود.
کد خبر 546567 برچسبها حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: حوادث ایران دختر نوجوان تلفن همراه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۹۵۱۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹سالهاش!
علی دایی مرد کارهای نادر و عجیب و غریب است. اگر تا امروز تردیدی بود، دیگر به یقین تبدیل شد که او را نمیتوان پیشبینی کرد.
کسی تا حالا سراغ ندارد که یک اسطوره ورزشی آنهم در رشته فوتبال که حالا دلیل محبوبیتاش در جامعه ایران فقط گل ها و رشادتهایش نیست، اینطور برای تبریک تولد و ملاقات خانواده یک خبرنگار ورزشی، به خانهاش رفته باشد و اینگونه از او بابت زحماتش تجلیل و تقدیر کند.
چنین کاری فقط از یک ستاره پیشبینیناپذیر بر میآید که متوجه همه رویدادها و آدمهای اطرافش هست و به جزییترین مسائل دقت میکند.
صالح محمدرحیمی خبرنگار و عکاس ورزشی با گرایش حوزه پرسپولیس دو دهه است که کار رسانهای میکند و کسی در خانواده بزرگ فوتبال نیست که از علاقه فوقالعاده او به شهریار فوتبال آگاه نباشد.
او سالهاست با علی دایی همراه و همگام است و فراز و نشیب روزگار برای آقای گل پیشین بازیهای ملی فیفا، باعث کاهش این علاقه و دوستی نشده است. حتما اگر مخاطب تابناک بوده اید، تا حالا چندین گفتوگوی اختصاصی و جذاب و پرتیتر صالح محمدرحیمی با دایی را خواندهاید.
صالح به نوعی عکاس اختصاصی علی آقا هم هست و خبرنگار معتمد او محسوب میشود. تابناک هم طی سالیان اخیر رسانه معتمد علی دایی بوده و او حرفهای مهمش را در تابناک به گوش مردم رسانده است و در لحظات سخت و حساس دو سه سال اخیر هم این ارتباط محکم و ناگسستنی ماند.
ظهر امروز اهالی شهرک اکباتان در حال زندگی روزمره و معمولی خود بودند که ناگهان مقابل ورودی بلوک خود، با قد افراشته و لب خندان و برخورد صمیمی علی دایی مواجه شدند.
برخی یادشان رفت نوشابه و خریدهای شان را کنار بگذارند و همانطور کنار دایی ایستادند و عکس یادگاری شان را گرفتند. بچهها از مدرسه برمیگشتند که دیداری تاریخی برایشان رقم خورد. دایی همه سلامها را جواب داد و با حوصله درخواست عکس از همه را در محله یک خبرنگار حرفه ای ورزش قبول کرد.
اما بخش جذاب این ملاقات، داخل منزل صالح رحیمی و در دیدار مادر ۸۹ساله او با علی دایی رقم خورد. انگار مادر و فرزندی پس از سالها همدیگر را میبینند. دایی، سر این مادر که مدتها کسالت و ناخوشی سخت را پشتسر گذاشت، بوسید و دل یک خانواده را شاد کرد و البته احترام متقابلش را به جامعه خبرنگاران و عکاسان ورزشی که طی دههها همراه او در پیروزی و شکست بودند، ثابت کرد.
صالح رحیمی فردا در یادداشتی جداگانه حس خود از این دیدار را به رشته تحریر در خواهد آورد.