پنج عاشقانه زیبا که از دل بر می آید و بر دل می نشیند
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۱۴۱۵۱
در اینجا بر آن هستیم تا در میان اشعار فارسی و ادب ایران زمین، اشعار عاشقانه کوتاه را گلچین کرده و در مجموعهای ارزشمند در اختیار خوانندگان قرار دهیم.
به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، شعرها زیباترین کلام برای بیان احساسات می باشد، در قالب شعر میتوانیم با کلمات قشنگ، زیباترین جملات رو جاری کنیم و از عمق وجودی خود حرف بزنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شعر عاشقانه دارای تاثیرگذاری بسیار زیاد روی روح و قلب افراد بوده و همانطور که از دل برمیآیند، بر دل نیز مینشینند. شعرای بزرگ و پرآوازه ایران زمین در زمینه سرودن اشعار عاشقانه، از دیرینه پیشتاز بوده و ادبیات فارسی از این لحاظ فوقالعاده غنی است.
در اینجا بر آن هستیم تا در میان اشعار فارسی و ادب ایران زمین، اشعار عاشقانه کوتاه را گلچین کرده و در مجموعهای ارزشمند در اختیار خوانندگان قرار دهیم. شما همچنین میتوانید با خواندن شعر عاشقانه و دانلود چند کتاب کوتاه در این زمینه، از اشعار بیشتری بهرهمند گردید.
مجموعه شعر پیش رو گزیده ای از اشعار کوتاه و عاشقانه ی شاعران بنام گذشته معاصر است که بعضا با گذشتن سالیان دراز از سرودنشان کماکان تازگی داشته و میتوانند به زیبایی هر چه تمامتر احساساتمان نظیر دلتنگی و عشق و دوری را در قالب شعر بیان کنند.
قیصر امینپور
از میان شاعرانی که در دهه شصت و هفتاد شمسی به شعر معاصر ایران معرفی شدند، قیصر امینپور از جمله محبوبترینها و یکی از کسانی است که ادبیات را نه تنها برای آفرینش ادبی بلکه برای تحصیل و پژوهش و تدریس و بنا کردن زندگیاش روی ستونهای آن انتخاب کرد. قیصر امین پور از شاعران معدودی است که همیشه سعی می کند در اشعار خود انصاف و اخلاق را رعایت کند و از شاعران معاصر ایران به شمار می آید. یکی از عواملی که در نهایت، باعث برجستگی سبکی اوست، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان امروز از شعر است. مهمتر از همه اینکه، وی در مواجهه با جهان و جامعه، شاعری صادق است.
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
پروین اعتصامی
پس از مشروطه راه برای حضور زنان در جامعه باز شد. پیش از آن شعر و ادبیات که حوضه لطافت و حس است؛ همچنان مردانه مانده بود. در دوره معاصر کمکم این رخت مردانه از دوش ادبیات کنده میشود. شاعران زنی این بار را بر دوش کشیده و در این مسیر تاثیر گذار بوده اند. پیشگام این عرصه پروین اعتصامی بود. او با زبانی تقریبا عاری از جنسیت شعر میگفت. جایگاهی که او به دست آورد موجب تغییر نگرش مردم به زن در ادبیات شد.
بسیاری بر این باورند که پروین توجّهی به عشق نداشته است و اثری از این عنصر در دیوان او نمیتوان یافت. لکن اگر به اشعار وی نیک نگریسته شود، خواهیم دید که عشق در دیوان او ماندگارترین و برجستهترین عنصر است. این محبت و عشق حقیقی است که خمیرمایهی شعرهای پروین را میسازد و در سراسر دیوانش جلوهگری میکند. مجموعه ای از اشعار عاشقانه پروین اعتصامی، گلچین شده از دیوان شعر او، در ادامه آورده شده است.
بباید دلبری زیبا گزیدن
در او دیدن، جهان یک سر ندیدن
به راه عشق کردن جست و خیزی
به شوق وصل، صلحی یا ستیزی
ز یک نم اوفتادن، غرق گشتن
ز بادی جستن، از دریا گذشتن
چو روشن شد رهم زان چهر رخشان
چه غم گر موج بینم یا که طوفان
ز عشق و وصل و هجر و عهد و پیوند
تو حرفی خواندی و من دفتری چند
بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
مهر بلند، چهره ز خاور نمی نمود
ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت
آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک
فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت
سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی یکی از تاثیرگذارترین زنان در ادبیات معاصر ایران است. او جزو اعضای اصلی و از نخستین کسانی بود که به عضویت انجمن ادبی ایران درآمد. وی به بانوی غزل ایران شهرت دارد. سیمین بهبهانی در قالب شعری غزل با زبان روز، به مسائل روز پرداخت. قوت او در استفاده از فضاسازی و تصویر در سرودههایش است. سیمین حضور زنان را در شعر کلاسیک محکم کرد. جایی که تا پیش از او فضایی مردانه حاکم بود. زندگی او به سه موضوع در هم آمیخته؛ غزل، سیاست و نگاه سیاسی و ترانه سرایی. با اینکه او به ترانه نگاهی تفننی داشت؛ نمیتوان از تصنیفها و ترانههایی که به جا گذاشته به آسانی گذشت.
با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش
نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار؟
ترسم رسد از دیده ی بدخواه گزندش
ز من جدا شده یی همچو بوی گل از گل
منی که داده ام از دست، اختیار ترا
شدی شراب و شدم مست بوسه تو شبی
کنون چه چاره کنم محنت خمار ترا؟
احمد شاملو
احمد شاملو از چهرههای درخشان ادبیات فارسی و شخصیتی روشنفکر و متفکری ادبی محسوب میشود که تبحر و تخصص فراوانی در حوزه ادبیات و شعر داشت؛ شاعری به قریحه بینظیر و اشعاری با دستمایههای عمیق انسانی و تعهد اجتماعی که همه هستی خود را به شعر، آزادی و انسانیت هدیه داد. شاملو از آن شخصیتهایی است که در ابعاد مختلف فعالیت و دیدگاههایش تحسین مخاطبان را برانگیخته اما محبوبیت او بیش از هر چیز به شعر و نگاه تازه و البته زبان استوارش برمیگردد که در شعر عاشقانه معاصر فارسی یک تحول بزرگ محسوب میشود. شهرت اصلی شاملو به خاطر شعرهای اوست که شامل اشعار نو و برخی قالبهای کهن نظیر قصیده و نیز ترانههای عامیانهاست، برای آشنایی بیشتر با انواع قالب شعر به این مطلب مراجعه نمایید.
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه یی بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهوده گی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی ست
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است
مهدی اخوان ثالث
وقتی از بزرگان شعر معاصر فارسی حرف میزنیم، محال است نام مهدی اخوان ثالث به میان نیاید. مهدی اخوان ثالث به عنوان یکی از شاعران معاصر به خوبی توانست از عهده رسالت شاعری برآید زیرا در زمانه ای که بنابر گفته خودش «هوا بس ناجوانمردانه سرد» بود، سازش را «باران» و سرودش را «باد» قرار داد و «شولای عریانی» به تَن کرد تا «جاودان بر اسبِ یالافشانِ زردش» در زمستانی که گرفتار آن شده بود، نفس را از گرمگاه سینه بیرون آورد و «مانند سرداری دلیر» بر شهر نعره بزند تا «قصه شهر سنگستان» را روایت کند «که روزی روزگاری شبچراغ روزگاران بود».
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه زهر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه بهشت، اما…آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچهها بسته ست
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد
شما کدام شعر عاشقانه را خوانده و از آن تاثیر پذیرفتهاید؟ امیدارویم از خواندن این چند شعر کوتاه عاشقانه لذت کافی را برده باشید.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: شعر عاشقانه سیمین بهبهانی مهدی اخوان ثالث اشعار عاشقانه شعر عاشقانه قالب شعر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۱۴۱۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما بدون چهره کارگر ایرانی
این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزشگذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشتهای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاششان فعالیت نمیکنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگتر و کلیتر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمیتوان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.
خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجراییشدن مجموعهای از بایستههاست. بخشی از این بایستهها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصیسازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانهها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما بهخوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفهای و یک کارفرمای حقگزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر بهراحتی نمیشود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حقشان را خورد. بخشی از این فرهنگسازی را باید هنرمندان کشور بهدست بگیرند.
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینهای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علیاشرف درویشیان و محمدعلی گودینی در این زمینه ارزشهای ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبانگرا و نیز داستانهای آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملیها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لاتهای قمهکش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینهساز ظهور انقلابهای کارگری محتوم در جهان میدانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. اینکه کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون اینکه امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم اینکه به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیکشدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند.
کارگر در سینمای ایران، بیچهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود اینکه کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کماعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپهای اسلامی در دورههایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دورهها هم تکنوکراتهای راستگرا بخش مهمی از قدرت را بهدست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان بهدنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجستهای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نهفقط مورد توجه نبودهاند، اصولا بیچهرهاند. همین الان اگر بخواهید چهرههای سینمایی برجسته در حوزههای مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونههایی به ذهنتان میآید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمیآید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بودهاند و به همین دلیل برجسته نشدهاند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است.
کارگری که هست، کارگری که دیده میشود
فهرستی از فیلمهایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصهها» رخشان بنیاعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی، «آبادانیها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند میگیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبهسوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار میپیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد» و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیببر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی، «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنجستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی و... .
معادلسازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلمها، کارگران موضوع فیلم شدهاند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بیپولیشان بهتصویر درآید. در بیشتر فیلمهای سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفتهاند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی میزنند که برایشان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلمهای ایرانی، بهخاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است. البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر میگشود، سوژههای تازه و جذابی در زندگی همین قشر میدید.
چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلمهایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکردهایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاههای از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدیدنظر کند.
مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سالهای نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستانهایی از دل جامعه،سعی میکردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمیگشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلمهایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونههایی از این دست فیلمهاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساختشان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلمهایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود میکشانند، هم داستانهایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی میپردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بودهاند. این مسیر درسالهای دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلمهایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند.
منبع: جامجم آنلاین
انتهای پیام/